وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

نفت در پساتحریم

 

 

 

 

 

متن سخنرانی در نشست ؛ "نفت ایران، تحریم و پسا تحریم که در روز 13 اردیبهشت 1395 در دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد

 

 

دعوت به این نشست را با اکره پذیرفتم. این مطلب را برای جسارت به دعوت‌کنندگان و قدرناشناسی از ایشان عرض نمی‌کنم، دوستان بسیار لطف داشته‌اند که بنده را هم سطح اساتیدی چون دکتر سریع القلم و دکتر عسلی قرارداده‌اند که خود را به هیچ وجه در این سطح نمی‌دانم. اکراهم از این جهت بود که نمی‌دانستم چه باید بگویم ضمن این که از تکرار مکررات تحت سرفصل‌ها و عناوین مختلف هم خوشم نمی‌آید. به هر حال انسان وقتی چنین دعوتی را می‌پذیرد باید در موضوع صحبت کند. چندان متوجه این مفهوم پساتحریم نمی‌شوم. چندی پیش در مصاحبه‌ای عرض کردم که مگر جهان پسا تحریم مثلا جهان پس از مرگ است که همه چیزش با این جهان متفاوت باشد و دیگر نتوان با برنامه‌ها و استراتژی‌ها و ابزارهای این جهان در آن حرکت کرد؟ اگر کشوری از برنامه بلند‌مدت در چارچوب استراتژی‌های مشخص که براساس آینده‌نگری طراحی شده است و جهت توسعه‌ای دارد ، برخوردار است و نحوه تعدیل و اصلاح و بازنگری نیزدر برنامه‌ها و استراتژی‌هایش تعبیه شده است، خوب حالا به دلیل تحریم و به دلیل خراب‌کاری‌های هشت ساله یک دولت اشتباهی، وقفه‌ای در برنامه‌هایش افتاده وتوقفی در مسیرش رخ داده و قدری انحراف در مسیرش بوجود آمده، حالا می‌تواند به مسیر برگردد و مسیر را ادامه دهد پس پسا تحریم بازگشت به مسیر توسعه است و ادامه آن است و مطلب خاصی تحت این سرفصل وجود ندارد کما این که هر وقفه و انحراف دیگری نیز می‌توانست وجود داشته باشد. اگر هم کشوری الگو و استراتژی‌های روشنی ندارد و مسیر توسعه خود را نیافته است که به هر حال گرفتار است، چه پیشا تحریم و چه پسا تحریم و حالا قدری گرفتارتر شده است. در ژاپن چند سال پیش سونامی عظیم غیر قابل پیش‌بینی آمد که خسارات بسیار عظیمی را وارد کرد و هزینه‌های عظیمی را تحمیل کرد من واقعا نمی‌دانم که واقعا در آنجا مباحثی مثل ژاپن پس از سونامی مطرح شد و آیا همه چیز دگرگون شد یا اصولا کشوری که در مسیر توسعه حرکت می‌کند باید بتواند بر چنین وقفه‌ها و مشکلاتی فائق شود و تصحیحاتی را در بعضی اهداف و بخش ها انجام دهد و اگر هم دچار سرگشتگی در تشخیص جایگاه خود در جهان و تشخیص مسیر توسعه خود است که کلاهش پس معرکه است چه پیشاتحریم و پیشا سونامی و چه پسا تحریم.

 

 

البته ممکن است کسی ادعا کند که ما قبلا  مسیر روشنی داشته‌ایم اما تحریم‌ها‌ چنان تحولی در زمین  زمان و کون و مکان ایجاد کرده است که پس از آن وارد جهان جدیدی شده‌ایم وحالا دوباره باید بنشینیم و استراتژی‌های جدیدی تعریف کنیم و طرحی نو دراندازیم که در این صورت باید ادعای خود را ثابت کند. ما در چه مسیر روشنی در حال حرکت بودیم؟ تحریم‌ها چگونه همه چیز را دگرگون کرده است؟ و اصولا اگر در مسیر توسعه با برنامه‌های روشن در حال حرکت بودیم چگونه شد که در ورطه یک دولت مخرب و در ورطه چنین تحریم‌هائی افتادیم؟

 

 

به نظر من اقتصاد کشور و بخش نفت و انرژی کشور با چالش‌های اساسی دست به گریبان است از قبل از تحریم برقرار بوده است و در پساتحریم‌ هم چندان تفاوتی نکرده است. در کلان اقتصاد، پدیده نفرین منابع که اقتصاد و فرهنگ و حتی سیاست کشور ما حداقل از سال 1352 گرفتار آن شده است و تبعات آن فهرست طولانی‌ای دارد، پدیده تئوریزه شده وشناخته شده‌ایست که حتی کشور توسعه یافته‌ای مانند نروژ پس از نفتی شدن در دهه 1970 ، پشتش از آن می‌لرزد ما چه برنامه‌ جدی‌ اساسی‌ای برای رها شدن از آن داشته‌ایم، تنها مکانیزم ذخیره ارزی را بصورت سطحی کپی کردیم که متاسفانه معکوس عمل کرد. در پسا تحریم قرار است این پدیده با استفاده از تجربیات گذشته کنترل شود و یا با صادرات بیشتر نفت و با  سرمایه‌گزاری راحت‌تر بر روی توسعه میادین نفتی، تشدید شود.

 

 

خدا رحمت کند استاد برجسته و ارزشمند فقید مرحوم دکتر حسین عظیمی را که روحش شاد باشد، در زمانی که آن مرحوم مسئولیت "موسسه آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه‌ریزی" را  بر عهده داشت  همایشی تحت عنوان " چالش‌ها و چشم اندازهای توسعه ایران " را در اسفندماه 1381 برگزار نمود، بنده مقاله‌ای را تحت عنوان "چالش‌های اصلی بخش انرژی با تاکید بر زیربخش نفت" برای همایش مذکور تهیه و در آن همایش ارائه نمودم. اینک 14 سال از آن مقاله می‌گذرد و اغلب قریب به اتفاق آن چالش‌ها به قوت خود باقی است ربطی هم به پیش و پس تحریم ندارد. مگر چند بار باید اینها را تحت عناوین مختلف تکرار کرد که گفته‌اند: در خانه اگر کَس است یک حرف بس است اگر هم کَسی نیست که عبث است. در این چهارده سال هیچکس هم به بنده حقیر نگفته است که بی‌ربط گفته‌ای که بنده بروم و تجدید نظر کنم.

 

 

امروز مسائل مهمتری از پسا تحریم داریم که به آن توجهی نداریم . مثلا جهان پس از اقتصادی شدن نفت و گاز متعارف و پس از تحولات فنی-اقتصادی مهمی که دیگر حامل‌های انرژی اتفاق افتاده است به نظر من از هر جهت مهم‌تر از پساتحریم است و چند سالی است که شاهد آثار ژئوپلتیک آن هم هستیم . مزیتی که ممکن بود حاشیه ایمنی اقتصادی و سیاسی/نظامی نسبی برای ما ایجاد کرده باشد به سرعت در حال از دست رفتن است.

 

 

ممکن است بعضی به مساله پسا تحریم از منظر نحوه تعامل با دنیا نگاه کنند. از نظر نحوه تعامل اقتصادی با جهان نیز شاهد دو دیدگاه کاملا حدی متعارض هستیم که هرکدام از یک سر پشت بام در حال سقوط هستند گوئی بنا نیست ما بتوانیم در هیچ مساله‌ای وسط پشت‌بام بایستیم. یک دیدگاه این است که ما برای توسعه صنعت نفتمان هیچ نیازی به خارج نداریم و همه کارهای مربوط به توسعه صنعت نفت را خودمان می‌توانیم انجام دهیم و اگر مشکلی با تحریم داشتیم این بود که پول‌هایمان را نمی‌گذاشتند جا بجا بشود که چیزی بخریم و بفروشیم یا به اندازه کافی نفت بفروشیم. دیدگاه مقابل این است که ما هیچ چیز نمی‌دانیم و نمی‌توانیم و حداقل باید بخش بالادستی و توسعه میادینمان را کامل به دست شرکت‌های خارجی بدهیم البته این دوستان با این پارادوکس مواجه هستند که چرا مهمترین و کلیدی‌ترین بخش کار را که مدیریت کلان همه این‌هاست به خارجی نمی‌دهیم.  دوستانی داریم که یک روز قراردادهای بیع‌متقابل را نسخه بی‌بدیل توسعه میادین نفتی میدانستند و از نقد آن برافروخته می‌شدند و بدون تدوین برنامه‌ جامع توسعه میادین نفتی، عملا انتخاب اولویت‌ها را به عهده شرکت‌های خارجی گذاشتند و همان‌ها امروز منتقد بیع‌متقابل شده‌اند و با همان روش و منش گذشته IPC را نسخه بی‌بدیل می‌دانند.

 

 

دیدگاهی داریم که خیر کشور را در ستیز با نظام بین‌المللی می‌داند و در مقابل دوستانی داریم که در عمل قائل به وجود یک نظام تقسیم‌ کار بین‌المللی هستند و تعامل مثبت با جهان را در تسلیم شدن به آن نظام تقسیم کار جهانی می‌دانند در آن نظام تقسیم کار وظیفه ایران تولید مواد خام اولیه است و اگر به سراغ  یک مرحله فراوری و مثلا توسعه پتروشیمی هم می‌رود باید مواد پایه با هزینه اجتماعی و هزینه زیست‌محیطی بالا و ارزش افزوده کم تولید و صادر کند و محصولات نهائی با ارزش افزوده بالا وارد کند. این دوستان تلاش هم نمی‌کنند که تجربه کنند که آیا می‌توان تعامل با جهان را در راستای اولویت‌های ملی و توسعه‌ای جهت داد یا نه؟ مثلا اگر ثابت شود که بهینه‌سازی و ارتقاء کارائی انرژی و آزاد کردن انرژی از این طریق نسبت به توسعه ظرفیت‌های جدید تولید انرژی اولویت دارد تلاشی نمی‌شود که ببینیم آیا همکاری با شرکت‌های خارجی و جذب سرمایه خارجی را می‌شود در این مسیر هدایت کرد و یا تنها راه جلوگیری از بازگشت تحریم‌ها و Snap Back  این است میادین‌مان را بدست شرکت‌های نفتی بین‌المللی بسپاریم و برای آن‌ها منافع ایجاد کنیم؟‌ دربسیاری از کشورهای حتی ضعیف‌تر از ما برنامه همکاری با شرکت‌های بین‌المللی نفتی را طوری طراحی کرده‌اند که علاوه‌بر ِصرف توسعه یک میدان نفتی یا گازی، منجر به توسعه ظرفیت‌های پیمانکاری و ساخت داخلشان هم بشود.

 

تخصص بنده نیست و اساتید روابط بین‌الملل باید تبیین کنند که ساز و کارهای نظام امروز جهانی چگونه است و چگونه تعاملی را با جهان می‌توان سامان داد که در جهت توسعه ملی و ارتقاء ظرفیت‌های ملی و حل چالش‌های اساسی اقتصادی باشد، نه این که هر روز از یک سر بام سقوط کنیم.

 

در هر حال من فکر می‌کنم که مسائل ما فرا تر از تحریم است.

 

 

 

گزارش روزنامه دنیای اقتصاد از نشست "نفت ایران تحریم و پسا تحریم"

در نشستی با عنوان «نفت ایران، تحریم و پساتحریم» مطرح شد
روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 3757 تاریخ چاپ:1395/02/14 بازدید:1963بار کد خبر: DEN-1051130
عکس: رضا جلالی

برخی صاحب‌نظران بر این باورند که نفت مانند گذشته نمی‌تواند بر اقتصاد و روابط سیاسی ایران اثر‌گذار باشد. به عقیده آنها کاهش اثر نفت به واسطه افت قیمت این محصول در بازارهای جهانی و تنزل سهم آن در اقتصاد ایران رخ داده است. به همین دلیل این کارشناسان توصیه می‌کنند که حوزه مزیت ایران در روابط با جهان از نفت باید به سایر مولفه‌ها تغییر کند. به باور آنان، تحریم‌ها فرصتی را پیش آورد که نشان دهد این مزیت کارآیی قبل را ندارد و نمی‌تواند مانند گذشته ضامن امنیت کشور باشد. به اعتقاد این گروه، در مقطع کنونی موقعیت ژئوپلیتیک ایران است که مزیت محسوب می‌شود؛ زیرا هیچ کشوری به اندازه ایران توان اثرگذاری و ایجاد ثبات در منطقه را ندارد. این رویکرد در نشست تحلیلی «نفت ایران، تحریم و پساتحریم» با حضور دکتر محمود سریع‌القلم، دکتر مهدی عسلی و غلامحسین حسنتاش تبیین شده است.

