وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۲۶۳ مطلب با موضوع «نفت» ثبت شده است

 

این مصاحبه حدودا دو هفته قبل از تاریخی که انتشار یافته است و طبعا قبل از خروج امریکا از برجام  انجام شده است 
 
 
 
 
 

چشم انداز قیمت نفت و آینده آن – گفتگو با غلامحسین حسنتاش

نگارش  در اردیبهشت ۲۱, ۱۳۹۷ – ۲:۰۰ ب.ظ

 

کارشناس انرژی

مرکز بین المللی مطالعات صلح– IPSC

قیمت نفت در گشته روندی کاهشی در پیش گرفته و عرضه نفت رو به افزایش گذاشته است. اما روند های اخیر موجب افزایش نسبی قیمت نفت شده است. در همین راستا برای بررسی بیشتر چشم انداز قیمت نفت و آینده آن گفتگویی داشته ایم:

واژگان کلیدیکاهش قیمت جهانی نفت، کاهش قیمت نفت،قیمت نفت، آینده قیمت نفت، چشم انداز

 

مرکز بین المللی مطالعات صلحعلل وضعیت کنونی قیمت در بازار نفت جهان چیست؟

قیمت جهانی نفت خام در یک سال و چندماه  گذشته طبق معمول با فراز و نشیب های زیادی همراه بوده اما در مجموع روند افزایشی داشته است. در حالی که متوسط قیمت نفت خام برنت در سال 2016 حدود 43.7 دلار در بشکه و کمتر از سال 2015 بود اما در سال 2017 با حدود 24 درصد افزایش به متوسط 54.2 دلار در بشکه رسید و در ماه های طی شده از سال 2018 نیز این روند افزایشی ادامه یافت. عوامل گوناگونی در این روند تاثیر داشته اند. شاید مهمتر از همه تحقق رشد اقتصاد جهانی و به تبع آن رشد تقاضای جهانی نفت قدری بیشتر از پیش بینی های انجام شده بود که موجب شد نفت خام مازاد موجود در بازار به تدریج جذب شود و تعادل عرضه و تقاضا بر قرار گردد. همچنین در این میان پایبندی نسبتا مطلوب و بیش از انتظار اعضای اوپک و برخی از کشورهای غیر اوپک به تعهدات خود در زمنیه توافق کاهش تولید، بسیار موثر بوده است. علاوه بر این سیاستهای جدید اقتصادی ایالات متحده که موجب کاهش ارزش دلار در مقابل یورو و سایر ارزهای معتبر بین المللی شد نیز بر افزایش قیمت جهانی نفت و البته قیمت های اسمی موثر بوده است.

مرکز بین المللی مطالعات صلحدر شرایط کنونی عربستان و روسیه چه نگاهی به آینده بازار و قیمت نفت دارند؟

بر اساس پیش بینی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، رشد اقتصادی در سال 2018 قدری بیشتر از 2017 خواهد بود و براساس آخرین پیش بینی های انجام شده توسط سه مرجع معتبر یعنی سازمان اوپک ، آژانس بین المللی انرژی و اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده، در سال 2018 مجموع افزایش تولید نفت غیراوپک و اوپک (شامل میعانات گازی) تقریبا در حد افزایش تقاضا خواهد بود ولذا حجم ذخیره سازی های نفتی چندان افزایش پیدا نخواهد کرد و قیمت در دامنه 65 تا 70 دلار حفظ خواهد شد. با این روند گرچه در حال حاضر عربستان و روسیه توافق کرده اند که توافقنامه موجود بین اوپک و غیراوپک، تا پایان سال 2018 ادامه یابد اما اگر قیمت ها برای مدت طولانی در سطحی فراتر از 70 دلار در بشکه قرارگیرد ممکن است در این توافق تجدید نظر نمایند و تولید را  اندکی افزایش دهند چراکه تصور این است که در قیمت های بالا، تولید از نفت خام های شِیلی در ایالت متحده افزایش بیشتری خواهد یافت کما این که از همین مقدار پیش بینی شده برای رشد عرضه در سال 2018 ، بیشتر آن متعلق به ایالات متحده است.

مرکز بین المللی مطالعات صلحبا توجه به شرایط کنونی اصولا نقش تولیدکنندگان غیر اوپک در عرضه و ساختار قیمت گذاری نفت تا چه حدی مهم و تاثیرگذار است؟

براساس برآوردهای سازمان اوپک در سال 2017 عرضه روزانه کشورهای غیر اوپک 58 میلیون بشکه در روز و عرضه نفت خام اوپک حدود 32.4 میلیون بشکه در روز بوده است و البته 6.3 میلیون بشکه هم مایعات و میعانات گازی و نفت خام های غیر متعارف در کشورهای عضو اوپک تولید و عرضه شده است. اگر جمع اینها را در نظر بگیریم در واقع سهم غیراوپک از کل عرضه نفت خام شامل متعارف و غیر متعارف و میعانات حدود 60 درصد و سهم اوپک از کل سوختهای مایع مذکور 40 درصد است (البته میعانات جزو نظام سهمیه بندی اوپک نیست) ، بنابراین مسلم است که سهم و تاثیر تولید غیر اوپک کم نیست. اما نکته مهم این است که تمام اوپکی ها صادرکننده هستند اما بسیاری از غیراوپکی ها صادرکننده نیستند و برای نیاز داخلی خودشان تولید می کنند و طبعا در بین غیراوپکی ها آنها که صادرکننده هم هستند مانند عمان و مکزیک و نروژ و ترکمنستان، مهمتر هستند اما مهم ترین نقش را در بین غیراوپکی ها روسیه و اخیرا ایالات متحده دارند روسیه یک صادرکننده عمده نفت است و ایالات متحده هم در سال های اخیر میزان تولیدش به مرز برابری با روسیه و عربستان سعودی (مرز 10 میلیون بشکه در روز) رسیده است و به صادرکننده بعضی از فرآورده های نفتی هم تبدیل شده است.

مرکز بین المللی مطالعات صلحنقش کنونی عراق و ونزوئلا در بازار نفت در شرایط کنونی چیست؟

تولید نفت عراق در سال های اخیر مرتبا افزایش یافته و در سال 2017 به 4.45 میلیون بشکه در روز رسید و با توجه به محدود بودن مصرف داخلی، این کشور صادرات بالائی دارد و بعد از عربستان سعودی به دومین صادرکننده نفت اوپک با حدود 4 میلیون بشکه صادرات نفت در روز تبدیل شده است اما در نقطه کاملا مقابل تولید و صادرات نفت ونزوئلا دائما کاهش داشته و تولید آن از رکورد بیش از  3.3 میلیون بشکه در روز در سال 2006 به حدود 1.5 میلیون بشکه در روز در ماه های اخیر رسیده است و در نتیجه با توجه به مصرف داخلی بیش از 600 هزار بشکه در روز صادرات نفت این کشور به کمتر از یک میلیون بشکه در روز رسیده بنابراین نقش عراق در بازار نفت در حال پر رنگ شدن و نقش ونزوئلا در حال کم رنگ شدن است.

مرکز بین المللی مطالعات صلح:  متغیر امریکا و نفت شیل این کشور تا چه حدی می تواند آینده بازار را تحت تاثیر قرار دهد؟

در دهه اخیر تاثیرگزاری مهم ایالات متحده مربوط به پدیده نفت شِیلی می باشد که با افزایش قیمت، تولید آن افزایش می یابد و بازار را تنظیم می کند و تا حدودی کنترل تنظیم بازار را از دست اوپک خارج کرده است و به همین دلیل هم هست که در سال های اخیر بعضی غیراوپکی ها به این نتیجه رسیده اند که برای مهار تاثیر نفت شیِل، باید با اوپک توافق و همکاری داشته باشند.

مرکز بین المللی مطالعات صلحدر وضعیت کنونی و آتی منافع ایران چیست؟

باید ببنیم که از منفعت کوتاه مدت یا میان مدت یا بلندمدت صحبت می کنیم. به نظر من منافع ایران در این است که هرچه زودتر خود را از وابستگی به درآمد نفت خارج کند و با متنوع کردن اقتصاد خود انرژی را در داخل و برای رشد و توسعه صنعتی خود مصرف کند، واقعیت این است که با تحولات فناورانه در تولید و مصرف انرژی و با امکان پذیر شدن و اقتصادی شدن بهره برداری از نفت و گازهای شیِلی دوران اهمیت و محوریت نفت به سرعت در حال سپری شدن است. این به این معنا نیست که دنیا خیلی زود از نفت بی نیاز شود، اما تنوع منابع ویژگی ژئوپلتیک بودن این کالا را از بین برده است. اما اگر منظور کوتاه مدت باشد به نظر من توافقات سال های اخیر اوپک و غیر اوپک در جهت تنظیم بازار نسبتا خوب بوده است و اگر همین روند ادامه پیدا کند ایران هم می تواند با آن همکاری کند.

مرکز بین المللی مطالعات صلحبا توجه به برخی خوش بینی هایی در مورد افزایش قیمت نفت وضعیت کنونی قیمت نفت به چه سمت و سویی حرکت خواهد کرد؟

در یکی دو هفته اخیر بازار نفت تحت تاثیر پدیده سیاسی روانی حمله امریکا و متحدانش به اهدافی در سوریه بود و قیمت قدری بیش از حد بالا رفت و بعد هم قدری پائین تر آمد وگر نه من فکر می کنم با توجه به عوامل اصلی بازار و روند اقتصاد و در غیاب هر حادثه جدید ژئوپلتیکی که قابل پیش بینی دقیق نیست، قیمت نفت در دامنه 60 تا 70 دلاری نوسان خواهد کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۴۹
سید غلامحسین حسن‌تاش

(روز گذشته گزارشگر یکی از روزنامه ها مصاحبه مکتوبی با بنده داشت و آن را در شماره امروز آن روزنامه منتشر نمود. از آنجا که در تنظیم مصاحبه به صورت خبر بعضی مطالب درست منعکس نشده است متن دقیق را اینجا می گذارم)

 

در پاسخ به این که آیا افزایش فعلی قیمت جهانی نفت ادامه خواهد داشت گفتم:  در چند روز اخیر قیمت جهانی نفت تحت تاثیر حمله نظامی امریکا به سوریه و احتمال گسترش تنش نظامی در منطقه خلیج فارس افزایش یافت اما اگر این تنش به همین جا ختم شود که همین طور به نظر می رسد ، بعید است روند افزایش قیمت ادامه یابد چرا که عوامل اساسی بازار این سطح از قیمت را حمایت نمی کنند بنابراین به نظر من در صورتی که این عامل ژئوپلتیکی ادامه نیابد قیمت جهانی به دامنه 60 تا 70 دلاری بر خواهد گشت.

 

در پاسخ به این که اولویت های وزارت نفت در سال 97 چه باید باشد گفتم: متاسفانه طی سه چهار سال گذشته در وزارت نفت اتلاف وقت شد و  توجه عمدتا به سرمایه گزاری خارجی و تبیین و پیگیری مدل موسوم به IPC برای جذب سرمایه خارجی معطوف شد و حتی عملا به پروژه هائی که با توان و امکانات داخلی قابل انجام بود کمتر توجه شد اما به نظر من با توجه به مبهم بودن وضعیت برجام و محدودیت های موجود، اولویت وزارت نفت در سال 97 باید این باشد که به سمت توجه جدی به استفاده از توانائی های داخلی برای پیشرفت کارهای خود برگردد . البته اولویت پروژه ها و طرح ها  باید مشخص شود.

