وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

روز پنج شنبه 28 مردادماه 95 صحبتی در موسسه مطالعات دین و اقتصاد داشتم تحت عنوان بررسی تحولات دوران ملی شدن نفت و بعد از کودتای 28 مرداد از منظر جهانی . روزنامه عصر اقتصاد لطف کرده بود گزراشی از این نشت را در روز شنبه 30 مرداد چاپ کرده بود که متاسفانه پر از اشتباه بود متن آن گزارش را اصلاح کردم که به شرح زیر است عصر اقتصاد خواهش کردم که حداقل روی سایتشان اصلاح نمایند:

سید غلامحسین حسنتاش کارشناس ارشد نفت و انرژی در جلسه هفتگی موسسه مطالعات دین و اقتصاد  پنجشنبه گذشته به مناسبت  سالروز کودتا 28 مرداد سال 1332 به بررسی مسائل نفت ایران قبل و بعد از کودتا از منظر جهانی پرداخت و با اشاره به تحولات 28 مرداد و توجه به آنها از منظر سپهر بین المللی و در پاسخ به این سوال که چطور شد بعد از کودتای 28 مرداد و شکست نهضت ملی شدن صنعت نفت وسقوط دولت مصدق، قرارداد دارسی وشرکت نفت انگلیس احیاء نشد و اینکه در تشکیل کنسرسیوم چون ملیون از شکست کودتا ناراحت بودند و به نوعی خارجی ها دوباره برگشتند شاید دستاوردهایی که در خود قرارداد بعدی که نهضت ملی داشتند به آن توجه نشده آیا نهضت ملی بطور واقع  تاثیری بر روی تحولات بعدی نداشته است، افزود: برای پاسخ به این سوال ها باید به فضای جهانی قبل از ملی شدن صنعت نفت ایران که مساله در آن فضا رخ داد برگردم. 
برای سال های طولانی صنعت جهانی نفت تحت کنترل هفت شرکت بزرگ نفتی بنام هفت خواهران نفتی بوده است پنج شرکت آمریکایی و دو شرکت اروپایی . شرکت های آمریکایی و دوشرکت اروپایی سرنوشتشان بسیار متفاوت است . تاریخ صنعت نفت جهان به سال 1859 در آمریکا برمی گردد. اولین چاه های نفت در پنسیلوانیای آمریکا حفر شده است و صنعت نفت در ابعاد جدید به نوعی در آنجا متولد شده است. بنابراین شرکت های آمریکایی در درون آمریکا برای توسعه صنعت نفت متولد شدند و  بعدها وارد عرصه بین المللی شدند. اما شرکت های اروپایی در درون کشورهای خودشان متولد نشدند بلکه براساس روابط استعماری و بر اساس امتیازهایی که در جاهای دیگرگرفتند متولد شدند. اساسا شرکت بریتیش پترولیوم در ایران متولد شد که بر مبنای همان قرار داد دارسی بوده است که بعدها به شرکت نفت "بی پی" تبدیل شده است هر چند که بعدها فعالیت شان را در کشورهای خودشان نیز توسعه دادند اما تولد آنها بیرون از مرزهای کشورهای خودشان بوده است. این هفت خواهر که از حدود سال های 1900 تا 1910 وارد عرصه جهانی شدند و رقابت را شروع کردند باید توجه داشت که  آن دوره هم دوره انتقال تدریجی قدرت استعماری انگلستان به امریکا بود.
ما از حدود سال های 1910تا 1928 شاهد یک رقابت خشن میان شرکت های نفتی خصوصا شرکت های آمریکایی و انگلیسی هستیم. برسر گرفتن امتیازات و دادن فرصت ها در کشورها و مناطق نفت خیز. اما در سال 1928 تحول مهمی رخ می دهد شرکت های آمریکایی و شرکت های انگلیسی بر سر حوزه های نفوذ و نحوه همکاری با یکدیگر به توافق می رسند و آن رقابت خشن و خونین، در قراردادی که در اسکاتلند بین آنها شکل می گیرد کنار گذاشته می شود و یک دوران جدیدی به نام دوران سلطه هفت خواهران در سال  1928 بوجود آمد. سال 1951 که نفت در ایران ملی شده است  بعد از سال 1928 است. واقعه ای هم که باعث شد  این توافق 1928 شکل بگیرد تشکیل اولین کنسرسیوم نفتی درعراق بود. در یکی از میادین عراق رقابت بین شرکت های آمریکایی وانگلیسی برسر گرفتن امتیاز بود، بعد از مدتی متوجه شدند که همه شان  این منابع زیرزمینی را از دست داده اند یعنی در رقابت با یکدیگر منبع آن زیر مانده و کسی چیزی عایدش نشده است. با واسطه گری فردی بنام گلبنگیان همگی روی یک سفره نشستند و اولین کنسرسیوم نفتی تشکیل شد و اینکه با تفاهم و همکاری بهترمی توانند زودتر به عایدات نفتی برسند زیر دندانشان مزه داد و به سازش 1928 منجر شد.