 

 

گروه نفت و پتروشیمی، نسیم علایی: سال‎‌ها از نفت و گاز به‌عنوان مزیت ایران در روابط خارجی یاد می‌شد؛ اما تحریم‌ها فرصتی را پیش آورد که نشان دهد این مزیت کارآیی قبل را ندارد و نمی‌تواند مانند گذشته ضامن امنیت کشور باشد. عصر دوشنبه نشستی با عنوان «نفت ایران، تحریم و پساتحریم» در دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید‌بهشتی با حضور برخی از استادان این حوزه برگزار شد. دکتر محمود سریع‌القلم، استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی، دکتر مهدی عسلی، کارشناس ارشد اقتصاد انرژی و غلامحسین حسنتاش، عضو هیات‌ علمی موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی سخنرانان این نشست بودند. این کارشناسان در مجموع بر این باورند که نفت مانند گذشته نمی‌تواند بر اقتصاد و روابط سیاسی ایران اثر‌گذار باشد. به عقیده آنها کاهش اثر نفت در اقتصاد از این‌رو است که از طرفی قیمت نفت کاهش یافته و از طرفی سهم نفت در اقتصاد ایران کم شده است. اما در روابط سیاسی نیز از سویی رقبای ایران در منطقه افزایش یافته و از طرفی ایران در دیگر حوزه‌ها فرصت‌های سرمایه‌گذاری بیشتری دارد. دکتر سریع‌القلم بر این باور است که در شرایط کنونی موقعیت ژئوپلیتیک ماست که مزیت کشور محسوب می‌شود؛ زیرا هیچ کشوری به اندازه ایران توان اثرگذاری و ایجاد ثبات در منطقه را ندارد.

 

کاهش اثر نفت بر اقتصاد ایران

دکتر مهدی عسلی، کارشناس اقتصاد انرژی، به‌عنوان اولین سخنران نشست «نفت ایران، تحریم و پسا تحریم» اظهاراتش را در چند محور اصلی متمرکز کرده بود که برآیند آنها بر این نکته تاکید داشت که نفت نمی‌تواند در پساتحریم تاثیر چشمگیری بر اقتصاد ایران داشته باشد. عسلی در ابتدای اظهارات خود به جایگاه ایران در اقتصاد جهانی اشاره کرد. به باور وی برای برنامه‌ریزی برای جایگاهی که قرار است به آن برسیم ابتدا باید به جایگاه کنونی خود توجه داشته باشیم. به گفته عسلی در چند سال اخیر سهم کشورها در اقتصاد دنیا بسیار تغییر کرده است، 15 سال پیش سهم آمریکا از اقتصاد جهانی حدود 25 درصد و سهم چین حدود 6درصد بود اما در حال حاضر این ارقام به ترتیب به 9/ 15 و بیش از 16 درصد رسیده است یعنی در حال حاضر (بر اساس برابری قدرت خرید) چین آمریکا را پشت سر گذاشته و بزرگ‌ترین‌ اقتصاد جهان محسوب می‌شود. عسلی در ادامه افزود: با این وجود سهم ایران از اقتصاد جهانی تغییری نداشته و در حال حاضر کمتر از 5/ 1 درصد برآورد می‌شود. همچنین کل خاورمیانه و شمال آفریقا کمتر از 6 درصد است.

دومین نکته مورد نظر عسلی کاهش تقاضای نفت بود. به گفته وی، دنیا به سمت اقتصاد کارآمد و کاهش استفاده از سوخت‌های فسیلی پیش می‌رود. وی با بیان اینکه دائما کارآمدی استفاده از نفت و گاز بیشتر می‌شود، افزود: این به معنای این نیست که تقاضا برای نفت و گاز وجود ندارد. اما با توجه به تحولاتی که در سمت عرضه شاهد هستیم، به‌طور مثال اقتصادی شدن تولید از میادین نامتعارف و همین‌طور تحولات سمت تقاضا برای افزایش تقاضا برای خودروهای برقی نمی‌توان انتظار داشت که قیمت نفت رشد چشمگیری داشته باشد. بنابراین جهان از سویی به طرف کاهش تقاضا و از سویی با تنوع منابع در سمت عرضه مواجه است؛ بنابراین نفت وگاز نمی‌تواند همان نقشی که در گذشته داشت را برای ما بازی کند.

این کارشناس انرژی در ادامه با بیان اینکه برخی فکر می‌کنند چون ما منابع عظیم نفت و گاز داریم و از سویی تحریم‌ها نیز برطرف شده است، پس می‌توان با تولید نفت و گاز اقتصاد کشور را در پساتحریم متحول کرد، افزود: باید توجه کرد که در میان کشورهای عضو سازمان کشورهای صادرکننده نفت(اوپک) نفت و گاز سهم کوچک‌تری در اقتصاد کشورمان دارند. به گفته عسلی، آخرین آمار بانک مرکزی نشان می‌دهد نفت و گاز سهمی کمتر از 16درصد در اقتصاد ایران دارد. وی در ادامه افزود: این مایه خوشحالی است اما از سویی باید توجه داشت که افزایش تولید نفت و گاز نمی‌تواند تحول بزرگی در اقتصاد کشور به وجود آورد. عسلی افزود: این موضوع نشان می‌دهد نفت و گاز از این پس نمی‌تواند سهم بالایی در اقتصاد ایران داشته باشد.

این کارشناس انرژی در بخش بعدی اظهارات خود به رشد اقتصاد جهانی اشاره کرد و کاهش رشد اقتصادی را دال بر کاهش تقاضا برای نفت دانست. به گفته وی زمانی که رشد اقتصادی به خصوص در کشورهای در حال توسعه مانند چین و هند در سطح بالایی قرار دارد، می‌توان امید داشت که تقاضای نفت در سطح بالایی قرار داشته باشد. وی با بیان اینکه زمانی بود که رشد تقاضای نفت چین در سال به بیش از 500 هزار بشکه در روز می‌رسید اما در حال حاضر نمی‌توان امید چنین رشد تقاضایی از این کشور داشته باشیم، چراکه رشد اقتصادی این کشور در حال کاهش است.

عسلی در ادامه به گزارشی از اقتصاد جهان اشاره کرد که در آن جایگاه کشورها در مسیر توسعه اقتصادی تعیین شده بود. بر اساس این گزارش، ایران در حال گذر از مرحله اقتصادی برپایه استفاده از منابع(مرحله اول) و ورود به مرحله دوم است. در حالی که ترکیه در حال ورود به مرحله دانش‎‌بنیان(مرحله آخر) است. این در حالی است که به گفته وی حدود 15 سال پیش اقتصاد ایران و ترکیه در یک جایگاه قرار داشت، اما طی این سال‌ها به دلیل از دست دادن فرصت‌ها و همچنین با وجود درآمدهای نفتی که در برخی از سال‌ها بسیار بالا بود، نتوانستیم رشد چندانی داشته باشیم؛ اما اقتصاد ترکیه با رشد قابل توجهی در حال حاضر دو برابر اقتصاد ایران شده است. این کارشناس اقتصاد انرژی با بیان اینکه جایگاه اقتصاد ایران در حال حاضر 74 بین کشورهای جهان است، گفت: اگر ما با رشد اقتصادی که در دهه 40 داشتیم ادامه می‌دادیم، اقتصاد ایران در حال حاضر به اندازه اقتصاد اسپانیا بود.

وی در بخشی دیگر اظهارات خود به گزارش IMF(صندوق بین‌المللی پول) اشاره کرد که در آن اعلام شده ایران حدود 137 میلیارد دلار به دلیل کاهش صادرات نفت از دست داده‌است. عسلی با بیان این نکته افزود: در حال حاضر نیز با وجود رفع تحریم‌ها و افزایش صادرات به دلیل افت قیمت نفت ما نسبت به قبل از تحریم‌ها همان مقدار و حتی بیشتر از دست می‌دهیم. این کارشناس اقتصاد انرژی در ادامه افزود: دوستانی که فکر می‌کنند با رفع تحریم‌ها اقتصاد ایران جهش می‌کند، اشتباه می‌کنند. ما رشد اقتصادی خواهیم داشت اما حدود 3 یا 4 درصد. ایران روی رشد 8 درصدی تا سال 2020 برنامه ریزی کرده‌ است اما موسسات بین‌المللی مختلف برآورد رشد اقتصادی ایران را تا این سال حدود 4 درصد پیش‌بینی کرده‌اند. عسلی با بیان اینکه درآمدهای گازی اصلا با نفت قابل مقایسه نیست، افزود: از سویی تقاضا چه برای نفت و چه گاز کم است و از سویی قیمت گاز پایین است. بنابراین درآمد چندانی از این محل عاید کشور نمی‌شود. به گفته وی، برآوردها نشان می‌دهد در سه ماه اول سال 2016 مازاد عرضه جهانی نفت حدود 5/ 2 میلیون بشکه در روز بوده است، بنابراین نمی‌توان امید داشت که تقاضا برای نفت اوپک و ایران در سال‌های آینده رشد چندانی داشته باشد. وی افزود: البته ما برای اینکه همین تقاضا را هم پاسخگو باشیم، باید پروژه‌هایی تعریف کنیم.

عسلی در ادامه به برنامه وزارت نفت برای رسیدن به تولید 2/ 5 میلیون بشکه‌ای ظرف 5 سال آینده اشاره کرد و افزود: عمر بیشتر میدان‌های نفتی ایران طی شده و نیازمند سرمایه‌گذاری و ریکاوری هستند و ما تکنولوژی آن را نداریم. برای اینکه بتوانیم همین تقاضا را جواب دهیم محتاج سرمایه‌گذاری و تکنولوژی خارجی هستیم. بنابراین رسیدن به این میزان تولید مستلزم انعقاد قراردادهای جدید در 52 پروژه‌ای است که به این منظور تعریف شده است. وی با بیان اینکه ایران در منطقه‌ای با ریسک بالایی قرار گرفته، افزود: داده‌ها و آمار نشان می‌دهد نزاع جهانی رو به کاهش است؛ اما در منطقه خاورمیانه در مسیر افزایشی قرار گرفته است. این موضوع ریسک سرمایه‌گذاری در ایران را افزایش می‌دهد.

عسلی با بیان اینکه محاسبات بین‌المللی ریسک سرمایه‌گذاری در ایران را 7 اعلام کرده‌اند، در حالی که برای قطر حدود 3 و ترکیه 4 است، افزود: این ریسک هزینه تامین سرمایه ایران را افزایش داده و به 14 تا 15 درصد رسانده است. به گفته عسلی، بنابراین شرکتی که می‌خواهد در میادین نفتی ایران سرمایه‌گذاری کند به سود حداقل 20 درصدی نیاز دارد. وی در ادامه افزود: هرچند ما خود این موضوع را قبول نداریم و مدام اعلام می‌کنیم که ریسک سرمایه‌گذاری در ایران کم است؛ بنابراین برخی بر قراردادهای جدید نفتی انتقاد وارد می‌کنند و می‌گویند که ایران امتیاز بالایی برای شرکت‌های خارجی در نظر گرفته است؛ درحالی که به نظر می‌رسد این افراد ریسک بالای سرمایه‌گذاری در ایران را در نظر نمی‌گیرند.

 

مزیت ژئوپلیتیک ایران جایگزین نفت

دیگر سخنران نشست «نفت ایران، تحریم و پساتحریم» دکتر محمود سریع‌القلم بود. این استاد علوم سیاسی بر این باور است که در حال حاضر مهم‌ترین‌ مزیت ما که از سوی آن می‌توانیم امتیاز بگیریم نفت نیست بلکه موقعیت ژئوپلیتیک ما است.

سریع‌القلم در ابتدا به مفهوم واژه «استقلال» اشاره کرد. به گفته وی استقلال یک واژه مهم در فرهنگ ما است. اما تاکنون روی واژه استقلال کار علمی نشده است تا بدانیم این واژه به چه معنا است؟ در دنیای امروز نمی‌توانیم لفظ و عبارت استقلال در فناوری، استقلال اقتصادی یا استقلال در حوزه تولید را به کار ببریم. سریع القلم افزود: به نظر می‌رسد در حوزه تصمیم‌گیری باید به استقلال سیاسی و امنیتی حساسیت نشان بدهیم اما یک استراتژی متفاوتی برای اقتصاد ملی نیاز داریم. این استاد علوم سیاسی در ادامه گفت: ما حدود یک و نیم قرن است که مقدرات کشور را در رده قدرت‌های بزرگ دنیا به حساب آورده‌ایم. اگر قرار باشد درگیری‌های ما با قدرت‌های بزرگ به همین منوال ادامه داشته باشد، انعکاس آن را در اقتصاد ملی مشاهده خواهیم کرد. حالا این سوال را باید از خود بپرسیم که آیا می‌توانیم خارج از آن مدار حکمرانی و زندگی کنیم؟ وی افزود: ما یک نزاع دائمی با یهود آمریکا و اسرائیل داریم. بر همین اساس پیچیده‌ترین رویه‌ها در داخل نظام آمریکا به کار گرفته می‌شود تا ایران ضعیف و منزوی باقی بماند.

به گفته این استاد علوم سیاسی، ما باید از خودمان بپرسیم که آیا آینده ایران و استقلال سیاسی کشور در گرو اقتصاد و تولید ثروت و رساندن مهاجرت به صفر است؟ آیا تولید دائمی ثروت در کشور نیاز به روابط بین‌المللی دیگری دارد، وی افزود: آنها چون نمی‌توانند به ایران حمله نظامی کنند، هدف این است که ایران را ضعیف نگه دارند. این یک استراتژی است که هم عربستان و هم اسرائیل به دنبال آن هستند.