 

در پاسخ این که تاثیر افزایش قیمت جهانی نفت بر توافق اوپک چه خواهد بود گفتم:  اگر وضعیت فعلی قیمت جهانی نفت تداوم یابد احتمال این که توافق اوپک و نیز همکاری میان اوپک و غیر اوپک و خصوصا روسیه متزلزل شود وجود دارد . چرا که تصور اوپکی ها و روسیه این است که در قیمت های بالاتر ، تولید نفت شیل در ایالات متحده افزایش می یابد و امریکا سهم بازار دیگران را می گیرد و قیمت باید در دامنه ای تنظیم شود که مجال عرض اندام بیشتر به نفت شیل ندهد بنابر این ممکن است توافق فعلی تمدید نشود  و در آن تجدید نظر شود.




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۷ ، ۱۷:۲۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

غلامحسین حسن تاش در گفت و گو با جماران:

شوک اول نفتی را آمریکایی ها طراحی کردند نه شاه! 

گناه احمدی نژاد در ایجاد رکود تورمی ، سنگین تر از گناه شاه است

دولت موقت عمداً تولید نفت را کاهش دادند. خیلی جالب است مرحوم عزت الله سحابی در این قضیه بسیار موثر بود. اعتقاد وی این بود که ما اصلاً نباید در این سطح تولید کنیم. اعتقاد من در مقطعی این بود که نفت نعمت خدادادی است و باید آن را استخراج و درست استفاده کرد، اما مرحوم سحابی مفهوم نهادگرایی را بسیار خوب فهمیده بود. او دانسته بود که استفاده درست از درآمد نفتی، در ساختار توسعه نیافته اتفاق نمی افتد. بنابراین اصلاً بهتر است که آن را بیش از حد از زمین درنیاوریم.

دولت موقت عمداً تولید نفت را کاهش دادند. خیلی جالب است مرحوم عزت الله سحابی در این قضیه بسیار موثر بود. اعتقاد وی این بود که ما اصلاً نباید در این سطح تولید کنیم. اعتقاد من در مقطعی این بود که نفت پایگاه خبری جماران: شوک اول نفتی یکی از مبهم ترین تحولات اقتصادی جهان و بازار نفتاست؛ برخی از متون علمی این تحول را به تحریم نفتی اسرائیل از سوی اعراب نسبت می دهند.  اما در تحریم اعراب، کاهش واقعی نفت، هم به میزانی محدود و هم در زمانی کوتاه رخ می دهد؛ و هرگز نمی تواند به تنهایی عامل یک شوک باشد. علاوه بر این که اساسا این تحریمی شکننده بود که با اختلافات زیادی میان اعراب همراه بود و در مقابل نیز ایران به دستور شاه حجم تولید خود را افزایش می دهد. از این رو تحلیل وقوع شوک نفتی موضوع پیچیده ای به نظر می رسد.

 برخی از تحلیل گران و مستندسازان سلطنت طلب به ویژه در مستندی که از یک شبکه تلویزیونی خارج از کشور درباره رژیم شاه و انقلاب 57 پخش شد ادعا دارند که تصمیم شاهقیمت نفت را در آن مقطع افزایش داده است. آن ها دلایل خود را سخنرانی ها و مصاحبه های رژیم شاه در حمایت از این افزایش قیمت می دانند.

غلامحسین حسن تاش، کارشناس برجسته اقتصاد انرژی ایران، با استناد به گزارش های کمیته لینکلن آمریکا، استراتژی های وزارت خارجه آمریکا، کتاب ها و آثار منتشر شده، همچنین گزارش یک کنفرانس بین المللی پراهمیت در آمریکا پس از وقوع شوک نفتی در اوایل دهه 50 شمسی، تحلیل مستند دیگری را ارائه می دهد که در میان تحلیل های موجود می توان برای آن اعتبار علمی ـ پژوهشی جدی ای و منحصر به فردی قائل شد

حسن تاش با استناد به توصیه های سیاستی کمیته لینکلن به نیکسون رییس جمهور وقت آمریکا توضیح می دهد که چگونه این کمیته شوک نخست نفتی را طراحی می کند و چگونه تولید کنندگان نفت آمریکا که به دلیل ساختار خاص منابع نفت آمریکا و پرهزینه بودن استخراج آن توانایی رقابت با نفت ارزان خلیج فارس را نداشتند؛ این سیاست را مطالبه و دنبال می کنند.

حسن تاش همچنین با استناد به گزارش های انتشار یافته یکی از مهمترین کنفرانس های بین المللی پس از شوک نفتی و دیگر مستندات تاریخی نشان می دهد که طبق طراحی های کمیته لینکلن بالابردن هزینه نفت اروپا و دیگر کشورهای صنعتی و بازگرداندن دلارهای نفتی از طریق تعریف پروژه های توسعه برای شرکت های آمریکایی در کشورهای عربی، چگونه ارزش کاهش یافته دلار آمریکا را بالا می برد.

او همچنین به گزارش های موافق وزارت امور خارجه آمریکا اشاره می کند که بالابردن درآمدکشورهای نفتی را، راهبردی برای بازداشتن آن ها از درغلطیدن به دام کمونسیم تلقی می کند.

حسن تاش با استناد به گزارش کتاب تازه انتشاریافته «پادشاهان نفت» توضیح می دهد که اسناد تازه انتشار یافته آمریکا نشان می دهد که نیکسون چگونه از شاه برای مواضعش در قبال افزایش قیمت نفت حمایت می کند .

او همچنین با استناد به سخنان معاون وزارت خارجه وقت آمریکا در گفت و گوی خود باجماران توضیح می دهد که آمریکایی ها چگونه  از طریق عربستان شوک معکوس قیمت نفتی و کاهش قیمت نفت  را همزمان با جنگ ایران و عراق برای شکست ایران، فروپاشی شوروی و کنترل لیبی دنبال کردند.

خلاصه

*برخلاف آنچه که ساده اندیشانه درباره دلایل وقوع شوک اول نفتی بیان شده است، شواهد زیادی وجود دارد که شوک اول نفتی را آمریکایی ها طراحی کردند.   ایالات متحده آمریکا از دیرباز تولیدکننده نفت بوده اما ذخایر نفتی اش به گونه ای است که هزینه تولیدش بسیار بالاتر از منطقه خلیج فارس است. منابع نفتی خلیج فارس طوری است که کم هزینه است.

 اصولاً سیاست های انرژی آمریکا و کشورهای صنعتی، قیمت های خیلی پایین نفت را ساپورت نمی کند. امروز هم در آمریکا بحث شیل اویل و شیل گس مطرح است که استخراج آن ها هزینه های بالایی دارند و آمریکا سیاستش این است که در بحث انرژی خودکفا شود.

اکنون هم اوپکی ها به دنبال این هستند که قیمت نفت از 60 دلار بالاتر نرود، زیرا آمریکائی ها در قیمت های بالاتر از 60 دلار تولید نفت خود را بالا می برند و بازار را از اوپکی ها می گیرند.

در سال 1970، گزارشات مختلفی به نیکسون داده می شود، نیکسون کمیته ای را درست می کند که وظیفه آن نگریستن به این کانتکس از زوایای مختلف و ارائه راه حلی جامع برای آن بود. در آن کمیته که به کمیته لینکلن معروف شد و اسنادش قابل دسترسی است، افزایش قیمت جهانی نفت راه حل بسیاری از مشکلات آمریکا عنوان شد.

گزارش لینکلن می گوید وقتی قیمت نفت بالا رود، کشورهای اروپایی که تا پیش از آن، دو دلار برای هر بشکه نفت می دادند، حالا باید ده دلار پرداخت کنند. این دلارها به جیب کشورهای خلیج فارس و عضو اوپک می رود و بعد ما می توانیم کاری کنیم که این دلارها به اقتصاد آمریکا بازگردد و برای کالاها و خدمات آمریکایی تقاضا ایجاد کنیم و نسبت به رقبای خود تفوق تجاری پیدا کنیم.

کمیته لینکن، چند هدف را با هم دنبال می کند و با جامعیت به مساله نگاه می کند، استراتژی آن ها منافع همه جانبه ای از لحاظ تقویت دلار، تقویت تولید داخلی، هم از نظر کنترل مصرف برای آمریکایی ها داشت. ضمن اینکه تولیدکننده آمریکایی نیز می توانست روی قیمت بالا با تولیدکنندگان خلیج فارس رقابت کند. 

*یکی از کلیدهای سیاست جدید آمریکا در کنفرانس برگزار شده، افزایش راندمان انرژی بود. دوم تولید نفت از سایر مناطق غیر از اوپک و خلیج فارس بود. آنها گفتند که ما وابستگی بسیار زیادی به نفت خلیج فارس پیدا کردیم، این درحالیست که در سایر نقاط دنیا نیز نفت وجود دارد اما تولید آن هزینه بیشتری دارد. سومین کلید سیاست جدید آمریکا، تولید سایر انرژی ها در کنار نفت بود که وابستگی را به نفت کاهش می داد.

*درست در این مقطع بود که شاه هم شعار افزایش قیمت نفت سر می داد هم روی قراردادهای نفتی خود با شرکت های غربی، با سخت گیری بیشتری عمل کرد و از قراردادهای مشارکتی به قراردادهای خدماتی روی آورد

بعد از وقوع شوک نفتی، آمریکا هیچ تلاشی برای پایین آوردن  قیمت نمی کند. گویا خود شاه هم می دانست قیمت نفت، قرار نیست پایین آید و می دانست سطح قیمت ها تغییر کرده است وگرنه دست به تغییر برنامه پنجم نمی زد

البته خود شاه هم در دوره ای دچار این توهم بوده است. شاه دچار دو توهم بود، یکی اینکه قیمت نفت را او بالا  برد و امریکا ناراضی بود و دوم اینکه، او قرارداد مشارکت در تولید نفت را در سال 1953 تبدیل به قراردادی خدماتی کرده است و هفت خواهران نفتی او را بر سر این موضوع زمین زدند.

*البته تغییر نوع قرارداد در مقایسه با پدیده ملی شدن صنعت نفت، گام بزرگی محسوب می شود و منجر به دخالت بیشتر ایرانیان در نفت شده است، منتها به دلیل بدبینی که نسبت به رژیم گذشته وجود داشته است ما خیلی این مساله را مهم نمی بینیم.

*شاید هفت خواهران نفتی ناراحت بودند، اما به طور حتم سیاست آمریکا این بود که هفت خواهران، بساطشان را از کشورهای حوزه خلیج فارس جمع کنند و بروند در دریای شمال، آمریکا یا کانادا و مناطق غیر اوپک سرمایه گذاری کنند

*شاه در کنفرانس رامسر بر تغییر برنامه اصرار می ورزد و حتی می گوید: هر کس که با این ایده هماهنگی ندارد از سازمان برنامه استعفا دهد و هستند کسانی که استعفای خود را نوشتند. شاه پافشاری کرد و سازمان برنامه، در برنامه تجدیدنظر کرد. از آن تاریخ به بعد وارد کردن پول نفت به اقتصاد، چاپ پول، دامن زدن به واردات انبوه کالاهای مصرفی،  کشور ما را وارد فاز رکود تورمی کرد که هنوزم گریبان ایران را رها نکرده است. در اوایل انقلاب، صف عظیمی از کشتی ها در بنادر ما وجود داشت که منتظر نوبت تخلیه کالا بودند.