در سازش 1928 بین شرکت های آمریکایی و انگلیسی بر سر اینکه چگونه قیمت نفت را تعیین کنند توافق صورت می گیرد و بر سر اینکه حوزه های نفوذ را چکونه بین یکدیگر تقسیم کنند توافقاتی صورت می گیرد که تا سال های متمادی وحداقل تا 1970 تاثیر گذار و سرنوشت ساز بوده است . 1928 تا 1970 صنعت نفت در دنیا تحت سلطه کامل این شرکت ها است در بخش های تولید و پالایش کنترل دارند. شاید حدود 90 درصد نفت، حمل ونقل نفت دنیا را این شرکت ها کنترل می کنند بعضی از شرکت های اروپایی از کشورهای دیگر هم یک رقابت منفعلانه ای در کنار اینها دارند. فرانسوی ها ، ایتالیائی ها و شرکت های ژاپنی تا حدودی دنبال فرصت می گردند که آنها هم بتوانند در مناطق نفت خیز وارد شوند نفوذی فرانسوی ها  به دلیل نفودی که از دیرباز در مناطق شامات و عراق داشتند مقداری در این رقابت ها موفق تر بودند بخاطر اینکه مسیرها به سمت مدیترانه تحت کنترل آنها بود. درون کنسرسیوم شمال عراق به همین دلیل شرکت های فرانسوی هم سهم پیدا کردند. 
 بعد از 1928 درست است که رقابت خشن کنار گذاشته شد اما این طور نبود که این رقابت بین شرکت های آمریکایی و انگلیسی بطور کامل کنار گذاشته شود. رقابت مقداری متمدنانه تر شد و طرفین در تلاش فرصت جویی برای اینکه بتوانند فرصت ها را از دست یکدیگر در بیاورند، بودند.
تبلور تمام این مسائل در داستان ملی شدن صنعت نفت به خوبی مشاهده می شود. آمریکایی ها در تلاش بودند که جای پایی در نفت ایران باز کنند قبل ها هم مذاکراتی داشتند  که خارج از حوزه قرارداد دارسی امتیازاتی بگیرند و هر حال نشان می دهد که شرکت های آمریکایی هم مشتاق بودند که در نفت ایران حضور داشته باشند. در جریان کودتای 28 مرداد تبانی بین امریکایی ها  و انگلیسی ها صورت گرفت و  به کودتا منجر شد و آمریکایی ها مزد همکاری شان را گرفتند و در نفت ایران که هیچ سهمی نداشتند یک دفعه 40 درصد سهم پیدا  کردند. فکر می کنم شاید مرحوم محمد مصدق و کسانی که دست اندر کار ملی شدن صنعت نفت بودند خیلی به این فضای جهانی رقابتی بین هفت خواهران و حمایتی که دولت های آمریکا وانگلستان از شرکت های خودشان داشتند و تاثیرگذاری خارجی و سیاسی که این کشورها برروی شرکت های خودشان داشتند، بدقت توجه نداشتند البته این فرضیه ای است که نیازمند تحقیق بیشتر است.
مدتی بعد از شکست نهضت ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد،  مذاکراتی آغاز شد و یک کنسرسیوم نفتی پا گرفت."بی پی" که کنترل صددرصدی نفت ایران را داشته حالا 40 درصد سهام پیدا می کند. شرکت های آمریکایی که هیچ سهمی در مناطق نفت خیز ایران نداشتند 40 درصد سهم پیدا می کنند. شرکت نفت فرانسه 6 درصد و شرکت شل14   درصد سهم پیدا می کند. یک کنسرسیوم متشکل از مجموعه این شرکت ها تشکیل می شود و  بعد از کودتا این بحث مطرح نمی شود که همان قرارداد دارسی برگردد  و زنده شود.
چند سال پیش بدلیل اینکه خیلی از زوایای تاریخ نفت ایران تاریک مانده تصمیم گرفتیم در زمینه تاریخ شفاهی کاری را انجام دهیم و از طریق مصاحبه با کسانی که در این جریانات بوده اند بتوانیم یکسری تحولات را که مکتوب نشده مستند کنیم. با کارشناسان تصمیم گرفتیم بر روی  موضوعاتی کنکاش کنیم که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
دیدیم در رابطه با نهضت ملی و دوره سه سال به تبع اینکه جامعه ایرانی هم سیاست زده است و مسائل هم جنبه سیاسی و هم نفتی داشته خیلی از مطالب گفته شده اما در خصوص اینکه کنسرسیوم چگونه تشکیل شد مذاکرات آن چه بود؟ روابط کنسرسیوم با دولت ایران چگونه تنظیم می شد؟  کمتر کار شده است و این که در سال 1970 چه شد که  قرارداد کنسرسیوم تجدید نظر شد کمتر کار شده لذا  بیشتر روی این موضوعات تمرکز کردیم که برای پاسخگویی به این سوالات می بایست چندین مصاحبه با کسانی که در این زمینه فعالیت داشتند انجام می شد که قرار است متن مصاحبه های انجام شده به زودی به  چاپ برسد و در این اقدام سعی شده که این مقطع تاریخی را بیشتر باز کنیم که با  مراجعه به  این مصاحبه ها مشاهده می شود دستاوردهای نهضت ملی نفت در قراردادی که منعقد شده خیلی تاثیر گذار بوده است. تقریبا تمام مصاحبه شوندگان این را گفتند که مذاکراتی که در قرارداد کنسرسیوم انجام شده به شدت تحت تاثیر نهضت ملی وجو اجتماعی که در اثر نهضت ملی بوجود آمده بود، قرارداشت.  و اگر دستاوردی و نکته مثبتی وجود داشته تحت تاثیر این مساله بود  اما  به خاطر  بد بینی ها و یاسی که بعد از شکست نهضت ملی حادث شد، کمتر به آن توجه شده است.
بهرحال درست است که نهضت ملی شکست خورد و صنعت نفت در کنترل دولت و ملت ایران در نیامد، اما باید اعتراف کرد که یک قدم به جلو گذاشته شد از یک  قرارداد امتیازی که کمترین دخالت را برای دولت ملی تمهید می کرد به قراردادهای مشارکتی 50.50 منتقل شدیم. بر اساس قانون شرکت ملی نفت ایران تاسیس شد و شرکت ملی نفت ایران مذاکرات قراردادی را انجام داد و ناظر بر قرارداد تعیین شد واین خود گامی به جلو بود.
 یکی از دستاوردهای نهضت ملی و شکل گیری کنسرسیوم ، بر چیده شدن استعمار شرکت ملی نفت انگلیس بود به ویژه بعد از داستان آن اسنادی که از آن خانه سدان بیرون آمد کسی نمیتواند تردید کند که شرکت نفت ایران و انگلیس فقط کار نفت نمی کرد و دخالت و نفوذ بسیار گسترده ای در تمام شئون مختلف کشور داشت در حالی که ما ردی مبنی بر اینکه کنسرسیوم چنان دخالتی در شئون مختلف کشور داشته باشد نداریم. بله! وقتی که خارجی ها می آیند ممکن است چند تا جاسوس هم در میان آنها باشد و یکسری اطلاعات را هم منتقل کنند اما آن دخالتی که شرکت نفت ایران و انگلیس در شئون ما داشت  را شما هیچ وقت در جای دیگر نمی بینید بنابراین می توان گفت که این یکی از دستاوردهای ملی شدن بود.