سریع القلم با بیان اینکه اروپایی‌ها در ایران انگیزه‌های سیاسی ندارند، زیرا نه توان آن را دارند و نه انگیزه‌اش را، گفت: آنها عمدتا به دنبال مراودات اقتصادی، تجاری و شاید هم فرهنگی، فناوری و... هستند. وی با بیان اینکه دو سال قبل برای گروهی از شرکت‌های خصوصی در تهران صحبت می‌کردم و پیش‌بینی کردم که روابط خارجی اقتصاد ایران برای مدتی در وزارت خزانه‌داری آمریکا کنترل خواهد شد، گفت: رویه‌هایی وجود دارد که نهایتا آنها باید تایید کنند. در حال حاضر نیز حتی شرکت‌های میانی اروپایی برای اینکه کاری انجام دهند، یادداشتی به وزارت خزانه‌داری آمریکا می‌فرستند تا از آنها برای فعالیت در ایران مجوز مکتوب دریافت کنند.

این استاد علوم سیاسی در ادامه به مذاکرات هسته‌ای ایران و گروه 1+5 اشاره کرد و گفت: مذاکره اصلی بین ایران و آمریکا بود و بقیه صرفا همراهی می‌کردند. من معتقدم نه برنامه هسته‌ای ایران مهم است، نه حضور منطقه‌ای ایران، نه موشک‌های ایران؛ چیزی که مهم است و آن نزاع اصلی ما که در روابط بین‌المللی داریم آن نزاعی است که بین ایران و بخشی از حاکمیت آمریکا که یهود آمریکا باشد، وجود دارد. این نزاع نیز تبدیل به استراتژی ملی آمریکا شده که این پیامدها را به همراه دارد. به گفته سریع‌القلم، در نهایت باید دید ریشه کجاست. آیا آمریکا به‌عنوان حاکمیتی که چند هزار کلاهک هسته‌ای دارد و 600 میلیارد دلار هزینه نظامی می‌کند، با فعالیت هسته‌ای ایران مشکل دارد؟ وی افزود: اگر ما مشکل را تشخیص دادیم بعد از آن می‌توانیم با قدرت‌های بزرگ یک مراوده دو‌طرفه داشته باشیم تا فقط امتیاز ندهیم بلکه امتیاز هم بگیریم. وی با بیان اینکه در حوزه سیاست خارجی مزیت نسبی ما اقتصاد نیست و نفت و گاز هم مزیتی برای ما محسوب نمی‌شود زیرا فرصت‌هایمان برای سرمایه‌گذاری و کار بسیار بیشتر از فرصت‌هایی است که در حوزه انرژی داریم، گفت: برای به دست آوردن امتیازهایی در سطح دنیا، مزیت ایران، ژئوپلیتیک ایران است.

وی در ادامه از ترکیه به‌عنوان کشوری که با استفاده از موقعیت ژئوپلیتیک خود امتیاز‌گیری می‌کند یاد کرد و گفت: ژئوپلیتیک ایران در آسیای مرکزی، قفقاز، خلیج فارس و شرق و غرب کشور می‌تواند مزیت نسبی ما باشد. به گفته سریع‌القلم ما فقط در حوزه ژئوپلیتیک می‌توانیم امتیاز بگیریم، در حوزه اقتصاد نمی‌توانیم امتیاز بگیریم کما اینکه رقبای جدی منطقه‌ای در حوز‌ه‌های اقتصادی و نفت و گاز داریم. وی افزود: ایران در زمره کشورهایی است که ظرفیت اخذ امتیاز دارد، هم در سطح منطقه و هم در سطح دنیا. بر اساس داد و ستد سیاسی و رئالیسم سیاسی، ما می‌توانیم در دنیا امتیازات جدی بگیریم. وی با طرح این سوال که آیا قدرتی مهم‌تر از ایران برای شکل دهی ثبات و پیشرفت اقتصادی افغانستان، عراق یا سوریه وجود دارد، گفت: فکر می‌کنم ایران کشوری است که وقتی می‌خواهد با قدرت‌های بزرگ مذاکره کند، نباید بر اساس یک آیتم مذاکره کند، بلکه باید پکیجی مذاکره کند زیرا مذاکره با یک آیتم انتخاب‌ها را بسیار محدود می‌کند. سریع القلم ادامه داد: ایران به‌عنوان یک قدرت مهم میانی و میان‌پایه خاورمیانه که توانایی ژئوپلیتیک بسیار بالایی دارد و ثبات آن برای قدرت‌های بزرگ بسیار تعیین‌کننده است، باید در یک پکیج ژئوپلیتیک، اقتصادی و سیاسی مذاکره کند. به گفته این استاد علوم سیاسی دکترین سیاست خارجی ما از این به بعد باید مبانی اقتصادی داشته باشد، زیرا شاخص‌های اقتصادی به ما می‌گوید اگر ما ثروت تولید نکنیم حاکمیت، استقلال، آینده نسل جوان ما و بعد از آن اهمیت ما در خاورمیانه دچار تزلزل می‌شود. وی در ادامه از چین به‌عنوان کشوری که سیاست‌های اقتصادی موفقی را اجرا کرده، یاد کرد و گفت: این کشور سیاست خارجی و اقتصادی خود را متنوع کرده است و حالا با اروپا، آمریکای شمالی، ژاپن و استرالیا همکاری دارد. سریع‌القلم افزود: سیاست خارجی ما بر خلاف گذشته باید اقتصادی شود و اگر ما بتوانیم اقتصاد را به ژئوپلیتیک به‌عنوان آن سوی سکه قدرت ملی اضافه کنیم می‌توانیم در صحنه منطقه و بین‌الملل امتیازهای زیادی بگیریم.

 

پساتحریم جهان دیگری نیست

غلامحسین حسنتاش، سخنران دیگر این نشست بود که بر تاکید بر پسا برجام انتقاد داشت و اعلام کرد که برخی جهان پساتحریم را مثل جهان پس از مرگ می‌دانند که همه چیزش باید با این جهان متفاوت است و دیگر نتوانند با برنامه‌ها، استراتژی‌ها و ابزارهای این جهان در آن حرکت کنند.

به گفته وی، اگر کشوری دارای برنامه بلندمدت در چارچوب استراتژی‌های مشخص باشد که براساس آینده‌نگری طراحی شده است و جهت توسعه‌ای دارد، با تحریم یا خرابکاری‌های هشت ساله یک دولت اشتباهی، تنها وقفه‌ای در برنامه‌هایش اتفاق می‌افتد و با رفع تحریم‌ها می‌تواند به مسیر برگردد، بنابراین مطلب خاصی تحت این سرفصل وجود ندارد کما اینکه هر وقفه و انحراف دیگری نیز می‌توانست وجود داشته باشد. حسنتاش در ادامه افزود: اگر هر کشوری الگو و استراتژی‌های روشنی ندارد و مسیر توسعه خود را نیافته است ، به هر حال گرفتار است، چه پیشا تحریم و چه پسا تحریم و حالا قدری گرفتارتر شده است. به گفته این کارشناس اقتصاد انرژی کشورمان، اقتصاد کشور و بخش نفت و انرژی کشور با چالش‌های اساسی دیگری دست به گریبان است که از قبل از تحریم برقرار بوده و در پسا‌تحریم هم چندان تفاوتی نکرده است. وی با اشاره به اینکه در کلان اقتصاد، پدیده نفرین منابع وجود دارد که اقتصاد، فرهنگ و حتی سیاست کشور ما حداقل از سال 1352 گرفتار آن شده است، گفت: ما چه برنامه جدی اساسی‌ای برای رها شدن از آن داشته‌ایم؟ تنها مکانیزم ذخیره ارزی را به‌صورت سطحی کپی کردیم که متاسفانه معکوس عمل کرد. به گفته حسنتاش در حال حاضر نفت با مسائلی مهم‌تر از پساتحریم مواجه است که به آن توجهی نمی‌شود. مثلا جهان پس از اقتصادی شدن نفت و گاز متعارف و پس از تحولات فنی- اقتصادی مهمی که دیگر حامل‌های انرژی اتفاق افتاده از هر جهت مهم‌تر از پساتحریم است و چند سالی است که شاهد آثار ژئوپلیتیک آن هستیم. وی افزود: مزیتی که ممکن بود حاشیه ایمنی اقتصادی، سیاسی و نظامی نسبی برای ما ایجاد کرده باشد، به سرعت در حال از دست رفتن است.

حسنتاش در ادامه اظهاراتش به نگاه دیگری که به پسابرجام می‌شود، اشاره کرد و گفت: بعضی به مساله پساتحریم از منظر نحوه تعامل با دنیا نگاه می‌کنند. وی افزود: از نظر نحوه تعامل اقتصادی با جهان نیز شاهد دو دیدگاه کاملا حدی متعارض هستیم. گویی بنا نیست ما بتوانیم در هیچ مساله‌ای در وسط بایستیم. عضو هیات‌ علمی موسسه بین‌المللی انرژی با بیان اینکه برخی بر این باورند که برای توسعه صنعت نفتمان نیازی به خارج نداریم و همه کارهای مربوط به توسعه صنعت نفت را خودمان می‌توانیم انجام دهیم، گفت: در مقابل عده‌ای بر این باورند که ما هیچ چیز نمی‌دانیم و نمی‌توانیم و حداقل باید بخش بالادستی و توسعه میادین‌مان را کامل به دست شرکت‌های خارجی بدهیم. وی در ادامه یک سوال طرح کرد: این دوستان تلاش هم نمی‌کنند که تجربه کنند که آیا می‌توان تعامل با جهان را در راستای اولویت‌های ملی و توسعه‌ای جهت داد یا نه؟ یا تنها راه جلوگیری از بازگشت تحریم‌ها و Snap Back این است که میادین‌مان را به دست شرکت‌های نفتی بین‌المللی بسپاریم و برای آنها منافع ایجاد کنیم؟

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۰۲
سید غلامحسین حسن‌تاش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۱۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

تعامل با فریز نفتی

متن زیر در مورد نحوه برخورد وزارت نفت ایران با اجلاس تولیدکنندگان نفت در دوحه که در تاریخ 17 آوریل 2016 (29 فروردین 95) برگزار شد پیشنهاد گردید. اجلاس مذکور بدون نتیجه پایان یافت و به همین دلیل پس از اجلاس قیمـت‌های جهانی نفت متزلزل‌تر شد و حالا پس از اجلاس شاید بهتر بتوان در مورد این پیشنهاد قضاوت نمود.

-         تجربه جهانی نشان داده است که حفظ و بدست آوردن سهم چه در بازارجهانی نفت و چه در سازمان اوپک از طریق تبلیغات و گفته‌ها میسر نیست بلکه روال عملی، تحمیل توان تولید و ظرفیت است. به این معنا که کشورهائی که  عملا ظرفیت تولید خود را افزایش داده‌اند و تولید خود را روانه بازار کرده‌اند توانسته‌اند خود را تحمیل کنند و سهم لازم را از بازار جهانی و اوپک بگیرند لذا در صحنه بین‌المللی تا قبل از افزایش واقعی تولید و صادرات، تبلیغات بر روی آن خاصیتی ندارد بلکه در شرایط متزلزل بازار این تبلیغات می‌تواند موجب تضعیف بیشتر قیمت‌ها شود. در صحنه داخلی شاید در بعضی مقاطع این تبلیغات ثمر بخش بوده باشد ولی حداقل در مقطع فعلی با توجه به جوسازی‌هائی که بعضا علیه دولت وجود دارد، در صحنه داخلی نیز این تبلیغات کارائی ندارد.

-         این نکته را هم باید مورد توجه قرارداد که نظام سهمیه‌بندی اوپک محدود به نفت‌خام است و میعانات گازی موضوع بحث نیست.

-         چنانچه اجلاس دوحه تشکیل شود که بنظر می‌رسد تشکیل خواهد شد، با توجه به اعلام آمادگی کشورهای عمده اوپک و غیر اوپک، شکست این اجلاس اثرات منفی خواهد داشت و علامت منفی به بازار خواهد داد و در شرایط تغییر فصل می‌تواند موجب یک مرحله سقوط بیشتر قیمت نفت شود. گرچه حداکثر توافق قابل دست‌یابی در اجلاس دوحه همان مساله فریز تولید می‌تواند باشد که اثر بخشی چندانی نخواهد داشت اما به هرحال چنین توافقی از عدم توافق بسیار بهتر خواهد بود و حداقل موجب ثبات نسبی قیمت‌ها خواهد شد.

-         ممکن است بعضی کشورها و خصوصا عربستان‌سعودی در صورت تمایل به شکست اجلاس مساله ضرورت همکاری ایران را بهانه کنند که باید حتی‌المقدور این بهانه را گرفت و در جهت موفقیت نسبی اجلاس تلاش نمود.

-         رسیدن به ارقام تولید و صادرات قبل از تحریم‌های ظالمانه، حق ایران است و همه باید بپذیرند که ایران در شرایط ویژه‌ بوده است و تا رسیدن به حق و سهمیه قبل از تحریم خود، باید از هرگونه سهمیه‌بندی و محدودیت معاف باشد، کما این‌که عراق پس از سال‌ها هنوز از این حق برخوردار است.