وقتی به بازار تجریش می رفتم، سردر بسیاری از مغازه ها پارچه خورده بود که به دلیل تخلف  از قیمت این مغازه تعطیل است. وقتی یک هیجان عمومی ایجاد شد و قیمت ها بالا رفت، هویدا استراتژی حمایت از مصرف کننده را برای جلوگیری از تورم ایجاد کرد و پیرو آن مغازه ها را بستند و تعاونی شهر و روستا را به منظور توزیع کالا به دست مردم ایجاد کردند

*درآمد بالای نفت از یک سو عملا کارآمدی دولت را کم کرد و از سوی دیگر  انتظارات مردم افزایش پیدا کرد و به قول مرحوم دکتر عظیمی، فاصله بین انتظارات و میزان تحقق آنها، فاصله بحران است. یعنی شما احساس می کنید که بحران در جامعه تشدید می شود.

*گناه ما در دوره آقای احمدی نژاد، سنگین تر از گناه شاه در سال 1353 است. چرا؟ برای اینکه در آن زمان هنوز  تجربه قوی ای از  پدیده نفرین منابع نبود زیرساخت و آفاتش آنقدر مطرح و روشن نشده بود. یعنی بعد از شوک اول نفتی بود که این اتفاق در کشورهای مختلف تجربه شد و کشورها به این نتیجه رسیدند که اگر مراقب درآمدهای بادآورده نباشند، بیشتر از آنکه نعمت باشد، نقمت می شود.

*دولت موقت عمداً تولید نفت را کاهش داد. خیلی جالب است مرحوم عزت الله سحابی در این قضیه بسیار موثر بود. اعتقاد وی این بود که ما اصلاً نباید در این سطح تولید کنیم. اعتقاد من در مقطعی این بود که نفت نعمت خدادادی است و باید آن را استخراج و درست استفاده کرد، اما مرحوم سحابی مفهوم نهادگرایی را بسیار خوب فهمیده بود. او دانسته بود که استفاده درست از درآمد نفتی، در ساختار توسعه نیافته اتفاق نمی افتد. بنابراین اصلاً بهتر است که آن را از زمین درنیاوریم.

در ادامه متن کامل گفت و گوی جماران با سید غلامحسین حسن تاش تقدیم خوانندگان گرامی می شود.

شوک اول نفتی را آمریکایی ها طراحی کردند نه شاه! گناه احمدی نژاد در  ایجاد رکود تورمی ، سنگین تر از گناه شاه  است

تحلیل شما از شوک اول نفتی چیست؟ ایران، اعضای اوپک یا آمریکا کدام یک  در این شوک موثر بوده؟من در دوره ای روی شوک اول نفتی که در سال 1973 اتفاق افتاده، کار کردم. این حادثه ای بسیار مهم در تاریخ تحولات نفت و انرژی است. این حادثه از دو حیث دارای اهمیت است، یکی اینکه شوک اول نفتی چگونه اتفاق افتاد؟ این پرسش مهمی است که آیا اوپک موثر بود؟ چه کسی موثر بود؟ آیا بنابرآنچه معمولاً در کتاب ها می نویسند، تحریم نفتی اعراب بر علیه اسرائیل تاثیر گذار بود؟

شوک اول نفتی، یکی از این جهت مهم است و یکی از آن جهت دارای اهمیت است که به هر دلیلی که این شوک اتفاق افتاده است، موجب تحول نگرش در مساله انرژی در کشورهای صنعتی شده است. زیرا پس از این شوک، کشورهای صنعتی متوجه شدند که  انرژی مقوله مهمی است و باید برای آن برنامه داشته باشند.

بنابراین بعضی از نویسندگان نوشتند: شوک اول نفتی، شوکی را  هم به مغز مدیران کشورهای صنعتی وارد کرد. به نحوی که باید مواظب این مقوله باشند. پس شوک اول نفتی، از این دو جهت دارای اهمیت است و بسیاری از بحث های اساسی درباره انرژی همیشه از شوک اول نفتی شروع می شود.

اما درباره پرسش نخست گفته می شود که حادثه ای به نام یوم کیپور در سال 1973 اتفاق افتاد که جنگ میان اعراب و اسرائیل را کلید زد و پیرو آن، مصر از کشورهای عرب خواست که اگر به لحاظ نظامی در این جنگ شرکت نمی کنند، لااقل اسرائیل را تحت تحریم نفتی  قرار دهند.

تحلیلی که وجود دارد این است که پس از آنکه کشورهای عربی از فروش نفت به اسرائیل خودداری کردند. عرضه نفت کم شد و شوک نفتی اتفاق افتاد. اما من یک مقدار روشن تر توضیح می دهم که تحلیل این اتفاق به این سادگی نیست. چرا که میان آنچه که در عالم واقع رخ داده است و آنچه که در تحلیل ها آمده است؛ فاصله زیادی وجود دارد و  این شوک یک پدیده مبهم است. در شوک دوم نفتی که سال 1979 با انقلاب ایران اتفاق افتاد، هیچ ابهامی در دلایل وقوعش نیست. زیرا ایران، به عنوان یکی از کشورهای تولیدکننده عمده نفت آنروز، که سهم بالایی در تولید نفت داشت، از بازار نفت خارج شد و دوره خروج آن هم طولانی شده بود. به نحوی که از اعتصابات کارکنان شرکت ملی نفت آغاز می شود و از آنجا که دولت موقت نیز قصدی برای بازگشت به رکوردهای پنج ونیم میلیون بشکه گذشته نداشت، همچنین مسائلی چون اشغال سفارت آمریکا و جنگ تحمیلی موجب شد تا همه این موارد دست به دست هم دهند و چیزی معادل 4 میلیون بشکه نفت از چرخه تولید ایران خارج شود و منجر به شوک نفتی شود.

اما در شوک اول نفتی، چگونه می شود یک دوره کوتاهی که اسرائیل تحریم می شود؛ قیمت بالا رود؟ چون خود اعراب در این زمینه با یکدیگر توافق نداشتند که آیا تنها تولید نفت خود را کم کنند یا فقط به اسرائیل و حامیانش نفت نفروشند. بعضی کشورها گفتند اصلاً ما حاضر نیستیم تولید خود را کم کنیم. ما به مشتریانی که به اسرائیل نفت می دهند، نفت نمی فروشیم به کسانی دیگر می فروشیم. عده ای دیگر می گفتند این کار فایده ندارد. زیرا شما را دور خواهند زد و اسرائیل نفت را اندکی گرانتر از جای دیگر تامین خواهد کرد. این عده معتقد بودند باید از طریق کاهش تولید نفت، فشاری به بازار آن وارد کرد. اما به طور کلی مدت زمانی که وضعیت تحریم اسرائیل ادامه پیدا کرد، کوتاه بود. پس چرا بالابودن قیمت تداوم پیدا کرده است؟ اساساً مفهوم شوک این است که قیمت کالایی بالا رود و این افزایش قیمت تداوم پیدا کند.  برخلاف آنچه که ساده اندیشانه درباره دلایل وقوع شوک اول نفتی بیان شده است، شواهد زیادی وجود دارد که شوک اول نفتی را آمریکایی ها طراحی کردند.

یکی به دلیل اینکه در ایالات متحده آمریکا که از دیرباز تولیدکننده نفت بوده ذخایر نفتی اش به گونه ای است که هزینه تولیدش بسیار بالاتر از منطقه خلیج فارس است. منابع نفتی خلیج فارس طوری است که کم هزینه است.

قبل از انقلاب اسلامی، یک چاه نفتی حدود 100هزار بشکه تولید داشته است. البته امروز چنین نیست، اما در آمریکا از یک چاه مرغوب، نهایتاً 20 بشکه در شبانه روز تولید می شد. تولیدکنندگان داخلی آمریکا، از قدیم می گفتند که نمی توانند با نفت منطقه خلیج فارس رقابت کنند. بنابراین بحث های مختلفی در آمریکا مبنی بر محدودیت واردات نفت یا اخذ تعرفه برای آن وجود داشته تا تولیدکنندگان آمریکایی بتوانند نفس بکشند.

در سالهای 1969 و 1970 نیز دوباره این بحث ها مطرح بود و تولیدکنندگان آمریکایی به دولت خود فشار می آوردند تا از آنها حمایت کند که آنها بتوانند در برابر نفت وارداتی دوام آورند.

 اصولاً سیاست های انرژی آمریکا و کشورهای صنعتی، قیمت های خیلی پایین نفت را ساپورت نمی کند. امروز هم در آمریکا بحث شرکت های شیل اویل و شیل گس مطرح است که استخراج آن ها هزینه های بالایی دارند و آمریکا سیاستش این است که در بحث انرژی خودکفا شود.

الان اوپکی ها به دنبال این هستند که قیمت نفت از 60 دلار بالاتر نرود، زیرا در قیمت های بالاتر از 60 دلار آمریکائی ها تولید نفت از شیل ها را  بالا می برند و بازار را از اوپکی ها می گیرند.

نکته دیگر چالش های انرژی در آمریکا است. مصرف بی رویه و بالای در این کشور، منجر به افزایش میزان واردات شد. قیمت بالای نفت موجب می شد تا آنها بتوانند مصرف بی رویه انرژی را هم کنترل کنند

این مساله تا چه اندازه مهم بوده است؟

فوق العاده مهم بوده است. در ادامه اشاره می کنم که کسینجر در کنفرانسی که بعداز شوک نفتی برگزار می شود در این باره چه می گوید.


چرا افزایش تعرفه را به عنوان راه حل انتخاب نکردند؟

اگر دولت آمریکا می خواست با افزایش تعرفه، مصرف را کاهش دهد، با توجه به افکار عمومی آمریکایی که به مصرف بی بندوبارانه و چرخیدن با ماشین های پرمصرف 12 سیلندر عادت کرده بودند. دولت می خواست این مساله را کنترل کند، اگر خودش قیمت را بالا می برد، افکار عمومی را بر علیه دولت می کرد. بنابراین تمام این مساله را بر گردن اوپک انداخت.

اما همه مسأله این نیست. مشکل دیگر درگیری آمریکا در دو جنگ ویتنام و کره بود و دلار آمریکا با کاهش شدید ارزش روبه رو شده بود.

در سال 1970، گزارشات مختلفی به نیکسون داده می شود، نیکسون می گوید: ماباید مساله نفت و انرژی را با مساله اقتصاد و دلار در یک کانتکس بزرگتر، با توجه به موقعیت جهانی آمریکا که یک اقتصاد بزرگ جهانی است، نگاه کنیم و کمیته ای را درست می کند که وظیفه آن نگریستن به این کانتکس از زوایای مختلف و ارائه راه حلی جامع برای آن بود.

در آن کمیته که به لینکلن معروف شد و اسنادش قابل دسترسی است. افزایش قیمت جهانی نفت، راه حل بسیاری از مشکلات آمریکا عنوان شد.

گزارشی که کمیته لینکن می دهد با این دید است که می گوید وقتی قیمت جهانی نفت بالا می رود، کشورهای صنعتی که اقتصادشان رقیب کشورآمریکاست، ناچارند برای خرید نفت دلار بیشتری پرداخت کنند.

در شرایطی که دلار در حال تضعیف شدن بود و اقتصاد آمریکا رو به نزول است و این کشور دارد بازارهای خود را از دست می دهد. صنایع آمریکا که تا پیش از آن، تنها کالاهای نظامی تولید می کردند، از آن پس قصد تولید کالاهای تجاری داشتند. باید این فضا را در نظر گرفت. گزارش لینکلن می گوید وقتی قیمت نفت بالا رود، کشورهای اروپایی که تا پیش از آن، دو دلار برای هر بشکه نفت می دادند، حالا باید ده دلار پرداخت کنند. این دلارها به جیب کشورهای خلیج فارس و عضو اوپک می رود و بعد ما می توانیم کاری کنیم که این دلارها به اقتصاد آمریکا بازگردد و برای کالاها و خدمات آمریکایی تقاضا ایجاد کنیم و نسبت به رقبای خود تفوق تجاری پیدا کنیم.

