وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۸۸ مطلب با موضوع «انرژی :: ژئوپلتیک انرژی» ثبت شده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۸۶ ، ۰۹:۴۴
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۸۶ ، ۱۰:۰۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۸۶ ، ۰۹:۰۹
سید غلامحسین حسن‌تاش

( سرمقاله ماهنامه اقتصاد انرژی شماره 92، خرداد ۱۳۸۶)

مقدمه:

بدنبال وقوع شوک اول نفتی  و با تشکیل آژانس بین المللی انرژی، کشورهای صنعتی غرب مجموعه ای از سیاست های  راهبردی  را بکارگرفتند که  بعد ها تحت عنوان سیاست های "امنیت عرضه انرژی" شناخته شد. در واقع باتوجه به اینکه در جریان شوکهای دهه هفتاد با قطع صادرات نفت ، امنیت تامین انرژی و عرضه کافی انرژی به اقتصاد  این کشورها به مخاطره افتاده بود ، مجموعه سیاستهای مذکور در این جهت بود که چنین خطری تا حد مقدور دیگر تکرار نشود و اقتصاد این کشورها همواره نسبت به تامین انرژی مورد نیاز خود به میزان کافی و بطور مستمر ، اطمینان خاطر داشته باشد و البته در میان انواع انرژی ها نیز حساسیت بیشتری نسبت به نفت خام وجود داشت. شاخصه های اصلی سیاست های امنیت عرضه انرژی را میتوان به شرح زیر خلاصه نمود :

1-    به حداقل رساندن وابستگی اقتصاد به انرژی (بطور اعم) از طریق صرفه جوئی ، بهینه سازی مصرف و افزایش کارائی انرژی

2-  متنوع سازی  انواع انرژی های مورد مصرف و جلوگیری از وابستگی بیش از حد به نوع خاصی از انرژی و بخصوص نفت خام از طریق توسعه انرژی اتمی و انرژیهای غیر فسیلی

3-  متنوع سازی مبادی تامین نفت خام  از طریق ترویج و توسعه تولید نفت خام در مناطق غیر اوپک و خصوصا خارج از خلیج فارس و خاورمیانه

4-  ذخیره سازی نفت خام  برای مواقع اضطراری و تشویق کشورهای تولید کننده  نفت اوپک به در اختیار داشتن ظرفیت مازاد تولید نفت برای افزایش تولید در مواقع اضطراری

 

اینک با گذشت سالها از تدوین سیاست های فوق الذکر و تعقیب آن توسط کشورهای صنعتی ، بعضی از کشورهای تولید کننده نفت به فکر افتاده اند که در مقابل  سیاست های مذکور و مقوله "امنیت عرضه انرژی " مقوله " امنیت تقاضای انرژی"  را  مطرح نمایند که ظاهرا  ایده ایست که میتوان به لحاظ منطقی آن را جدی گرفت، اما ایرادهای وارد برآن را نیز میتوان پیشاپیش جدی گرفت و سبک و سنگین کرد  البته تردیدی نیست که سیاست های  یاد شده کشورهای صنعتی قطبی و یک سویه بوده و تنها  منافع همان کشورها را مورد توجه دارد و بهمین دلیل دارای اشکالاتی است که بعدا به آن خواهیم پرداخت. اما باید تصدیق کرد که این سیاست ها پس از سالها که از طرح و تدوین آن می گذرد از وضوح و شفافیت برخوردار گردیده است و لذا اگر ایده ای در مقابل آن مطرح میشود باید متقابلا از وضوح و روشنی درخوری برخوردار باشد . در ادامه این نوشتار تلاش در همین مسیر خواهد بود که مقوله " امنیت تقاضای انرژی" را بررسی کنیم و در حد فرصت و مجال به بسط و تعریف آن و خصوصا پرهیز از به خطا رفتن در تبیین آن ، کمک کنیم .

 

امنیت تقاضای انرژی یا امنیت تقاضای نفت

 از آنجا که بنظر میرسد منظور طرح کنندگان این ایده عمدتا تضمین تقاضا برای نفت خام صادراتی ایشان می باشد  و احتمالا منظورشان این است که هرگز متاعشان که همان نفت است بی مشتری نمانده و روی دستشان نماند ، لذا ماهم مساله را از همین زاویه مورد کنکاش قرار داده و نکاتی را به شرح زیر عرضه می کنیم :

1-   تا امروز  تاریخ عملا ثابت کرده است که با توجه به رشد جمعیت جهان و نیازهای فزاینده آن،  هیچ ماده اولیه و هیچ نعمت خدادادی هرگز بی ارزش و غیرقابل استفاده نگردیده است. انواع حامل های انرژی نیز هرگز در بلند مدت با مشکل بازار مواجه نبوده اند. البته در دهه های هشتاد و نود میلادی و بدنبال به نتیجه رسیدن مجموعه ای از سیاست هائی که از نیمه دهه 1970 توسط کشور های صنعتی بکارگرفته شده بود  و قبلا ذکر شد، تقاضا برای نفتخام تولیدی کشورهای عضو اوپک روبه کاهش گذاشت و سازمان اوپک برای جلوگیری از سقوط قیمت ها (غیر از یک دوره کوتاه در 1985) عمدتا نسبت به کاهش تولید خود مبادرت نمود . البته در مقاطع مختلف زمانی دیگر نیز برخی از کشورهای عضو اوپک ظرفیت های مازاد تولید داشته اند و به عبارت دیگر ظرفیت تولید نفتشان بیشتر از تقاضای بازار بوده است اما این مساله خود خواسته بوده و درمورد بعضی از کشورها شاید به جرات بتوان گفت که در اختیار داشتن ظرفیت مازاد تحت تاثیر نفوذ و فشار کشورهای صنعتی عمده مصرف کنده نفت  برای کنترل بازار در شرایط اضطراری بوده است . بنابراین نمیتوان وجود این ظرفیت های مازاد را به حساب عدم کفایت تقاضا گذاشت .
در مورد اغلب قریب به اتفاق کالاها ،  قبل از اقدام به سرمایه گذاری برای تولید آنها و حتی قبل از انجام مطالعات فنی-اقتصادی برای  سرمایه گذاری تولیدی، موضوع مطالعات بازار (Market Research)  مطرح میشود، یعنی سرمایه گذار قبل از هرچیز باید  اطمینان حاصل نماید که در زمان رسیدن سرمایه گذاری او به مرحله تولید، تقاضای کافی برای محصول او وجود دارد. به عبارت دیگر این واقعیت نیاز به تکرار ندارد که در بازار رقابتی اصولا هیچ تضمینی برای وجود تقاضا و تداوم آن برای هیچ کالائی در کار نیست . اما در بازار نفت به دلیل انحصار طبیعی آن مشکل بازار کمتر وجود دارد و چنین بحثی مطرح نیست و اگر دقت شود در انواع قراردادهای نفتی مانند مشارکت در تولید               (Production Sharing) و قرارداد خدماتی