با توجه به آنچه ذکر شد بنظر می‌رسد مناسب است که وزارت نفت در اجلاس دوحه شرکت کند و موضع ایران این باشد که ایران آخرین سهمیه قبل از تحریم‌های اخیر خود در نظام سهمیه‌بندی را به عنوان حق خود مطرح نماید و در کنار آن در داخل سیستم مشخص شود که در شش ماهه آینده توان عملی  تولید نفت‌خام ایران چه خواهد بود (که چنین عددی مسلما پائین‌تر از آن سهمیه و حق است) ولذا ایران می‌تواند با نزدیک شدن به اجلاس و در جریان اجلاس، عددی پائین‌تر از حق و سهمیه خود (مثلا در حدود 100 تا 200 هزار بشکه که با توان واقعی نیز مطابقت دارد) را بعنوان همکاری با بازار نفت و اجلاس بپذیرد و از این طریق هم عملا چیزی را از دست نداده و هم همکاری کرده و هم راه بهانه را خواهد گرفت. واقعیت این است که سایر کشورها هم عملا همین کار را می‌کنند و در حالی که توان تولید بیشتری ندارند با پذیرش فریز تولیدشان توان نداشته را خرج تفاهم می‌کنند.

در صورت پذیرش این پیشنها با توجه به  زمان محدود باقی‌مانده لازم است هرچه سریعتر هماهنگی لازم بین وزارت نفت و وزارت امورخارجه برای فعالیت‌های تبلیغاتی و دیپلماتیک مربوطه به عمل آید. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۲۱
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۳۱
سید غلامحسین حسن‌تاش
دکتر حسن‌تاش در گفت‌وگو با "نکونیوز":
دعواهای جناحی را در مرز صیانت از منافع ملی محدود کنیم
از سال 2009، پتانسیل کاهش بهای نفت به وجود آمده بود
 
اخیراً شاهد حملات سازمان‌یافته به دستاوردهای دیپلماتیک دولت، این بار از منظر اقتصادی هستیم. در بخشی از این رویکردهای تخریبی، شاهدیم که با بهره‌برداری از گفته‌های یکی از نمایند‌گان پیشین ایران در اوپک، از دو منظر به سخنان رییس‌جمهوری اسلامی ایران که گفته بود، "اگر برجام نبود، حتی یک بشکه نفت هم نمی‌توانستیم صادر کنیم"، تاخته شده است.
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۵۰
اخیراً شاهد حملات سازمان‌یافته به دستاوردهای دیپلماتیک دولت، این بار از منظر اقتصادی هستیم. در بخشی از این رویکردهای تخریبی، شاهدیم که با بهره‌برداری از گفته‌های یکی از نمایند‌گان پیشین ایران در اوپک، از دو منظر به سخنان رییس‌جمهوری اسلامی ایران که گفته بود، "اگر برجام نبود، حتی یک بشکه نفت هم نمی‌توانستیم صادر کنیم"، تاخته شده است. 
این موضوع که این سخنان بر چه مبنا و با چه هدفی گفته می‌شود، کم و بیش مشخص است. اما این که چه پاسخ قانع‌کننده‌ای برای آنانی که همیشه حرفی برای گفتن دارند، از زبان چه کسی گفته شود، شاید تا اندازه‌ای بتواند مسایل را برای همگان و کسانی که از دور، دستی بر آتش داشته و بدون نگاه کارشناسانه، سخن می‌گویند، روشن سازد. 
برآن شدیم با سید غلامحسین حسن‌تاش، کارشناس ارشد انرژی، و عضو انجمن اقتصاد انرژی ایران که پیشینه سال‌ها مدیریت در وزارت نفت و پژوهش و تحقیق در این حوزه را دارد، به گفت‌وگو بنشینیم. گفت و گوی نکونیوز با دکتر حسنتاش را می خوانید: 
********************************** 
پرسش نخست آن است که به باور جناب‌عالی به عنوان کارشناس ارشد حوزه اقتصاد انرژی، در صورت تصویب نشدن برجام و عدم الغای قطع‌نامه‌های تحریمی شورای امنیت سازمان ملل متحد، کنگره ایالات متحده و پارلمان اروپا، تولید و صادرات نفت ایران چه سرنوشتی می‌یافت؟ 
باید اشاره کنم که اداره اطلاعات انرژی ایالات‌متحده در سال ۲۰۱۲ بر اساس قانون اجرائی بودجه دفاعی این کشور و در جهت برنامه‌ تحریم‌های اعمال‌شده علیه ایران، موظف شد که هر دو ماه یکبار گزارشی را تحت عنوان "وضعیت دسترسی به نفت و فرآورده‌های نفتی و وضعیت قیمت نفت در همه کشورهای بدون ایران" تهیه نماید. 
یعنی بطور خلاصه وضعیت بازار نفت، بدون نفت ایران چگونه است. در واقع به وضوح هدف از این گزارش آن بود که فشار بر روی صادرات نفت ایران را به گونه‌ای تنظیم کنند که هم بازار نفت دچار کمبود و مشکل نشود و هم قیمت‌ها بیش از حد زیاد نشود. 
این گزارش نشان می‌داد که آخرین وضعیت بازار چیست و بازار جهانی نفت، بدون ایران چقدر کمبود دارد و آمریکایی‌ها متناسب با آن، در قالب تحریم‌ها، صادرات نفت ایران را به گونه‌ای تنظیم می‌کردند که بازار دچار کمبود نشود و هرچقدر شرایط بازار اجازه می‌داد، فشار را بر روی صادرات ایران بیشتر می‌کردند. 
تاکنون 
پتانسیل فزونی گرفتن عرضه بر تقاضا از سال 2009 میلادی بر بازار مسلط بود و در همان سال متوسط قیمت جهانی نفت حدود 37 درصد کاهش یافت و متوسط قیمت نفت‌خام برنت دریای شمال از بیش از 97 دلار در سال 2008، به کمتر از 62 دلار هر بشکه در سال 2009 رسید
۲۵ شماره از این گزارش منتشر شده و بر روی سایت اداره مذکور در دسترس است. حال توجه بفرمائید که از اواسط سال ۹۳، بازار جهانی نفت با اضافه عرضه روبرو شد و اینجانب در مقاله‌ای که بر روی وبلاگ شخصی‌ام موجود است و در آذرماه ۹۲ نوشته شده، پیش‌بینی کرده بودم که در سال ۹۳، بازار، با مازاد عرضه روبرو و فشار بر ایران بیشتر می‌شود. 
مازاد عرضه بازار در سال ۹۴ به حدود ۲ میلیون بشکه در روز هم رسید؛ یعنی حدود دو برابر صادرات ایران مازاد عرضه وجود داشت، لذا روشن است که اگر همان روند تحریم‌ها ادامه یافته و مذاکرات برجام و تلاش‌های دولت نبود، این زمینه فراهم بود که صادرات نفت ایران را حتی تا حد صفر کردن آن، تحت فشار قرار دهند. 
در حملات اخیر به رییس‌جمهوری اسلامی ایران و وزارت نفت، عنوان شده است که "اگر برجام نبود، نفت ۱۲۰ دلار بود". در این پیوند، بیشتر کارشناسان مستقل صنعت نفت، رکود و کاهش تقاضا در بازارهای جهانی، عدم اجماع اوپک بر سر مسأله کاهش سقف تولید و در سوی دیگر، افزایش تولید عربستان، ایالات متحده و تا حدودی عراق را از جمله دلایل عمده کاهش بهای نفت می‌دانند، نظر جناب‌عالی در این خصوص چیست؟ 
کسانی که چنین می‌گویند یا واقعا با تحولات بازار نفت آشنا نیستند یا کم‌لطفی می‌کنند! با توجه به محدود بودن مجال این مصاحبه، توصیه می‌کنم مقاله مبسوط اینجانب در آخرین شماره فصل‌نامه "نگاه‌نو" را تحت عنوان "قیمت نفت؛ دلایل سقوط و چشم‌انداز آینده" مطالعه بفرمایند. 
در آنجا با عدد و رقم و بررسی عرضه و تقاضا و عوامل مختلف توضیح داده‌ام که پتانسیل فزونی گرفتن عرضه بر تقاضا از سال ۲۰۰۹ میلادی بر بازار مسلط بود و در همان سال متوسط قیمت جهانی نفت حدود ۳۷ درصد کاهش یافت و متوسط قیمت نفت‌خام برنت دریای شمال از بیش از ۹۷ دلار در سال ۲۰۰۸، به کمتر از ۶۲ دلار هر بشکه در سال ۲۰۰۹ رسید. 
درست است که این روند در سال‌های بعد قدری تغییر کرد و شاهد افزایش مجدد قیمت بودیم، اما این تغییر مسیر به دلیل قوام گرفتن تقاضا و کنترل شدن عرضه و به عبارتی به واسطه حل ریشه‌ای مساله روند سبقت‌گیری عرضه بر تقاضا به عنوان عوامل اساسی و میان‌مدت بازار نبود، بلکه عمدتاً ناشی از عوامل کوتاه‌مدت؛ شامل تحولات ژئوپلتیکی یا سوانح طبیعی بود. بنابراین قابل پیش‌بینی بود که با رفع آن عوامل کوتاه مدت، امکان سقوط قیمت نفت وجود دارد. 
در بین سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳، بعضی حوادث مانند شورش‌های داخلی در نیجریه، بحران داخلی در کشور لیبی، کشمکش‌های میان دو کشور سودان شمالی و جنوبی، بحران سوریه و محتمل بودن امکان گسترش عملیات داعش به مناطق نفت‌خیز عراق، موجب کاهش‌هایی (نه چندان قابل توجه) در عرضه نفت شد و سونامی عظیمی که فوکوشیمای ژاپن را درنوردید، موجب افزایش تقاضای نفت گردید، چراکه ژاپنی‌ها مجبور شدند نیروگاه‌های حرارتی را جایگزین نیروگاه‌های اتمی نمایند. 
اما از سویی، روند فزونی عرضه بر تقاضا همچنان تداوم پیدا کرد و از سوی دیگر برخی از بحران‌های مذکور نیز فروکش کرد و از نیمه دوم سال ۲۰۱۴، قیمت‌های جهانی نفت مجددا در مسیر کاهشی قرار گرفت. 
در آنجا همچنین اشاره کرده‌ام که سقوط بهای نفت در سال ۲۰۰۹، باید هشدار لازم را به کشورهای صادرکننده نفت می‌داد و آنان را متوجه می‌نمود که عوامل اساسی و بلندمدت نامطلوب است و بر عوامل کوتاه‌مدت نیز نمی‌‌توان دل بست. 
حال این که کسی همه این واقعیت‌ها 
این دوره سقوط قیمت‌ها بیشترین شباهت را به سقوط قیمت در نیمه دهه هشتاد میلادی دارد. در آن زمان، پس از یک دوره چند ساله بالابودن قیمت نفت، تولید غیراوپک توسعه یافت و تقاضا برای نفت اوپک کم شد و در زمان حاضر بدنبال یک دوره بالا بودن قیمت نفت (بین 2004 تا 2008) تولید غیرمتعارف‌ها افزایش یافت و تقاضا برای نفت اوپک کم شد
و پدیده نفت‌های غیرمتعارف و اضافه تولید عربستان‌سعودی و افزایش روزافزون تولید نفت عراق و دو میلیون بشکه عرضه مازاد نفت در بازار را نبیند و سقوط قیمت را به برجام و چهارصد پانصد هزار بشکه افزایش تولید نفت ایران که حق از دست رفته کشورمان بوده است، نسبت دهد، خیلی جالب است!! 
روند کاهش تولید نفت و از دست رفتن بازارهای نفتی ایران، عقب افتادن کشور از توسعه صنایع نفتی، کاهش نقش راهبردی ایران در حوزه انرژی، ایجاد فضا برای افزایش توان تولید نفت در عربستان و در نتیجه افزایش قدرت این کشور در منطقه، ارزان‌فروشی نفت و فروش آن در برابر ارزها و کالاهای کم‌ارزش چینی و هندی در دولت گذشته و سرانجام ایجاد رانت و فسادهای کلان اقتصادی به بهانه و پوشش دور زدن تحریم‌ها، تنها بخشی از چالش‌های عمیق تحریم به صنعت نفت ایران به شمار می‌رود. نظر جناب‌عالی در این موارد چیست؟ 
من فکر می‌کنم هم انصاف و هم عِرق ملی ایجاب می‌کند که دعواهای جناحی را در حد مرز صیانت از منافع ملی محدود کنیم. این که کسانی بخواهند به بهای صدمه زدن به حقوق و منافع ملی کشور و هم‌سو شدن با بیگانگانی که در راه تحقق برجام تا توانستند کارشکنی کردند و بعد هم در جهت خنثی کردن آن تلاش می‌کنند، جناح مقابل را بکوبند، شایسته نیست. 
علاوه ‌بر آن، این‌ها، باید تکلیف‌شان را با خودشان و مردم مشخص کنند که بالاخره تحریم‌ها و آثار و تبعات آن که در سوال شما ذکر شده، خوب بوده یا ظالمانه بوده است؟ آیا این که خصوصاً عربستان و روسیه از تحریم‌ها استفاده کردند و بازارهای نفتی را گرفتند، خوب بوده و به نفع کشور بوده یا بد بوده است و آیا همه باید کمک کنیم که آثار تحریم را بزداییم و منافع ملی را احیاء کنیم؟ 
شما بارها طرح فریز نفتی را در تولید، بیشتر شبیه یک شوخی قلمداد کرده‌اید. چرا و چه توضیحی برای آن دارید؟ به نظر شما، سیاست ایران در این زمینه چه باید باشد؟ 
وقتی چند کشور که توان و ظرفیت تولید بیشتری ندارند، می‌آیند و می‌نشینند و توافق می‌کنند که به خاطر حمایت از بازار و قیمت، تولیدشان را بیشتر از ماه قبل نکنند این شوخی به نظر می‌رسد! چراکه اگر جدی بودند، توافق می‌کردند که متناسب با اضافه عرضه‌ای که در بازار وجود دارد، تولید را کاهش دهند! 
اما در مورد اجلاس دوحه که قرار است در ۱۷ آوریل (۲۹ فروردین) تشکیل شود، نظر من این است که ایران باید برخورد فعال داشته باشد و نهایت تلاش را برای رسیدن آن به توافق بنماید، چراکه به هرحال، این اجلاس تشکیل خواهد شد و بسیاری از تولیدکنندگان بزرگ اوپک و غیراوپک هم حضور خواهند یافت و اگر توافقی حتی در حد همین شوخی فریز یا تثبیت تولید هم در آن شکل‌ نگیرد، علامت منفی بزرگی به بازار خواهد بود و در آستانه تغییر فصل و با وجود بالا بودن سطح ذخایر، می‌تواند موجب سقوط قیمت نفت شود. 
ایران باید ضمن مطالبه حق خود برای بازپس‌گیری بازارهای از دست رفته‌اش که ناشی از تحریم‌های ناعادلانه بوده است، تا حد ممکن همراهی کند که قیمت‌ها بدتر نشود. 
با توجه به سابقه شما در این زمینه، کاهش بهای نفت و تداوم سیر نزولی آن در زمان حاضر با دوره‌های گذشته، چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی دارد؟ 
این دوره سقوط قیمت‌ها بیشترین شباهت را به سقوط قیمت در نیمه دهه هشتاد میلادی دارد. در آن زمان، پس از یک دوره چند ساله بالابودن قیمت نفت، تولید غیراوپک توسعه یافت و تقاضا برای نفت اوپک کم شد و در زمان حاضر بدنبال یک دوره بالا بودن قیمت نفت (بین ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸) تولید غیرمتعارف‌ها افزایش یافت و تقاضا برای نفت اوپک کم شد. 
رفتار عربستان هم به نظر من، در دو دوره شبیه است؛ در آن سال، برای فشار به ایران در جهت پایان دادن به جنگ، عربستان حاضر به کنترل تولید نبود و در این دوره نیز، شاید به نوعی برای فشار به ایران و خنثی کردن نتایج اقتصادی برجام، باعث سقوط قیمت شد. 