کمیته لینکن، چند هدف را با هم دنبال می کرد و با جامعیت به مساله نگاه می کرد، ضمن اینکه تولیدکننده آمریکایی نیز می توانست  در قیمت بالا با تولیدکنندگان خلیج فارس رقابت کند. 

وزارت خارجه آمریکا چه موضعی دارد؟

 اما گزارش دیگری در سال 1970 در وزارت خارجه آمریکا تهیه شد که در آن افزایش قیمت نفت از منظر سیاست بین المللی آمریکا و از منظری کاملاً متفاوت توصیه می شود. دیدگاه این گزارش نشان می دهد: کشورهای نفت خیز، برای ما خیلی مهمند. این ها بیخ گوش شوروی هستند سوسیالسم و کمونیزم برای کشورهای فقیر جذاب است. از این رو، هرآن ممکن است کودتاییکمونیستی در این کشورها اتفاق افتد و ما آنها را از دست دهیم.

ما باید سطحی از رفاه را در این کشورها ایجاد کنیم که آنها به این راحتی طعمه کمونیسم نشوند. آنها می گویند ما برای اینکه چنین کاری کنیم باید درآمد نفتی آنها را بالا بریم که حکومت های آنها بتوانند وضع مردم خود را بهتر کنند و از آن خطر رهایی یابند.

غلامحسین حسن تاش

بنابراین شوک اول نفتی را از سویی باید در دل مسأله کاهش ارزش دلار و رقابت میان آمریکا و اروپا دید و از سوی دیگر آن را در مسأله رقابت میان نفت آمریکا با نفت خلیج فارس تحلیل کرد. علاوه بر اینکه با تقویت متحدان نفتی آمریکا در خلیج فارس، استراتژی آمریکا را در رقابت با بلوک شرق تأمین می کرد. 

 باید گفت در شوک اول نفتی، نه اینکه تحریم نفتی اسرائیل از سوی اعراب موثر نبوده است ولی چراغ سبز آمریکایی وجود داشته است. در غیر این صورت کشورهایی نظیر عربستان سعودی وارد بحث تحریم نمی شدند. چون شما وقتی تصمیم به افزایش قیمت نفت می گیرید، بالاخره باید از طریق عرضه و تقاضا این کار را انجام دهید.

به جز گزارش وزارت خارجه آمریکا و گزارش کمیته لینکلن دلیل مستند دیگری در این باره وجود دارد؟

چندماه بعد از وقوع شوک اول نفتی، کنفرانسی در واشنگتن تشکیل می شود که به همین مناسبت، آمریکایی ها از کشورهای اروپایی و ژاپن برای حضور در این کنفرانس دعوت می کنند. حدود 18 کشور صنعتی در این کنفرانس شرکت می کنند و کسینجر و وزیر خزانه داری آمریکا در آن کنفرانس سخنرانی می کند و اسناد این کنفرانس موجود است. یعنی آنقدر این کنفرانس مهم بود که حدود بیست سال بعد، آمریکایی ها مجموعه سخنرانی های این کنفرانس را به زبان های مختلف ترجمه می کردند.

من دانشجوی دانشکده اقتصاد بودم که آقای دکتر خلیلی عراقی در آن مقطع، از سفری که از آمریکا می آمد، از آنجا که می دانست من در صنعت نفت حضور دارم؛ گزارش انگلیسی فارسی این کنفرانس را برای من آورد و گفت متن این کنفرانس را به همه زبان ها توزیع می کردند. آژانس بین المللی انرژی، از دل این کنفرانس به وجود آمده است. وقتی نطق کسینجر را در آن کنفرانس می خوانید؛ می گوید: ما آمریکایی ها اعتراف می کنیم که یکی از مُصرفانه ترین کشورها در مصرف انرژی هستیم و حالا که قیمت ها بالا رفته است باید خود را کنترل کنیم.

یک نکته کلیدی در این کنفرانس وجود دارد و آن این است که اگر آمریکایی ها از افزایش قیمت نفت ناخشنود بودند، علی القاعده بحث محوری آن کنفرانس باید راه های چگونگی بازگشت به قیمت های سابق را بررسی می کرد؛ زیرا این کشورها قدرت های جهانی بودند و نفوذ استعماری و اقتصادی داشتند، اگر این اتفاق به ضرر آنها بود باید در راستای منافع خود قدم بر می داشتند. اما کاملا برعکس است، یعنی فرض سخنرانان امریکائی در آن کنفرانس، این است که چگونه اقتصادهای خود را با چنین وضعی تطبیق دهند.

راهی برای کاهش قیمت ها از سوی این قدرت ها برای کاهش قیمت وجود داشت؟

قطعا داشتند. برای اینکه اصلاً اتفاق خاصی نیفتاده بود، عربستان سعودی و عراق و... تولید خود را کم کرده بودند، عربستان و عراق در آن زمان دست هفت خواهران نفتی بود. می شد به آنها برای افزایش تولید فشار آورد یا مصارف را کنترل کنند تا بالانس ایجاد شود و شوک برطرف گردد.

پس کاهش تولید نفت اساسا آنچنان جدی نبوده است؟

بله، همینطور است. این دوره بسیار کوتاه بوده و بعد هم بر سر کاهش تولید اجماعی وجود نداشت. تنها کشوری که تولید خود را کم کرد عراق بود و بر سر همین مساله نیز با بقیه کشورها دعوا کرد. ضمن اینکه این دوره بسیار کوتاه بوده است و کل این بحث ها به مدت دو سه ماه اتفاق افتاده است.

جالب اینکه، برای شاه محرز بوده که این سطح قیمت ها ادامه پیدا می کند. برنامه پنجم قبل از شوک نفتی و به منظور تداوم برنامه های سوم و چهارم در رژیم گذشته و برمبنای نفت دو دلاری تدوین شده بود. ماه های اول اجرای برنامه بود که شاه در رامسر کنفرانسی برگزار کرد و مدیران سازمان برنامه را جمع کرد و گفت: حالا دیگر اوضاع عوض شده است و بروید در برنامه پنجم تجدید نظر کنید و حالا دیگر می توانیم یک شبه ره صدساله برویم. گویا خود شاه هم می دانست که این قیمت ها، قرار نیست پایین آید و سطح قیمت ها تغییر کرده است وگرنه دست به تغییر برنامه پنجم نمی زد.

گفتید که کسینجر در  یک کنفرانس همزمان استراتژی ای را درباره کاهش مصرف طرح می کند.

در همان کنفرانس کسینجر می گوید: حالا که قیمت ها بالا رفته است ما برای کنترل مصرف که پرمصرف ترین مردم هستیم فکرهایی داریم و حاضریم آن را با بقیه تبادل کنیم و مصرف را کنترل کنیم.

 کلید بحث صرفه جویی و بالابردن راندمان و کارائی انرژی، چه در خودرو، ساختمان و همه چیز که روز به روز در غرب دنبال شده است، از آنجا زده شده است. دائم به دنبال این بودند که تکنولوژی ها در راستای ارتقای این برنامه ها باشد. 

اما در همین کنفرانس وزیر خزانه داری آمریکا می گوید که حالا که قیمت نفت بالا رفته است، این کشورهای عضو اوپک حالا چندبرابر پول گیرشان می آید، از آنجا که این کشورها ظرفیت جذب این پول را  ندارند و دارای اقتصادهای ضعیفی هستند، این دلارها  که در جیب آنها می رود شریان اقتصاد جهانی است و ما باید آن را به گردش درآوریم.

در عمل هم چنین اتفاقی رخ داد.

یک کتابی به نام خاطرات یک تبهکار اقتصادی با دو ترجمه در ایران وجود دارد که نویسنده آن می گوید: من در همان دوره، ماموریتم این بود که به کشورهای نفتی نظیر عربستان بروم و پروژه تعریف کنم و آنها را سوق دهم به اینکه این پروژه ها را به پیمانکاران آمریکایی بدهند. تا دلارهایی که از طرف آمریکایی ها وارد جیب این ها می شود مجددا به جیب خود آمریکایی ها بازگردد. با این کار هم دلار را یک مقدار جمع کنیم و هم آن را به اقتصاد آمریکا برگردانیم و هم تقاضا برای کالاها و خدمات امریکائی ایجاد می کردیم .

به جز این کتاب گزارش مستندی در این باره وجود دارد؟

همین وزیر خزانه داری آمریکا، سال بعدش گزارشی که برای تقدیم بودجه سال 1975 به مجلس می دهد، ابراز خشنودی می کند و دلار به دلار آدرس می دهد که ما در بازگرداندن دلارها به آمریکا تا چه مقدار موفق بودیم. وی می گوید: کشورهای اوپک نسبت به پیش از گرانی قیمت نفت، چند میلیون دلار درآمد بیشتری کسب کردند که از این مقدار چند میلیون دلارش را از ما کالا و خدمات خریدند، چند میلیون دلارش را با پیمانکاران ما قرارداد بستند، چند میلیون دلارش را از ما اسلحه خریدند و چند میلیون دلارش را سرمایه گذاری کردند و نگرانی ما را به طور کامل برطرف کردند.این مجموعه اتفاقاتی است که رخ می دهد.

در یک جمع بندی بالارفتن قیمت نفت و  این اتفاقات چه منافعی برای آمریکا داشت؟ 

منافع همه جانبه ای از لحاظ تقویت دلار، تقویت تولید داخلی، هم از نظر کنترل مصرف برای آمریکایی ها داشت.

اما امروز برخی می گویند شاه به سراغ افزایش قیمت نفت رفت و آمریکایی ها این را نمی خواستند. اشتباه است.  شاه دچار دو توهم بود، یکی اینکه قیمت نفت را او بالا برده است و دوم اینکه، وقتی او قرارداد مشارکت در تولید نفت را در سال 1953 تبدیل به قراردادی خدماتی کرده است، شرکت‌های موسوم به هفت خواهران نفتی او را برای  این موضوع زمین زدند. این مسائل توهمی بیش نبود زیرا اگر شواهد را نگاه کنیم، بطور روشن نشان می دهد که افزایش قیمت جهانی نفت، خواسته آمریکایی ها بوده است و آنها بهره برداری های خود را از این ماجرا کرده اند.

شما مستندی دارید که نشان دهنده آن باشد؛ آمریکایی ها در نوع مواجهه شان با شاه، از قیمت بالا استقبال کرده باشند.

دو سه سال قبل، کتابی منتشر شد به نام پادشاهان نفت که به فارسی هم ترجمه شده است. این کتاب، بر اساس جدیدترین اسناد منتشر شده است زیرا در آنجا، بعد از 40 سال اسناد آزاد می شوند و مکانیزمی که وجود دارد، اینگونه نیست که این اسناد را یک طرفه یا هرطور که خودشان بخواهند منتشر کنند. بلکه این گونه است که اگر محققی تقاضای دسترسی به این اسناد را کند نمی توانند جلویش را بگیرند.

نویسنده این کتاب اسناد را بررسی کرده و بر اساس آن اسناد، می نویسد: نیکسون به شاه ایران گفته بود که برو درباره اینکه قیمت نفت باید بالا رود، هرچه دلت می خواهد بگو، ولی از من نشنیده بگیر. چنانکه که توضیح دادم کاملا روشن است که بعد از بالاتر رفتن قیمت ها آمریکایی ها هیچ تلاشی برای برگرداندن قیمت ها به قبل از آن گرانی ها نمی کنند و به طور کلی حداقل به دلیل بالابودن هزینه تولید نفت در آمریکا سیاست های انرژی آمریکا از قیمت های خیلی پایین نفت استقبال نمی کند.