 (Service Contract) ویا نوع خاص ایرانی آن بنام بیع متقابل (Buy Back) که مباحث گوناگونی نیز در مورد آن مطرح است ، تنها بحثی که مطرح نمیشود اینستکه نفت تولیدی در کدام بازار باید فروخته شود؟ به عبارتی در مورد نفت خام  این پیش فرض برای همه عوامل بازار و طرفین سرمایه گذاری وجود دارد که نفت خام مشکل بازار ندارد و روی دست کسی نمی ماند. از منظری دیگر نیز میتوان به این موضوع نگاه کرد و آن اینستکه اگر کسی بدون مطالعات بازار و بر مبنای  پیش فرض وجود بازار  اقدام به سرمایه گذاری تولیدی نماید و بعد فریاد کند و از بازار و یا از مصرف کننده برای وجود تقاضای کافی برای تولید خود تضمین بخواهد، چنین برخوردی چندان منطقی نخواهد بود.

2-   کشور یا کشورهایی که مساله امنیت تقاضا را مطرح میکنند باید توجه داشته باشند که در نحوه طرح مساله و در مجموعۀ سیاست های خود دچار تعارض نشوند. مثلا اگر کشور تولید کننده ای با علم به محدودیت بازار و با هدف  در اختیار داشتن ظرفیت مازاد تولید و احیانا در رقابت با سایر تولید کنندگان و عرضه کنندگان، نسبت به ظرفیت سازی برای تولید نفت خام خود اقدام می نماید و در عین حال از مصرف کنندگان بخواهد که حتما  به اندازه همۀ ظرفیت او تقاضا داشته باشند، بی معنی خواهد بود. همچنین مجموعۀ تولید کنندگان عضو اوپک نمیتوانند از یک طرف در چارچوب یک سازمان، هیچ استراتژی و هماهنگی در مورد ظرفیت سازی تولید نفت خام  خود نداشته باشند و حتی در این زمینه با یکدیگر رقابت کنند و بعضا نیز نسبت به در اختیارداشتن ظرفیت های مازاد تولید که بیش از منافع تولید کنندگان منافع مصرف کنندگان را تضمین می کند اصرار داشته باشند و آنگاه از طرف دیگر از مصرف کنندگان تضمین تقاضا و استمرار آن را درخواست کنند.  
سا لهاست که همکاری اعضای اوپک به تصمیم گیریهای بسیار مقطعی و کوتاه مدت در زمینه تنظیم  میزان عرضه محدود شده است و این سازمان فاقد استراتژی بلند مدت و روشنی که قادر به مقابله با  استراتژی های بلند مدت و روشن کشور های مصرف کننده باشد بوده است و لذا در مورد تضمین تقاضا نیز نخواهد توانست  موضعی روشن و منطقی را در مقابل کشورهای مصرف کننده اتخاذ نماید .

3-  مقوله امنیت تقاضای انرژی گاهی به گونه ای مطرح میگردد که میتواند منفعلانه و از موضع ضعف و در عین حال پارادوکسیکال باشد . مثلا یک کشور صاحب ذخائر نفتی میتواند از کشور های صنعتی مصرف کننده تمنا کند  که به او از نظر تامین سرمایه و تکنولوژی کمک کنند و در عین حال تضمین بدهند که حتما همواره نفت تولیدی او را می خرند تا او متقابلا بتواند وظیفه خود را در مورد امنیت عرضه مستمر نفت به آن کشورها ایفا نماید !! چند اعتراف منفی و مذموم در چنین موضعی وجود دارد که میتوان به شکل زیر فهرست نمود :

الف – اقتصاد ما وابسته به نفت است و خواهد ماند .

ب- ما بدون اتکا  به سرمایه گذاران خارجی توان توسعه صنعت نفت خود را نداریم .

ج- در حالیکه کشورهای صنعتی مصرف کننده نفت در سیاست های انرژی یک سویه خود توجهی به مصالح ما نداشته و ندارند و تنها منافع خود را ملحوظ داشته اند ، ما تامین انرژی مورد نیاز آنها را وظیفه خود میدانیم .

همین مفهوم را از موضع  فعال و طلبکارانه نیز میتوان مطرح  ساخت و عنوان نمود که: بسیاری از اعضای اوپک علیرغم بسیاری از مشکلات فراروی خود، ثابت کرده‎اند که به دور از مسائل و تنشهای سیاسی، تنها به فکر منافع ملی خود نبوده و نسبت به تأمین نیازهای جهانی نفت بی تفاوت نیستند.

و میتوان مطرح کرد که : هم‎اکنون بسیاری از کشورهای نفت خیز و خصوصا کشورهای عضو سازمان اوپک با توجه به سطوح چند سال اخیر قیمت های جهانی نفت با مازاد درآمد ارزی روبرو  بوده و  همه این کشورها  در تلاش متنوع سازی اقتصادهای خود  و کاهش وابستگی به درآمد های نفتی  می باشند. همچنین  اغلب این کشورها مکانیزم های ذخیره ارزی را مورد توجه قرارداده اند که از نشت بیش  از حد درآمدهای نفتی به اقتصاد خود جلوگیری کنند. ولذا در چنین شرایطی ممکن است اقتصاد این کشورها به سادگی با  صادرات کمتر نفت خام نیز اداره شود ، ضمن اینکه ، تولید و صادرات کمتر هم ذخائر را برای نسل های آینده نگه میدارد و هم با توجه به  ویژگیهای اقتصادی نفت خام قیمت ها را افزایش داده و درآمدهای بیشتری را تضمین میکند. اما  کشورهای صادر کننده نفت  همواره نشان داده اند که در برنامه ریزی میزان تولید و صادرات خود تنها به فکر منافع ملی خود نبوده و منافع جامعه بشری و اقتصاد جهانی را نیز در نظر داشته اند. اما مسلما این تعامل با جهان نمیتواند یک سویه باشد. اگر جهان صنعتی انتظار دارد که  سازمان اوپک و اعضای آن فراتر از منافع ملی خود نیازهای انرژی ایشان را نیز مد نظر داشته باشند متقابلا آن کشورها نیز باید  فنآوری ها  و سرمایۀ مورد نیاز  برای توسعه ذخائر  ئیدروکربوری  را  با ضوابطی عادلانه در اختیار  قرار دهند تا این تعامل به یک رابطه  برد – برد تبدیل شود و در غیر اینصورت از پایداری و ثبات برخوردار نخواهد بود .