http://www.neconews.com/vdcir3aq.t1a5v2bcct.html
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۵۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

طرح «فریز تولید» یک شوخی است

شماره روزنامه:۳۷۲۹

تاریخ چاپ:

شماره خبر:۳۲۸۰۶۶۷

گروه: ویژه-نامه

غلامحسین حسنتاش 

کارشناس ارشدموسسه بین‌المللی انرژی 

قیمت نفت برنت در پایان ماه فوریه به حداقل خود در حدود ۲۷ دلار رسید و پس از آن در یک مسیر افزایش تدریجی قرار گرفت و در سیزدهم ماه مارس به حدود ۳۷ دلار رسید که کاهش نسبی تولید نفت‌های شیل در ایالات‌متحده، آسیب دیدن مسیر خط‌‌‌لوله صادراتی کشور عراق از مسیر ترکیه به دلیل درگیری‌ها در منطقه کردستان ترکیه، درگیری‌ها در لیبی و سرمای هوا در آمریکا از دلایل عمده آن بوده است. به اعتقاد نگارنده اگر اتفاق ژئوپلتیکی خاصی رخ ندهد و یا تصمیمی مبنی بر کاهش قابل توجه میزان تولید توسط کشورهای عضو و غیرعضو اوپک گرفته نشود، این روند چندان ادامه نمی‌یابد.

 

غلامحسین حسنتاش

کارشناس ارشدموسسه بین‌المللی انرژی

قیمت نفت برنت در پایان ماه فوریه به حداقل خود در حدود ۲۷ دلار رسید و پس از آن در یک مسیر افزایش تدریجی قرار گرفت و در سیزدهم ماه مارس به حدود ۳۷ دلار رسید که کاهش نسبی تولید نفت‌های شیل در ایالات‌متحده، آسیب دیدن مسیر خط‌‌‌لوله صادراتی کشور عراق از مسیر ترکیه به دلیل درگیری‌ها در منطقه کردستان ترکیه، درگیری‌ها در لیبی و سرمای هوا در آمریکا از دلایل عمده آن بوده است. به اعتقاد نگارنده اگر اتفاق ژئوپلتیکی خاصی رخ ندهد و یا تصمیمی مبنی بر کاهش قابل توجه میزان تولید توسط کشورهای عضو و غیرعضو اوپک گرفته نشود، این روند چندان ادامه نمی‌یابد. حتی با توجه به سطح ذخیره‌سازی‌ها ممکن است در مقطع تغییر فصل و ورود به بهار، مجددا شاهد یک اُفت قیمت باشیم.

در این بین حدود دو هفته پیش کشورهای عربستان، روسیه، قطر و ونزوئلا برای توقف افزایش تولید و نگه داشتن آن در سطح ماه ژانویه سال جاری میلادی توافق کردند و این توافق یا به اصطلاح فریز تولید، هر چقدر می‌توانسته تاکنون اثر گذاشته است. این طرح به شوخی بیشتر شبیه است، مثلا هیچ کس پیش بینی نمی کرد که روسیه بتواند در سال ۲۰۱۶ تولید نفتش را بالاتر ببرد که حالا لطف کرده‌اند و توقف را قبول کرده‌اند! عربستان هم توان تولید بیشتر ندارد. در شرایطی که اضافه عرضه در بازار وجود دارد تغییر روند قیمت مستلزم کاهش تولید است، نه تثبیت همین سطح فعلی، ضمن این‌که این توافق هیچ ضمانت اجرائی هم ندارد.

برخی بر این باورند که کشورهای روسیه و به خصوص عربستان سیاست منعطف‌تری نسبت به گذشته اتخاذ کرده‌اند. اما به اعتقاد من هنوز برای چنین قضاوتی زود است. این توافق عمدتا به علت تکاپوی ونزوئلا بود که وضع اقتصادش بسیار وخیم است و شاید استقبال نسبی عربستان و روسیه هم به این علت بود که می‌خواستند یک ارزیابی از یکدیگر داشته باشند و البته هر دو هم انگیزه‌ داشته‌اند که قیمت خیلی بدتر از آنچه که هست، نشود. شاید عربستان انگیزه دیگری هم داشت که قدری فشارهایی که رویش هست را بشکند چون خیلی‌ها عربستان را مقصر افت قیمت نفت می‌دانند. اگر با تغییر فصل و احتمال سقوط مجدد قیمت که ذکر شد، عربستان حاضر به تشکیل اجلاس فوق‌العاده اوپک و کاهش تولید بشود و روسیه هم همکاری کند، آن وقت می‌توان نسبت به این انعطاف قضاوت دقیق‌تری کرد.

اما درخصوص موضع ایران در برابر این طرح، ایران از عربستان و روسیه و دیگرانی که جایش را در دوران تحریم پر کرده‌اند طلبکار است و باید طلبکارانه برخورد کند و به هیچ وجه نمی‌تواند و نباید زیر بار درخواست احتمالی همکاری با این طرح برود. عراق که طی سال‌ها به دلیل حمله آمریکا و شرایط ویژه، صادراتش کم شده بود هنوز خود را طلبکار و محق می‌داند که هرچقدر می‌خواهد تولید کند و از نظام سهمیه‌بندی اوپک نیز هنوز خارج است، ما هم همین وضعیت را داریم. به نظر من دستگاه دیپلماسی ما و دیپلماسی نفتی ما در پیگیری این مطالبه و در پیگیری وادار کردن دیگران و خصوصا عربستان به کاهش تولید، باید فعال‌تر برخورد کنند.


لینک مطلب در روزنامه دنیای اقتصاد:
Read more: http://www.donya-e-eqtesad.com/news/1030770/#ixzz44kB0y61q

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۳۰
سید غلامحسین حسن‌تاش

در سال 1381 دبیر وقت شورای اقتصاد کتبا از اینجانب درخواست نمود که نسبت به طرح های LNG  پیشنهاد شده توسط وزارت نفت، اظهار نظر نمایم . در آن زمان وزارت نفت  اخذ مجوز احداث  چهار مجتمع LNG به ظرفیت کل  36 تا 40 میلیون تن در سال را از شورای اقتصاد درخواست نموده بود . از نامه دبیر شورای اقتصاد متعجب شده بودم چراکه قبلا چنین روالی وجود نداشت که از یک کارشناس مستقل استعلام کنند و از من هم هیچ‌ وقت نظری خواسته نشده بود، ابتدا نمی‌خواستم پاسخ دهم از دو نفر مختلف که در شورای اقتصاد حضور داشتند مساله را جویا شدم گفتند "که وزیر وقت که این ‌را آورده بود به جناب آقای خاتمی رئیس‌جمهور گفته بوده است که همه کارهای ما در وزارت نفت مخالفینی دارد که جوسازی می‌کنند و از جمله پروژه‌های LNG  هم مخالفینی دارد، آقای خاتمی پرسیده بودند که مثلا چه کسی مخالف است و وزیر گفته بود مثلا همین حسن‌تاش که در همه موارد مخالف خوانی می‌کند. آقای خاتمی که بنده را از مجلس اول می‌شناختند (در آن زمان کارمند مجلس و دبیر اداری کمیسیون خارجه بودم که ایشان مدتی رئیس آن کمیسیون بودند) و به من لطف دارند، گفته بودند فلانی آدم بدی نیست و از دبیر شورا خواسته بودند از من نظرخواهی کند"  لذا  در پاسخ  دبیرخانه شورای اقتصاد ، گزارشی را تهیه نمودم که بعدا با اندک تغییراتی به مقاله حاضر تبدیل شد و در شماره  42 ماهنامه اقتصاد انرژی در آبان ماه 1381  به چاپ رسید ، البته اینک وضعیت بازار LNG  نسبت به زمان نگارش مقاله مذکور تفاوت قابل توجهی کرده است اما با گذشت 14  سال  از انتشار مقاله مذکور و با بررسی وضعیت امروز پروژه‌های LNG   ایران میتوان نسبت به روائی مطالب مذکور در این مقاله قضاوت بهتری نمود. هنوز به دلایلی که خواهید خواند هیچ LNGای در کار نیست اما خدا می‌داند در شرکت ایران ال‌ان جی  و احیانا شرکت صاردات گاز چقدر هزینه شده است و چند سال است یک عده در یک شرکت که هنوز هیچ کار و ماموریتی ندارد نشسته‌اند و حقوق می‌گیرند و هزینه می‌کنند.

 

متن مقاله مذکور را از اینجا دانلود کنید.  

 

 

دریافت

 

نسخه منتی

 

مقدمه

در جلسات اخیر شورای اقتصاد، موضوع اجرای چهار طرح مایع‌سازی گاز طبیعی (تولید LNG) به ظرفیت هر کدام، بین 8 تا 10 میلیون تن در سال مطرح گردیده است. در رابطه با طرح‌های مذکور نکات و ابهاماتی وجود دارد که پس از ذکر مقدمه‌ای کوتاه، به صورت فهرست‌وار بیان خواهد شد. مایع‌سازی گاز طبیعی یا تبدیل گاز طبیعی به LNG یکی از طرق صادرات گاز طبیعی است. در حال حاضر و با تکنولوژی‌های موجود دنیا، دو طریقه متداول برای انتقال گاز طبیعی به مسافت دور دست وجود دارد که یکی از آنها روش حمل از طریق خط لوله و دیگری از طریق مایع‌سازی گاز طبیعی است. در روش اخیر در دمای کمتر از 160 درجه سانتی‌گراد زیر صفر حجم گاز طبیعی به یک ششصدم تقلیل می‌یابد و در این شرایط بدون آنکه مشخصات شیمیایی آن تغییر کند به مایع تبدیل می‌گردد. این مایع با کشتی‌های مخصوصی که بتواند این میزان برودت را در طول مسیر حفظ کنند به مقصد حمل می‌شود و در آنجا (به وسیله فرآیند مربوطه) مجدداً به حالت طبیعی برمی‌گردد.

