بازار نفت در سال آینده چگونه خواهد بود؟
قیمتهای جهانی نفتخام به پائینترین سطوح تاریخی خود
نزدیک میشود. علت اصلی کاهش قیمتها فزونی عرضه بر تقاضا در سطح جهان است.
در طرف تقاضا بحران و رکود در اقتصادهای بزرگ جهان که به
تدریج بر دومین اقتصاد جهان با بزرگترین نرخ رشد در تقاضای نفت و انژری یعنی
اقتصاد چین نیز سایهافکن میشود، نرخ رشد تقاضای نفتخام را کند کرده است. رکود
اقتصادی و نرخهای منفی رشد اقتصادی در
بسیاری از کشورهای صنعتی، به معنای کاهش تولید ناخالص ملی است و تولید کمتر یعنی
مصرف کمتر انرژی در صنایع و بخشهای تولیدی، اما مساله به اینجا ختم نمیشود رکود
اقتصادی درآمد و درنتیجه قدرت خرید نیروی کار را کاهش میدهد و مردم رکود زده
مصارف خود را کاهش میدهند و سفرهای خود را کم میکنند ولذا مصرف انرژی علاوه بر
بخشهای صنعت و خدمات در بخش خانگی هم کاهش مییابد و یا حداقل نسبت به قبل رشد
قابلتوجهی ندارد.
در طرف عرضه توسعه تکنولوژی از چند سال قبل، موجب امکانپذیری
و اقتصادی شدن تولید نفت و گاز از منابع نامتعارف هیدروکربنی شده است. خصوصا این که قیمتهای بالای نفت در بین سالهای 2004
تا 2008 فرصت کافی را برای توسعه قابل
توجه تولید نفت و گاز از لایههای سخت و شیل در ایالات متحده امریکا فراهم نمود و
حجم سرمایهگزاریها در سایر منابع نفت و گاز متعارف نیز افزایش یافت.
پتانسیل فزونی گرفتن عرضه بر تقاضا از سال 2009 میلادی بر
بازار مسلط بود و در همان سال متوسط قیمت جهانی نفت حدود 37 درصد کاهش یافت و قیمت
نفتخام برنت دریای شمال از بیش از 97 دلار در سال 2008 به کمتر از 62 دلار در
بشکه در سال 2009 رسید. درست است که این روند در سالهای بعد تغییر کرد و شاهد
افزایش مجدد قیمت بودیم اما این تغییر مسیر به دلیل قوام گرفتن تقاضا و کنترل شدن
عرضه و به عبارتی به واسطه حل ریشهای مشکل تفوق عرضه بر تقاضا (به عنوان عوامل
اساسی و میانمدت بازار) نبود بلکه عمدتا ناشی از عوامل کوتاه مدت شامل تحولات
ژئوپلتیکی یا سوانح طبیعی بود. بنابراین قابل پیشبینی بود که با رفع این عوامل (کوتاه
مدت) امکان سقوط قیمت وجود دارد و در شمارههای مختلف همین بولتن بارها این مساله
مورد توجه قرار گرفت. در آن دو سه سال ) 2011تا 2013) بعضی حوادث در نیجریه، بحران داخلی کشور لیبی،
کشمکشهای میان دو کشور سودان شمالی و جنوبی، بحران سوریه و محتمل بودن امکان گسترش عملیات داعش به
مناطق نفتخیز عراق، موجب کاهشهائی (نه چندان قابل توجه) در عرضه نفت شد و سونامی
عظیمی که فوکوشیمای ژاپن را درنوردید موجب افزایش تقاضای نفت شد، چراکه ژاپنیها
مجبور شدند نیروگاههای حرارتی را جایگزین نیروگاههای اتمی نمایند. اما از سوئی
روند فزونی عرضه بر تقاضا همچنان تداوم پیدا کرد و از سوی دیگر برخی از بحرانهای
مذکور نیز فروکش کرد و از میانه 2014 قیمتهای جهانی نفت مجددا در مسیر کاهشی قرار
گرفت. سقوط 2009 باید هشدار لازم را به کشورهای صادرکننده نفت میداد و آنان را
متوجه مینمود که عوامل اساسی و بلندمدت بسی نامطلوب است و بر عوامل کوتاهمدت نیز
نمیباید دل بست.