 به طریق اولی اگر کشورهای صنعتی نیازمند ظرفیت های مازاد تولید کشورهای اوپک هستند ، کشورهای اوپک تنها میتوانند در فراهم کردن شرایط آن همکاری نمایند و دلیلی ندارد که هزینۀ آن را عهده دار شوند .

 علاوه بر این  باید به کشورهای صنعتی توجه داد که: حتی در برهه‎هایی که دیگران عوامل روانی و سیاسی را بر بازار نفت حاکم نموده اند توجه  اوپک به آرام نمودن جو بازار و اطمینان بخشیدن به بازار در جهت استمرار عرضه و تأمین نیازهای آن معطوف بوده است.

همچنین باید به کشورهای صنعتی تفهیم نمود که: بالا رفتن سرسام آور قیمت سایر مواد اولیه و به تبع آن هزینه‎های اکتشاف، استخراج و تولید نفت و گاز در سالهای اخیر و سقوط مستمر ارزش دلار(در مقابل سایر ارزهای معتبر جهان) که قیمتهای جهانی نفت بر اساس آن تعیین و اعلام میشود ، شرایطی را فراهم کرده است که بازگشت به قیمتهای گذشته نفت را غیرعملی می‎سازد و نیاز به قیمتی هست که سرمایه‎گذاری کافی در این صنعت را برای تأمین تقاضای روبه گسترش در آینده ممکن سازد.

البته آنچه در سطور فوق مطرح نمودن آن در گفتمان متقابل با کشورهای صنعتی توصیه گردید نیز بیش از آنکه تحت عنوان " امنیت تقاضای انرژی " قابل طرح باشد ، مبین یکسویه بودن و نقصان اعتدال و استدلال در سیاستهای امنیت عرضه انرژی است و در آن قالب قابل طرح است که بعدا نیز بیشتر به آن خواهیم پرداخت .

4-  گرچه همانگونه که ذکر شد سیاست  امنیت عرضه انرژی یک سویه و ناقص است اما باید توجه داشت که بسیاری از عناصر اصلی این سیاست، منطقی و مقبول عقل و حتی شرع است. صرفه جوئی و بهینه مصرف کردن امری پسندیده و ممدوح است و در مورد هیچ کالایی نمیتوان انتظار داشت و توصیه نمود که مردم جهان آن را  مسرفانه و بی رویه مصرف کنند تا مبادا  تولید کننده آن بی مشتری بماند . جایگزین نمودن انرژی های پاک بجای انرژی آلاینده ای چون نفت  قطعا به نفع جامعه بشری است و در دودهه اخیر مباحث مربوط به محیط زیست و توسعه پایدار نیز اهمیت آنرا بیش از پیش آشکار نموده است و لذا نمی توان  تداوم وابستگی بی رویه  به یک منبع آلاینده را توصیه نمود . البته آنجا که از این انرژی آلاینده مالیات هائی تحت عنوان مالیات بر کربن (آلاینده) اخذ میشود و از همان محل به ذغال سنگ که به مراتب آلوده سازی بیشتری دارد یارانه پرداخت میشود که سهم خود را  حفظ کند و به نفت ندهد، نیز سیاست یک سویه ای است که آن هم میتواند محل نقد و گفتگو باشد.

انحصارزدائی از بازار جهانی نفت و متنوع نمودن تعداد تولیدکنندگان نیز نمی تواند منطقا مورد مخالفت قرار گیرد، اما میتوان این انتظار را مطرح نمود که سهم هر تولید کننده  از تناسبی با میزان ذخائر زیر زمینی اش برخوردار باشد و شاید بن بست های چند سال اخیر در بازار جهانی نفت ناشی از همین  بوده است که این تناسب رعایت نگردیده است .

بنابراین در اینجا هم باید دقت شود که از طرح مقولۀ امنیت تقاضای  انرژی برداشتی  مغایر عقل و منطق مورد قبول جامعه جهانی نشود. البته در این بحث نیز میتوان بخش دیگری از نقصان های سیاست امنیت عرضۀ انرژی را آشکار نمود .

 

امن کردن اقتصاد نسبت به تقاضای نفت

اما کشورهای تولید کنندۀ نفت اوپک میتوانند در عرصۀ داخلی و در همکاری های جمعی از     سیاست امنیت عرضۀ انرژی الهام بگیرند . اگر در یک جمله و بطور خلاصه سیاست امنیت عرضۀ انرژی برای مصون نگهداشتن اقتصاد کشورهای مصرف کنندۀ عمدۀ انرژی در مقابل کاهش یا قطع احتمالی جریان نفت به این کشورها  شکل گرفه است ، سیاست امنیت تقاضای انرژی نیز میتواند برای کاهش یا قطع احتمالی جریان درآمد نفت به کشورهای تولیدکننده نفت شکل گیرد. به عبارت دیگر امنیت تقاضای انرژی را میتوان به امنیت اقتصاد نسبت به تقاضای نفت تعبیر نمود. اگر کشورهای صنعتی به حداقل رساندن سهم انرژی در  اقتصاد  را مورد توجه قراردادند کشورهای تولید کننده نفت نیز میتوانند حداقل کردن وابستگی اقتصاد به درآمدهای نفت را هدف قرار دهند . اگر کشورهای صنعتی تنوع بخشی به انواع و مبادی تامین انرژی را مورد توجه قرارداده اند کشورهای اوپک نیز میتوانند تنوع بخشی اقتصاد و  مبادی تامین درآمدهای ارزی خود را مورد توجه قرار دهند  تا با قطع احتمالی جریان  درآمد نفت اقتصادهایشان دچار بحران و رکود نشود. همچنین این کشورها ممکن است بتوانند از طریق همکاری های جمعی و تحقیقات مشترک بر روی ایجاد تقاضاهای جدید غیر انرژی برای نفت خام کارکنند تا اگر روزی تقاضا برای استفاده از نفت خام بعنوان  حامل انرژی وجود نداشت تقاضاهای دیگری (مانند تبدیل به محصولات پتروشیمی ) برای آن وجود داشته باشد .  اگر کشورهای صنعتی مکانیزم ذخیره سازی را برای مقابله با شرایط قطع احتمالی جریان نفت مورد توجه قرارداده اند کشورهای نفتی نیز میتوانند  بر مکانیزمهای ذخیره درآمدهای ارزی حاصل از نفت   پافشاری بیشتری نمایند و همواره بخشی از درآمد فعلی نفت را  برای مقابله با بحران های احتمالی آینده و برای بهره گیری نسل های آینده ذخیره نمایند . 