شاه در سال 1960 که اوپک تشکیل شد، علاقه ای به حضور در آن  نداشت و در آن دوران حتی خیلی ها می گفتند که آمریکایی ها شاه را تشویق کردند تا به عضویت اوپک درآید و نقش یک نفوذی  را در آن مجموعه ایفا کند. در 10 سال نخست تشکیل اوپک نیز شاه هیچ حرفی از بالابردن قیمت نفت نزد.

در  تحریم نفتی اسرائیل که در برخی از تحلیل ها عامل بالابردن قیمت توضیح داده می شود...

در موضوع تحریم نفتی اسرائیل از سوی کشورهای عربی شاه به صراحت با آن مخالفت می کند می گوید: من تولیدم را بالا می برم تا این تحریم را خنثی کنم و مقداری هم تولید ایران در آن مقطع افزایش پیدا کرده است. باید پرسید چگونه می شود او یک باره افزایش قیمت نفت و ارزش بالای آن سخن می گوید؟ بدین خاطر که از آمریکایی ها چراغ سبز دریافت می کند.

البته خود شاه نیز بدش نمی آمد که قیمت نفت بالا رود، برای اینکه از این افزایش، درآمدهای بیشتری بدست می آورد و می توانست کارهایی را که دنبال می کرد بهتر انجام دهد. اما بدون شک چراغ سبزی برای این قضیه وجود داشته است. یعنی به هر حال این طور نبوده که خصوصا امریکا و انگلیس از این مساله ناراضی بوده باشند که سال ها بعد شاه را به خاطر این سرنگون کرده باشند.

اما چرا وقتی شاه می خواهد قراداد مشارکتی را به قرداد خدماتی تبدیل کند؛ آمریکایی ها قاطعانه مقاومت نمی کنند؟

زمانی که قیمت جهانی نفت بالا رفته است و آمریکایی ها همه را در آن کنفرانس صدا کردند و می گویند حالا که این اتفاق افتاده، باید خود را با شرایط جدید تطبیق دهیم و باید انرژی را تحت کنترل دربیاوریم.

یکی از کلیدهای سیاست جدید آمریکا کنفرانس برگزار شده، افزایش راندمان انرژی بود. اما این همه مسأله نبود. مسأله دوم تولید نفت از سایر مناطق غیر از اوپک و خلیج فارس بود. آنها گفتند که ما وابستگی بسیار زیادی به نفت خلیج فارس پیدا کردیم، این درحالیست که در سایر نقاط دنیا نیز نفت وجود دارد.

 سوال اینجاست؛ چرا در آن زمان از سایر نقاط نفت تولید نمی شد؟ در حالی که در دریای شمال از سال 1965 نفت کشف شد، پاسخ این است، برای اینکه هزینه تولید هر بشکه نفت چند برابر درآمد حاصل از فروش آن بوده است و صرفه اقتصادی نداشته است. اما در آن مقطع که قیمت نفت افزایش پیدا کرد، تولید نفت در آن نقاط دنیا صرفه اقتصادی پیدا کرد.

 محور دیگر سیاست جدید آمریکا، تولید سایر انرژی ها در کنار نفت بود که وابستگی را به نفت کاهش می داد. برای نمونه، انرژی خورشیدی در گذشته با توجه به قیمت دو دلاری نفت، نمی توانست با آن رقابت کند، زیرا استفاده از نفت در برابر آن به صرفه تر بود. درباره سیاست دوم، گرایش آمریکایی ها این بود که شرکت های نفتی این کشور، روی سایر نقاط دنیا سرمایه گذاری کنند ولذا در آن مقطع، دیگر حساسیتی وجود نداشت که کشورهای حوزه خلیج فارس بخواهند آن شرکت ها را بیرون کنند.

درست در این مقطع بود که شاه هم شعار افزایش قیمت نفت سر می داد هم روی قراردادهای نفتی خود با شرکت های غربی، با سخت گیری بیشتری عمل کرد و از قراردادهای مشارکتی به قراردادهای خدماتی روی آورد. از همین رو، در سالهای بعد این توهم را پیدا کرد که به دلیل انجام این کار، از سوی 7خواهران نفتی چوب خورده است.

شاید هفت خواهران نفتی ناراحت بودند، اما به طور حتم سیاست آمریکا این بود که هفت خواهران، بساطشان را از کشورهای حوزه خلیج فارس جمع کنند و بروند در دریای شمال، آمریکا یا کانادا و سایر مناطق غیراوپک سرمایه گذاری کنند.

و این اتفاق در همان مقطع هم افتاد.

بله دقیقا این اتفاق افتاد. یعنی آن پدیده ای که امروز به عنوان کشورهای غیر اوپک خوانده می شوند، از سال 1975 به بعد اتفاق افتاده و حاصل همین سیاست است. بدین معنا که بسیاری از کشورها نفت کشف کرده بودند اما استخراج نمی کردند. مالزی، نروژ، انگلستان و کانادا در زمره کشورهایی بودند که از سال 1975 به بعد شروع به استخراج نفت کردند و تولیدکننده نفت شدند و نفت را از انحصار اوپک خارج کردند.

غلامحسین حسن تاش

توضیح بیشتری درباره تفاوت میان قراردادهای مشارکتی و خدماتی در حوزه نفتی ارائه می دهید؟

قبل از ملی شدن صنعت نفت، ما قرارداد امتیازی با بی پی یا همان شرکت نفت انگلیسی داشتیم که به موجب آن، امتیاز استخراج، اکتشاف و هرکاری که طرف مقابل لازم می دانست را به آن شرکت در منطقه زاگرس داده بودیم و در ازای آن، 16 درصد از سود خالص فروش نفت به همراه بهره مالکانه، نصیب ایران می شد.

دکتر مصدق این قرارداد را ملغی کرد و صنعت نفت را ملی اعلام کرد. اما بعد از کودتا و فروپاشی دولت ملی وی، قرارداد قبلی احیا نشد بلکه یک کنسرسیوم نفتی جدید متشکل از شرکت های آمریکایی و انگلیسی تشکیل شد و با ایران قرارداد مشارکت در تولید امضا کرد. در واقع آمریکایی ها سهم خود را از کودتا علیه دولت مصدق گرفتند و یک باره در نفت ایران  40 درصد سهم پیدا کردند، زیرا 40 درصد سهام این کنسرسیوم جدید، برای شرکت های آمریکایی بود. 40 درصد دیگر آن نیز برای شرکت بی پی بریتانیا و باقی سهام هم برای سایر شرکت ها بود.

این کنسرسیوم دیگر قرارداد امتیازی با ایران امضاء نکرد و این قرارداد تبدیل به قراردادی مشارکتی شد. قرارداد مشارکتی به قرارداد پنجاه پنجاه معروف است. در حالی که قرارداد قبلی 60 ساله بود این قرارداد 25 یا 30 ساله بود و به این شکل بود که شرکت نفت را استخراج می کند و از هر بشکه نفت استخراجی، 50 درصد نفت برای ایران و 50 درصد دیگرش برای شرکت بود، یعنی از هر دو بشکه نفت، یک بشکه متعلق به شرکت می شد.

در همین حال، کلیه عملیات ساخت، تولید و بهره برداری بر مبنای این قرارداد بر عهده کنسرسیوم جدید بود. اما قرارداد خدماتی دارای شرایط متفاوتی است، به این معنا که همه چیز برای شماست و شرکت نفتی تنها خدمات و سرویسی را به شما ارائه می دهد و در ازای آن خدمات، درآمد کسب می کند. در قرارداد مشارکتی، تمام یا بخشی از نفت استخراجی را آن شرکت نفتی می فروخت، اما در قرارداد خدماتی، تمام این روند توسط ایران صورت می گرفت و اراده و قدرت دخالت ایران در این قرارداد بسیار بیشتر است.

شاه فکر می کرد که تغییر قرارداد مشارکتی به خدماتی از سوی او، عدم امتیازی برای شرکت های غربی بوده است. البته این تغییر هم در مقایسه با پدیده ملی شدن صنعت نفت، گام بزرگی محسوب می شود و منجر به دخالت بیشتر ایرانیان در نفت شده است و گام بزرگی بوده، منتها به دلیل بدبینی که نسبت به رژیم گذشته است ما خیلی این مساله را مهم نمی بینیم.

اما علت اینکه آمریکایی ها و انگلیسی ها برای جلوگیری از این اقدام شاه بسیج نشدند، به این دلیل بود که این موضوع اصلا برایشان مهم نبوده است. وگرنه اگر می خواستند به راحتی می توانستند مانع این کار شوند. آنها معتقد بودند که شاه باید این کار را انجام دهد تا شرکت هایی که در این منطقه حضور دارند دیگر صرفه ای برایشان نداشته نباشد و در مناطق دیگری سرمایه گذاری کنند.بنابراین سیاست حاکم بر آمریکا و انگلیس این بوده است.

متاسفانه امروزه، از آنجا که از برخی جنبه ها جمهوری اسلامی از حیث کارآمدی کارنامه خوبی از خود ارائه نداده است، بعضی ها گمان می کنند، حتما رژیم شاه خوب بوده است. این تحلیلی عوامانه و سطحی است، زیرا ناکارآمدی یک سیستم دلیلی برای خوب بودن سیستم قبلی نیست.

متاسفانه این افراد، قسمتی از سخنرانی شاه را درمی آورند و نتیجه می گیرند که شاه، آدم خوبی بود و غربی ها به این دلیل که شاه قیمت نفت را بالا برد، یا قرارداد مشارکتی را به خدماتی تبدیل کرد او را زمین زدند. درصورتی که این تحلیل ها واقعیت ندارد و باید بررسی های دقیق تری صورت گیرد، چرا که شواهد زیادی هست که عکس این موضوع را نشان می دهد و سیاست های آمریکایی ها را در ان مقطع به تصویر می کشد.


در اینجا بررسی تأثیر شوک نفتی بر نابسامانی ها اقتصاد کلان ، تورم و رکود پس از 1352 وتأثیر این نابسامانی ها در فروپاشی رژیم شاه اهمیت دارد. 

بله، این موضوع ما را وارد بحث متفاوتی می کند. برای اینکه، وقتی شوک اول نفتی اتفاق افتاد. رژیم گذشته با افزایش نجومی درآمدهای خود مواجه شد. زیرا نفتی که سی سال زیر دو دلار قیمت داشت، یک دفعه 10 دلار می شود و مسلم است که درآمدهای رژیم به شدت افزایش پیدا می کند.

 به این دلیل که برنامه های اول و دوم عمرانی در رژیم شاه کاربردی نبودند و به ملی شدن صنعت نفت برخورد کردند و اجرایی نشدند. اما برنامه های سوم و چهارم عمرانی رژیم گذشته، به دلیل اینکه رژیم مسلط و اوضاع سیاسی کشور جمع و جور شده بود، از جهت تحقق شاخص هایش بسیار موفق بودند. یعنی اگر مثلا قرار بوده در بخش صنعت، کشور با رشد 10درصدی مواجه شود. ده ونیم درصد رشد اتفاق می افتد.این البته این لزوما بدان معنا نیست که این ها برنامه هایی بودند که کشور را در مسیر توسعه قرار می دادند،از نظر  اهداف توسعه ای دارای نواقصی بودند اما اهداف تعیین شده در آن به خوبی پیاده شدند.

