برنامهریزیهای نامطلوب بهرهوری را در صنعت نفت کشور کاهش داده است
سید مسعود آریادوست
در ایران نفت همیشه به مثابه اهرمی اقتصادی ایفای نقش داشته است. از سویی موقعیت استراتژیک و همچنین تغییر و تحولات سیاسی – مدیریتی همیشه در کارآمد بودن این اهرم اقتصادی، اثر گذاری خاصی را اعمال نموده. اهمیت موضوع مدیریت و سیاستهای اقتصادی در سمت و سو دادن به توان مثبت نفت در اقتصاد ایران، ما را بر آن داشت تا با سید غلامحسین حسنتاش، به گفتگو بنشینیم. متن این گفتگو به شرح ذیل است.
شما در دوران بعد از دفاع مقدس، در صنعت نفت حضور فعال داشته اید. شرایط امروز را تا چه حد قابل مقایسه با آن زمان می دانید؟
- با تشکر از شما، بنظر من بعد از دوران بازسازی، لطمات زیادی به صنعت نفت وارد شده است، در دوره 76تا84 تغییرات ساختاری بیمطالعه و بیضابطه، صنعت نفت را از هم پاشید و مدیریت آنرا دشوار کرد. همچنین در دوره 84 تا 92 مدیریت صنعت نفت بسیار تضعیف شد؛ چرا که مدیران را مرتبا تغییر دادند و سطح مدیریت را چند رده پائین آوردند. این دو مرحله یکی با لطمه زدن به ساختار و بعدی با لطمه زدن به شبکه مدیریت و کارشناسی، مکمل هم شدند که بهرهوری را در صنعتنفت بسیار پائین بیاورند. البته در دوره دوم مذکور، خصوصیسازیهای بیضابطه هم مزید بر علت شد. در دوران جنگ انسجام ساختاری و توان مدیریتی صنعت نفت بود که توانست علیرغم همه حملات بر روی تاسیسات نفتی و همه فشارها و تحریمها، صنعتنفت را سرپا نگه دارد . اما اکنون به نظر من بهرهوری خیلی پائین آمده است.
تغییرات دولتها، به تغییرات شدید در راهبردها و فعالیتهای صنایع نفت و گاز و پتروشیمی منتهی شده است. روندی که در حال حاضر در وزارت نفت اتخاذ شده را تا چه حدی این صنعت را در مسیر ثبات قرار می دهد؟
- البته راهبردهای صنعتنفت – چه راهبردهای غلط و چه راهبردهای درست – تغییر چندان زیادی نداشته است؛ ولی فعالیتها و اقدامات با نوساناتی همراه بوده. مثلا همه دولتها دنبال توسعه میادین و افزایش تولید نفت و گاز و توسعه گازرسانی و توسعه پتروشیمی و توسعه پارسجنوبی بودهاند، اما بعضی فاقد این توانایی بوده اند که این کارها را پیش ببرند. در حال حاضر قدری روند با ثباتتر و منطقیتر شده است، ولی سیستمهای تصمیمسازی و تصمیمگیری و نرمافزاری هنوز ضعیف است.