کشورهای تولیدکنندۀ نفت تنها در این صورت میتوانند از وابستگی و انفعال خارج شده و در موضعی همگن در مقابل کشورهای مصرف کننده و سیاستهای آنها قرار گیرند و گرنه همواره در موضع انفعال قرار خواهند داشت .

 

ناکارایی ها و نقصان های سیاست امنیت عرضۀ انرژی

 بر اساس آنچه ذکر شد به نظر میرسد به منظور طراحی گفتمان مقابل در برابر کشورهای مصرف کننده و وارد کنندۀ عمدۀ انرژی، بهتر آنست که به جای تاکید کردن بر  ایدۀ  امنیت تقاضای انرژی که  میزان اعتبار و روائی ان را در سطور فوق بررسی کردیم،  بر روی  نواقص ، ناکارایی ها و تکسویگی سیاست های امنیت عرضۀ انرژی تکیه شود.

مهمترین  پارادوکس  سیاست های امنیت عرضۀ انرژی عدم توجه به بخش عمده ای از عرضه کنندگان عمدۀ انرژی و خصوصا نفت و منافع و مصالح ایشان است . امروزه ثابت شده است که اگر در جریان طراحی یک سیاست و برنامه،  همه ذینفعان  مورد توجه قرار نگیرند آن برنامه قرین توفیق کامل نخواهد بود .

تاریخ چهل ساله اخیر نشان میدهد که علی رغم همۀ سیاست های غرب تا امروز امکان بی نیازی از نفت بعنوان حامل انرژی و نیز امکان بی نیازی از نفت خاورمیانه و خلیج فارس فراهم نیامده است. همچنین همه اتفاق نظر دارند که بازار نفت بازاری جهانی و یکپارچه است، لذا این سئوال مهم مطرح میشود که چگونه میتوان امنیت عرضۀ انرژی را از میان نا امنی مناطق عمدۀ نفت خیز جهان جستجو کرد. دخالت ها و بلکه تحریکات سیاسی قدرت های خارج از منطقه، در کنار  مانع تراشی در راه توسعه  اقتصادی کشورهای منطقه خاورمیانه و خلیج فارس، منطقه را دچار نا امنی مزمن نموده است در حالیکه بسیاری از این دخالت ها به بهانه امنیت عرضه انرژی انجام میشود .

اگر اهمیت ویژۀ انرژی به گونه ای است که هدایت آن را نمیتوان به مکانیزم بازار واگذاشت و به عبارت دیگر اگر انرژی(به عنوان یک کالا) از مصادیق شکست بازار است و اگر قرار است بازار تحت کنترل قرار گیرد، باید این کنترل‎ها با توافق جمعی تولیدکنندگان و مصرف کنندگان طراحی شوند تا تضمین سرمایه‎گذاری های لازم نیز فراهم شود.

طی دو سال گذشته بیش از پیش آشکار شد که وجود ظرفیت های مازاد تولید اوپک در کنار ذخایر استراتژیک تا چه حد برای کنترل بازار جهانی نفت و آرامش بخشیدن به آن به نفع دول مصرف کننده، از اهمیت برخوردار است . اما با توجه به سهم  غالب هزینه های سرمایه گذاری در ترکیب هزینه های تولید هربشکه نفت شاید از این به بعد نتوان از کشورهای عضو اوپک انتظار داشت که بخشی از سرمایه های خود را  تحت عنوان ظرفیت های مازاد تولید راکد نگه دارند و  نمی توان با اهرم هائی غیر شفاف این هزینه ها را به این کشورها تحمیل نمود، بلکه  اگر چنین نیازی وجود دارد این نیز باید در چارچوب یک تعامل دو سویه  بین تولید کنندگان و مصرف کنندگان انرژی حل و فصل شود. حفظ و نگهداری ظرفیت مازاد، هزینه‎هایی را به اعضای اوپک تحمیل می‎نماید که لازم است یا از طریق ابزار قیمتی، انگیزۀ لازم برای حفظ آن ایجاد گردد و یا کشورهای عمدۀ مصرف کننده که ذینفع هستند یارانۀ مربوطه را پرداخت نمایند .

در این راستا همکاری بین تولیدکنندگان و مصرف کنندگان عمدۀ انرژی پیرامون امنیت دسترسی به تکنولوژی‎های پیشرفته نیز اهمیت خاصی دارد.نقش تکنولوژی در بهبود ضریب بازیافت و افزایش ظرفیت تولید نفت انکارناپذیر است. اگر دارندگان تکنولوژی‎های نوین که عمدتاً از کشورهای مصرف کنندۀ انرژی هستند مسئولیت خود را در زمینه انتقال تکنولوژی‎های لازم به کشورهای دارندۀ منابع نفت و گاز ایفا نکنند، با از دست رفتن این منابع و تولید غیرصیانتی آن، جهان بخشی از منابع تجدیدناپذیر انرژی را برای همیشه از دست خواهد داد و این بدون شک به ضرر کل جامعه بشری خواهد بود و بر امنیت عرضۀ انرژی تأثیر منفی خواهد گذاشت. لذا به نظر میرسد که حتی کشورهای بزرگ صنعتی باید شرکتهای تابع خود را قانع کنند که در قراردادهای فی‎مابین خود با کشورهای نفت خیز ، منافع بنگاهی کوتاه مدت خود را بر تولید صیانتی ترجیح ندهند.

