راه کارهای مختلف مقابله با امریکا
اغلب کشورهای جهان با ظلم و زور و یک جانبهگرائی ایالاتمتحده امریکا مشکل دارند اما مدیران این کشورها هر یک حسب بضاعت فکری قدرت وجودی و توان درونی که در ضمیر ناخودآگاه خود از آن مطلع هستند از یک نوع برخورد با امریکا خشنود میشوند .
انگلیسیها از این خشنود میشوند که با قدرت سیاسی و دیپلماتیک و آیندهنگری خود به راهبردهای سیاسی و نظامی و حتی اقتصادی امریکا خط بدهند این راهبردها را در جهت منافع خود قراردهند و بسیاری از هزینههای امنیتیشان را به گردن ایالاتمتحده بیندازند . هیچ درگیری علنی هم با این گنده لات ندارند و هیچ فحشی هم نمیدهند.
اروپائیها از این خشنود میشوند که با اتحاد و همافزایی قدرت خود و پول واحد یک سینرژی ایجاد کنند و با قدرت امریکا هماوردی کنند. نیازی هم به فحاشی به این غول ندارند.
روسها از این خشنود میشوند که با قدرت اطلاعاتی و نفوذ انفورماتیکی خود سیاستهای امریکا را افشا و خنثی کنند و روی انتخابات امریکا تاثیر بگذارند که آدم مورد نظرشان روی کار بیاید و یا مدیران امریکائی را بخرند. فحاشی هم نمیکنند و اگر هم بخواهند خط میدهند که فحش هایشان از زبان دیگران درآید (البته خیلیهای دیگر هم همین کار را میکنند)
ژاپنیها از این خشنود میشوند که اگر رئیسجمهور امریکا یک سیستم پیشرفته تلفن در دفتر کارش بخواهد آن را از ژاپنیها خریداری کند . ویا آنجا خوشحال میشوند که بوش پدر برای حل مشکلات اقتصادی امریکا به آنجا برود و التماس کند که آنها از امریکا اتومبیل بخرند و آنها به او بگویند که اتومبیل های امریکائی استاندارهای ژاپن را ندارند. و با وجود این که بیشترین ضربه را از امریکا خوردهاند فحش هم نمیدهند.
ویتنامیها از این خشنودند که در زمینهائی که امریکائیها با صدها هزار تن بمب شخم زدند از نو برویند و درختی تنومند شوند و در چشم آمریکائیها فرو روند و بیثمری لاتبازی آنها را به رخشان بکشند.
استرالیائیها از این خوشحال می شوند که برای رفتن به ایالاتمتحده ویزا نمیخواهند ولی آمریکائیها برای رفتن به استرالیا باید ویزا بگیرند.
اسکاندیناوی ها از این خوشحال هستند که بدون این که هیچ سابقه استعماری داشته باشند و مازادهای دیگران را چپاول کرده باشند شاخصهای سطح زندگی و شاخصهای اقتصادی شان بهتر از ایالاتمتحده است و مشکلاتشان بسیار کمتر.
چینیها از این خشنود میشوند که هر روز یک شاخص اقتصادیشان از امریکا سبقت بگیرد و شغلها را از آمریکائیها بگیرند و روز به روز سهم کالاییشان را در بازار امریکا افزایش دهند و از این باب خود را در قدرت حس میکنند. نه تنها نیازی به فحش دادن ندارند بلکه سیاستشان این است که وارد هیچ چالش صریحی با آمریکا نشوند و وقتشان را تلف نکنند و کارشان را بکنند
بعضیها هم از این خشنود میشوند که بصورت هیستریک مرتبا به آمریکا فحش بدهند و این گونه خود را تخلیه کنند. روانشناسان معتقدند ناسزاگویی یک نوع پرخاشگری کلامی و نوعی مکانیسم دفاعی در برابر شرایط بحرانی و ناکامی است. فردی که خود را در موضع ضعف حس میکند به ناسزاگویی روی میآورد و از این راهکار برای پیشبرد کار و مطرحکردن مسایل خود استفاده میکند. از آن طرف هم جالب است که به رژیمی فحش میدهند که چه بسا طالب فحش برا پیشبرد بعضی امور خود است. با مزه است : در دبیرستان معلمی داشتیم که با فرض این که ما پسرهای تخس و شر در آن سنین به قول معروف تنمان برای تحریک و منفعل کردن معلم و فحش خوردن میخارد بدترین فحشش به بچهها این بود که: "فحشت نمی دهم تا بسوزی".