در حال حاضر موضوع پرهیز از خام فروشی و حرکت به سوی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی به عنوان یک راهبرد مطرح است. آیا این موضوع از قدرت ایران در اپک(OPEC) نمی کاهد؟
- ابتدا لازم میدانم تاکید کنم که باید از خامفروشی تعریف درستی ارائه شود. دقت کنید مثلا کسی ممکن است برای اجتناب از خامفروشی طلا، آن را در فرایندی مس کند و بعد بفروشد، این که منطقی نیست، آنچه مهم است برگردان ارزش افزوده به کشور است و این هم نیاز به مطالعه و بررسی و کارشناسی و آیندهنگری دارد مثلا بعضی از پتروشیمیها ارزش محصولاتشان از مواد اولیهشان کمتر است، این که فایده ندارد. پس اولا توجه داشته باشیم که، این توجه صرف به اجتناب از خامفروشی، میتواند غلطانداز باشد، کما اینکه پیشتر هم غلط انداز بوده است. اما فرض کنید ما تبدیل به قدرت اقتصادی بشویم که تولیدات و صادراتمان متنوع باشد و همه نفت و گازمان را به صنایع دارای ارزش افزوده بالا، ببریم و خودمان مصرف کنیم و نفتی هم برای صادر کردن نداشته باشیم یا صادرات محدودی داشته باشیم. این که ضعف نیست. مگر کشورهائی مثل چین و کرهجنوبی که صادارت قوی و متنوع و اقتصاد قوی دارند و عضو اوپک هم نیستند و وارد کننده نفت هستند، ضعیف هستند؟ ضمن اینکه الان سال هاست که اوپک در جهان و در مدیریت بازار نفت قدرتی ندارد که حالا ما خیلی نگران آن باشیم. ما چون اقتصاد وابسته به نفت داریم میخواهیم در اوپک قوی باشیم که منافع نفتی مان را دنبال کنیم اما بهتر این است که خود را از وابستگی به نفت برهانیم.
در دنیا تا چه حدی پتانسیل جایگزین شدن نفت در مصارف انرژی وجود دارد؟
- در حال حاضر به طور متوسط حدود 32.5 درصد از انرژی جهان بوسیله نفتخام تامین میشود. در حالی که در دهه 1970 این سهم تا حدود 47درصد هم رسیده بود. بعد از شوکهای نفتی دهه 1970 کشورهای صنعتی تمام تلاش خود را بکارگرفتند که سهم نفت را در سبد انرژی خود کاهش دهند و تا حد ممکن نفت را با سایر انرژی ها جایگزین کردهاند . الان سهم گازطبیعی 24.5 ، ذغالسنگ حدود 29 درصد، سهم انرژی هستهای کمتر از 5 درصد ، سهم برقآبی کمتر از 7 درصد و سهم انرژیهای نو مثل بادی و خورشیدی حدود 2.7 در صد است. پیشبینی میشود که در آینده سهم نفت و ذغالسنگ بازهم کمتر شود و سهم گازطبیعی و انرژیهای نو افزایش یابد سهم سوخت هستهای و برق آبی تغییر زیادی نخواهد داشت . البته باید توجه داشت که در سطح جهان بیشترین وابستگی به نفت مربوط به بخش حمل و نقل است و حدود 54 درصد از نفت جهان فقط در این بخش مصرف میشود و بنابراین تحقیقاتی که برای جایگزینی سوخت در خودروها صورت میگیرد اگر به نتیجه برسد تقاضا برای نفت بازهم کمتر خواهد شد.
با توجه به مطالعات بین المللی که داشته اید، استفاده و سرمایه گذاری از انرژی های جایگزین را در ایران به چه میزانی صلاح می دانید؟
- اگر منظورتان از انرژیهای جایگزین نفت و گاز، انرژیهای نو هست، باید عرض کنم که در این موارد حکم کلی نمیتوان صادر کرد . با توجه به هزینههای تبدیل و انتقال نفت و گاز ممکن است استفاده از انرژیها نو در خیلی از مناطق اقتصادی باشند. بنده همیشه انتقاد داشته و دارم که گاز رسانی به همهجا منطقی و اقتصادی نیست. درست است ما گاز زیاد داریم اما هزینههای انتقال را هم باید در نظر بگیریم . ما برای یک روستای کم جمعیت دورافتاده هم گاز میبریم و هم برق و هم بعضی فراوردههای نفتی را منتقل میکنیم و اینها همه هزینه خط انتقال و شبکه و انشعاب دارد. در بسیاری جاها ممکن است با هزینهای بسیار کمتر بشود چند توربین گازی یا پنل خورشیدی یا امکانات تولید سوختهای زیستی نصب کرد و انرژی آن روستاها را خیلی ارزانتر تامین کرد. با مطالعه های صورت گرفته مشخص شده که برای خیلی از مناطق، انتقال برق یا تامین برق خورشیدی مقرون به صرفهتر از انتقال گاز است. خصوصا در ایران پتانسیل انرژی خورشیدی خیلی زیاد است . در کشور آلمان حداکثر تابش خورشید از حداقل تابش ایران کمتر است اما بخش قابل توجهی از برق آلمان از طریق انرژی خورشیدی تامین میشود. شرکت ملی گاز، نرمافزاری را توسعه داده است که میتواند مختصات جغرافیائی و اطلاعات هر منطقه را دریافت کند و بهترین گزینه تامین انرژی را تعیین کند ولی متاسفانه توجهی نمیشود و همهجا گاز میبریم و این صرفه اقتصادی ندارد و تحت فشار نمایندگان است . نمایندگان به مردم وعده میدهند که اگر رای بیاورند برای آنها گاز میآورند و وزیر هم میخواهد از نمایندگان رای اعتماد بگیرد. در صورتی که مردم یک انرژی راحت و خوب میخواهند و نه لزوما گازرسانی.