چگونه میشود که برخی کشورها حق متنوع سازی مبادی تامین انرژی را تنها برای خود قائل باشند و دیگران را از آن محروم نمایند و در عین حال از امنیت عرضه انرژی سخن بگویند.

 به طور کلی باید گفت که دستیابی به امنیت انرژی نیازمند توجه همزمان به همه ابعاد آن و نیز تداوم همکاری و گفتگو میان مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان است و برای تأمین امنیت پایدار انرژی باید دستیابی به امنیت عرضه، امنیت سرمایه‎گذاری، امنیت دستیابی به تکنولوژی‎های جدید و امنیت بازار و دستیابی به قیمت مناسب بصورت توأمان پیگیری شود و بستری  بوجود آید که منافع تولیدکنندگان و مصرف کنندگان  را همسو نماید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۸۶ ، ۰۹:۲۱
سید غلامحسین حسن‌تاش


دانلود متن کل مقاله 

دریافت
حجم: 210 کیلوبایت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۸۵ ، ۱۵:۴۱
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۸۵ ، ۱۵:۲۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

دانلود متن کامل مقاله 

دریافت
حجم: 225 کیلوبایت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۸۵ ، ۱۴:۴۱
سید غلامحسین حسن‌تاش

مسیر ژئوپلتیک ایران، عراق و سوریه: شاهراه اتصال خلیج فارس به مدیترانه

ماهنامه اقتصاد انرژی اسفند 83

وزیر نفت اخیرا طی مصاحبه‏ای اظهار داشته است که بر اساس‏ مذاکرات انجام شده با کشور سوریه توافق شده که بخشی از نفت خام‏ ایران از طریق خط لوله‏ای به بنادر مدیترانه‏ای کشور سوریه منتقل و از آنجا به بازار جهانی صادر شود و اشاره نمود که عراق هم باید به این‏ مذاکرات اضافه شود.از آنجا که موضوع مورد اشاره موضوعی مهم و قابل تامل است در سطور زیر به بررسی آن می‏پردازیم:

تنها با نیم نگاهی به نقشه خاورمیانه می‏توان پی برد که مسیر مطرح شده،یعنی مسیر ارتباط بین خلیج فارس و دریای مدیترانه از طریق‏ سه کشور ایران و عراق و سوریه،می‏تواند به عنوان یکی از بهترین مسیرها و شاهراه‏های ارتباطی بین خلیج فارس و مدیترانه مورد توجه قرار گیرد، اما متاسفانه چنین موقعیت ممتازی به دلیل تیرگی روابط ناشی از دخالت‏های‏ استعماری خارجی که در طول تاریخ صد سال گذشته همواره بین این‏ کشورها یا دو به دوی آنها وجود داشته است،هرگز مورد توجه قرار نگرفته. اما با رفع موانع بزرگی همچون حکومت صدام حسین در عراق و تغییر اوضاع و استقرار دولت ملی در این کشور و فروکش کردن سایر موانع‏ سیاسی،اینک چنین موقعیت‏های ژئوپلتیکی می‏تواند مورد توجه قرار گیرد و از چنین موقعیت و فرصتی به نفع سه کشور استفاده شود.

البته در گذشته خط لوله‏ای به طول تقریبی کمتر از 2000 کیلومتر وجود داشته که بخش قابل توجهی از نفت عراق را از منطقه بصره به‏ بنادر مدیترانه‏ای سوریه منتقل می‏کرده و وجود این سابقه مبین اقتصادی‏ بودن این مسیر بوده است.خط لوله مذکور در زمره قدیمی‏ترین خطوط لوله خاور میانه است که در اوایل جنگ ایران و عراق،کشور سوریه این‏ خط لوله را متوقف نمود.البته خط لوله مذکور دچار فرسودگی و هرزروی‏ و نشتی زیادی بود که اگر هم به دلایل سیاسی متوقف نمی‏شد ممکن‏ بود به زودی به دلایل فنی متوقف شود.بعد از جنگ ایران و عراق و متعاقب آن بهبود نسبی روابط عراق و سوریه،بحث بازسازی و نوسازی‏ این خط لوله نیز مطرح شد،مطالعات انجام شده بعدی بر روی مسیر خط لوله مذکور نشان داد که هر چند ممکن است این خط لوله قابل‏ بازسازی نباشد اما استفاده از امتیاز مسیر آن،هزینه‏های احداث یک خط لوله جدید را بسیار کاهش خواهد داد.

قطعا بخشی از نفت خام ایران نیز می‏تواند با طی فاصله بسیار کمی‏ به چنین خط لوله‏ای متصل شود و چنین تصمیمی می‏تواند منافع اقتصادی‏ چنین خط لوله‏ای را مضاعف نماید.هر چه حجم نفت خام بیشتری برای‏ انتقال توسط چنین خط لوله‏ای در اختیار باشد طبیعتا این خط لوله از نظر اقتصادی قابل توجیه‏تر خواهد بود.

اما مساله مهمتر این است که در مورد استفاده از چنین شاهراه‏ ژئوپلتیکی نباید ذهن را به خط لوله محدود نمود و از آنجا که این مسیر، کوتاهترین فاصله‏ای است که دو آب راه بزرگ خلیج فارس و مدیترانه را به‏ هم وصل می‏کند می‏تواند یک مسیر ارتباطی کوتاه و مهم بین آسیا و اروپا باشد و لذا علاوه بر خط لوله،به شاهراه‏های ترانزتی در این مسیر و به خطوط آهن برای تردد قطارهای باری و مسافری نیز می‏توان اندیشید.

چنین مسیرهای ترانزیتی برای هر سه کشور در آمد قابل توجهی‏ خواهد داشت و علاوه بر این مسیر مذکور می‏تواند در تحکیم روابط سه‏ کشور حائز اهمیت باشد.هر چقدر روابط اقتصادی و تجاری و مسیرهای‏ مشترک بین سه کشور توسعه یابد طبعا در تحکیم روابط سیاسی اثرگذار خواهد بود.

جنبه مهم دیگر این مسیر این است که اگر ایران بخشی از نفت‏ خام خود را از این مسیر به بازار جهانی منتقل کند طبیعتا وابستگی ایران‏ به خلیج فارس کاهش پیدا خواهد کرد و متقابلا قدرت مانور ایران در خلیج فارس افزایش خواهد یافت.