در سه سال دوره ملی شدن درب صنعت نفت به روی ایرانی هاباز شد بسیار آموختند و موفق شدند پالایشگاه آبادان را راه اندازی کنند در صورتی که قبلا ایرانی ها فقط در مشاغل پست بودند و به خیلی از قسمتها ممنوع الورود بودند. آّبراهامیان در کتاب کودتا آورده است که: انگلیسی ها یک جریان تبلیغاتی شکل داده بودند که دائما اعلام کند ایرانی ها موفق به راه اندازی صنعت نفت نیستند بعد پرسیده می شود که اگر موفق نبودند چرا ناوگان هایتان را مستقر کردید که جلوی صادرات ایران را بگیرید؟ چرا برنامه ریزی کردید که از طریق بصره به  پالایشگاه آبادان حمله کنید؟ تمام شواهد نشان می دهد ایرانی هایی که حق نداشته به مسائل فنی نفت ورود داشته باشند طی این سه سال موفق شدند که ورود پیدا کنند و پالایشگاه آبادان را راه اندازی کنند که آن موقع سنبل صنعت نفت بود. البته باید تاسف بخوریم  که اگر جریان نهضت ملی و بسیجی که مصدق کرده بود که تمام دانشگاه هیان وارد شوند و به راه اندازی صنعت نفت کمک کنند اگر ادامه پیدا کرده بود، امروز وضع دیگری داشتیم. خصوصا این که  در آن مقطع فاصله فنی و تکنولوژی ما با دنیا خیلی فاصله شگرفی نبود و اگر تداوم می یافت، شاید امروز در اداره صنعت نفت وضعیت متفاوتی داشتیم.
ولی بهر حال افزایش نقش ایرانیان و موفقیت هایی که در آن دوره داشتند بر قرار داد کنسرسیوم و مذاکرات قراردادی هم سایه افکند و کنسرسیوم پذیرفت که تعداد بیشتری از ایرانیان را در سمت های فنی و مدیریتی بکار گیرد در صورتی که قبلا چنین موضوعی وجود نداشت.
از دستاوردهای دیگر نهضت ملی افزایش شفافیت در حساب های نفت را می توان ذکر کرد در دوره حاکمیت شرکت نفت ایران و انگلیس، ایرانی ها هیچ ورودی به محاسبات نداشتند. یکی از شبهاتی که وجود داشت این بود که مثلا آن 16 درصد سود عملکردی که طبق  قرار دادا وظیفه داشتند به دولت ایران پرداخت کنند را آیا  درست پرداخت می کنند ؟ و اصولا سود چقدر بوده؟ وهمواره هم  مثل یک مورد در دوره رضاخان که این اختلاف ها بالا گرفت مجبور بودند از حسابرسین انگلیسی استفاده کنند که دوباره آنها هم با شرکت نفت تبانی کردند. بهر حال با به وجود آمدن شرکت نفت و دخالت بیشتری که ایرانی ها پیدا کردند و کنترل در محاسبات نفتی شفافیت بیشتری پیدا شد.باید اذعان کنیم نقش شرکت های آمریکایی که وارد شدند خیلی مثبت تر از شرکت های انگلیسی بود . واقعیت این است که ما اگر با عینک امروز و برخورد با آمریکایی ها نگاه کنیم شاید پذیرش آن سخت باشد اما در واقع آمریکایی ها هم در مسائل انتقال تکنولوژی و اکتشاف و مهندسی میادین نفتی توانایی های بیشتری نسبت به انگلیسی ها داشتند  و هم در انتقال دانش بازتر بودند. بنابراین یک تحولی هم از این جهت در صنعت کشور بوجود آمد.
 ضمن اینکه بوجود آمدن شرکت نفت این امکان را فراهم کرد که بتدریج در حوزه های خارج از قرارداد کنسرسیوم  و بویژه در حوزه های دریایی قراردادهایی بسته شد که خیلی ممتازتر از قراردادهای کنسرسیوم بود و این باعث شد که ایران اهرم های فشاری روی کنسرسیوم داشته باشد . مثلا شرکت ایتالیائی انی  که رقیب شرکت های آمریکایی و انگلیسی بود و دنبال فرصت بود در بعضی از میادین ما قراردادهای 75.25 را بست که خود این فرصتی رابرای دولت ایران ایجاد می کرد. البته آن چیزی که شاید بسیار قابل تاسف است و همه دستاوردهای مثبت را تحت الشعاع  قرار میدهد این است که اگر از منظر  پدیده نفرین منابع  نگاه کنیم درهمین دوران مرتبا اقتصاد ایران به وابستگی روزافزون به درآمد نفت که نتایج آن را امروز شاهد هستیم گرفتار آمده است.
در مورد این که چرا این کنسرسیوم به وجود آمد و اینکه روابط آن با شرکت نفت چطور تنظیم میشد. در دوره 1954 تا 1973 که کنسرسیوم فعال بوده است می توان گفت که به تدریج نقش و سهم ایرانی ها در صنعت نفت افزایش پیدا کرده است. میزان حضور خارجی ها کمتر شده بطوری که به تدریج کارشناسان و متخصصین ایرانی چهار درگیری و چالش عمده را با کنسرسیوم پیدا کردند.
یکی مساله سوزاندن گازهای همراه نفت بود که متناسب با 6 میلیون بشکه حجم عظیمی از میادین  نفتی گاز خارج  می شد و این گازها عمدتا سوزانده می شد.
مساله تولید صیانتی و تزریق گاز کافی به میادین نفتی برای بهره گیری بهینه ازمیادین یکی از دیگر چالش های بود که بین کارشناسان ایرانی و کنسرسیوم بوجود آمد . چالش دیگر تدوین برنامه بلند مدت بود. کنسرسیوم برنامه های یک ساله و حداکثر دوساله برای ظرفیت تولید و میزان تولید ارائه می داد و بعدا این مساله مطرح شد که دولت ایران نمی تواند برنامه های بلند مدت خود را  برمبنای درآمد نفت تنظیم کند بنابراین فشار  بود که این برنامه های کنسرسیوم  برای دوره های 5 تا 10 ساله ارائه شود. چالش دیگر  همان تغییر شرایط مالی قرار داد بود که  متخصصین ایرانی به کنسرسیوم فشار می آوردند که کنسرسیوم هم شرایط  25/75 را  بپذیرد .
اما بحث بعدی این است که چطور شد پایان قرار داد کنسرسیوم  که بطور عادی در 1979 بود و پیش بینی شده بود که  برای 5 سال هم قابل تمدید است و این قرارداد می توانست تا سال 1984 ادامه پیدا کند، چطور شد که در سال 1973 قرارداد تجدید نظر شد و مذاکراتی با کنسرسیوم شروع شد و قرار داد از حالت مشارکتی به قرارداد خدماتی تبدیل شد؟ در واقع گام دیگری به جلوبرداشته شد. شاید کمتر به این مساله پرداخته شده باشد که چرا این اتفاق افتاد؟ خصوصا که خود شاه در برخی از سخنرانی ها ونوشته هایش این توهم را مطرح می کند که انقلاب و  به خیال او عدم حمایت یکپارچه آمریکا و انگلیس در  حفظ او در جریان انقلاب، ناشی از همان اقدامی بوده که او در سال 1973  کرده و  و قرارداد کنسرسیوم را پیش از موعد تغیر داده و به نوعی انتقام گیری شرکت های نفتی از او بوده است و اخیرا هم که فضایی ایجاد شده خیلی هایک نوارهایی در می آورند و به آن دامن می زنند وموضع گیری هایی که شاه در  مورد قیمت نفت داشته را مطرح میکنند. 
سوال این است که چرا  از1970 به بعد شاه طرفدار پروپا قرص افزایش قیمت جهانی نفت شد در صورتی که سازمان اوپک سال 1960 تشکیل شده و ایران هم تقریبا با اکره وارد اوپک شده بود و هدف اوپک هم این بود که قیمت ها را به نفع کشورهای صادر کننده بهبود بخشد و درمقابل هفت خواهران مقاومت کند. اما مشاهده می کنیم در دهه  1960 شاه بحثی روی قیمت ندارد و حتی ظن و گمانی هست که ایران در وهله اول نمی خواست وارد اوپک شود و با فشارآمریکایی ها به عنوان یک کنتورلر  و یک کارشکن وارد اوپک شد. ولی چطور شد که از سال 1970 به بعد یکدفعه شاه شروع کرد به سخنرانی های بسیار آتشین در مورد قیمت نفت و اینکه اینها سال های متمادی  است که نفت را به قیمت نازل از ما می خرند و نفت ارزش چنین وچنان دارد و بعد هم از 1971 به بعد هم انتقادات شاه به کنسرسیوم زیاد شد و از  تعدادی از همان کارشناسانی که با کنسرسیوم درگیر بودند شروع به حمایت کرد. اگر داستان شوک نفتی در سال 1973 را خوب نشناسیم  دلایل این مساله را هم نمی توانیم کشف کنیم که چرا این اتفاق افتاد؟ من نمی خواهم بگویم که شاه لزوما با آمریکاییها هماهنگ بود ولی شاید چراغ سبزی دیده بود که حالا می تواند درباره این مسائل که قبلا اجازه نداشت صحبت کند، صحبت کند.  اصولا توصیه می کنم که حتی  اگر می خواهید  تحولات امروز نفت را متوجه شوید شوک اول نفتی را به خوبی مطالعه کنید. اگر شوک اول نفتی را متوجه نشویم شاید تحلیل مسائل وتحولات روز نفت را هم متوجه نشویم .
شوک اول نفتی ظاهرا در اثر تحریم نفتی اعراب علیه اسرائیل در جریان جنگ 1973 که برای باز پس گیری سرزمین هایی شروع شد که در سال 1967 از دست رفته بود وانورسادات در این جنگ  از کشورهای عرب در خواست کرد که از اهرم نفت استفاده کنید که برخی کشورها استقبال کردند و تحریم نفتی شکل گرفت و ظاهر مساله این بود که نفت کم شده وموجب افزایش قیمت های نفت شده است. 
اما اینکه دولتی با ماهیت دولت عربستان و  با توافقی از   سال  ها پیش با آمریکایی ها داشت  آیا بدون چراغ سبز آمریکایی ها اجازه داشت که وارد تحریم نفتی شود و اصولا تحریم نفتی چقدر طول کشید و چقدر نفت از بازار دنیا در جریان تحریم کم شد (چون اختلاف های شدیدی بین کشورهای عضو اوپک و کشورهای عربی بر سر تحریم بود و عملا فقط دولت عراق بود که صادراتش را کم کرد) دچار ابهام است؟ اگر بخواهیم بدانیم که داستان شوک نفتی چه بود باید به تحولات سالهای 1969 و 1970 در آمریکا برگردیم. 
در سال 1970 با توجه به مجموعه مشکلاتی که آمریکا چه در بخش انرژی و میزان مصرف انرژی و  چه در مورد ضعیف شدن دلار و گرفتاری هایی که بعد از جنگ ویتنام و کره پیدا کرده بود و باعث می شد که از رقبای اقتصادی خود عقب بیفتد، و چه در در زمینه تجاری داشت، دولت امریکا به فکر راه حل افتاد. داستان از اینجا شروع شد که روند مصرف انرژی در آمریکا بیرویه است و آینده خوبی را رقم نمی زند داستان از اینجا شروع شد که وابستگی آمریکا به نفت خارجی وارداتی و  بویژه خاورمیانه در حال افزایش است  و  تولید کنندگان داخلی آمریکا که هزینه تولیدشان بالاتر است با نفت وارداتی نمی تواند رقابت کنند و گزارش های متعددی دراین زمنیه ها از سال 1968 تهیه شد که  برای حمایت از تولیدکنندگان آمریکا و  کنترل مصرف  انرژی چه باید کرد؟ و نهایتا نیکسون کمیسیونی را مامور کرد که قضیه را در یک سپهر جامع تر و فراتری نگاه کند با توجه به موقعیت آمریکا و  موقعیت دلار در جهان و مسائل نفت و انرژِی،  همه را یکجا ببینند.  آن کمیسیون نهایتا  توصیه کرد که  راه حل بسیاری از مشکلات آنروز آمریکا افزایش قیمت جهانی نفت است.  و گزارش دیگری در همان مقطع در وزارت خارجه آمریکا تهیه شد که همان را توصیه می کرد. و از این پس سیاست امریکا در مسیر افزایش قیمت نفت قرار گرفت و شاه  هم به استناد اسناد منتشر شده در کتاب پادشاهان نفت اجازه دم زدن از بالارفتن قیمت نفت پیدا کرد. همچنین سیاست امریکا در این جهت قرار گرفت که حالا سرمایهگذاری شرکت های نفتی به نقاط خارج از اوپک برود ولذا فشار به کنسرسیوم توسط دولت ایران مجاز شده بود. در قیمتهای بالای نفت بسیاری از میادین نفتی جهان در خارج از اوپک اقتصادی شده بود و امنیت انرژی امریکا ایجاب می کرد در آنجاها سرمایهگذاری شود. 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۴۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