عده ای معتقدند به جای گاز کشی به روستاها و شهرها بهتر است از طریق تولید برق از گاز، انرژی را در کشور توزیع کنیم. ارزیابی شما چیست؟
- در این مورد در پاسخ به سوال اول به تفصیل توضیح دادم. اما قطعا آنچه که در حال حاضر عمل میشود و هزینههای مضاعف زیرساختی را به اقتصاد تحمیل میکند، منطقی نیست و با توجه به تنوع اقلیمی و وسعت و توپوگرافی ایران حکم کلی هم نمیشود صادر کرد و باید انرژی بهینه برای هر منطقه مطالعه شود.
موضوع قراردادهای نفتی، امروزه به عنوان چالشی جناحی در کشور مطرح است و جناحهای مختلفی با متهم کردن و پیچیده کردن شرایط، علاوه بر تضعیف روحیه کارگزاران و سخت کردن مسیر حرکت صنعت نفت خسارات جبران ناپذیری به کشور وارد می کنند. مانند جریان کرسنت یا پرونده گازی ترکیه. به نظر شما در این خصوص باید چگونه عمل کرد؟
- البته داستان پرونده گازی ترکیه با داستان کرسنت متفاوت است. شکایات ترکیه به خاطر قطعیهای بیبرنامه در گازصادراتی به این کشور و به خاطر تفاوت مشخصات و کیفیت گاز با آنچه در قرارداد ذکره شده، می باشد و نیز به خاطر بالا بودن قیمت در بعضی مقاطع زمانی بوده. مثلا وقتی قیمت جهانی نفت کاهش یافت، آنها خواستار این مطلب بودند که متناسبا قیمت گاز صادراتی ما هم کاهش یابد. اما مساله کرسنت این است که یک قرارداد بینالمللی برای صادرات گاز منعقد کردهایم و تعهدمان را انجام ندادهایم . من همیشه گفته و نوشتهام که این قرارداد بد بوده ولی چون به هرحال منعقد شده، باید آنرا اجرا کنیم. چون زیان اجرا نشدن آن، خصوصا از نظر اعتبار کشور بیشتر از اجرای آن است و همچنین شانس مذاکره و چانهزنی واصلاح آن در صورت اجرا بیشتر خواهد بود. جسارتا به نظر من متاسفانه جناحهای سیاسی کشور، به آن بلوغ سیاسی نرسیدهاند که در جائی که منافع ملی در خطر است اختلاف را کنار بگذارند و یا به عبارتی خط قرمز منافع ملی را در جدالهای سیاسی رعایت کنند، متاسفانه فصلالخطابی هم در این میان پیدا نشده است که کار را جمع کند و مانع وارد شدن زیان بیشتر به کشور شود. البته فراموش نکنید که اگر قرارداد با مطالعه و بدون نقص منعقد شده بود کسی بهانهای برای مچگیری و کارشکنی نداشت. بنابراین قبل از انعقاد قرادادها باید کارشناسی لازم و کافی و مطالعات کافی بشود و نظرات همه شنیده شود، و قوی و محکم جلو برویم وبعد از انعقاد قرارداد هم به تعهدات بینالمللی پایبند باشیم.