اما آنچه ذکر شد مربوط به گذشته است و خصوصا در مقطع تنظیم
بودجه سالانه کشور سوال این است که وضعیت آینده بازار و قیمتهای جهانی نفت چگونه
خواهد بود؟
وضعیت آینده بازار نفت بیش از هر چیز بستگی به وضعیت اقتصاد
جهانی دارد. در حال حاضر چشمانداز رشد و رونق اقتصادی در کشورهای عمده مصرفکننده
حداقل برای سال جاری (2016) و سال آتی میلادی مطلوب نیست. اغلب کشورهای صنعتی
دستخوش موج جدیدی از بحران اقتصادی هستند و اقتصادهای درحال ظهور و خصوصا کشورهای
موسوم به BRICS هم یک یک به آنها میپیوندند. در ماههای اخیر حدود 1.5 تا 2
میلیون بشکه در روز عرضه مازاد نفتخام در بازار وجود داشته است و پیشبینی میشود
که عرضه مازاد ولو در میزانی محدودتر، در سالی که آنرا آغاز کردهایم نیز کماکان
تداوم یابد. حجم ذخائر نفتی در کشورهای صنعتی، چه ذخائر استراتژیک دولتها و چه
ذخائر تجاری شرکتها، از بالاترین سطوح تاریخی خود فراتر رفته است. با پر شدن
ظرفیت ذخیرهسازیها، ممکن است تقاضای ذخیرهسازی نیز فروکش کند و شاهد موج جدیدی
از کاهش قیمت باشیم.
ممکن است تصور شود که قیمت پائین نفتخام میتواند موجب
تحریک تقاضای آن در سطح جهان شود. بدون شک
قیمت پائین بر تقاضا بیتاثیر نیست اما نباید در این مورد دچار اغراق و توهم شد.
نفتخام و فرآوردههای آن کالاهائی ضروری و کم کشش هستند و در مورد اینگونه
کالاها، اصولا واکنش تقاضا نسبت به تغییرات قیمت بسیار محدود است. نمودار 1-
تغییرات قیمت و میزان مصرف نفتخام را پنجاه سال گذشته نشان میدهد و به خوبی
ملاحظه میشود که در حالی که نوسانات قیمت نفت در این دوره شدید بوده است مصرف
روند رشد یابنده بطئی و همواری را طی کرده است و خصوصا بعد از شوکهای نفتی دهه
هفتاد میلادی این روند هموارتر شده است. نمودار 2 – این مساله و مساله کم کشش
بودن نفتخام را بهتر انعکاس میدهد. در
این نمودار تغییرات سالانه قیمت و تقاضا نسبت به سال قبل هر دو بصورت درصد نمایش داده
شده است .
همانگونه که ملاحظه میشود در حالیکه در تغییرات قیمتی
افزایش 252 درصدی یا 125 درصدی یا کاهش حدود 48 درصدی هم وجود دارد دامنه تغییرات
تقاضا از حداکثر 9 درصدی (در سال 1969) تجاوز نمیکند. کاهش حدود 37 درصدی قیمت در
سال 2009، افزایش 3.3 درصدی تقاضا و مصرف
در سال بعد از آن را بدنبال داشت، البته همه این افزایش را هم نمیتوان به حساب
کاهش قیمت گذاشت و باید تاثیر دیگر عوامل را تفکیک نمود. دلیل این مساله روشن است: در اکثر قریب به اتفاق
کشورهای جهان قیمتهای فرآوردههای نفتی براساس سیاستهای داخلی تعیین میشوند و
تابعی از قیمتهای جهانی نفت نیستند. شاید در میان کشورهای صنعتی، ایالاتمتحده
امریکا یک استثناء باشد که نرخ مالیاتهای فراوردههای نفتی مانند نرخ مالیاتی
سایر کالاها هستند و قیمتهای داخلی فراوردههای نفتی با قیمتهای جهانی نفتخام نوسان میکنند، اما در
سایر کشورهای OECD اینگونه نیست و با کاهش قیمت جهانی نفت درآمد
مالیاتی دولتها از محل فرآوردههای نفتی افزایش مییابد و قیمت جهانی به مصرفکننده
داخلی منتقل نمیشود به عنوان مثال در حالی که قیمت نفتخام در طول سال 2015 حدود
60 درصد کاهش یافته است کاهش قیمت بنزین و گازوئیل در انگلستان به 9 درصد هم نمیرسد.