توضیح: مقامات صنعت نفت در حاشیه بحث مربوط به قراردادهای جدید نفتی موسوم به IPC ، موضوع تاسیس شرکت‌های اکتشاف و تولید (E &P) در بخش خصوصی ایران را مطرح کرده‌اند که در کنار شرکت‌های خارجی قرار گیرند و از این طریق انتقال دانش و فناروی انجام گیرد؛ هفته گذشته هفته‌نامه تجارت فردا مصاحبه‌ مکتوبی را در این ارتباط با اینجانب انجام داد که قسمتی از پاسخ‌ها را در کنار نظرات افراد دیگر بصورت گزارش منتشر کرد. متن مصاحبه مکتوب انجام شده را اینجا قرار می‌دهم و در انتها لینک دسترسی به فایل گزارش نشریه تجارت فردا را در اختیار علاقمندان می‌گذارم.



شرکت‌های E&P به لحاظ تاریخی در ابتدا به چه صورت و با چه هدفی تاسیس شدند؟ هم‌اکنون جایگاه آنها در صنعت نفت جهان چیست؟

پاسخ- تاریخ تاسیس شرکتهای اکتشاف و استخراج به تاریخ صنعت نفت جهان بر می گردد . از ابتدا کسانی یا شرکت هائی که نفت را کشف می کردند شروع به استخراج می کردند. مثلا در ایران وقتی دارسی امتیاز اکتشاف و استخراج نفت را گرفت از سال 1901 تا 1908 مشغول اکتشاف در نقاط مختلف محدوده قرارداد بودند تا اینکه بالاخره نفت دائمی در مسجد سلیمان کشف شد . یکسال بعد شرکت نفت انگلیس و ایران را ثبت دادند که کار اکتشاف و استخراج را دنبال کند. خوب از ابتدا که نمی دانستند نفتی هست یا نه وقتی کشف شد و استخراج شروع شد شرکت ثبت دادند . خیلی جا ها هم همین طی بوده است. شرکت های موسوم به هفت خواهران نفتی که یا به دنبال کشف نفت در ایالات متحده (پنج خواهر امریکائی) یا بدنبال گرفتن امتیازات در در کشورهای (دو خواهر اروپائی) بوجود آمدند همگی شرکت های اکتشاف و استخراج (E&P) بودند که سال ها بر صنعت نفت جهان مسلط بودند بعدها شرکت های دیگری هم بوجود آمدند که با اینها رقابت کنند. یا شرکت های ملی نفت در کشورهائی بوجود آمدند که اکتشاف و استخراج را در کشور خودشان بعهده گیرند مانند استات اویل در نروژ  یا پتروچاینا در چین که البته بعضی از اینها بعدا پارا از کشورهایشان فراتر گذاشتند و رقیب هفت خواهران شدند . البته هم هفت خواهران قدیم و هم رقبای جدیدشان بعدا از اکتشاف و استخراج فراتر رفتند و به  GC تبدیل شدند که شاید ترجمه دقیقی در فارسی نداشته باشد ولی پیمانکار و سرمایه‌گذار جامع در بخش بالا دستی نفت هستند. با توسعه فناوری ها در صنعت نفت جایگاه بسیاری از شرکت های بزرگ رو به ضعف است البته شرکت های ملی که فعالیتشان را در سطح بین المللی گسترش داده اند مثل همان استات اویل یا پتروناس وضعشان بهتر است.

