فایل PDF متن کامل مقاله را از لینک زیر دانلود کنید
دانلود فایل
حجم: 716 کیلوبایت
توضیحات: مقاله در چشمانداز ایران تیر و مرداد 93
چشم انداز ایران - شماره 86 تیر و مرداد 1393
بحران اوکراین از نظر انرژی
مقدمه
بحران اوکراین از سوی بسیاری از تحلیلگران، بزرگترین چالش بین شرق و غرب بعد از دوران موسوم به جنگ سرد (که با فروپاشی شوروی پایان یافت)، شناخته شده است همانگونه که هر جابهجایی و نقل و انتقالی نیاز به سوخت و انرژی دارد گویا تحولات سیاسی و حداقل بسیاری از این تحولات نیز نیاز به سوخت و انرژی دارند. به عبارت دیگر مسائل انرژی موتور محرکه بسیاری از تحولات سیاسی هستند. قصد ندارم چالش مهم اوکراین را به مسائل انرژی تقلیل دهم اما تردید هم نباید کرد که ربط وثیقی میان این بحران و مسائل انرژی و خصوصاً گاز اروپا وجود دارد که مورد توجه قرار گرفته است.
مسیرهای جایگزین برای گاز اروپا
اولین جنبش گرایش به غرب و ضد وابستگی به روسیه در اوکراین در سال 2004 میلادی شکل گرفت و به انقلاب نارنجی موسوم شد. این جنبش مورد حمایت امریکا و اروپای غربی بود ولی شدت این حمایت مانند حمایت از جنبش اخیر که از ماه نوامبر سال گذشته میلادی (2013) آغاز شد و ادامه دارد، نبود. جنبش اخیر از اولین روزها مورد حمایت شدید، آشکار و علنی غرب و بهویژه ایالاتمتحده قرار گرفت تا حدی که برخی از سناتورهای امریکایی و مقامات غربی از روزهای اول علناً در جمع تظاهرکنندگان حضور یافتند و به تشویق و دلگرمی آنها پرداختند. شاید یکی از دلایل این میزان تفاوت در حمایت در این دو مقطع را بتوان در مسیرهای گاز انتقالی از روسیه به اروپا جستوجو کرد.
بیش از 30 درصد از گاز وارداتی اتحادیه اروپا از کشور روسیه تأمین میشود، در زمان وقوع انقلاب نارنجی بیشترین مقدار این گاز از کشور اوکراین عبور میکرد و مسیر جایگزین مهمی وجود نداشت اما در سال 2012 میلادی خطلوله موسوم به «جریان شمالی» (Nord Stream) به بهرهبرداری رسید. این خط لوله 48 اینچی از بستر دریای بالتیک عبور میکند و در مسیر 1222 کیلومتری خود گاز را از بندر «وایبورگ» (Vyborg) روسیه مستقیماً به بندر «گریفسوالد»(Greifswald) در آلمان منتقل میکند و کشورهای مسیر را دور میزند. ظرفیت این خط لوله 55 میلیارد مترمکعب در سال است که میتواند نیمی از گاز صادراتی روسیه به کل اروپا را تأمین کند و فازهای توسعهای نیز برای آن در نظر گرفته شده است.
همچنین در سال 2005 خط لوله موسوم به «بلو استریم» که از بستر دریای سیاه گاز روسیه را به کشور ترکیه منتقل میکند به ظرفیت 16 میلیارد مترمکعب به بهرهبرداری رسید.
بنابراین ملاحظه میشود که در جریان جنبش اخیر ریسک قطع گاز اروپا ناشی از بحران اوکراین بسیار کمتر شده است.
شیلهای گازی در اوکراین
پدیده شیلهای گازی بهعنوان منابع غیرمتعارف گازی و توسعه فناوری بهرهبرداری از آن، پدیده جدیدی است و در سال 2004 به هیچ وجه به شکل فعلی مطرح نبود. ایالاتمتحده در چند سال اخیر تولید گاز خود از این منابع را به شدت افزایش داده است و شاید مهمتر اینکه سرمایهگذاری عظیمی روی توسعه این فناوری در امریکا انجام شده است و توسعهدهندگان این فناوری به دنبال بازارهای جدید و کسب درآمد از آن هستند. بسیاری از کشورهای اروپایی برخلاف اینکه فاقد منابع متعارف گاز هستند، از ذخایر فراوان شیلهای گازی برخوردارند. البته بهرهبرداری از این منابع نیازمند استحصال اراضی گسترده (گستردهتر از منابع متعارف) و نیز دارای تبعات زیستمحیطی است در کشور ایالاتمتحده که تراکم جمعیتی بسیار کمتر از اروپا است این دو مشکل کمتر خودنمایی میکند اما در آنجا هم مخالفت گستردهای در این زمینه خصوصاً از طرف حامیان محیطزیست وجود دارد و طبعاً در اروپا این مشکلات و مخالفتها بسیار شدیدتر است. اما تنگنا، اجبار و نیاز میتواند راه را برای توسعه این منابع در اروپا باز کند و اروپا را به بازار گستردهای برای فناوری امریکایی استخراج شیلهای گازی تبدیل کند.