از آنجا که طی دهه‏های اخیر قدرت‏های جهانی خلیج فارس را عرصه‏ تاخت و تاز خود کرده و امنیت منطقه را کاهش داده‏اند به نفع ایران و جهان است که مسیر آلتاناتیوی برای امنیت عرضه نفت خام و حتی گاز طبیعی به بازارهای جهانی وجود داشته باشد.

در حال حاضر کشتی‏های نفت کش برای اینکه نفت خلیج فارس را به حوزه مدیترانه برسانند از خلیج فارس،تنگه هرمز،تنگه باب المندب و دریای سرخ عبور کرده و پس از تقبل هزینه‏ها(عوارض)و معطلی‏های‏ عبور از آبراه محدود سوئز،وارد دریای مدیترانه می‏شوند.پیش‏بینی‏های‏ نشان می‏دهد که در سال‏های آینده تقاضای جهانی برای نفت خام خلیج فارس‏ افزایش پیدا خواهد کرد و طبعا مشکلات موجود در این مسیر و تراکم‏ کشتی‏ها نیز بیشتر می‏شود و در این صورت علاوه بر افزایش هزینه‏ها و معطلی‏ها،خطر تشدید آلودگی آب‏های خلیج فارس و دریای سرخ نیز مضاعف خواهد شد،لذا متناسب با اینکه وابستگی دنیا به نفت خلیج فارس‏ بیشتر می‏شود لازم است که مسیرهای آلترناتیو برای انتقال این نفت به‏ بازارهای جهانی نیز مورد توجه قرار گرفته و توسعه یابد و مسیر مورد بحث از این جهت نیز حائز اهمیت خواهد بود.

امیدواریم مذاکرات مهم مورد اشاره وزیر نفت،بین سه کشور عراق‏ و ایران و سوریه با توجه به استقرار حکومت جدید و مردمی‏تر در عراق‏ به طور جدی مورد پیگیری قرار گیرد و از این طریق بتوان ضمن استفاده‏ از ابعاد ژئواکونومیک و ژئوپلتیک این مسیر،روابط سه کشور را نیز استحکام بیشتری بخشید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۸۳ ، ۰۸:۵۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

 (اقتصاد انرژی شماره ۶۸ بهمن ۱۳۸۳)

سال‌هاست که آژانس بین‌المللی انرژی و همچنین وزارت انرژی آمریکا و دفاتری که برای آنها کار می‌کنند  (مانندEIA) در پیش‌بینی‌هایی که مرتبا نیز روزآمد می‌شود، رقم‌های بسیار بالایی را برای تولید عربستان سعودی در سال‌های 2020 و 2025 و اخیرا حتی تا 2030  در نظر می گیرند .

 البته گفتنی است که مدل‌هایی که این پیش‌بینی ها  بوسیله آنها انجام می شود، معمولا توجه زیادی به‌طرف عرضه ندارند و توجه آنها عمدتا به‌طرف تقاضا است. بعد از اینکه بر اساس این مدل‌ها تقاضای جهانی انرژی و تقاضای جهانی نفتخام پیش بینی می شود، در مقابل با توجه به‌توان نسبی تولید کشورها، عددی را برای اینکه نشان دهند که این تقاضا را چه کسی تامین خواهد نمود، در نظر می‌گیرند و بر این اساس رقم‌هائی برای تولید اوپک و غیر اوپک ارائه می گردد که در آن تقریبا هیچگونه توجهی بویژه به‌توان تولید و وضعیت مخازن نفتی  کشورهای عضو اوپک و امکان پذیری فنی تولید پیش بینی شده (و یا در واقع پیشنهاد شده) برای ایشان وجود  ندارد و در این میان پیش بینی ها در زمینه تولید عربستان سعودی  از همه قابل تامل تر است . برای این کشور، رقم‌های بسیار عجیبی در حدود 22 تا 28 میلیون بشکه در روز نیز مطرح گردیده است .

اما نکته جالب این است که سعودیها همواره  نسبت به ‌این پیش بینی‌ها کاملا  بی تفاوت برخورد نموده اند و از نظر تعریف پروژه های جدید و حجم سرمایه گزاری، واکنشی درخور انتظارات مذکور از خود نشان نداده اند . طبیعتا خود این بی تفاوتی مورد سئوال بوده است . درتحلیل این بی تفاوتی نکات مختلفی به ذهن متبادر می شد ولی مهمترین و قابل قبول‌ترین آنها این بود که:  مقامات نفتی عربستان با اطلاعات دقیق و اشرافی که  نسبت به وضعیت میدان‌های نفتی و تولید نفت خود دارند دستیابی به‌ چنین عددهای نجومی تولید را غیرممکن دانسته و می‌دانند و درعین حال برای اجتناب از تاثیر گذاری بر بازار و خود داری از آشکار نمودن توانائیهای واقعی تولید خود، ترجیح داده اند که از اذعان نمودن به اینکه دستیابی به‌چنین عددهایی غیرممکن است احتراز نمایند و لذا سکوت اختیار کردن  در مقابل این پیش‌بینی‌ها را بهترین راه دانسته اند .

اما اخیرا  بدنبال ‌بالا رفتن قیمت نفت در سال 2004 و در شرایط محدود شدن  اضافه ظرفیت تولید اوپک و حتی عربستان سعودی و باوجود پیش‌بینی‌های نگران کننده ( از نظر مصرف کنندگان ) که نشان می‌دهد وابستگی دنیا به‌نفت کماکان  ادامه  یافته  و تولید غیر اوپک نیز پاسخگوی آن نخواهد بود، موضوع مورد بحث ابعاد جدی تری پیدا  کرده است.

 محدودیت‌هایی که در تولید نفت در سال 2004 بوجود آمد به بازار هشدار داد که ممکن است وضعیت آینده نگران کننده‌تر باشد. اگر تقاضای جهانی نفت افزایش بیشتری پیدا کند ممکن است که کمبود بوجود آید و چون هنوز انرژی‌های دیگر نتوانسته اند نقش مهمی‌را ایفا کنند دنیا با کمبود نفت مواجه خواهد شد .