رشد لزوماً ممکن است به توسعه منجر نشود. خیلی ها قبلاً توسعه و رشد را یکی می دانستند اما الان تفکیک قائل می شوند. زیرا مسیر رشد ممکن است مسیری یاری بخش برای توسعه باشد و ممکن است مسیری مغایر با توسعه باشد که بطور قطع، تداوم پیدا نخواهد کرد.  اما آنچه که مسلم است برنامه های سوم و چهارم رژیم شاه در بحث تحقق اهدافش موفق بوده است. تنها بخشی که شاخص هایش در این دو برنامه محقق نشد، بخش کشاورزی بود که این موضوع خود بحث مفصلی را می طلبد. در این زمینه هم دیدگاه های بدبینانه ای وجود دارد که بر مبنای آن گفته می شود که می خواستند بخش کشاورزی را تخریب کنند. هم دیدگاه های خوش بینانه ای هست که می گوید: نمی خواستند تخریب کنند اما اشتباهاتی در بحث اصلاحات ارضی کردند.

چنانکه گفتم برنامه پنجم قبل از شوک نفتی و در جهت تداوم برنامه های سوم و چهارم در رژیم گذشته و برمبنای نفت دو دلاری تدوین شده بود اما با افزایش قیمت نفت شاه در کنفرانس رامسر با این تصور که می تواند یک شبه ره صدساله را برود در ماه های اول اجرای برنامه از مدیران سازمان برنامه می خواهد که در برنامه پنجم تجدید نظر کنند.

در کنفرانس رامسر، بعضی ها مخالف بودند، سازمان برنامه ای ها به چند دلیل مخالف تغییر برنامه بودند و استدلال آنها هم این بود که اقتصاد ایران ظرفیت جذب ندارد و پولهای بی حساب و کتاب، اقتصاد را تخریب می کند. آنها می گفتند باید این برنامه را با همان روند گذشته ادامه داد، زیرا معلوم نیست که این روند قیمت ها تداوم داشته باشد.

بالاخره ممکن است انرژی های دیگر بیایند و قیمت نفت دوباره سقوط کند. ما این درآمدها را برای آن روزهایی که قیمت نفت دوباره کاهش می یابد، ذخیره کنیم که باز در آن زمان نیز بتوانیم روند رشد خود را ادامه دهیم.

شاه در آن کنفرانس بر تغییر برنامه اصرار می ورزد و حتی می گوید: هر کس که با این ایده هماهنگی ندارد، استعفا دهد و هستند کسانی که استعفای خود را نوشتند.

اما شاه پافشاری کرد و سازمان برنامه، در برنامه تجدیدنظر کرد. وارد کردن پول نفت به اقتصاد، چاپ پول، دامن زدن به واردات انبوه کالاهای مصرفی، از آن تاریخ به بعد، کشور ما را وارد فاز رکود تورمی کرد که هنوزم گریبان ایران را رها نکرده است. در اوایل انقلاب، صف عظیمی از کشتی ها در بنادر ما وجود داشت که به مدت سه الی چهار ماه در نوبت تخلیه مانده بودند و معلوم نیست که چه میزان از اقلام مصرفی آنها خراب شد. برای نمونه بار کشتی حامل تخم مرغ خراب شد و ما باید هم هزینه سنگین توقف چندین ماهه کشتی ها را می دادیم هم باید خسارت چنین کشتی هایی را که بارشان خراب می شد را می دادیم تا آنها بروند و آن بار خراب را وسط اقیانوس تخلیه کنند و محیط کشتی را بشویند.

این موضوع باعث شد تا امام(ره) دستور دهند که کامیون داران و تریلی داران هجوم برند و بارها را تخلیه کنند، کارکرد این دستور به دلیل کاریزمایی بود که حضرت امام داشت. این مساله معضل بزرگی برای کشور شده بود و تحولات انقلاب باعث وقفه افتادن در تخلیه این کشتی ها شده بود. حجم عظیمی از کالاها و خدماتی که سفارش داده شده بود با کمبود امکانات و جاده هایی مواجه بود که بتواند آنها را به محل پروژه برساند.

 وقتی به بازار تجریش می رفتم، سردر بسیاری از مغازه ها پارچه خورده بود که به دلیل تخلف  از قیمت این مغازه تعطیل است. وقتی یک هیجان عمومی ایجاد شد و قیمت ها بالا رفت، هویدا استراتژی حمایت از مصرف کننده را برای جلوگیری از تورم ایجاد کرد و پیرو آن مغازه ها را بستند و تعاونی شهر و روستا را به منظور توزیع کالا و رساندن آن به دست مردم ایجاد کردند. این ها شواهد بروز رکود و تورم در اوج قیمت های نفت است.

قطعاً وضعیت رکود تورمی در سقوط رژیم شاه بسیار موثر بود. دلایل انقلاب بسیار متنوع است ولی نارضایتی اقتصادی، در شرایطی که قیمت نفت چند برابر شده است و انتظارات بسیار بالا رفته است، شدیدتر است و یکی از دلایل موثر انقلاب بود. توقع ها چنین بود که با این درآمدها وضع بهتر شود، اما بدتر شد. به دلیل اینکه پول ها را به مسیری بردند که نه تنها تولید کشور توسعه پیدا کرد که با رکود مواجه شد.

چاپ پول و وارد کردن درآمدها به اقتصاد کشور بدون افزایش ظرفیت های تولیدی  همان اتفاقی است که در زمان آقای احمدی نژاد هم افتاد؟

دقیقاً، به این پدیده نفرین منابع می گویند. عین این اتفاق در زمان احمدی نژاد افتاد و ما پیش بینی کرده بودیم و در این زمینه مقاله ای نوشتم و موجود است. بیماری هایی که از نبود زیرساخت حاصل می شود، محدود به این نمی شود. زیرا یکی دیگرش آن است که هر مقدار که این درآمدها(ناشی از فروش نفت) بالاتر می روند، فساد هم بیشتر و دولت ها بزرگتر و ناکارآمدتر می شوند. زیرا دولت ها، پول دستشان می آید و می روند در بخش های تصدی گری سرمایه گذاری می کنند، کارخانه ها و تاسیسات ایجاد می کنند.

با این تصدی گری، مغزشان کوچک و قدرت حکمرانی شان کمتر می شود. زیرا انرژی شان مصروف تصدی گری می شود. رابطه میان دولت و ملت بدتر می شود. زیرا دولت به یک منابعی دست پیدا می کند که ربطی به مردم ندارد و حاصل فعالیت اقتصادی آنها نیست و بنابراین نسبت به معیشت مردم بی تفاوت می شود و از مالیات زندگی نمی کند و نمی فهمد اگر مردم وضع شان بد باشد نمی توانند مالیات دهند.

در صورتی که از طرف دیگر، همچنان که کارآمدی دولت کمتر می شود، انتظارات مردم افزایش پیدا می کند و به قول مرحوم دکتر عظیمی، فاصله بین انتظارات و میزان تحقق آنها، فاصله بحران است. یعنی شما احساس می کنید که بحران در جامعه تشدید می شود.

همه این ها به این خاطر است که پول بادآورده نفت را بیشتر از ظرفیت جذب، وارد اقتصاد می شود.

بله، خود اینکه شما بتوانید تصمیمات درست بگیرید یک نوع ایجاد زیرساخت است. ایا نظام تدبیر شما می تواند تصمیمات درستی درباره این همه منابع بگیرد؟

شاه در آبان سال 55 در پاسخ به سوال خبرنگار کیهان که از او می پرسد: اگر قیمت نفت دوباره بالا رود شما چه کاری می کنید، می گوید: این بار دیگر پول های خود را آتش نمی زنیم.

دقیقاً همین طور است. اما گناه ما در دوره آقای احمدی نژاد، سنگین تر از گناه شاه در سال 1353 است. چرا؟ برای اینکه در آن تجربه، هنوز پدیده نبود زیرساخت و آفاتش انقدر مطرح و روشن نشده بود. یعنی بعد از شوک اول نفتی بود که این اتفاق در کشورهای مختلف تجربه شد  و کشورها به این نتیجه رسیدند که اگر مراقب درآمدهای بادآورده نباشید، بیشتر از آنکه نعمت باشد، نقمت می شود.

کسانی بودند که در همان زمان پیش بینی کردند و هشدار دادند، اما این ادبیات نفرین منابع آن چنان رایج و مطرح نبود. تجربه رژیم شاه و کشورهایی نظیر عربستان باعث گسترش این ادبیاتشد.

دولت موقت  سطح تولید نفت را عمداً کاهش دادند؟

بله، دولت موقت عمداً تولید نفت را کاهش دادند. خیلی جالب است مرحوم عزت الله سحابی در این قضیه بسیار موثر بود. اعتقاد وی این بود که ما اصلاً نباید در این سطح تولید کنیم. اعتقاد من در مقطعی این بود که نفت نعمت خدادادی است و باید آن را استخراج و درست استفاده کرد، اما مرحوم سحابی مفهوم نهادگرایی را بسیار خوب فهمیده بود. او دانسته بود که استفاده درست از درآمد نفتی، در ساختار توسعه نیافته اتفاق نمی افتد. بنابراین اصلاً بهتر است که آن را بیش از حد از زمین درنیاوریم.

بعدها من مطالبی از ایشان خواندم و متوجه شدم که وی این موضوع را خیلی خوب فهمیده بود. در ساختار توسعه نیافته، عملاً استفاده ای درست از این نعمت خدادادی نمی شود. بنابراین ایشان خیلی مصمم بود که رژیم شاه بیخود سقف تولید را به پنچ و نیم میلیون بشکه رسانده است. اصلاً نیازی به این مقدار نیست و ما باید در حد نیازمان استخراج کنیم. من امروز معتقدم که او خیلی خوب فهمیده بود.


لینک مطلب در سایت جماران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۴
سید غلامحسین حسن‌تاش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۱۴:۵۱
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۶ ، ۰۸:۴۵
سید غلامحسین حسن‌تاش
خبر آنلاین -  چهارشنبه 8 آذر 1396 - 08:07:00  چاپ

حسنتاش: اثر تحولات سیاسی بر بازار نفت طولانی نیست

عدم تمدید توافق اوپک موجب کاهش قیمت خواهد شد، ولی تمدید، قیمت را تثبیت خواهد کرد

اقتصاد > انرژی - غلامحسین حسنتاش کارشناس انرژی می گوید:« اثر تحولات سیاسی بر بازار نفت، معمولا میان‌مدت است و تا زمانی است که تحول ادامه داشته باشد و با آرام شدن آن به تدریج اثر آن روی قیمت کم می‌شود.»

خاطره وطن‌خواه: اجلاس 173 وزراى نفت اوپک و تولید کنندگان غیر اوپک فردا در حالی برگزارمی شود که موضع قطعی روسیه که شریک  تصمیم کاهش تولید نفت بوده،مشخص نیست.

اوپک از اجلاس 169 یعنی آذر دوسال پیش در تلاش برای تنظیم بازار نفت بوده اما تصمیم قطعی برای کاهش تولید نفت را از اجلاس 171 گرفت.حدود یکسال است که طرح کاهش تولید در حال اجراست؛این طرح سبب شد تا قیمت نفت در بازار جهانی به کانال 50 دلاری برگردد.اگرچه تحولات منطقه ای در ماههای اخیر سبب افزایش قیمت نفت شده و قیمت ها را به بالای 60 دلار در هر بشکه رسیده،اما این نگرانی وجود دارد که اگر روسیه از این توافق کنار برود،قیمت نفت سقوط کند.