آیا فکر می‌کنید ضرورتی برای ایجاد شرکت‌های E&P در ایران وجود دارد؟ به ویژه در شرایطی که برخی معتقدند شرکت‌های E&P در جهان ممکن است در پی سقوط قیمت نفت به سمت ادغام با شرکت‌های OSC حرکت کنند.

پاسخ- در ایران شرکت ملی نفت در واقع یک شرکت E&P بوده و هست که بعد از ملی شدن نفت برای بعهده گرفتن اکتشاف و تولید نفت بوجود آمد و به تدریج نقش آفرین تر شد . در ایران چون بخش بالادستی نفت (بعنوان دارائی ملی یا انفال) در انحصار دولت بوده و هست ما شرکت اکتشاف و استخراج غیر دولتی نداشته ایم . البته به لحاظ فنی و صرفنظر از جنبه های حقوقی می توانسته این اتفاق بیفتد و شرکت نفت یا دولت تحت قراردادها و قواعدی امتیاز اکتشاف و تولید را به شرکت هائی بدهد که رشد کنند کما اینکه پس از شکست نهضت ملی . شرکت نفت با عقد قرارداد با کنسرسیوم همین امکان را در قالب قرارداد مشارکت در تولید برای کنسرسیوم فراهم کرد. ضمنا توجه داشته باشید که شرکت ها منطقه ای عملیاتی یا بهره بردار، زیرمجموعه شرکت ملی نفت ایران که در دوران دولت هفتم و هشتم تاسیس شدند، شرکت های E&P نیستند و فقط کار استخراج و تولید انجام می دهند چون کار اکتشافی در مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت ایران متمرکز است.

این بحثی که اخیرا در مورد تاسیس شرکت های E&P در ایران مطرح شده ظاهرا به دنبال بحث قراردادهای IPC بوده است به این معنا که ما چنین شرکت هائی را درست کنیم که با شرکت های خارجی مشترکا وارد عقد قرارداد IPC شوند که در طول قرارداد از خارجی بیاموزند تا فناوری منتقل شود و ما تا ابد نیازمند خارجی نباشیم.

اما علت اصلی افول شرکت های بزرگ بین المللی به نظر من قیمت نفت نیست بلکه علت این است که سهم سرمایه در صنعت نفت کاهش و سهم فناوری افزایش یافته است وامکانات تامین سرمایه نیز متنوع شده است ولذا شرکت های کوچکتر صاحب دانش فنی هماورد شرکت های بزرگ شده اند.

شرکت‌های E&P ایرانی عمدتاً دارایی (ذخایر) ثبت شده قابل توجهی ندارند و ضمناً به دلیل عدم وجود یکپارچگی عمودی، از مزیت‌های شرکت‌های خارجی برخوردار نیستند. از سوی دیگر اغلب آنها دولتی/عمومی/شبه دولتی هستند و نه خصوصی. این موضوع چه تاثیری بر عملکرد آنها می‌گذارد؟

پاسخ- همانطور که توضیح دادم ما در ایران اصولا غیر از مجموعه شرکت ملی نفت ایران (یعنی خود این شرکت به همراه شرکت های بهره بردار زیرمجموعه اش) ، به آن معنا شرکت E&P نداریم . کدام شرکت غیر از شرکت نفت ذخائر ثبت شده دارد یا طبق قرارداد مشارکتی یا امتیازی ذخائری را در اختیار دارد، من که سراغ ندارم.  اگر هم شرکت هائی در بخش خصوصی یا نیمه دولتی یا زیرمجموعه بانک ها ، وارد شده اند احیانا به عملیات اکتشاف یا حفاری یا ساخت تاسیسات سطح الارضی بهره  برداری وارد شده اند این با E&P  که ذخائر را در کنترل و مدیریت خود دارد فرق می کند.

چشم‌انداز تاسیس و فعالیت این شرکت‌ها را در ایران به طور کلی چگونه می‌بینید؟

پاسخ- بنظر من ما اگر مسیر درست را طراحی نکنیم این اتفاق نمی افتد باید خبرگان بنشینند و این مسیر را طراحی کنند مثلا ممکن است ما شرکت‌هائی که بیشترین پتانسیل را دارند را مشخص کنیم و بعد بگوییم اگر برود و شریک یا شرکای توانا و مناسب خارجی پیدا کند،  می تواند بیاید و IPC ببندد.


لینک دسترسی به متن گزارش هفته‌نامه تجارت فردا: 

دریافت

حجم: 377 کیلوبایت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۰۹
سید غلامحسین حسن‌تاش

لینک این مطلب در خبرآنلاین:  http://www.khabaronline.ir/detail/565575/Economy/energy

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۴۷
سید غلامحسین حسن‌تاش

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۴۳
سید غلامحسین حسن‌تاش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۰۹
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۰۳
سید غلامحسین حسن‌تاش

توسعه پتروشیمی با برنامه یا  بی‌برنامه

در روز  27 تیرماه 95 در حاشیه سفر ریاست محترم جمهوری به کرمانشاه روزنامه‌ها نوشتند که وزیر محترم نفت در کرمانشاه اعلام کرده است که کرمانشاه به  قطب سوم پتروشیمی کشور  تبدیل خواهد شد (ظاهرا بعد از ماهشهر و عسلویه). با شنیدن این مطلب و خصوصا با مطالبی که قبلا در مورد  صنعت پتروشیمی و شیوه تصمیم‌گیری ایرانی (به شرح لینک‌های زیر) نوشته بودم . سوالات زیادی در ذهنم آغازه به رژه رفتن کرد:

1- آیا این تصمیم خلق‌الساعه و در این سفر گرفته شده و یا از مدتها قبل تحت مطالعه بوده است؟ اگر بررسی و مطالعاتی در این زمینه  انجام شده بود من با  ارتباطاتی که دارم نباید اینقدر بی‌اطلاع می‌ماندم. تا حالا چیزی در این مورد نشنیده بودم.