در اغلب کشورهای غیر OECD نیز قیمتهای داخلی حاملهای انرژی برای مصارف مختلف سوبسیده است
و به هر حال ارتباط مستقیمی با قیمتهای
جهانی ندارد، بنابراین باید انتظار افزایش قابل توجهی را در تقاضای جهانی در اثر
کاهش قیمت داشت اگر هم در بعضی مناطق و کشورها تقاضا قدری افزایش یابد با کاهش
تقاضای سایر کشورها مانند روسیه وبرزیل و چین که نرخ رشد اقتصادیشان در حال کاهش
است، جبران خواهد شد.
آنچه که بیش از کاهش قیمت ممکن است بر تقاضای نفت تاثیر
بگذارد، افزایش توان مالی دولتهاست. دولتهای صنعتی که از نفت و فرآوردههای نفتی
مالیات میگیرند به همان نحو که ذکر شد
با کاهش قیمت نفت درآمدهای مالیاتیشان بشدت بالا میرود و ممکن است این درآمدها
را صرف بستههای جدید حمایتی خروج از رکود و مقابله بحران اقتصادی کنند که در اینصورت ممکن است
روندهای اقتصاد و تقاضای انرژی تغییر کند.
البته اغلب گزارشات بینالمللی در مورد عمق بحران اقتصادی در این کشورها نشان میدهد
که تحول چشمگیری در روند اقتصادی را نمیتوان در یک دو سال آینده انتظار داشت. در
نقطه مقابل بر اساس دستورالعملهای آژانس
بینالمللی انرژی که کشورهای صنعتی عضو آن هستند و سیاستهای انرژی ایشان را هماهنگ
مینماید اتفاقا بخشی از این مالیاتها صرف حمایت از انرژی های جایگزین نفت میشود
که این به ضرر تقاضای نفت است. در سایر کشورهای که به حاملهای انرژی سوبسید پرداخت میشود نیز با کاهش قیمت نفت
هزینه سوبسید دولتها کاهش مییابد و به هر حال توان مالی دولتها بالا میرود.
از این نکته نیز نباید غفلت نمود که با کاهش شدید قیمت نفت
درآمد کشورهای نفتخیز و اقتصادهای وابسته به نفت کاهش مییابد و تقاضای ایشان
برای واردات کالاها و خدمات کم میشود. شاید بتوان کاهش نرخ رشد تجارت جهانی از
3.4درصد در سال 2014 به 2درصد در سال 2015 و کاهش صادرات و نرخ رشد اقتصادی چین را
به همین عامل نسبت داد. در هرحال تحلیل دقیق اثر کاهش قیمت نفت بر فراز و فرود
اقتصاد جهانی و به تبع آن تقاضا برای نفت پیچیده است و نیاز به بررسیهای گستردهای
دارد.
اما تاثیر این سطح قیمتها بر عرضه نفتخام چه خواهد بود.
بعضی این احتمال را مطرح میکنند که پائین آمدن قیمت جهانی نفت موجب کاهش تولید
نفتخام در میادین و مناطقی که هزینه تولید آن زیاد است خواهد شد و کاهش عرضه
بازار را به سمت تعادل عرضه و تقاضا هدایت خواهد کرد و مسیر قیمت تغییر خواهد
نمود. بنابراین مشخص است که در این رابطه باید ساختار هزینه تولید هر بشکه نفت را
در مناطق مختلف جهان مورد بررسی قرار دهیم تا بتوانیم به تحلیل برسیم. دسترسی به
اطلاعات کشورها و خصوصا کشورهای کمتر توسعه یافته تولیدکننده نفت کار آسانی نیست
اما مراجع مختلفی تخمینهائی را در زمینه این هزینهها ارائه نمودهاند. یکی از
معتبرترین و تازهترین این تخمینها که در نمودار 3 منعکس شده است محاسبه موسسه
نروژی ریستادانرژی میباشد که براساس اطلاعات 15000 میدان نفتی در 20 کشور بزرگ
نفتی در سال 2015 تهیه شده است. نمودار نشان میدهد که متوسط هزینه کل تولید هشت
کشور اول نمودار از انگلستان تا نیجریه بیش از 30 دلار در بشکه است و ممکن است این
تصور بوجود آید که در قیمت حدود 30 دلاری نفت تولید این کشورها متوقف میشود اما
این تصور اشتباه است. نکتهای که باید به دقت مورد توجه قرار گیرد این است که
هزینه سرمایهگزاری شامل هزینه های اکتشاف، حفر چاههای تولیدی، خطوطلوله انتقال
نفت و تاسیسات فراوری و آماده سازی نفت (موسوم به تاسیسات سطحالارضی) میباشد،