 عربستان و روسیه در مجموع 21 میلیون بشکه در روز تولید می کنند.به دنبال افزایش قیمت نفت به بیش از 60 دلار در هر بشکه شرکت های تولیدکننده نفت روسیه خواستار افزایش تولید نفت برای بهره برداری از این قیمت ها هستند.با این حال  به نظر می‌رسد موضع ولادیمیر پوتین رییس جمهور این کشور همراهی با اوپک است،اما آنطور که خبرگزاری تاس اعلام کرده،رایزنی های پوتین با شرکت های نفتی تاکنون راه به جایی نبرده  و احتمال اینکه توافق اوپک این بار بدون روسیه باشد،محتمل است.

در حال حاضر تولید کنندگان نفت عموما برروى قیمت متوسط 60 تا 65 دلار توافق نظر دارند. تولید کنندگان نفت اوپک و غیر اوپک براین اعتقادند که در قیمت کف 60 دلار و میزان ذخایر نفتى موجود نزد مصرف کنندگان ساختارهاى بازار در تعادل و توازن قابل قبولى قرار مى گیرد. غلامحسین حسنتاش کارشناس انرژی در گفت وگو با خبرآنلاین معتقد است که تمدید توافق اوپک تنها سبب تثبیت قیمت ها می شود و اثری بر افزایش قیمت نخواهد داشت.لازم به ذکر است که پاسخ سئوالات به صورت مکتوب بوده است.گفت وگو با وی را بخوانید.

اجلاس اوپک برای تعیین تکلیف طرح توقف تولید نفت در حالی به زودی برگزار می شود که هنوز احتمالات بسیاری درباره موضع روسیه و عربستان وجود دارد،به نظر شما ادامه این طرح موجب افزایش بهای نفت خواهد شد؟
نه من فکر نمی کنم تمدید طرح موجب افزایش قابل‌توجه قیمت شود. عدم تمدید موجب کاهش قیمت خواهد شد ولی تمدید قیمت را تثبیت خواهد کرد.

همکاری اوپک و برخی کشورهای غیرعضو این کارتل برای کاهش تولید سبب شد تا قیمت نفت از محدوده 40 دلار به 50 دلار برسد،اما در یک ماه گذشته تحولات سیاسی قیمت نفت را به کانال 60 دلاری ارتقا داده،به نظر شما این افزایش قیمت تا چه زمانی ادامه خواهد یافت؟
ابتدا باید اشاره کنم که بنده اوپک را کارتل و عملکرد آن را کارتلی نمی‌دانم. اما در مورد اثر تحولات سیاسی، معمولا اثر این تحولات میان‌مدت است و تا زمانی که تحول ادامه داشته باشد و با آرام شدن آن به تدریج اثر آن روی قیمت کم می‌شود.

برخی پیش بینی ها حکایت از بازگشت نفت به قیمت های 2011 و 2012 دارد،آیا فکر می کنید بازار کشش نفت 70 یا 80 دلاری را دارد؟
خیر، من بسیار بعید می‌دانم، با پدیده نفت‌های شِیلی ساختار بازار تغییر کرده است. با بالارفتن نسبی قیمت تولید از شیل‌ها در ایالات‌متحده نسبتا به سرعت افزایش می‌یابد و بازار را تعدیل می‌کند، تقاضا هم آنقدر قوی نیست که تحول ایجاد کند.

اگراوپک تصمیم بگیرد که مجددا تولید نفت را کاهش دهد و سهمیه بندی ها تغییر کند،این کاهش سقف چه تاثیری بر وضعیت تولید و درآمدهای نفت ایران دارد؟
بعید می‌دانم که چنین اتفاقی بی‌افتد. اما اگر این شود، بستگی زیادی به میزان کاهش دارد اگر کاهش بیشتر از یک میلیون بشکه باشد ممکن است موثر باشد. اگر اوپک چنین تصمیم بگیرد احتمالا این بار ایران مجبور به مقداری همکاری در جهت کاهش تولید خواهد بود و در این صورت ایران مقداری کاهش تولید و مقداری افزایش قیمت را تجربه خواهد کرد که یک دیگر را تعدیل می‌کنند و درآمدهای نفتی تغییر قابل‌توجهی نحواهد داشت. اما احتمال تمدید را بیشتر می‌دانم.

آقای زنگنه اعلام کرده که ایران با ادامه طرح کاهش تولید نفت موافق است،اما به نظر می رسد این موافقت تا جایی است که سهمیه ایران کاهش نیابد،نظر شما در این رابطه چیست؟
این موضع درستی است، ایران سال‌ها تحت تحریم بوده است و عملا بازارش را به دیگران واگذاشته است و باید تا سال‌ها و تا زمانی که این جبران شود از سهمیه‌بندی به نوعی معاف باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۶ ، ۱۳:۰۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

باردیگر ابهام در تصمیمات وزارت نفت

 

 

دو روز پیش سایت خبری عصرنفت نامهای را منتشر کرده که به امضاء بیژن زنگنه، وزیر نفت برای عیسی کلانتری رئیس سازمان محیط‌زیست ارسال شده است. موضوع این نامه که در تاریخ 96/7/15 صادر شده است اخذ مجوز زیست‌محیطی برای احداث مجتمع‌های عظیم تولید پروپیلن از گازطبیعی در استان‌های گیلان و مازندران در حاشیه دریای‌خزر می‌باشد. انتشار این نامه باردیگر ابهامات، سوالات و نگرانی‌هائی را در مورد نحوه تصمیم‌گیری در وزارت نفت  بر می‌انگیزد که ذیلا به آن خواهم پرداخت:

 

 

براساس سیاست‌های ابلاغی اصل 44 قانون اساسی مقرر شده است که توسعه صنایع پائین‌دستی نفت و گاز و از جمله پتروشیمی به بخش‌خصوصی سپرده شود و دولت از سرمایه‌گزاری در این بخش اجتناب نماید در صورتی که متن نامه فوق‌الذکر صراحت دارد که وزارت نفت احداث چندین واحد عظیم پتروشیمی برای تولید پروپیلن و حتی واحدهای پائین‌دستی آن را در دست برنامه‌ریزی دارد!!

 

 

البته سرمایه‌گزاری در تولید پروپیلن برای کشور ضروری است و بسیاری از کارشناسان و متخصصین صنعت پتروشیمی پروپیلن و پلی‌پروپیلن را از حلقه‌های مفقوده پتروشیمی ما دانسته‌اند و این که وزارت نفت بالاخره به تولید این محصول توجه نموده است به نوبه خود قابل تقدیر است،  اما وزارت نفت به عنوان دستگاه حاکمیتی صرفا وظیفه دارد توسعه آن توسط بخش‌خصوصی را تمهید و تشویق نماید. بسیاری از سرمایه‌گزاران بخش‌خصوصی اگر از تامین خوراک به قیمت مناسب و از تمهید فضای کسب و کار مناسب توسط دولت و وزارت نفت اطمینان حاصل کنند حاضر به سرمایه‌گزاری در این زمینه خواهند بود. اگر شرایط برای بخش‌خصوصی فراهم شود سرمایه‌گزاران این بخش در جهت بهینه کردن منافع خود مناسب‌ترین مکان و مناسب‌ترین خوراک را انتخاب خواهند نمود.

 

 

منابع عظیم و اصلی تولید گازطبیعی در جنوب کشور قرار دارند و در حال حاضر عمده گاز مورد نیاز مناطق شمالی کشور از جنوب به شمال منتقل می‌شود و در عین حال هنوز وابستگی به گاز وارداتی از ترکمنستان وجود دارد و گرچه با توسعه فازهای جدیدتر پارس‌جنوبی در سال‌های اخیر ممکن است تعادل عرضه و تقاضای گاز در سطح کلان کشور برقرار شده باشد اما به دلیل محدودیت‌های خطوط اصلی انتقال گاز، ممکن است خصوصا در زمان‌های اوج مصرف هنوز به واردات گاز از ترکمنستان نیاز باشد، وارداتی که در بلند‌مدت چندان نمی‌توان روی آن حساب کرد،. افزون براین چندی پیش مهندس عباس شعری‌مقدم، مدیرعامل اسبق شرکت ملی صنایع پتروشیمی  گفته بود: "با مجوزهایی که داده‌ایم ٢٥ میلیون تن متانول وارد بازار جهانی می‌کنیم اما بازار امکان جذب بیش از ١٦ میلیون تن آن را ندارد". که این خود نتیجه اشتباهات گذشته است ولی در اینجا صحبت این است که با این وصف آیا بهتر نیست که واحدهای پروپیلن بر محور خوراک متانول و در نزدیکی آنها احداث شود.

 

 

البته همه اینها نیاز به مطالعه دارد. مطالعه خوراک، مطالعه بازار، مطالعات فنی/اقتصادی و غیرو و مطالعه مکان‌یابی  که تالی بعضی مطالعات دیگر است و خصوصا بستگی به محل و منبع خوراک و محل بازار عمده محصول دارد. اما نکته بسیار تاسف بار این است که در سطور پایانی نامه مورد بحث، اعتراف شده است که: "گزارشات فنی، مالی ، اقتصادی و زیست‌محیطی تهیه نشده است" و معلوم نیست بدون انجام چنین مطالعات و تهیه چنین گزارشاتی چگونه مکان با این قاطعیت انتخاب شده است.

 

 

نگارنده در نامه‌ای که در آستانه معرفی کابینه دوازدهم در مورد عملکرد مدیریت فعلی وزارت نفت به ریاست محترم جمهور نوشتم دو مورد از انتقاداتم این بود که این مدیریت درک درستی از حکمرانی ندارد و علاقمند به تصدی‌گری است و همچنین اعتقادی به اتخاد تصمیمات (و حتی تصمیمات ملیارد دلاری) بر اساس انجام مطالعات و بررسی‌های لازم  ندارد بلکه اگر گزارشی هم تهیه می‌شود (چنانچه در لابلای سطور پایانی نامه وزیر هم مشخص است)، سفارشی و برای توجیه تصمیمات از قبل اتخاذ شده است!  اینک متن نامه وزیر نفت شاهد و مهر تائیدی است بر آن دو انتقاد.

 

 

در چنین شرایطی این نگرانی وجود دارد که انتخاب مکان این طرح ها نیز مانند بسیاری از موارد دیگر در کشور، به واسطه بده بستان های سیاسی و یا در جهت تمکین به فشارهای سیاسی باشد. فشارهای سیاسی کسانی که (در خوشبینانه‌ترین نگاه) ، هنوز نفهمیده‌اند که در یک کشور توسعه نیافته، نمی‌تواند شاهد توسعه یک منطقه خاص بود و نیز بدون بهره‌وری مطلوب در سرمایه‌گزاری‌ها، نمی‌توان حتی رشد مطلوب اقتصادی را انتظار داشت تا چه رسد توسعه را.  البته از آنجا که در صدر نامه اشاره شده است که این نامه پیرو توضیحات حضوری است، می‌توان این خوشبینی را داشت که شاید نوعی هماهنگی برای شکستن فشارها صورت گرفته باشد.

 

 

در هر حال با شناختی که از دکتر کلانتری وجود دارد امید است که ایشان به عنوان معاون رئیس جمهور و با توجه به مسئولیت عمومی که در دولت دارند. بدون قانع شدن در مورد درستی کار و وجود مطالعات لازم و بدون توجه به مسائل آمایشی استان‌های گیلان و مازندران چنین اقداماتی را تائید نکند.