2- سال گذشته  اعلام شده بود که قطب سوم پتروشیمی در منطقه مکران است و با پیگیری وزیر صنایع (چه از موضع سازمانی ایشان و چه از موضع هولدینگ شخصی ایشان) کارهای زیرساختی هم در آنجا در حال پیگیری است و کلی هزینه شده است؟

3- نقشه راه توسعه صنعت پتروشیمی کشور چیست و قطب کرمانشاه در کجای آن قرار دارد؟

4- مگر طبق سیاست‌های ابلاغی اصل 44 قانون اساسی قرار نبوده است که  دولت و وزارت نفت در صنعت پتروشیمی سرمایه‌گذاری نکند . خوب اگر کرمانشاه استعداد لازم را برای قطب شدن پتروشیمی داشته باشد بخش خصوصی خودش سرمایه‌گذاری خواهد کرد؟ دولت چه تسهیلاتی را قرار است در این زمینه فراهم کند؟

5- آیا از نظر مکان‌یابی و منابع آب و نزدیکی به خوراک نزدیک به بازار محصول و محیط‌زیست و مطالعه شده است که کرمانشاه محل خوبی برای توسعه پتروشیمی است ؟ آیا کرمانشاهی بودن وزیر در این انتخاب نقش داشته است؟

6- اگر هدف توسعه منطقه‌ای استان ویا اشتغال‌زائی است، آیا مطالعات آمایشی انجام شده؟  و تائید کرده است که بهترین گزینه توسعه و اشتغال‌زائی برای این استان پتروشیمی است؟‌

7- آیا اگر این طرح‌ها مطالعه دارد نباید به اطلاع افکار عمومی برسد و مردم به عنوان صاحبان اصلی درآمد نفت و به عنوان پرداخت‌کنندگان مالیات بدانند که چگونه از سرمایه‌های ملی‌شان استفاده بهینه می‌شود؟

 یکی دو روزی درگیر این سوالات بودم که خبر افتتاح واحد سوم اوره‌امونیاک پتروشیمی شیراز در روز 29 تیرماه 95 با حضور معاون محترم رئیس‌جمهور آمد و باز هم سوالات جدید:

 

-        چرا از اول این پتروشیمی که حالا فاز سوم آن افتتاح می‌شود به شیراز رفت؟

-        کشور چقدر اوره و آمونیاک نیاز دارد؟

-        آیا اوره و آمونیاک محصول نهائی با ارزش افزوده بالاست یا باید به صنایع پائین‌دستی پتروشیمی برود و یا با ارزش افزوده کم صادر شود؟

 

در معرض رژه این سوالات روزافزون بودم که دوست عزیز و ارزشمندم  آقای دکتر میکائیل عظیمی سری به من زد و لطف کرد و نسخه‌ای از کتاب بسیار ارزشمندی را که اخیرا ترجمه کرده است برایم آورد.

 

اغلب اعضاء گروه مشاوران دانشگاه هاروارد که طی سال‌های 1338 تا 1341 به دعوت سازمان برنامه و بودجه برای مشاوره در زمینه تدوین برنامه سوم عمرانی به ایران آمده بودند بعد از بازگشت از ایران تجربیاتشان را نوشته‌اند که قبلا نیز بعضی از آنها ترجمه شده است و اینک یک مورد دیگر به همت میکائیل عظیمی عزیز ترجمه شده. بعد از رفتن ایشان با اشتیاق مشغول خواندن شدم کتاب بسیار ارزشمندی است که ارزش خواندن دارد. در صفحات 170 تا 180 کتاب پاسخ بعضی سوالاتم را یافتم. البته پاسخ که نه!  یافتم که کشور ما ظاهرا همیشه اینگونه بوده است و ظاهرا خواهد بود. تصویر دوصفحه از کتاب را (با اجازه میکائیل عزیز) عینا در اینجا می‌گذارم می‌شود خواند و قضاوت کرد.

البته در صفحات قبل نویسنده توضیح می‌دهد که چگونه سازمان برنامه درحال مطالعه و بررسی با استفاده از مشاورین خارجی در زمینه توسعه صنعت پتروشیمی در ایران بود که ناگهان زلزله بی‌برنامگی رخ داد......

 

حالا آن زمان تلاشی برای برنامه‌ریزی بود که ناگهان عده‌ای آن را درو زدند. مردی هم پیدا شد که در اعتراض به این دور زدن برنامه، استعفا کرد. آیا هنوز هم چنین هست یا اصولا بی‌برنامگی نهادینه شده است؟ 


مطالب مرتبط:

- نظام تصمیم‌گیری در ژاپن و ایران و حقوق شهروندی 

- صنعت پتروشیمی نیازمند نقشه راه

- صنعت پتروشیمی؛ متصل به زنجیره ارزش یا متکی بر یارانه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۳۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

نامه زیر را در اواخر مردادماه 92 یعنی در فاصله انتخاب  شدن آقای دکتر روحانی به ریاست‌جمهوری تا تحویل و تحول کابینه، نوشته‌ام و از دوکانال تلاش کردم آنرا به دست سید بزرگوار برسانم و نیز همین متن را با کمی تغییر بازهم از دوکانال برای آقای دکتر روحانی ارسال نمودم البته هیچکدام را یقیین ندارم که بدستشان رسیده باشد، امیدوارم بزرگوارانی که قول داده بودند، این کار را کرده باشند. حالا پس از حدود سه سال آن را منتشر می‌نمایم شاید بهتر بتوان در مورد آن قضاوت نمود.



برادر عزیز و گرامی جناب آقای سید محمد خاتمی

با سلام و احترام

بدون مقدمه چینی اظهار می‌نمایم که :

1-   جریان اصلاح طلب با حضور خود در انتخابات سال 88 و انتخابات اخیر نشان داد که هرگز از صحنه سیاسی کشور کنار نکشیده و در سال‌های انزوای سیاسی تحمیل شده، به حق در جستجوی فرصت بوده است. وقتی که چنین است، می‌توانست این انتظار از چنین جریانی وجود داشته باشد که در دورانهای انزوای تحمیلی، فراغت را حداقل از یک جهت مغتنم بداند و به نقد و اصلاح درونی خود بپردازد و اصلاح‌طلبی را قبل از هر کس از خود آغاز کند تا در دوره‌های بعدیِ حضور در قدرت بتواند کارآمدی بیشتری داشته باشد.

2-   شاید قبول داشته باشید که از منظر توسعه و پیشرفت و آنچه که در یک جمله می‌توان آنرا وضعیت فنی کشور ذکر کرد، در هیچ دولتی موفقیت سطح‌ بالائی  وجود نداشته است و مسائل و مشکلات و اشتباهات فراوانی را در نظام تصمیم‌گیری و اجرائی کشور می‌توان در همه دوره‌ها  برشمرد. اگر آن نقد درونی اتفاق افتاده بود جریان اصلاح طلبی امروز با آمادگی و قابلیت فنی بسیار بزرگ‌تری در صحنه حضور می‌یافت. ضمنا باید به این نکته مهم توجه نمود که کارامدی یک دولت درهر شرایطی می‌تواند تاثیر قابل‌توجهی در توفیق سیاسی آن نیز داشته باشد، رضایت مردم از روندهای فنی و کارآمدی، توان فشار از پائین را مضاعف می‌کند و برعکس.