وقتی یک میدان نفتی توسعه داده شد و به تولید رسید به این معنی است که این هزینهها
برای این میدان خاص انجام شده است و قابل برگشت نیست. بیش از 60 درصد هزینه توسعه یک میدان هزینه حفاری و
تجهیز چاههاست که به هیچوجه قابل برگشت نیست. این درست است که در قیمت نفت 30
دلاری میدان جدیدی که هزینه تولیدش بیش از 30 دلار برآورد میشود، توسعه نخواهد
یافت و مورد سرمایهگزاری قرار نخواهد گرفت اما وقتی سرمایهگزاری اتفاق افتاد
تولیدکننده نفتخام هزینههای عملیاتی را ملاک تولید یا توقف آن قرار میدهد و نه
کل هزینهرا و همانطور که ملاحظه میشود بالاترین هزینه عملیاتی حدود 31 دلار است
و تنها دو کشور هزینه عملیاتیشان بیشتر از 20دلار در بشکه است. البته این نکته را
هم باید توجه داشت که در بخش بالادستی صنعت نفت با بستن چاهها و توقف تولید هزینههای
عملیاتی صفر نمیشود نگهداری چاهها و تاسیسات برای استفاده از آن در زمان مطلوب،
هزینه دارد علاوه بر این یک شرکت نفتی که میادین متعددی را بهرهبرداری میکند و
مجموعهای از نیروی انسانی را در این
رابطه بکار گرفته است نمیتواند با غیر اقتصادی شدن بعضی از میادین خود بلافاصله و
متناسبا نیروی انسانی خود را کاهش دهد بنابراین ملاک تصمیمگیری برای توقف تولید
از یک میدان حتی عددی پائینتر از هزینه عملیاتی آن خواهد بود.
ماحصل این بحث این که نباید انتظار داشت که با کاهش قیمت
نفت تا سطح کمتر از 30 دلار انتظار داشت که افت شدیدی در تولید نفت اتفاق بیافتد و
روند عرضه و تقاضا معکوس شود.
ضمنا در حاشیه این مطلب باید توجه کرد که دُم خروس ادعاهای
واهی عربستان نیز از همینجا آشکار میشود. عربستان ادعا میکند که با افزایش
تولید و عدم همکاری با اوپک جهت کنترل تولید، قیمت نفت را پائین نگهداشته است که
تولید نفتخامهای پرهزینه غیر اقتصادی شود و سهم بازار اوپک وعربستان حفظ شود، ولی
عربستان هم در دهه 1980 وهم در دهه اخیر زمان ادعای سهم بازار را مطرح میکند که
چهار، پنج سال قیمت نفت در سطوح بالا قرار داشته و سرمایهگزاریها انجام شده است.
در مورد هزینه سرمایهگزاری توسعه میادین نفتی نیز باید به
این نکته توجه کرد که مطالعات انجام شده توسط موسسه مطالعات انرژی کمبریج CERA و موسسه IHS نشان میدهد که
هزینههای سرمایهگزاری استخراج و تولید نفت خود تابعی از قیمـتهای جهانی نفت است
و با کاهش قیمت نفت تا حدودی کاهش مییابد.
در کنار آنچه که ذکر شد باید توجه داشت که:
- تولید نفت عراق در یکی دو سال آینده نیز روند افزایشی
خواهد داشت،
- با رفع تحریمها تولید و صاردات نفت ایران افزایش خواهد یافت،
- رفتار عربستانسعودی نشان میدهد به این زودیها حاضر به
کاهش تولید خود به نفع افزایش قیمت نیست، عربستان برای مواجهه با مشکلات اقتصادی ناشی
از کاهش درآمد نفتی خود از سوئی اقدام به افزایش بیش از پنجاه درصدی نرخ فرآوردههای
نفتی در داخل کشور نموده است و از سوی اخیرا مطرح نموده است که در حال بررسی عرضه
بخشی از سهام شرکت آرامکو در بورسهای بینالمللی میباشد که مبین تلاش برای کسب
منابع جدید مالی است.
- با شروع روند کاهش قیمت نفت در سال 2015 تولید نفت ایالاتمتحده
از حوزههای شیلی در مسیر کاهشی قرار گرفت اما مدتی پیش وزیر انرژی این کشور اعلام نمود که با برخی
تحولات تکنولوژیکی هزینه تولید از نفت
شیلی کاهش یافته است و روند تولید آن مجددا در مسیر افزایشی قرار خواهد گرفت و
بدنبال آن در یک ماه اخیر شاهد توقف روند نزولی و بعضی افزایشهای بطئی درتولید
نفت امریکا بودهایم.