مایع‌سازی گاز طبیعی و انتقال آن با کشتی و بازگرداندن مجدد آن به حالت اولیه، فرآیندی پرهزینه است و لذا این روش انتقال برای مسافت‌های نزدیک و در جایی که امکان احداث خط لوله به سادگی وجود داشته باشد مقرون به صرفه نیست. اما در مسافت‌های طولانی و در جایی که انتقال گاز طبیعی مستلزم احداث خطوط لوله پرهزینه در بستر دریاها و اقیانوس‌ها است، مایع‌سازی گازطبیعی می‌تواند مقرون به صرفه باشد. طبعاَ حوزه وضعیت مسیر احداث خط لوله متفاوت است، اما اینک اتفاق نظر وجود دارد که در مسافت‌های بیش از سه تا چهار هزار کیلومتر، اقتصاد مایع‌سازی نسبت به انتقال از طریق خط لوله ترجیح پیدا می‌کند. البته توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که هزینه‌های احداث خط لوله که متکی بر فنآوری پیچیده و خاصی نمی‌باشد، متناسب با تورم جهانی در حال افزایش است اما توسعه فنآوری به تدریج هزینه‌های تولید LNG می‌کاهد.

 

ملاحظاتی درباره طرح‌های LNG

کشور ما صاحب دومین ذخایر گازی دنیاست و لذا تمامی تکنولوژی‌های مربوط به گاز طبیعی برای ما از اهمیت برخوردار است. با افزایش روند مصرف گاز در جهان ما قطعاَ در آینده جزو عمده‌ترین صادرکنندگان گاز در جهان خواهیم بود و به همین دلیل نگارنده حداقل در دو مورد از نوشته‌های خود در سرمقاله‌های گذشته مجله اقتصاد انرژی تأکید نموده است که وارد شدن به بازارهای صادراتی گاز طبیعی، حتی برای ما امری استراتژیک 1 است. استراتژیک دانستن این مسأله با این فرض بوده است که: ورود ما به بازارهای گاز تا سال‌ها با محدودیت مواجه خواهد بود و به دلیل محدودیت بازارهای صادراتی هنوز با زمان مناسب برای ورود گسترده اقتصادی به بازار جهانی گاز فاصله داریم، اما به دلیل ابعاد ذخایر گاز در کشور، نباید منتظر روزی باشیم که بازار به سراغ ما بیاید بلکه باید برای آشنایی با این بازار و مسائل آن، به صورت محدود وارد این بازار شویم. اما حجم پروژه‌های مایع‌سازی که اینک مطرح گردیده است بسیار فراتر از چنین حضوری است و در این رابطه نکات زیر قابل طرح است:

1- اغلب پیش بینی‌های انجام شده و از جمله مطالعه‌ای که چندی پیش به وسیله شرکت انگلیسی "وود مکنزی" برای ارائه به دومین اجلاس وزرای کشورهای صادرکننده گاز در الجزایر انجام شده، نشان می‌دهد که به طور کلی بازار جهانی گاز طبیعی (با تداوم روندهای جاری) حدال تا حدود سال 2010 میلادی با عرضه روبه‌رو بوده و حتی تا حدود سال 2015 نیز با کمبود مواجه نخواهد بود، اما پس از آن تدریجاَ با کمبود مواجه خواهد شد، بنابراین در حال حاضر بازار گاز، بازار خریدار و مصرف‌کننده است و البته مصرف‌کنندگان نیز به تنوع مبادی عرضه و وجود اضافه ظرفیت و رقابتی کردن بازار علاقه مند هستند. ورود به بازار در چنین شرایطی باید محتاطانه باشد و مدیریت زمان ایجاب می‌کند که ورود گسترده تجاری و اقتصادی در این بازار در زمان مناسب صورت پذیرد.

2- بازار جهانی LNG در سال 2001 در حدود 143 میلیون تن بوده است و هم اکنون در حدود 30 میلیون تن ظرفیت جدید توسط چندین کشور در حال ساخت و معادل همین رقم نیز در جریان مذاکره و طراحی و غیره می‌باشد. پروژه‌های مورد اشاره عمدتاَ پروژه‌های توسعه‌ای می‌باشند و سال هدف آنها نیز غالباَ سال 2006 است. برای کشورهایی که از گذشته بر روی LNG سرمایه‌گذاری نموده و هزینه‌های زیرساختی (مانند احداث موج شکن‌های مناسب و تأسیسات بارگیری) را به انجام رسانده‌اند، احداث واحدهای جدید توسعه‌ای بسیار ارزان‌تر تمام می‌شود. علاوه بر پروژه‌های فوق‌الذکر تعداد زیادی از پروژه‌های جدید نیز در دست بررسی و مطالعه هستند، در چنین شرایطی تعریف شدن همزمان چهار پروژه به میزان 35 تا 40 میلیون تن در سال توسط یک کشور، می‌تواند به تخریب بازار به نفع مصرف‌کنندگان LNG کمک کند. بعید است که این حجم تولید در بازار با قیمت‌های مناسب قابل جذب باشد. در این صورت ممکن است شرکت‌های سرمایه‌گذاری خارجی حاضر به همکاری جدی نبوده و یا تحت شرایطی حاضر به همکاری باشند که تمامی ریسک بازار را به عهده کارفرما قرار دهند. اگر قرار باشد که این شرکت‌ها مسؤولیت بازاریابی کل تولید را به عهده گیرند در این صورت با توجه به شرایطی که گفته شد، ممکن است کار را جدی نگرفته و دفع‌الوقت نمایند و درواقع این بلند پروازی، خود مانع پیشرفت کار و تحقق سریع تولید LNG در کشور خواهد شد. تاریخچه صنعت مایع‌سازی نیز نشان دهنده این واقعیت است که اجرای همزمان این میزان پروژه تقریباَ بی‌سابقه است و تولیدکنندگان LNG معمولا به تدریج ظرفیت‌های خود را توسعه داده‌اند.

3- باید توجه داشت که قیمت‌های جهانی گاز و LNG تابعی از قیمت‌های جهانی نفت‌خام هستند و درصورتی که قیمت‌های جهانی نفت کاهش یابد ممکن است وضعیت اقتصادی طرح‌های LNG نیز تغییر کند و لذا این طرح‌ها باید در قیمت‌های متوسط نفت‌خام نیز توجیه پذیر باشند.

در حال حاضر (با توجه به قیمت‌های نسبتاَ بالای نفت‌خام) پروژه‌های LNG در شرایطی اقتصادی هستند که قیمت گاز برای آنها در حدود حداقل 50 تا حداکثر 80 سنت به ازای هر میلیون BTU (ارزش حرارتی) در نظر گرفته شود که مبلغ بسیار ناچیزی است. در مورد ایران نیز بعضی مطالعات انجام شده نشان می‌دهد که تنها در صورتی که قیمت گاز بسیار کمتر از حداقل مذکور باشد سرمایه‌گذاری بر روی تولید LNG، آن هم فقط برای صدور به بعضی مقاصد در آسیا (و نه اروپا) اقتصادی خواهد بود.

ضمناَ بررسی‌های اولیه نشان می‌دهد که در شرایط رقابتی موجود و با توجه به هزینه بالای حمل، صادرات LNG ایران تنها به مقصد هندوستان (البته آن هم به ساحل غربی این کشور) نسبت به بقیه رقبا ترجیح نسبی دارد، اما متأسفانه طرف‌های هندی از اعتبار کافی برخوردار نیستند و پیش فروش LNG به این کشور باید ضمانت‌های محکمی داشته باشد که بعداَ اقتصاد طرح را دچار مشکل نکند. بنابراین مقایسه اقتصادی میان سایر راهکارهای استفاده از گاز در مقایسه با صدور آن به روش LNG باید به طور جدی مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد.

4- از نظر فنآوری: در حال حاضر پنج متد ثبت شده (Patent) برای مایع‌سازی گاز وجود دارد که سه تای آنها امریکایی است. کلیه واحدهای عملیاتی موجود LNG در دنیا بر اساس متد امریکایی و شاید بیش از 70 درصد از ظرفیت‌های موجود بر اساس یکی از این سه متد (متد APCI ) طراحی شده‌اند. دو متد اروپایی (DMR, Linde) هنوز در هیچ کجا عملیاتی نشده و امتحان خود را پس نداده‌اند. بنابراین در جایی که امکان استفاده از تکنولوژی امریکایی وجود ندارد باید ریسک تکنولوژی را به حداقل رساند. علاوه بر این کشوری که فرصت بسیار مهم عملیاتی شدن را برای متدهای کشورهای اروپایی فراهم می‌آورد، باید توجه داشته باشد که پاداش آن را دریافت کند.

5- در اجرای پروژه‌های مایع‌سازی گاز طبیعی، توانایی‌های زیرساختی نیز باید مورد توجه قرار گیرد. به خوبی به خاطر دارم که در جریان امکان بازدیدی که در سال 1366 از تأسیسات LNG کشور الجزایر واقع در بندر "ارزو" این کشور فراهم شد به مقامات و مسؤولین وقت توصیه کردم که: "این صنعت، صنعت مورد نیاز آینده کشور است و حال که در دوران جنگ امکان توسعه ظرفیت‌های گاز و احداث واحدهای مایع‌سازی فراهم نیست، خوب و لازم است که نیروهایی را اعزام نماییم که با جنبه‌های فنی، اقتصادی و تجاری آن آشنا شوند و به تدریج هسته‌های تخصصی در این زمینه شکل گیرد". در هر حال متأسفانه هنوز در این بخش بسیار کم تجربه و ضعیف هستیم. بدون شک تحقق مسائلی چون انجام مطالعات جامع و دقیق فنی و اقتصادی، شناخت و پیش بینی بازار و بازاریابی، توفیق در مذاکره و چانه زنی جهت انعقاد قراردادهای جامع و دقیقی که منافع ملی را محقق نماید، نظارت قوی بر اجرای قراردادها، انتقال تکنولوژی و ... مستلزم فراهم بودن زیرساخت‌های لازم و به ویژه در اختیار بودن نیروی انسانی مجرب، و وجود یک سازمان قوی و کارآمد است. در غیر این صورت حجم کار باید متناسب با بضاعت موجود تعدیل شود و به تدریج توسعه یابد.

6- انتخاب شرکت‌های سرمایه‌گذار  و همکار در این پروژه‌ها نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. مثلا شرکت رقیبی که خود تولیدکننده LNG است و طرح‌های توسعه ظرفیت‌های خود را نیز در دست اجرا دارد و هنوز موفق به بازاریابی کل تولید آتی خود نگردیده است، ممکن است با مقاصد دیگری وارد به همکاری شود و یا بر روی رفتار شرکتی که در طرح‌های رقیب حضور دارد و می‌خواهد انحصار بازارهای منطقه‌ای را برای خود حفظ کند باید هوشیار و حساس بود. اعطاء انحصار به این شرکت‌ها، فرصت‌های بعدی را در شرایط رونق بازار را از ما سلب خواهد نمود.

7- بازار ژاپن مهم ترین بازار "گاز طبیعی مایع شده" جهان است که باید مورد عنایت خاص قرار گیرد، در سال 2001 میلادی بیش از 50 درصد از کل واردات LNG جهان تنها مربوط به این کشور بوده است. دورتادور این کشور بیش از 23 ترمینال دریافت LNG و تبدیل مجدد آن به حالت اولیه گاز وجود دارد و ترمینال‌های جدیدی نیز در حال ساخت است. در این کشور عمدتاَ شرکت‌های تولید برق، مصرف کننده این محصول هستند و لذا اغلب تولیدکنندگان جهان تلاش می‌کنند که شرکت‌های ژاپنی و یا در هر حال مصرف کنندگان نهایی را در پروژه‌های خود (ولو به میزان کم) سهیم نمایند.

 

 

 

نتیجه گیر ی و جمع‌بندی

با کنار هم قرار دادن دو موضوع استراتژیک بودن ورود به صنعت و تجارت LNG برای کشور ما (که در مقدمه بحث به آن اشاره شد) و محدودیت‌های و ملاحظاتی که مورد توجه قرار گرفت، می‌توان به این جمع‌بندی رسید که میزان پروژه‌های تعریف شده بلند پروازانه است و ورود ما به این صنعت باید محتاطانه، متعادل و تدریجی و توسعه‌ای باشد. به نظر می‌رسد که پیشنهادات ارائه شده هنوز به پشتوانه مطالعاتی دقیق‌تر و جامع تری نیاز دارد و بدون شک هرگونه تصمیم گیری نهایی باید مبتنی بر چنین مطالعاتی باشد. اما شاید بتوان توصیه کرد که در این مرحله تصمیم گیری در مورد اجرای یک پروژه مایع‌سازی با حجم 8 تا 9 میلیون تن (در سال) شامل دو واحد 4 تا 5/4 میلیون تنی (اندازه اقتصادی واحدهای مایع‌سازی در این حدود است) قابل اتخاذ می‌باشد، آن هم به صورتی که تأسیسات زیرساختی و غیرمکانیکی در حد کل تولید مورد اشاره در نظر گرفته شود اما دو واحد (Train) مورد نظر به صورت غیر همزمان و با دو سال وقفه به بهره‌برداری برسند (که در این صورت یک پیمانکار نصاب می‌تواند دو واحد را به صورت متوالی نصب نماید). هر گونه تصمیم بعدی با توجه به شرایط آینده بازار و بعد از کسب تجربه مقدماتی و توسعه امکانات زیرساختی و خصوصاَ توانایی‌های تخصصی قابل اتخاذ خواهد بود.