3-   بدیهی و روشن است که ضعف و ناتوانی یک دولت به هیچ وجه نمی‌تواند به معنای توفیق دولت‌های قبل از آن باشد. اما در شرایطی که از یک سو آن نقد درونی از دولت‌های گذشته اتفاق نیفتاده و کارگزاران آن در معرض  درک و اعتراف به اشتباهات و ضعف‌های خود قرار نگرفته‌اند و از سوی دیگر عملکرد دولتهای نهم و خصوصا دهم،  وضعیت فنی کشور و کارآمدی اجرائی را به حضیض خود رسانده است، این خطر و نگرانی وجود دارد که بعضی از کارگزارانی که به دولت برمی‌گردند در مورد توانائی‌ها و عملکرد گذشته خود تشجیع و دچار توهم  موفقیت شوند. بنابراین برای جلوگیری از این اتفاق که می‌تواند خسارت بار باشد، خوبست در فرصت بسیار کوتاه باقی‌مانده تا استقرار دولت یازدهم، حداقل در مورد مدیرانی که به سِمت‌های گذشته خود بر می‌گردند این نقد و بررسی عملکرد گذشته  صورت‌ پذیرد.

4-   صنعت نفت مهمترین و تاثیرگذارترین صنعت کشور است که اگر درست عمل کند می‌تواند تاثیر زیادی بر روند رشد و توسعه کشورنیز  داشته باشد. عملکرد جناب آقای مهندس بیژن زنگنه وزیر نفت در دو دولت هفتم و هشتم مورد نقد و انتقادات زیاد بیرونی (منظور بیرون از جریان اصلاحات و دولت وقت) بوده است و متاسفانه هرگز دولت وقت و جریان اصلاحات توجه و رسیدگی جدی به این نقدها ننمود.

5-   آقای مهندس زنگنه در کنار توفیقاتی که در مقایسه با وزرای بعد از خود داشته‌اند اشتباهات فراوانی را هم داشته‌اند. اینجانب از جمله نقادان جدی عملکرد فنی ایشان بوده‌ام و اغلب قریب به اتفاق نقدهای اینجانب با (ذکر تاریخ )، بر روی وبلاگ اینجانب در دسترس است (hassantash.blogfa.com)  و به نوبه خود آمادگی توضیح و تشریح  و دفاع از آنها را در هر محفلی چه رو در رو با ایشان و غیر آن البته در حضور داوران بی طرف را دارم. حتی اینجانب بر این باور بوده و هستم که بسیاری از مشکلات صنعت‌نفت در دوره‌های بعد ناشی از سوء عملکرد ایشان بوده است اما درست یا غلط در هشت سال گذشته برای جلوگیری از سوء استفاده‌ها،  خود را در این رابطه سانسور کردم و می‌دانم که بسیاری از دیگر نقادان ایشان نیز اینگونه بوده‌اند.  اینجانب در دولت‌های نهم و دهم نیز به نقادی خود ادامه دادم و چوب آن را نیز خوردم  و اگر حجم انتقادام کمتر از گذشته بود با همان رویکرد سانسور بود که مجبور به  ذکر سوابق  نشوم. در مورد  برخورد  و شیوه اخلاقی ایشان  و بعضی همکارانشان که هیچ تناسبی با شعارهای اصلاح‌طلبی  نداشت نیز در دوره  دوم ریاست جمهوری جنابعالی نامه‌ای را خدمتتان فرستادم که استحضار دارید.

6-   قصد من از نامه حاضر نه ادعای صحت و متقن بودن همه  نقدهای خویش است و نه اعتراض به این است که چرا ایشان مجددا کاندیدای وزارت نفت شده‌اند و نه اصرار بر اینکه شخصا نیز در این بررسی حضور داشته باشم.  از  وضعیت خطیر کشور و مشکلات و محدودیت‌ها خصوصا در تربیت نیروهای کارآمد و شایسته که از جمله بزرگترین ضعف‌های همه دولت‌ها بوده است، بی‌اطلاع نیستم و منکر نقاط قوت و توانائی‌های آقای مهندس زنگنه هم نیستم. قصد من این است  که  در بررسی نقدهای جدی که به عملکرد ایشان وجود داشته است یا نقادان مجاب و متوجه اشتباهات خود شوند و نقد خود را محک زنند و تعدیل کنند که در دوره  آینده که صنعت‌نفت با مشکلات زیادی روبروست ناخواسته چوب لای چرخ ایشان نگذارند و یا جناب زنگنه متوجه اشتباهات و خطاهای خود شوند و آنها را تکرار نکنند و یا حداقل ریاست محترم جمهور جدید و معاونین و مشاورین ایشان از نقاط ضعف و اشتباهات ایشان مطلع شوند و هم منشوری را برای عدم تکرار آن با ایشان به تفاهم برسند و هم مواظب و کنترل کننده نقاط ضعف ایشان باشند که انشاء اینبار تنها نقاط قوت و شایستگی‌های ایشان در خدمت صنعت عظیم نفت کشور باشد. ضمنا در فرایند این نقد و بررسی مدیران سطح بالای کشور متوجه حساسیت‌ها و اهمیت صنعت‌نفت نیز خواهند شد.


از جنابعالی استدعا دارم که این مهم را پیگیری بفرمائید.

سید غلامحسین حسن‌تاش


مطلب مرتبط:   سئوالاتی از جناب مهندس بیژن زنگنه در مورد عملکرد دوره وزارتشان در دولت اصلاحات

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۵ ، ۰۸:۰۰
سید غلامحسین حسن‌تاش
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۵ ، ۰۷:۲۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

اگر نیروی اضافه هست مسئول آن کیست؟

وزیر نفت چندی پیش در گزارشی در صحن مجلس شورای اسلامی اظهار داشت که صنعت نفت با صد هزار نیروی مازاد مواجه است . گرچه نحوه بیان ایشان به گونه‌ای بود که واکنش بسیاری از کارکنان صنعت نفت را برانگیخت اما نگارنده با این حرف ایشان موافقم و با توجه به تجربیاتی که در صنعت نفت و خصوصا در دوره‌ای در مدیریت اداری شرکت ملی نفت ایران دارم، می‌توانم تائید کنم که متاسفانه بهره‌وری نیروی انسانی در صنعت نفت پائین است و این صنعت مانند بسیاری از بخش‌های دیگر دولت، بطور متوسط با نیروی انسانی اضافه مواجه است. البته بنده برآوردی از میزان آن که آقای وزیر اشاره کرده‌اند ندارم.