 به عبارت دیگر اگر پیش بینی‌های غرب و به ویژه امریکا در مورد تولید عربستان در گذشته در حد گزارشاتی بر روی کاغذ که معمولا چندان جدی گرفته نمی‌شود باقی مانده بود ،  اینک پیش بینی ها با توجه به  شرایط بوجود آمده جدی‌تر گرفته شده و امریکائی ها  رفته رفته ‌ براساس این پیش بینی‌ها انتظاراتی را برای عربستان مطرح نموده و فشارهایی را وارد کرده اند که این فشارها، حرکت جدی تر جهت تحقق پیش‌بینی‌ها برای افزایش تولید، انجام سرمایه‌گذاری‌هایی عظیم‌تر و اینکه به‌شرکت‌های بین‌المللی فرصت بیشتری برای حضور در عربستان داده شود را شامل می گردد. به همین دلیل بنظر می رسد که  این فشارها عربستان را وادار به‌واکنش نموده و سعودی ها برای تعدیل نمودن این انتظارات و فشارها ناچار به شکستن سکوت  شده اند .

در این رابطه،  برخی از کارشناسان نفتی  اخیرا اذعان نموده اند که این عددها، غیر قابل تحقق و بدون توجه به‌واقعیت‌های فنی است و آقای نعیمی وزیر نفت عربستان اظهار داشته که در سال‌های آینده عربستان می تواند تولید خود را حداکثر به رقم  12 تا 15 میلیون بشکه در روز افزایش دهد (پلاتس 15 ژانویه 2005) که تفاوت قابل توجهی با انتظارات و پیش بینی های محافل غربی دارد  و با توجه به‌اینکه سعودی‌ها ادعا می‌کنند که در حال حاضر تا حدود 11.5 میلیون بشکه ظرفیت تولید دارند در واقع امکان افزایش تولید مورد اشاره آقای نعیمی حدود 3.5 میلیون بشکه در روز است .

‌علاوه براین اداره اداره اطلاعات انرژی آمریکا اعلام نموده است که میادین موجود نفتی عربستان با 5 تا 12 درصد افت تولید سالانه روبرو هستند، که این به معنای نیاز به افزایش ظرفیتی معادل600 تا 800 هزار بشکه در روز تنها جهت جبران افت تولید خواهد بود که خود مستلزم حجم عظیم سرمایه‌گذاری است .‌

 اگر وضعیت جهانی نفت در سال 2004 ، در سال 2005 هم تداوم یابد و ما شاهد قیمت های بالای 40 دلار در بشکه برای متوسط انواع نفت خام ها باشیم، احتمالا به تدریج حقایق بیشتری نیز در مورد این گونه مسائل آشکار خواهد‌شد و کسانی که بدون توجه به واقعیت های طرف عرضه صرفا به ارائه عدد و رقم‌هایی کاذب برای متعادل کردن عرضه با تقاضا می پردازند، ناچار خواهند شد واقعیت های عرضه و محدودیت های تولید از میادین نفتی را نیز به حساب آورند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۸۳ ، ۰۸:۴۴
سید غلامحسین حسن‌تاش

امنیت عرضه انرژی و معمای خلیج فارس

 

  سرمقاله ماهنامه اقتصاد انرژی » تیر و مرداد 1382 - شماره 50 و 51

تأکید بیش از پیش کشورهای عمده مصرف‎کننده نفت و گاز بر برقراری و افزایش ضریب اطمینان امنیت انرژی بیانگر اهمیت نقش انرژی، بویژه نفت و گاز در اقتصاد جهان است. بررسی شرایط بازا نفت در 3-2  دهه گذشته نشان‎دهنده این واقعیت است که اصولاً مصرف‎کنندگان بزرگ نفت و گاز که قدرتهای بزرگ اقتصادی و سیاسی را نیز تشکیل می‎دهند باید در حفظ صلح و آرامش منطقه خاورمیانه و بویژه خلیج فارس کوشا باشند تا در عرضه نفت و گاز این منطقه خللی وارد نشده و در شرایط مساعد سرمایه‎گذاریهای لازم در صنایع نفت و گاز منطقه صورت گیرد اما با کمال تعجب برخی از این قدرتها (بویژه آمریکا و انگلیس) با اقدامات خود در طول سه دهه اخیر سعی در افزایش التهاب منطقه داشته و با دخالتهای مستقیم و غیرمستقیم جنگ‎های ویرانگری را در منطقه خاورمیانه و خلیج‎فارس سبب شده‎اند به‎گونه‎ای که این منطقه علیرغم دارا بودن پتانسیل‎های فوق‎العاده عظیم نفت و گاز و هزینه‎های تولید اندک از ضریب ریسک بالا برخوردار گشته و سرمایه‎گذاران با احتیاط و محافظه‎کاری به طرح‎های آن می‎نگرند.

            کشورهای غربی از یکسو سعی دارند با استفاده از شیوه‎های مختلف منجمله توسل به زور نفوذ خود را در منطقه افزایش دهند و از طرف دیگر با اتخاذ سیاست کاهش وابستگی به منطقه خاورمیانه و خلیج فارس سعی دارند واردات نفت خود را از آن به حداقل ممکن کاهش دهند. آنان از یک‎سو با ناامن کردن منطقه نه تنها شرایط فعالیت‎های اقتصادی را دشوار می‎کنند بلکه در مواردی با اعمال تحریم‎های سیاسی مانع از توسعه طرحهای صنعت نفت در منطقه می‎شوند در حالیکه به راحتی در طرحهای پرهزینه سرمایه‎گذاری کرده و به توسعه صنعت نفت مناطق دیگر کمک می‎کنند. در واقع سئوال اصلی این است که چنانچه آنان قصد دارند وابستگی خود را از منطقه خاورمیانه و خلیج فارس به حداقل ممکن کاهش دهند چرا روز به روز بر دامنه دخالتهای سیاسی ـ نظامی خود در منطقه افزوده و با تحریک حساسیت‎های خاص منطقه، آتش جنگ و ناآرامیها را بیش از پیش مشتعل می‎سازند؟

            چنانچه آنان آینده امنیت انرژی خود را با امنیت این منطقه در ارتباط می‎دانند بهتر است در جهت برقراری صلح و ثبات در منطقه حرکت نموده و کانون‎های بحران را که خود در ایجاد آن سهم بسزایی داشته‎اند به کانون‎های صلح و دوستی تبدیل نمایند و بجای حمایت‎های غیرمنطقی از دولتهای نامشروع و ضد بشری مساعی خود را در برقراری حکومتهای دموکراتیک بکار بندند تا آرامش و ثبات ریشه‎داری در منطقه حکمفرما شود.