این صحیح است که ما برای جبران تاخیری که در بهره‌برداری از حوزه مشترک گاز پارس جنوبی داریم، باید به سرعت این میدان را توسعه داده و فازهای مختلف آن را به بهره‌برداری برسانیم و فقدان تقاضا نیز نباید مانع تولیئ کافی از این میدان شود یعنی باید متناسب با توسعه میدان تقاضا ایجاد کنیم، اما باید توجه داشت که ما بر خلاف کشور مقابل، از پتانسیل عظیم تقاضای داخلی و همچنین از پتانسیل عظیمی برای تزریق گاز به میادین نفتی برخوردار هستیم. هنوز امکان گسترده‌ای برای جایگزینی گاز با فرآورده‌های نفتی وجود دارد و هنوز میزان گاز تزریقی به مخازن فاصله زیادی با نیاز واقعی مخازن به تزریق گاز دارد. گاز تزریقی به مخازن نفتی با توجه به میزان افزایش بازیافتی که برای تولید نفت‌خام ایجاد می‌کند (و خود نیز برای آینده ذخیره می‌شود) ارزش افزوده بسیار بیشتری نسبت به صادرات گاز با قیمت‌های فعلی دارد.

در هر حال اگر چنانچه برای بهره‌برداری مطلوب و جبرانی از حوزه پارس جنوبی، حتی پس از تأمین نیازهای داخلی و نیازهای تزریق، هنوز (در آینده) با مازاد گاز مواجه بوده و با این توجیه می‌خواهیم به منظور ایجاد تقاضا، گاز را به قیمت‌های بسیار ناچیز صادر نماییم، آنگاه این سئوال مهم مطرح می‌شود که در چنین شرایطی به چه دلیل توسعه گسترده میادین مستقل (غیر مشترک) گاز طبیعی با این گستردگی در دستور کار قرار گرفته است. آیا اگر تقاضا وجود ندارد، بهتر نیست توسعه مخازن مذکور ("تابناک"، "شانول"، "گشوی جنوبی"، "وراوی" و ...) را به تعویق بیاندازیم؟ اگر به نکات یاد شده و سئوال اخیر دقت شود درخواهیم یافت که بسیاری از ابهامات موجود، از روشن نبودن سیاست‌ها و طرح کلی توسعه و بهره‌برداری از منابه ئیدروکربوری کشور ناشی می‌شود که خود آن نیز باید در چارچوب طرح جامع انرژی کشور باشد و این مهم امری است که باید در اولویت دستور کار شورای عالی انرژی قرار گیرد. 2

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۱۶:۲۷
سید غلامحسین حسن‌تاش

دوران مزیت ما در نفت و گاز به سرعت در حال سپری شدن است

 

1- همان طور که می دانید بازار نفت در مقاطعی با بحران کاهش قیمت مواجه بوده است، در حال حاضر هم بازار نفت در این شرایط قرار دارد و  قیمت نفت سقوط کرده است. به نظر شما، دلایلی که در مقطع فعلی باعث کاهش قیمت نفت شده است چیست؟ کاهش قیمت نفت در زمان حاضر با دوره های گذشته دارای چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی است؟

 

پاسخ 1- علت اصلی کاهش قیمت فزونی عرضه نسبت به تقاضا و بالا بودن سطح ذخیره‌سازی‌های نفتی خصوصا در کشورهای صنعتی است . از سوئی به دلیل امکان‌پذیر شدن استخراج نفت‌خام‌های غیر متعارف ناشی از  توسعه فناوری و اقتصادی شدن  استخراج این نوع نفت‌خام‌ها، تولید آنها خصوصا در ایالات‌متحده در سال‌های گذشته افزایش یافت  و از سوی دیگر ‌ بدلیل بحران در اقتصاد کشورهای صنعتی تقاضای نفت  متناسب با آن افزایش نیافت ولذا  قیمت رو به کاهش گذاشت.

در گذشته در  بسیاری  از مقاطع بازار نفت با مازاد ظرفیت تولید و مازاد عرضه روبرو بوده است اما در خیلی از این موارد سازمان اوپک به عنوان تنظیم‌ کننده بازار عمل کرده و تولید اعضاء را کاهش داده و بالانس عرضه و تقاضا را برقرار و ثبات نسبی را به قیمت‌ها برگردانده است اما در دوره اخیر کاهش قیمت‌،  اوپک  تا این لحظه حاضر به تاثیرگذاری نبوده و نیست. علت اصلی هم این است که عربستان‌سعودی به عنوان بزرگترین تولید کننده محوری اوپک حاضر به همکاری نیست و از این حیث این دوره را می‌توان با سقوط قیمت نفت در سال 1986 مقایسه نمود ، در آن سال هم عربستان به بهانه کسب سهم بازار ، تولیدش را افزایش داد و حاضر به همکاری در کنترل بازار نشد و بعدها انتشار اسناد سازمان سیا نشان داد که مساله سهم بازار بهانه‌ای بیش نبود و عربستان  می‌خواست با هدایت امریکائی‌ها   از طریق کاهش قیمت نفت درآمد نفتی ایران و شوروی سابق را کاهش دهد و  ایران را وادار به پایان جنگ کند و فرایند فروپاشی شوروی را تسهیل کند. امروز نیز  عربستان همان مساله سهم بازار را مطرح می‌کند و به نظر می‌رسد که می‌خواهد آثار مثبت اقتصادی برجام برای ایران را با کاهش قیمت نفت خنثی کند و بعضی‌ هم معتقدند که فشار به روسیه هم هدف بعدی است .

 

2- در حال حاضر صنعت نفت در دوره پسا برجام قرار دارد، تحریم ها برداشته شده، به نظر جنابعالی دولتمردان در این دوره باید چه رویکردی داشته  باشند واولویت‌هایی که در این زمینه باید مورد توجه قرار دهند، چیست؟

 

پاسخ2- به نظر من صنعت نفت از مشکل  برنامه‌ریزی رنج می‌برد . برنامه‌ جامع توسعه منابع هیدروکربنی روشن نیست و اولویت‌ها تبیین نشده است. بعضا طرح‌هائی بی‌مطالعه و شتابزده مثل پالایشگاه‌های سیراف مطرح می‌شود و  این بی‌برنامه‌گی وشتابزدگی در تعریف طرح‌ها موجب می‌شود که سرمایه‌گذاری‌ها به هدف ننشیند.  متاسفانه صنعت نفت از نظر نرم‌افزاری یعنی  مطالعه و  تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری بسیار تضعیف شده است و برای رسیدن به برنامه‌های درست و استفاده از فضای پس از برجام باید هرچه زودتر این نرم‌افزار‌ها تقویت شود  و استراتژی‌ها و برنامه‌های درستی تدوین شود و اولویت‌ها مشخص شود تا از هرز رفت منابع و سرمایه‌ای که احیانا قابل جذب است جلوگیری شود. سرمایه‌گذاران و عرضه‌کنندگان خارجی علی‌القاعده دنبال منافع خود هستند اما بازار ایران بازاری بزرگ و برای  ایشان غیرقابل صرفنظر کردن است،  لذا  این ما هستیم که باید آنها را به مسیرهائی هدایت کنیم که منافع ملی ما را تضمین کند برنامه صنعت نفت به عنوان یک صنعت مهم و محوری باید بگونه‌ای باشد که علاو‌ه بر افزایش ظرفیت‌های تولید نفت و گاز و فرآورده‌های آن، منجر به توسعه ظرفیت‌های ملی هم بشود.

چندی پیش رئیس جمهور محترم مطلبی را قریب به این مضمون گفتند که:  «شرکت‌های خارجی باید بدانند که این بار ورودشان به ایران باید به گونه‌ای باشد که ظرفیت‌های تولید داخلی ما توسعه یابد نه این‌که بخواهند در اینجا فقط کالایشان را بفروشند»، این حرف رئیس جمهور بسیار مهم است و اگر دولت بتواند ساز و کار این را فراهم کند بسیار اثر بخش خواهد بود.

 

3- همان طور که مستحضر هستید، صنعت نفت در دو مقطع با محدودیت های جدی در زمینه سرمایه‌گذاری مواجه بود، اولین دوره  مربوط به دوران جنگ 8 ساله با عراق است و مقطع دوم تحریم‌های اقتصادی که از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا به صنعت نفت و گاز کشور تحمیل شد. به نظر شما چطور می‌توان از تجربه های به دست آمد در دوران جنگ 8 ساله در شرایط فعلی بهره برد؟

 

پاسخ 3- یکی از بحران‌های ما در کشور بحران تدوین است.  ما در ایران در مدون کردن تجربیاتمان و در تبدیل کردن  تجربه به دانش ضعیف هستیم. قطعا بسیاری تجربیات هست که بتوان از آن استفاده کرد مثلا همانگونه که در پاسخ سوال اول اشاره کردم در سال 1986 که عربستان توطئه کاهش قیمت نفت را  اجرا کرد ما موفق شدیم یک فشار دیپلماتیک را روی عربستان بوجود آوریم و موفق شدیم افکار عمومی جهان عرب و جهان اسلام را بر علیه عربستان بسیج کنیم و این موجب شد که عربستان با تعویض وزیر وقت نفتش یعنی آقای زکی‌یمانی که بیست و چند سال وزیر بود، گناه را بگردن او  انداخت و سیاستش را قدری تعدیل کرد. ما در بدترین شرایط تحریم‌های بین‌المللی توانستیم با هماهنگی  منسجم میان وزات‌خانه‌های نفت و بازرگانی و خارجه  نفتمان را بازاریابی کنیم و از مجموعه ظرفیت‌های صنعت نفت حداکثر بهره‌  را برای سرپا نگهداشتن تولید و صادرات ببریم. متاسفانه این تجارب کمتر ثبت و ضبط شده است.

 

 

4- بازار نفت در حال تغییر است، دو نشانه جدی در این زمینه را می توان حضور  گسترده نفت شیل آمریکا در بازار و همچنین توجه گسترده به  انرژی های نو، دانست. به نظر شما در شرایط فعلی سیاست‌های نفتی باید به چه سمتی برود تا نفت ایران در این شرایط بتواند همچنان برای مشتریان دارای جذابیت باشد؟

 