اما نکته مهمی که مورد توجه قرار نگرفت و جای نقد وبررسی آن خالی است آن است که مقصر این وضعیت کیست؟ یک پدیده طنزآلود در کشور ما این است که گویا همیشه تصمیم‌گیران و مسئولین و مقصرین از همه مدعی‌تر و شاکی‌تر هستند!! درست است که در دولت‌های نهم و دهم جذب بی‌رویه نیروی انسانی در دستگاه‌های دولتی و از جمله صنعت نفت اتفاق افتاد و آن دولت فقط از این طریق توانست اشتغال‌زائی‌ کند، اما آیا همه مشکل به همین‌جا بر‌می‌گردد؟

گویا وزیر نفت فراموش کرده‌ اند که در دوره هشت‌ ساله  قبلی تصدی‌شان در وزارت نفت در سا‌لهای 1376 تا 1384 چگونه سازمان صنعت نفت را منبسط کردند و با تاسیس بی‌مطالعه صدها شرکت، چه وسعت سازمانی و اشتهای عظیمی را برای جذب نیروی انسانی فراهم کردند؟ شانس مدیران کشورما این است که همیشه بعداز آنها بدتری می‌آید که عملکرد آنها را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد تا به قول ضرب المثل معروف، کفن‌ دزد در معرض رحمت‌خواهی قرار گیرد. خصوصا که این شانس هم وجود دارد که حافظه تاریخی ایرانیان نیز چنانچه گفته‌اند ضعیف است.

وزیر فعلی نفت در اوان مسئولیتشان در دور قبلی (1376)، کمیته‌ای را تحت عنوان اصلاح ساختار تشکیل دادند که صاحب این قلم نیز  به عضویت آن انتخاب شدم اما به سرعت به موضع اپوزوسیون آن کمیته کشیده شدم، چراکه خیلی زود جهت‌گیری وزیر روشن شد، معلوم بود که قرار است ده‌ها شرکت تاسیس شود و همه بخش‌ها تبدیل به شرکت شوند و این کمیته هم قرار است که تائید کننده نسخه از قبل نوشته شده، بشود. برای من این سوال پیش آمد که وزیری که از وزارتخانه دیگری آمده است و هنوز آشنائی با این سیستم ندارد از کجا فهمید که ساختار مشکل دارد. فکر می‌کردم که اگر مثلا یک کمیته بهره‌وری درست می‌شد که بروند و بررسی کنند که چرا بهره‌وری و کارائی سیستم پائین است منطقی بود و این کمیته ممکن بود بعد از بررسی‌های خود به این نتیجه برسد که مثلا مقداری از مشکلات، ناشی از سیستم مالی، مقداری از نظام‌پرداخت، مقداری ناشی از ضعف نظام استخدام و برنامه‌ریزی نیروی انسانی و آموزش کارکنان و احیانا مقداری از مشکل هم ناشی از تنگ بودن ساختار است و آنگاه به تناسب می‌شد به حل این مشکلات و از جمله ساختار پرداخت اما وقتی کسی از اول دست روی ساختار می‌گذارد معلوم است که احتمالا قصد و غرض دیگری دارد(رجوع کنید به بند 4 یادداشت طرح‌های بیع‌متقابل و نگرانی‌های ملی که در تاریخ 13اردیبهشت 78 نوشته شده است). خود من چند سال قبل از آن به همراه جمعی از مشاورین وزیر وقت، بررسی را انجام داده بودیم و به این نتیجه رسیده بودیم که یکی از مشکلات صنعت‌نفت که تاثیر منفی بر کارائی داشته است نظام مالی آن است که بر مبنای سیستم حسابداری صنعتی نیست و عملکرد هر حلقه‌ای از زنجیره فعالیت‌ها را بازتاب نمی‌دهد و اگر این سیستم اصلاح شود زمینه اصلاحات بعدی فراهم می‌‌شود قیمت تمام شده فعالیت‌ها مشخص می‌شود مراکز هزینه تبدیل به مراکز درآمد (PROFIT CENTER) می‌شود و درک از هزینه و درآمد و قیمت تمام شده و بهره‌وری در مدیران بخش‌های مختلف ایجاد می‌شود و آنوقت می‌شود در جاهائی که پوسته سازمانی برای جهش و ارتقاء کارائی تنگی می‌کند، آن پوسته را شکافت، نگران بودم که وقتی عکس آن اتفاق می‌افتد یعنی بدون توجه به کارائی و بهره‌وری و قبل از آموزش مدیران و قبل از ایجاد درک هزینه‌-فایده، پوسته سازمانی باز می‌شود و شرکت‌سازی می‌شود، هزینه‌ها بسیار بالاخواهد رفت و بهر‌وری پائین خواهد آمد ضمن اینکه تداخلات سازمانی هم گسترش خواهد یافت.

تجربه‌ای از بعضی شرکت‌سازی‌های  کم مطالعه و بابرنامه‌ریزی ضعیف را داشتم که چگونه نقض غرض شد. بعنوان نمونه در زمان وزیر قبلی شاید در سال‌‌ها 1366 و 1367 که من مدتی از آن را مدیرکل دفتر وزارتی و مدتی را مدیر امور اداری شرکت ملی نفت ایران بودم، سیستم توزیع و پخش فرآورده‌های نفتی که قبل از آن یکی از سه بخش (امور) یکی از  مدیریت‌های شرکت ملی نفت ایران (مدیریت پخش، خطوط‌‌لوله و مخابرات) بود و به پخش بهار معروف بود، تبدیل به شرکتی  مستقل به نام شرکت پخش فرآورده‌های نفتی شد، ظرف کمتر از دوسال سازمان آن بیش از 40 درصد بزرگتر شد در حالی که هنوز هم بعد از سی سال  شاید تفاوت معناداری در کیفیت خدمات آن ملاحظه‌ نشود.  و هزینه و پرسنل بسیار بیشتر برای کار مشابه یعنی اُفت کارائی. ضمن این که کارائی بخش‌های دیگر شرکت نفت هم کاهش یافت بدون این که کسی متوجه شود. چگونه؟ بیشتر امور مالی و استخدامی و حقوقی وغیره پخش بهار، توسط واحدهای مربوطه در شرکت ملی نفت ایران انجام می‌شد اما با شرکت شدن آن واحدهای مالی ، حقوقی، اداری/استخدامی، امورسازمانی و غیرو غیرو مستقل در آن شرکت ایجاد شد بدون این که به همان نسبت از واحدهای شرکت ملی نفت تعدیل شود و کاهش یابد.

به‌هرحال همانطور که اشاره شد در دوره 1376 تا 1384 با تبدیل بسیاری از مدیریت‌ها و بخش‌ها به شرکت و تاسیس بسیاری شرکت‌های جدید و مجموعا با تاسیس بیش‌از دویست و پنجاه شرکت، ساختارسازمانی صنعت نفت بسیار فربه شد که راجع به چگونگی و تبعات آن قبلا به تفصیل نوشته‌ام (ساختارسازمانی صنعت نفت؛تحولات و مشکلات) و می‌توان به آن مراجعه کرد. در اینجا تنها می‌خواستم یادآوری کنم که اگر آن اشتهای سازمانی در دولت هفتم و هشتم بوجود نمی‌آمد آن انفجار استخدامی هم در دولت نهم و دهم رخ نمی‌داد و یا خیلی خفیف‌تر بود.

مطالب مرتبط:

-        تجربه‌ای از برخی شیوه‌های مدیریتی در ایران

-        بی‌تفاوتی نسبت به حقوق مردم، بی‌توجهی به اتلاف منابع و بهره‌وری و بی‌توجهی به نرم‌افزار

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۵ ، ۱۷:۱۱
سید غلامحسین حسن‌تاش