            واقعیت این است؛ طرحهای نفتی که در خارج از منطقه خاورمیانه و خلیج فارس توسط کشورهای صنعتی مورد حمایت قرار می‎گیرند، تا جایگزین عرضه نفت و گاز این منطقه شوند در حد و اندازه‎ای نیستند که بتوانند جایگزین خاورمیانه و حتی خلیج‎فارس شوند بویژه آنکه روند شتابان رشد مصرف نفت و گاز نیز کار را برای کشورهای غربی دشوارتر کرده است به عنوان مثال آمریکا نهایت سعی و تلاش خود را بعمل آورده که واردات نفت خود را از خاورمیانه و خلیج فارس کاهش دهد اما از یکسو روند سریع رشد مصرف نفت این کشور که به مرز 20 میلیون بشکه در روز رسیده است فشار روزافزونی را بر دولتمردان این کشور تحمیل کرده و از سوی دیگر جایگزین‎های خلیج فارس اعم از منطقه آمریکای لاتین، کشورهای آفریقایی و منطقه خزر و روسیه رویهمرفته در اندازه‎ای نیستند که بتوانند از وابستگی آمریکا به منطقه خاورمیانه و خلیج فارس بکاهند. از طرف دیگر رویکرد این کشور به انرژیهای جایگزین و استفاده از نفت غیرمرسوم (نفت سنگین و شن‎های آغشته به نفت) به دلیل هزینه‎های فوق‎العاده آنها از یکسو و محدود بودن بازدهی آنان از سوی دیگر امکان جایگزینی را بسیار دشوار ساخته است.

            بدیهی است کشورهای غربی سعی دارند در اولویت نخست وابستگی خود را به نفت کاهش داده و در اولویت بعد نفت مورد نیاز خود را از مناطقی بجز خاورمیانه و خلیج‎فارس تأمین نمایند. اما سئوال اصلی این است که با اتخاذ این سیاست علی‎القاعده می‎بایست حضور سیاسی ـ نظامی آنان در منطقه کم‎رنگ‎تر شود در حالکیه بالعکس روز به روز شاهد افزایش دخالت‎های سیاسی نظامی آنان هستیم.

            نکته مهم دیگر اینکه علیرغم افزایش وابستگی کشورهای اروپایی و آسیایی (نظیر ژاپن، چین، کره و هند) به نفت و بویژه نفت خاورمیانه و خلیج فارس دخالتهای 
سیاسی ـ نظامی آنان همانند آمریکا در منطقه احساس نمی‎شود البته نیاز آمریکا نیز به نفت این منطقه قابل چشم‎پوشی نیست اما برخی از سیاستمداران آمریکایی نیز عقیده دارند که سربازان آمریکایی نباید در منطقه به بهای تأمین امنیت عرضه انرژی برای اروپا،‌ چین و ژاپن کشته شوند.

            در واقع اگر آمریکا در سیاست کاهش وابستگی خود به نفت خاورمیانه و خلیج‎فارس جدی باشد می‎بایست نقش سایر کشورهایی که به نفت این منطقه نیازمند هستند را پررنگتر نموده و بخشی از وظایف خود را به آنان تفویض نماید. درحالیکه بالعکس روز به روز شاهد افزایش تک‎روی‎های آمریکا در این منطقه هستیم.

 

کاهش وابستگی و چالش‎های پیش‎رو

براساس مطالعه‎ای که کمیسیون اروپایی اخیراً‌ انجام داده است، وابستگی جهانی به اوپک از 40 درصد کنونی به 60 درصد در سال 2030 افزایش خواهد یافت. در این برهه سوخت‎های فسیلی همچنان نقش تعیین‎کننده خود را حفظ خواهند کرد زیرا نفت همچنان به عنوان سوخت برتر سهم 34 درصدی را در بین انرژیهای دیگر به خود اختصاص خواهد داد. به دنبال نفت، زغال سنگ با سهم 28 درصدی قرار خواهد داشت. همچنین سهم گاز در سبد مصرفی انرژیها 25 درصد خواهد بود در حالیکه سهم انرژیهای دیگر اعم از انرژی اتمی و انرژیهای تجدیدشونده در مجموع انرژی مصرفی اروپا کمتر از 20 درصد خواهد بود.

            قابل توجه اینکه وابستگی به نفت خاورمیانه از 27 درصد فعلی به 46 درصد افزایش خواهد یافت. گروه European Commission Green در گزارشی اخطار نموده که اگر اقدامی صورت نگیرد در 30-20 سال آینده بجای 50 درصد کنونی 70 درصد نیازهای انرژی اتحادیه اروپایی از طریق واردات نفت تأمین خواهد شد. هم‎اکنون 40 درصد واردات نفت اتحادیه اروپایی از خاورمیانه و 40 درصد واردات گاز طبیعی از روسیه است. در این گزارش بر تغییر واقعی رفتار مصرف‎کنندگان با توجه بر نقش اقدامات مالیاتی در جهت هدایت تقاضا به سمت مصرف کنترل‎شده تأکید شده است.

            در این گزارش تصریح گردیده، به همان اندازه که نیاز بیشتر به نفت و گاز نگران‎کننده است، واردات آنها هم در حال افزایش است از اینرو یک مکانیسم قوی برای ایجاد ذخایر استراتژیک و پیش‎بینی مسیرهای جدید برای واردات الزامی است. از سوی دیگر انرژیهای سودده نظیر نفت و گاز و انرژی هسته‎ای می‎توانند منابع مالی توسعه انرژیهای تجدیدپذیر را تأمین نمایند. براساس گزارش چشم‎انداز انرژی جهان که توسط آژانس بین‎المللی انرژی تهیه گردیده تقاضای جهانی نفت از 75 میلیون بشکه در سال 2000 به 120 میلیون بشکه در روز در سال 2030 خواهد رسید که در این برهه سهم اوپک از 38.4 درصد به 54.1 درصد و سهم تولیدکنندگان خاورمیانه‎ای اوپک از 28.1 به 42.9 درصد افزایش خواهد یافت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۸۲ ، ۲۳:۰۳
سید غلامحسین حسن‌تاش