پاسخ4- من ابتدا می‌خواهم از این سوال خوب شما استفاده کنم و یک نکته بسیار کلیدی را عرض کنم که شاید لازم باشد تیتر شود. واقعیت این است که بطور کل بازار انرژی در حال تغییر جدی‌است نفت شیل و گاز شیل و به عبارت کلی‌تر نفت‌و گاز  غیرمتعارف که بر خلاف ذخائر  متعارف در خیلی از کشورهای جهان وجود دارد جغرافیای ذخائر انرژی را تغییر داده‌اند علاوه بر این  فناوری‌های نوظهوری مانند آنچه شما اشاره کردید و مانند  تولید مصنوعی گازمتان و امثال آن چشم‌اندازهای جهانی را تغییر داده است اگر همه اطلاعات را کنار هم بگذاریم واقعیت این است که دوران نفت‌ و گاز  برای ما به سرعت در حال سپری شدن است. به این معنا که ما شاید روزگاری فکر می‌کردیم که بالاخره هر چه هم بشود دنیا به نفت و گاز نیاز دارد و عمده ذخائر نفت هم در خاورمیانه است و  مجبورند در هر شرایطی نفت ما را ببرند و حداقل درآمدی داشته باشیم و مجبورند حداقل امنیتی را برای منطقه خاورمیانه و خلیج‌فارس حفظ کنند که امنیت انرژی‌شان به خطر نیفتد و بعد هم شاید فکر می‌کردیم که حالا اگر نفتمان هم تمام شد دومین ذخائر گازی جهان را داریم و درآمد گاز را جانشین نفت می‌کنیم . اما امروز این تصور به سرعت در حال تغییر است شاید حداکثر تا ده پانزده‌سال آینده دیگر  کسی نیازی به نفت و گاز ما نداشته باشد و یا آنقدر رقابت در عرضه انرژی زیاد شود که  حداقل دیگر مزیتی در  این زمینه نداشته باشیم . این زمان و فرصت بسیار محدودی است. حالا دیگر مساله خلاص شدن اقتصاد از وابستگی به نفت و گاز تنها مساله اجتناب و گریز از پدیده نفرین منابع و بیماری هلندی و امثال آن (که البته به نوبه خود بسیار مهم وکلیدی بودند) نیست، مساله این است که یک مزیت اقتصادی سیاسی و امنیتی در شرف از دست رفتن است . اگر در این فرصت کوتاه اقتصادمان را متنوع نکنیم اگر ظرفیت‌های تولید ملی را توسعه ندهیم ، اگر بهره‌وری اقتصاد را بالا نبریم در آینده نزدیک با بحران‌های جدی‌تر از امروز روبرو خواهیم بود. من اگر صاحب فتوا بودم می‌گفتم در این فرصت باقی‌مانده آوردن درآمد نفت در بودجه جاری حرام است و درآمد نفت تنها باید صرف توسعه ظرفیت‌های تولید ملی بشود آنهم ظرفیت‌هائی که با بهره‌وری بالا بتواند در صحنه پر رقابت جهانی حضور پیدا کند.  و این بهره‌وری مستلزم مطالعه و دقت فوق‌العاده و ارتقاء نرم‌افزار ها است. شما ببینید بسیاری از سرمایه‌گذاری‌های بزرگ ما فاقد حداقل مطالعات  است و طبعا  در زمان به تولید رسیدن بهره‌ور نخواهد بود. بعنوان مثال همین پالایشگاه‌های سیراف را که قبلا هم اشاره کردم ذکر می‌کنم .چنین سرمایه‌گذاری عظیمی چندین سند مطالعاتی می‌خواهد . شامل: 1- سند تامین خوراک آیا این پالایشگاه در طول عمر مفیدش ماده اولیه یا به اصطلاح خوراک لازم را خواهد داشت ؟ وضعیت تولید خوراکش چه خواهد بود؟ 2-آیا بازار محصولاتش مطالعه شده است؟ مطالعات بازار جزو اولین ضرورت‌های هر سرمایه‌گذاری تولیدی است. 3- اسکیل و سایز اقتصادی یک پالایشگاه میعانات گازی چیست؟ آیا این ظرفیتی که برای هر یک از این پالایشگاه‌ها پیش‌بینی شده است ظرفیت بهینه و اقتصادی است؟ 4- آیا سند زیست‌محیطی و مکان‌یابی وجود دارد؟ مطالعه شده است که آثار زیست‌محیطی ساخت این پالایشگاه خصوصا از نظر میزان مصرف آب و تاثیر بر منابع آبی که مساله بسیار بحرانی کشور است چیست ؟ و مکان مناسب ساخت کجاست؟ 5- آیا سند پدافندی دارد؟ آیا فشرده کردن این‌همه تاسیسات در یک منطقه به مصلحت است؟ 6- آیا سند اجتماعی دارد؟ آثار این پروژه بر  بافت اجتمای منطقه چیست؟ نیروی انسای چگونه باید تامین شود؟   و موارد دیگری که  ممکن است اهل فن اضافه کند. چنین  مطالعاتی برای تک پتروشیمی‌ها  و دیگر پروژه ها نیز لازم است. اگر این بررسی‌ها نشود و در آینده پالایشگاه‌ها و پتروشمی‌ها و غیرو به علت یکی از این مسائل مطالعه نشده زیر ظرفیت کار کنند یعنی سرمایه‌گذاری  تلف شده است.  شما در مورد همین پالایشگاه سیراف این مطالعات را درخواست کنید اگر وجود داشت بنده همه حرف‌هایم را پس‌می‌گیرم.

 

5- یکی از مواردی که  همواره در اسناد بالادستی به آن توجه شده است، کاستن از خام فروشی و تبدیل نفت خام به محصولات با ارزش افزوده بالا  است. به نظر جنابعالی، دلایلی که تا کنون سبب شده تا حرکت در این مسیری با کندی صورت بگیرد، بیشتر ناشی از عدم اراده کافی در بین مدیران نفتی  کشور بوده یا در این زمینه نیاز است تا زیر ساخت‌های حقوقی تغییر کند و قوانین جدیدی در این زمینه ایجاد شود؟

 

پاسخ5-  ابتدا لازم می‌دانم تاکید کنم که گاهی تصور غلطی از  واژه‌ احتراز از خام فروشی وجود دارد، باید از خام‌فروشی تعریف درستی ارائه شود. همانطور که گفتید آنچه مهم است برگردان ارزش افزوده به کشور است و این هم نیاز به مطالعه و بررسی و کارشناسی و آینده‌نگری دارد. مثلا بعضی از پتروشیمی‌های ما   ارزش محصولاتشان  از مواد اولیه‌شان کمتر است، این که فایده ندارد. برای اجتناب از خام‌فروشی ما باید توسعه یافته بشویم، مشکل قوانین و مقررات نیست.  مشکل این است که مسیر توسعه را پیدا نکرده‌ایم . ما باید تبدیل به قدرت اقتصادی بشویم که تولیدات و صادراتمان متنوع باشد و همه نفت و گازمان را به صنایع  دارای ارزش افزوده بالا، ببریم و خودمان مصرف کنیم و در این صورت حتی اگر نفتی هم برای صادر کردن نداشته باشیم یا صادرات محدودی داشته باشیم، هیچ اشکالی ندارد.  مگر کشورهائی مثل چین و کره‌جنوبی که صادارت قوی و متنوع و اقتصاد قوی دارند و  وارد کننده نفت هستند، ضعیف هستند؟  مهم مسیر و برنامه توسعه است که ظاهرا بعضی اصلا اعتقادی به آن ندارند.

 

6- شما در یکی از مصاحبه های خود درباره صنعت نفت اشاره‌ای به دو مقطع مختلف داشتید. ابتدا به سال 76 تا 84 اشاره کردید و گفتید در  این مقطع تغییرات ساختاری بدون مطالعه و بی ضابطه اعمال شده است. مقطع بعدی مربوط به سال 84 تا 92 است. در این دوران معتقد بودید که مدیریت صنعت نفت به شدت تضعیف شده است. به طور کلی نظر شما را درباره آنچه بر صنعت نفت بعد از انقلاب گذشته چیست؟( دوران جنگ 8 ساله با عراق، دوران سازندگی، دوران اصلاحات و دوران عدالت محور آقای احمدی نژاد)

 

پاسخ6- من چهارسال پیش مقاله‌ای تحت عنوان "ساختارسازمانی صنعت نفت ؛ تحولات ومشکلات" نوشتم که روی وبلاگم موجود است و در آنجا عمده‌ترین تحولات ساختاری صنعت‌نفت را  در دوران‌های مختلف توضیح داده‌ام که نیاز به تکرار آن در این جا نیست، اما اگر خلاصه‌کنم: تغییرات ساختاری در  دوران جنگ محدود بود و بنظر من صنعت نفت در آن دوران از نظر بهره‌وری رکورد زد و می‌توان این بهره‌وری را در بازسائی‌های مستمر و سرپانگهداشتن صنعت نفت در شرایطی که هدف محوری دشمن بود، ملاحظه نمود. در دوره 76 تا 84 یک تفکر شرکت‌سازی در صنعت نفت حاکم شد و دیدگاه این بود که تا حد ممکن همه بخش‌ها، مدیریت‌ها و فعالیت‌ها به شرکت‌های جداگانه تبدیل شوند. تا قبل از آن فقط شرکت ملی صنایع پتروشیمی بود که از دیرباز  و  بر اساس طراحی که از ابتدا صورت گرفته بود،  همه واحدهای تولیدی‌اش بصورت شرکت‌های مستقل اداره می‌شدند. اما امروز تعداد شرکت‌های زیر مجموعه صنعت نفت را به دشواری می‌توان شمارش کرد. بخش بالادستی صنعت نفت نیز به شرکت‌های متعددی تقسیم شد. مناطق نفت‌خیز جنوب به شرکت تبدیل شد. در این دوره چندین شرکت کارفرمائی و چندین شرکت پیمانکاری دیگر نیز به جمع شرکت‌های زیر مجموعه صنعت نفت اضافه شد. شرکت‌های متعددی که بعنوان زیر مجموعه بخش سرمایه‌گذاری امور بازنشستگی صنعت‌نفت تاسیس گردیدند را نیز باید به این فهرست اضافه نمود چون تاسیس آن شرکت‌ها نیز خارج از تب شرکت‌سازی این دوره نبوده است.گسترش انفجارگونه سازمانی و شرکت‌سازی اداره صنعت‌نفت و بویژه بخش بالادستی آن را بسیار دشوار نمود و مدیریت بالای صنعت نفت در اواخر دوره برآن شد که از مشاور بین‌المللی برای بررسی و پیشنهاد اصلاح ساختار صنعت‌نفت بهره‌گیرد (که البته بعدا این بررسی به شرکت ملی نفت ایران و در واقع بخش بالادستی محدود شد( ، در گزارش آن مشاور هم بی‌ضابطه بودن و بی‌مطالعه بودن بسیاری از این تغییرات تائید شده است.

سازمان‌های اداری برای انجام و تحقق یک ماموریت و رسیدن به یک رشته اهداف طراحی می‌شوند و تغییرات و تحولات آنها نیز طبعا تابعی از تغییر در آن ماموریت‌ها و اهداف است. تغییر ماموریت می‌تواند ناشی از تغییرات محیطی، تغییرات بازار و فضای کسب و کار ، تغییر در چشم‌اندازهای آتی ویا تغییر در راهبردهای یک سازمان باشد که همه این موراد معمولا در مطالعات راهبردی مورد توجه قرار می‌گیرند. اما اغلب قریب به اتفاق تحولات سازمانی انجام شده در صنعت نفت،  مبتنی بر مطالعات راهبردی نبوده است و طبعا بهره‌وری را کاهش داده است و گردش امور را پیچیده کرده است.

در دولت آقای احمدی‌نژاد ظاهرا عزم و اراده بر این بود که هر کسی که در دولت‌های موسوم به سازندگی و اصلاحات در هر سطحی از مدیریت بوده است برکنار و جایگزین شود در این دوره فکر می‌کنم بیش از دویست و پنجاه  مدیر تغییر کردند و افرادی جایگزین شدند که صلاحیت‌ها وشرایط احراز لازم را نداشتند. من در دوران وزرات آقای میرکاظمی که این سونامی تغییرات شروع شد، در مصاحبه‌ای تذکرات مشفقانه‌ای را راجع به تغییرات مدیریتی و آثار و تبعات آن بر انگیزش نیروی انسانی و ملاحضاتی که باید در تغییرات لحاظ شود دادم ولی ایشان بجای استقبال از آن بنده را به کمیسیون تخلفات اداری فرستادند که نتیجه‌ای هم نگرفتند.

بطور کلی بنظر من ما در دوره  بعد از انقلاب با صنعت نفت رفتار خوب نداشته‌ایم و خصوصا  ساختار و منابع انسانی صنعت را تضعیف کرده‌ایم.

 

7- در دوران پسا برجام بسیاری از اعضای اوپک، ایران را به خویشتن داری درباره افزایش تولید دعوت می‌کنند و از ایران می خواهند تا نفت خود را  در این شرایط به یک باره وارد بازار نکند، استدلال آن ها این است که در این مقطع چنانچه نفت ایران یکباره وارد بازار شود، قیمت نفت باز هم کاهش  خواهد یافت. به نظر شما، ایران در این زمینه باید چه راهکاری را در پیش گیرد. باید راه خود را برود یا با اعضای اوپک وارد تامل شود و به نوعی  نظر اعضای اوپک را لحاظ کند؟

 

پاسخ7- ایران تحت تحریم‌هائی بوده است که بسیاری از آنها نیز عادلانه نبوده و  به هرحال در شرایط ویژه‌ای تولیدش کاهش یافته بوده بنابراین این حق ایران است که تولید خود را افزایش دهد  و کسی نمی‌تواند چنین چیزی از ایران بخواهد. کشور عراق بدنبال سال‌هائی که درگیر جنگ و مناقشات تولیدش کم شده بود، هنوز خود را خارج از نظام سهمیه‌بندی اوپک می‌داند. اما بنظر من  باید همزمان با پیشرفت برجام با هماهنگی وزارتین نفت و خارجه برای باز کردن جای برگشت تولید ایران به بازار نفت تلاش دیپلماتیک می‌شد آنها از موضع طلبکارنه. در عین حال دلیلی نیست که ما در شرایط تزلزل بازار مانور تبلیغاتی روی این مساله بدهیم .

 

8- در دوران پسا تحریم و با توجه به منازعه هایی که در منطقه با برخی از کشورها داریم به نظر شما چه راهکاری باید در رابطه با میادین مشترک در  حوزه نفت و گاز در پیش بگیریم تا منافع حداکثری کشور در این بخش تامین شود؟

 

پاسخ8- تردیدی نیست که میادین مشترک همیشه در اولویت بوده و هستند  و البته با توجه به کثرت میادین مشترک به نظر من خود آنها نیز باید اولویت بندی شوند و میادینی که از کشور رقیب عقب‌تر هستیم و او فعال‌تر است ما هم باید فعال‌تر باشیم . این مساله ربطی هم به منازعات . در مورد برداشت از میادین مشترک  هیدروکربنی قاعده و قانونی وجود ندارد که تحت تاثیر منازعات و دوستی قرار گیرد هر طرف در در قسمت خود می‌تواند هر چه بخواهد برداشت کند که البته طبعا فرصت از دیگری گرفته می‌شود و اتفاقا به همبن دلیل است که باید شتاب کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۰۲
سید غلامحسین حسن‌تاش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۵۱
سید غلامحسین حسن‌تاش


لینک نسخه متنی: 

http://hassantash.blogfa.com/post-473.aspx


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۴۴
سید غلامحسین حسن‌تاش