 

 

 

 

 

مطالب مرتبط:

احداث پتروشیمی بدون مطالعه عامل تخریب محیط زیست (مصاحبه با عصر اقتصاد)

توسعه پتروشیمی با برنامه یا  بی‌برنامه

جایگاه شرکت ملی صنایع پتروشیمی پس از خصوصی‌سازی

صنعت پتروشیمی نیازمند نقشه راه

صنعت پتروشیمی کشور در وضعیتی نگران کننده

صنعت پتروشیمی؛ متصل به زنجیره ارزش یا متکی بر یارانه

رانت‌زدائی در فرمول جدید خوراک پتروشیمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۶ ، ۰۸:۵۴
سید غلامحسین حسن‌تاش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۶ ، ۰۰:۰۴
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

عملکرد مثبت وزارت نفت در دولت یازدهم از نگاه منتقدان

هماهنگی بین وزارت نفت و دستگاه دیپلماسی عامل موفقیت در جذب سرمایه خارجی

اقتصاد > انرژی - غلام حسین حسنتاش با تاکید بر این که دولت باید بیشتر به بهره‌وری از مخازن مشترک توجه کند، عملکرد سه سال گذشته وزارت نفت را بررسی کرد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، نزدیک به چهار سال از رویکار آمدن دولت یازدهم می گذارد. دولت روحانی با توجه به اقتصادی که از گذشته به ارث برده بود زمان زیادی را برای ترمیم و بازسازی نیاز داشت و دقیقا به همین ترتیب بودجه و وقت زیادی را برای نوسازی اقتصاد کشور گذاشت.

یکی از وزارتخانه ای که به نظر می رسد توانسته عقب ماندگی ۸ سال دولت گذشته را جبران کند، وزرات نفت است.

وزارت نفت با توجه به میزان کاهش تولیدی که در قبل بوده قادر به افزایش سریع تولید در بازار شد و خارجی ها را شگفت زده کرد. اما همچنان در زمینه های بهره‌وری و برداشت از مخازن مشترک از کشورهای دیگر وزارت نفت عقب است و به گفته برخی فعالان اقتصادی باید بیشتر دولت بر این موضوع تمرکز کند. به همین ترتیب برخی کارشناسان اشکالاتی را در عملکرد این وزارت خانه همچنان می بینند.

در همین خصوص غلامحسین حسن تاش، کارشناس اقتصادی در گفت و گو با خبرآنلاین عملکرد این وزرات خانه را بررسی کرد. در ادامه مشروح این گفت و گو را می خوانید:

عملکرد وزارت نفت در سه سال گذشته چگونه ارزیابی می کنید؟

عملکرد وزارت نفت در سه سال گذشته دارای  جنبه‌های مثبت و منفی بوده است. اینکه وزارت نفت توانست بخش استخراج و تولید را آماده کند که به محض رفع محدودیت‌ها تولید را به رکوردهای قبلی برساند و اینکه توانستند بازارهای مقصد نفت‌خام ایران را به سرعت احیا کنند مثبت بوده است. تحرک نسبی که در پیشرفت فازهای میدان گازی پارس‌جنوبی بوده مثبت بوده است.

 اما جنبه‌های منفی نیز وجود داشته است: در رابطه با سرمایه‌گذاری روی میادین نفتی بیش از یک سال وقت صنعت‌ نفت و کشور صرف یک جهت‌گیری غلط و یک مدل قراردادی مبهم شد. در مورد لایه نفتی پارس‌جنوبی که با قطر مشترک است و رقیب به سرعت در حال تخلیه آن است، هنوز اقدام جدی نشده است. علاوه بر این در این سه سال بسیاری از بخش‌های صنعت نفت رها شده بوده‌اند، شرکت ملی صنایع پتروشیمی نتوانسته است جایگاه خود را در شرایط پس از سیاست‌های ابلاغی اصل ٤٤ و واگذاری پتروشیمی‌ها پیدا کند. تصمیم‌گیری‌های نه‌چندان درست و هزینه‌ساز نیز وجود داشته است شاید یکی از مشخص‌ترین مصادیق آن طرح پالایشگاه‌های هشت گانه سیراف باشد، طرحی که بدون  مطالعات جامع  در مورد تامین خوراک و آینده بازار محصولات و مقیاس بهینه اقتصادی و توجیه اقتصادی و غیره، شروع شد و هزینه‌های زیادی روی آن شده و حال به مشکلات برخورد کرده است.

در مورد امر بسیار مهم بهره‌وری انرژی نیز دولت ابتدا برخورد جدی نشان داد و در طرح خروج غیرتورمی از رکود و بودجه سال جاری موارد مهمی در نظر گرفته شده بود ولی عملکرد در این مورد ضعیف بوده است. معضل سوزاندن گازهای همراه نفت نیز هنوز وجود دارد و از همه مهم‌تر در امر خطیر تزریق گاز کافی به میادین نفتی برای تولید صیانتی و افزایش بازیافت، هنوز کوتاهی زیادی وجود دارد.

از نظر دیپلماسی نفتی نیز به نظر من صنعت نفت عملا هنوز از لاک انفعال دوران تحریم خارج نشده و یک برخورد فعال را پیش نگرفته، به عنوان مثال با رفع بهانه تحریم، ما باید تکلیف‌مان را زودتر با قرارداد صادرات گاز به پاکستان روشن می‌کردیم یا می‌توانستیم در همکاری‌های منطقه‌ای انرژی مثل خط‌لوله موسوم به «تاپی» برخورد فعال‌تری داشته باشیم.

هفده تفاهم نامه بعد از توافق برجام امضا شده، اما هنوز در مرحله تفاهم نامه است و برخی تحلیل گران نسبت بهاجرای آنها چندان امیدوار نیستند.به نظر شما علت عملیاتی نشدن این تفاهم نامه ها چیست؟ وآیا برای صنعت نفتتبعاتی در پی خواهد داشت؟

با یک جستجوی اینترنتی می توان در ده دوازده سال گذشته انبوهی از تفاهم نامه های نافرجام را  در صنعت نفت پیدا کرد. متاسفانه  آمار این تفاهم نامه ها که بعضا هم قرارداد جلوه داده می شود خودش به یک شاخص عملکرد و رقابت بین دولت ها تبدیل شده است درصورتی که تفاهم نامه ای که بتواند به فرجام برسد مهم است.

گاهی شرکت ها به انگیزه روزآمد کردن اطلاعات خود و سنجش وضعیت و حتی گاهی برای امتیاز گرفتن از مخالفین و رقبای ایران،  می آیند و تفاهم نامه امضاء می کنند .

وزارت نفت در یک هماهنگی فعال با دستگاه دیپلماسی کشور یعنی وزارت خارجه، باید بتواند قبل از امضاء تفاهم نامه ها از وضعیت و نیت شرکتی که می خواهد با آن تفاهم نامه امضاء کند آگاه شود. زیاد شدن تعداد تفاهمنامه های نا فرجامی که به قرارداد منتهی نمی شود نیز می تواند به نوبه خود  فضای کسب و کار کشور را بد جلوه بدهد. 

 

چرا وزارت نفت از ظرفیت های خالی پیمانکاران و سازندگان داخلی استفاده نمی کند؟ دلیل این مشکل سیاستهای وزارت نفت است؟ یا توان شرکت ها پایین است؟

ممکن است توان پیمانکاران نیز پائین باشد اما به نظر من اراده جدی نیز در حمایت از پیمانکاران داخلی وجود ندارد. به عنوان شاهد شما می بینید که برای تجدید نظر در قراردادهای خارجی کمیته ویژه درست می شود و کلی همایش و سمینار برگزار می شود و وقت بسیار زیادی مصروف می شود، اما  تلاش زیادی  در جهت حل مشکلات پیمانکاران داخلی و تقویت و حمایت از آنها نمی شود و به محض این که احتمال آمدن خارجی ها مطرح می شود داخلی ها فراموش می شوند و بعضا حتی مناقصه های رسمی باطل می شود. من بارها عرض کرده ام که اگر بخواهیم کشور در مسیر رشد و توسعه قرار گیرد و از وابستگی به تک محصولی نجات یابد و صنعت نفت بجای این که موتور تشدید این وابستگی باشد به لوکوموتیو توسعه تبدیل شود، باید تقویت توانائی های داخلی بسیار جدی گرفته شود.

 

به نظر شما وزارت نفت باید برای طرح های نیمه تمام به خصوص در صنعت پتروشیمی و پالایش چه تدبیریبیاندیشد؟

واقعیت این است که شواهد زیادی وجود دارد که در سی سال گذشته اغلب قریب به اتفاق طرح ها و پروژه های صنعت نفت مبتنی بر مطالعات جامع  و کامل و درستی نبوده است ولذا به نظر من قبل از هرچیز باید در مورد این طرح ها و پروژه ها تجدیدنظر اساسی صورت گیرد  و بسته به میزان پیشرفت کار این طرح ها و پروژه ها و میزان هزینه ای که شده است،  متوقف و یا اصلاح شوند و صرفا آنهائی که معلوم شد منطقی و اقتصادی هستند اولویت داده شود. همچنین به نظر من تا وقتی که بحران های جدی در اقتصاد  و محدودیت سرمایه و امکانات در کشور وجود دارد و انبوهی از طرح ها و پروژه های نیمه تمام روی دست کشور است، شروع کردن طرح های جدید و مثلا هر روز یک منطقه ای را قطب سوم و چهارم پتروشیمی اعلام کردن بسیار غلط است و قطعا بر انبوه طرح های نیمه تمام خواهد افزود معمولا این طرح ها در تسطیح زمین و مقداری از کارهای ساختمانی پیش می رود ولی در اصل کار که نصب ماشین آلات و تاسیسات است گیر می کند و البته فرصت زمین و بازی جاذبه مستغلات برای عده ای فراهم می کند. 

 

 در حال حاضر تولید عراق ۲۵ درصد بیشتر از ایران در زمینه نفت خام است، ایران در سال جاری از تمام ظرفیتهای خود برای تولید نفت بهره گرفت با توجه به تصمیم اوپک مبنی بر مستثنی قراردادن ایران از طرح کاهش تولیدنفت اگر ایران درافزایش ظرفیت از کشورهای همسایه جا بماند چه تبعاتی برای اقتصاد ایران در پی خواهد داشت؟

بر اساس آخرین گزارش ماهانه سازمان اوپک در ماه فوریه 2017 ، تولید نفت ایران کمی کمتر از 3.8 میلیون بشکه در روز و تولید نفت عراق کمتر از 4.5 میلیون بشکه در روز بوده است یعنی تولید نفت عراق حدود 18 درصد بیشتر از ایران بوده است. البته ایران بیش از 500 هزار بشکه در روز هم تولید میعانات گازی دارد که عراق ندارد. از نظر من جا ماندن از افزایش ظرفیت از کشورهای همسایه هیچ اهمیتی ندارد چرا که ظرفیت تولید یا میزان تولید هر کشور بستگی به عوامل زیادی مانند سیاست اقتصادی کشور، میزان ذخائر نفت و گاز ، سیاست های انرژی و غیره دارد . آنچه که مهم است جا نماندن از کشورهای رقیب در بهره برداری از مخازن مشترک است. ممکن است سیاست یک کشور این باشد که بیش از حد اقتصاد خود را وابسته به نفت نکند و ذخائر را برای نسل های آینده نگهدارد یا ممکن است کشوری مانند ما ذخائر عظیم گازی داشته باشد و در داخل گاز را جایگزین مصارف نفتی کند و نفت بیشتری را برای صادارت آزاد کند بنابر این  مقایسه صِرف ظرفیت یا میزان تولید نفت خام و رقابت در این زمینه از نظر من کاذب است، اما در مخازن مشترک اگر ما از کشور مقابل عقب بیافتیم هرگز قابل جبران نیست و متاسفانه در اغلب مخازن مشترک عقب هستیم و در مخازن مشترک با عراق هم این اتفاق در حال رخ دادن است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۳۷
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۱۹
سید غلامحسین حسن‌تاش