نقشه زیر که توسط اداره اطلاعات انرژی ایالاتمتحده امریکا منتشر شده است پتانسیل شیلهای نفتی و گازی را در سطح کره زمین در مناطقی که تاکنون مورد بررسی قرار گرفته است، نشان میدهد. گزارش اداره اطلاعات انرژی امریکا (2013)، نشان میدهد که در مجموع اروپای غربی و شرقی حدود 137 تریلیون مترمکعب ذخایر «درجای» شیلگاز وجود دارد که حدود 25 تریلیون مترمکعب آن قابل برداشت است. فرانسه و انگلستان در اروپای غربی و کشورهای لهستان، اوکراین و رومانی در اروپای شرقی، بالاترین پتانسیل شیلگاز را دارا هستند.
بنابراین کشور اوکراین از جمله کشورهایی است که از منابع قابلتوجه شیلهای گازی برخوردار است و فشارهای گازی روسیه به این کشور که بهدنبال بحران اخیر واقع شده است میتواند اوکراین را به دروازه ورود فناوری گاز شیل به اروپا تبدیل کند. طی همین چند ماهی که از آغاز بحران میگذرد، چندین مقاله در نشریات امریکایی به این مضمون انتشار یافته است که تحول انرژی موسوم به انقلاب شیلهای گازی که در ایالاتمتحده رخ داده، میتواند در اوکراین تکرار شود.
نیاز اروپا به واردات گاز
مواضع اروپا و خصوصاً آلمان در مقابل روسیه در جریان تحولات اوکراین قدری ملایمتر از مواضع ایالاتمتحده است. دقت در این چالش مهم جهانی نوعی تعارض یا حداقل تفاوت منافع میان اتحادیه اروپا و ایالاتمتحده در این بحران و خصوصاً در زمینه مسئله گاز و تجارت آن را آشکار میسازد. این تفاوت منافع، ریشه دیرینهتری دارد. از ابتدای تجارت گاز میان اروپای غربی و روسیه که در دوران قبل از فروپاشی شوروی آغاز شد، ایالاتمتحده با خرید گاز روسیه توسط آلمان و اروپا مخالف بود و آن را عامل وابستگی اروپا به شوروی میدانست که در بلندمدت به یک اهرم فشار سیاسی برای شوروی روی اروپا تبدیل خواهد شد. ولی اروپاییها که به سهم خود نیازمند متنوعسازی مبادی و مسیرهای تأمین انرژی خود بودند زیر بار فشار امریکایی نرفتند و حرکت اتحاد شوروی به سمت فروپاشی نیز مجال بهرهگیری از اهرم گازی را به آن کشور نداد. امریکاییها از دیرباز مشوق توسعه تجارت گاز از طریق مایعسازی(LNG) در مقابل تجارت از طریق خط لوله بودهاند تا اگر نمیتوانند امتیاز ذخایر عظیم را از روسیه بگیرند حداقل امتیاز پهناوری این کشور برای توسعه خطوط لوله را کاهش دهند و در مقابل مسیرهای گاز را نیز روی کشتیهای LNG به آبها منتقل کنند که مانند نفت در کنترل خودشان باشد. اما اینک به هر حال اروپا به گاز روسیه وابسته است و در صورت تشدید بحران میان اروپا و روسیه ریسک انرژی برای اروپا بسیار بالاست ولی ممکن است ایالاتمتحده چندان هم از چنین چیزی ناخشنود نباشد. اولین محمولههای LNG ایالاتمتحده قرار است از سال آینده (2015) میلادی وارد بازار جهان شود و فناوری امریکایی شیلهای گازی نیز پشت در اروپا منتظر ورود است. در صورت تشدید بحران، اروپا چندسال فشار و محدودیت را باید تحمل کند و این خصوصاً در شرایط بحرانی و رقابتی اقتصاد جهان میتواند از همه جهت برای ایالاتمتحده فرصت باشد.
جدول زیر وضعیت واردات گاز اروپا و مبادی آن چه بهصورت خط لوله و چه به صورت LNG را را نشان میدهد. همانطور که ملاحظه میشود: در سال 2012 میلادی حدود 15 درصد واردات گاز اروپا به صورت LNG و 85 درصد از طریق خط لوله بوده است. کشور روسیه 30 درصد از سهم کل واردات گاز اروپا و حدود 35 درصد از سهم واردات از طریق خط لوله را به خود اختصاص دادهاست.
احتمال جایگزین گاز روسیه با LNG
در صورت تشدید بحران احتمالات دیگری نیز قابل مرور و بررسی است:
روسیه اوکراین را تحت فشارگازی قرارداده و تهدید نیز کرده است اما اروپا را نه و به نظر هم نمیرسد که اینکار را انجام دهد چراکه با توجه به آنچه که ذکر شد چنین تهدیدی هرچند در کوتاهمدت برای روسیه کارساز باشد و امتیازی را از آن بگیرد اما در بلندمدت تماماً به نفع امریکا خواهد بود و بازار انرژی اروپا را از دسترس روسها دور خواهد کرد و روسها طالب چنین چیزی نیستند. ضمن اینکه در کوتاهمدت نیز اقتصاد روسیه وابستگی شدید به درآمد صادارت انرژی دارد و قطع صادرات به اروپا یک شمشیر دولبه است.