- گازطبیعی به عنوان نزدیکترین رقیب و جایگزین نفتخام نیز
مانند نفتخام در وضعیت فزونی عرضه بر تقاضا قرار دارد و این نیز بازار نفت را تحت
فشار قرار میدهد.
همه شواهد فوق نشان میدهد که از منظر اقتصادی و روند عرضه
و تقاضای نفتخام که تا حدودی قابل پیشبینی هستند، به این زودیها و حداقل از
منظر بودجه سال 1395 که در آستانه آن قرار داریم امید چندانی به افزایش قابل توجه
در قیمت جهانی نفت وجود ندارد و بنابراین در شرایط وابستگی شدید اقتصاد به
درآمدهای نفتی که متاسفانه هنوز گرینبانگیر اقتصاد کشور است، سالی دشوار در پیش
خواهد بود.
اما پیچیدهگی
بازار نفت از آن روست که همواره وقایع ژئوپلتیکی و یا حوادث طبیعی میتواند روندها
را کاملا تغییر دهد، یک کودتای نظامی یا یک بحران گسترده داخلی در یک کشور
تولیدکننده عمده نفتخام و یا یک سونامی بزرگ تاثیرگزار بر تاسیسات مهم تولید یا
انتقال انرژی چیزهائی نیستند که به سادگی قابل پیشبینی باشند.
از منظر بودجهای به این نکته نیز باید توجه کرد که با کاهش
قیمت جهانی نفت میزان یارانههای انرژی که (غلط یا درست) بر مبنای مابهالتفاوت
قیمتهای داخلی و بینالمللی (فوب خلیجفارس) محاسبه میشود، بسیار کاهش خواهد
یافت و محملی برای افزایش قیمت آنها وجود نخواهد داشت خصوصا در مورد بنزین قیمت
فعلی آن در داخل کشور تقریبا تفاوتی با قیمت منطقهای آن ندارد.
نکته دیگر این است که گرچه با رفع تحریمها موانع افزایش
صادرات ایران برطرف میشود و نیز صنعت نفت ممکن است بتواند در کوتاهترین زمان
حدود پانصد هزار بشکه و بعد از مدتی تا دویست هزار بشکه بیشتر به تولید خود
بیفزاید اما باید توجه داشت که خصوصا در شرایط اشباع بازار نفت، بازاریابی این نفت
و بازپسگیری بازار از دست رفته کار سهل و سادهای نخواهد بود. در چند سال گذشته
که صادرات ایران محدود شده بوده تحولاتی در تجارت جهانی نفت رخ داده است. بدنبال
توسعه نفتهای شیلی در ایالاتمتحده بخش عمدهای از نفت کشورهای نیجریه و آنگولا و
بخشی از نفت خاورمیانه که قبلا به بازار ایالاتمتحده میرفت راهی بازارهای اروپا
و آسیا شد. افزایش تولید نفت روسیه و رویکرد جدید این کشور به بازارهای شرق نیز
سهمس از بازار آسیا را از آن خود کرد. بازپسگیری بازار نفت ایران از طریق تخفیفهای
قیمتی نیز میتواند بازار را به ورطه رقابت قیمتی و تخفیف بیندازد و به سقوط بیشتر
قیمت نفت کمک کند. بنابراین باید تدابیر ویژهای برای بازاریابی و احیاء بازار نفتخام
ایران اندیشده شود. در دوران جنگ تحمیلی تجربیاتی از این دست در همکاری تنگاتنگ
میان حداقل سه وزراتخانه نفت، امورخارجه
و تجارت وجود دارد که میتواند مورد بازخوانی و استفاده قرار گیرد اما در عین حال
نباید نسبت به افزایش میزان صادرات نفتخام بیش از حد خوشبین بود.
با کنار هم قراردادن همه این واقعیتها میتوان پیشبینی
کرد که میزان درآمد نفتی کشور در خوشبینانهترین شرایط چیزی بین 16 تا حداکثر 20
میلیارد دلار خواهد بود. ترکیب صاردات غیر نفتی کشور نیز گرچه این لفظ را یدک میکشد،
اما به شدت نفتی و تابع قیمتجهان نفت است با کاهش قیمت گازمایع که یک قلم عمده
صادراتی است حتی بیش از متوسط نفتخام و سایر فراوردههای نفتی سقوط کرده است.
قیمت محصوبات پتروشیمی بعنوان مهمترین قلم غیر نفتی نیز همراه با نفتخام شدیدا
کاهش یافته است.