جدول زیر ظرفیت ترمینالهای واردات LNG اروپا را منعکس میکند.
همانطور که ملاحظه میشود در حال حاضر 23 ترمینال فعال واردات LNG در اطراف اروپا وجود دارد و چهار ترمینال نیز بهزودی به بهرهبرداری میرسند و علاوه بر اینها یک ترمینال غیرفعال نیز در کشور سوئد وجود دارد و برنامه ساخت چند ترمینال دیگر نیز در ایتالیا، کرواسی، آلبانی و ایرلند وجود دارد و بعضی از ترمینالهای موجود نیز برنامه افزایش ظرفیت دارند. اما نکته قابل تأمل این است که ظرفیت واردات LNG در اروپا کمتر مورد استفاده قرار گرفته است. اگر دو جدول فوقالذکر مورد مقایسه قرارگیرند این مسئله به خوبی مشخص میشود. بر اساس گزارش اتحادیه جهانی گاز در سال 2012 بهطور متوسط کمتر از 30 درصد از ظرفیت ترمینالهای واردات LNG اروپا مورد استفاده قرار گرفته است که نمودار زیر بهخوبی این مسئله را بازتاب میدهد.
دقت در اعداد و ارقامی که ذکر شد نشان میدهد که حداقل به اندازه کل واردات گاز اروپا از روسیه ظرفیت برای واردات گاز بیشتر بصورت LNG وجود دارد و این در حالیاست که هماکنون واحدهای تولید LNG به ظرفیت 18 میلیون تن در ایالاتمتحده در حال ساخت است که در دو فاز در سالهای 2015 و 2016 به بهرهبرداری میرسد و پروژههایی به ظرفیت کل حدود 270 میلیون تن در ایالاتمتحده و حدود 80 میلیون تن در کانادا در دست پیگیری است. مسلم است که بازار اروپا بهترین مقصد صادرات LNG امریکا و کانادا محسوب میشود.
به این نکته هم باید توجه کرد که نگرانی اروپا از تداوم تأمین گاز از روسیه در بلندمدت، به تحولات اوکراین محدود نمیشود. تولید گاز در مناطق غربی روسیه در حال کاهش است و اکتشافات و پتانسیلهای جدید گازی روسیه عمدتاً در شرق این کشور و در سیبری شرقی قرار دارد. قرارداد منعقده اخیر میان چین و روسیه به ارزش 400 میلیارد دلار برای فروش سالانه 38 میلیارد مترمکعب گاز روسیه به چین برای مدت 30 سال که بعد از یک مذاکرات 20 ساله تحقق یافت نیز رویکرد روسیه به شرق و ناامیدی و نااطمینانی این کشور از بازار غرب را بازتاب میدهد.
تبعات احتمالی تشدید بحران
در نهایت علاوه بر رقابتهای گازی این احتمال نیز میتواند مطرح باشد که اگر شرایط بازار جهانی نفت اجازه دهد امریکاییها از طریق بعضی از متحدین خود نسبت به کاهش قیمتهای جهانی نفت برای مدتی اقدام نمایند تا درآمدهای روسیه را کاهش داده و اقتصاد این کشور را تحت فشار قرار دهند این تجربه در جریان شوک سوم نفتی یا اولین شوک سقوط قیمت نفت در سال 1986 میلادی وجود دارد که در ظاهر از طریق سیاست سهم بازار عربستان و اشباع بازار از نفت توسط این کشور دنبال شد ولی بعدها معلوم شد که این سیاست تنها وسیلهای برای ساقطکردن قیمت جهانی نفت برای تسریع فروپاشی شوروی (وابسته به درآمد نفت و گاز) و وادارکردن جمهوری اسلامی ایران به پایاندادن به جنگ و فشار به لیبی (قذافی) بوده است. البته به نظر میرسد در حال حاضر شرایط بازار نفت اجازه این کار را ندهد. در آن زمان ظرفیت مازاد تولید عربستان که بهکار گرفته شد و نفت را سرازیر بازار کرد بسیار بیشتر از حالا بود ضمن اینکه اگر اضافه عرضهای نیز در بازار وجود داشته باشد روسیه با کاهش تولید خود به راحتی میتواند آن را جبران کرده و قیمتها را حفظ کند.
احتمال کاملاً معکوس، قطع یا کاهش صادرات نفت و گاز روسیه در صورت تشدید بحران و بروز جنگ است که بازار جهانی نفت را با کمبود مواجه خواهد کرد و قیمتها را به شدت افزایش خواهد داد و در این صورت نیز ایالاتمتحده کمترین آسیب و رقبای عمده اقتصادی آن یعنی اتحادیه اروپا، ژاپن و چین بیشترین آسیب را خواهند دید، به نظر نمیرسد که روسیه، چین و اروپا به چنین چیزی تمایل داشته باشند.
گذشت زمان تصویر روشنتری از سیاستها و حساسیتهای انرژی طرفین را آشکار خواهد کرد.