وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۴۶ مطلب با موضوع «گاز :: صادرات گاز» ثبت شده است


در سال 1380 بعد از رای مجدد جناب سید محمد خاتمی جلسه‌ای توسط جبهه مشارکت در مورد عملکرد وزارت نفت برگزار شد. گفته شده بود که این جلسه برای تصمیم‌گیری در مورد معرفی یا عدم معرفی مجدد مهندس بیژن زنگنه برای وزارت نفت است. در آن جلسه چند نفر از معاونین و مدیران بالای وزارت نفت در دفاع از عملکرد ایشان آمده بودند و من نیز همراه با چند نفر دیگر برای نقد عملکرد ایشان. بیشتر وقت جلسه به بحث در مورد توسعه میدان نفتی دارخوئین به عنوان مصداقی از سوء عملکرد وزارت نفت در توسعه میادین نفتی گذشت و مشخص شد که هیچ نقشه راه روشنی در وزارت نفت برای توسعه میادین نفتی در قالب قرارداد بیع‌متقابل وجود نداشته است و مشخص شد که در مورد میدان نفتی دارخوئین قبل از اینکه حتی مطالعات اکتشافی میدان  به پایان رسیده باشد قرارداد توسعه میدان با شرکت انی (ایتالیا) ، منعقد شده و مشخص شد که خصوصا در قالب قرارداد بیع‌متقابل وقتی ارائه طرح توسعه جامع میدان (MDP) بعهده شرکت خارجی (که دنبال منافع خود است) گذاشته می‌شود و هیچ اشرافی در طرف ایرانی وجود ندارد، چه خطراتی برای منافع ملی و تولید صیانتی وجود دارد. البته بعدها با بالا رفتن قیمت جهانی نفت لطف خدا شامل شد و اشکالات قرارداد دارخوئین پوشانده شد.

در ادامه آن جلسه من نیز بیش از نیم ساعت در مورد مصائب مدیریت صنعت نفت و خصوصا ابعاد بی‌مطالعه عملکردن، سخن گفتم که از آنجا که بعدا بسیاری از آنها را نوشته‌ام اینجا تکرار نمی‌کنم. وقتی به قول معروف جنگ مقلوبه شد و استدلال کم آمد یکی از مدیران بالای نفت که در پنل بحث و گفتگو نبود و بعنوان مستمع حضور داشت قافیه را تنگ دید و به کمک طرفداران وزیر شتافت و  حضار را مخاطب قرار داد که اینها (یعنی مخالفین وزیر) همان‌ها هستند که ضد توسعه کشور هستند!!  این فرد برشتافته، مدیری بود که قبلا در سازمان برنامه و بودجه در موضع اِشراف به بخش انرژی و وزارت نفت قرار داشت و حالا چند سالی بود که به وزارت نفت آمده بود و مادون وزیر بود، که البته این خود از عجایب این مُلک است. بگذریم. ایشان را پاسخ دادم که اگر آنچه شما بزرگواران به سر کشور آورده‌اید و اتلاف منابعی که شما کرده‌اید، توسعه و حرکت به سمت توسعه یافتگی محسوب می‌شود! بله من معترفم که مخالف توسعه کشورم هستم!!

اخیرا در جلسه‌ای در یک انجمن علمی اتفاقی افتاد که آن خاطره را برایم تداعی کرد. بزرگواری از مدیران جوان نفت چنان در وصف پدیده LNG و اهمیت  آن و ضرورت سرمایه‌گزاری بر روی آن برای ایران سخن می‌گفت که انگار این پدیده (حداقل در ایران) تازه کشف شده است. بعد از صحبت ایشان مقاله آبان‌ماه 1381 خود تحت عنوان "سنجش پروژه‌های مایع‌سازی گازطبیعی" را نشان دادم و یادآور شدم که نمی‌شود همه چیز را دائم از نو شروع کنیم و یادور شدم که فلسفه نوشتن آن مقاله این بود که همین وزیر فعلی نفت که در آن زمان هم وزیر بود، مجوز سرمایه‌گزاری برای تولید 36تا 40 میلیون تن LNG را در قالب 4 پروژه 8 تا 10 میلیون تُنی، از شورای اقتصاد درخواست کرده بود و دبیر شورای اقتصاد از من نظر خواسته بود و این متن را بعنوان نظر برای شورای اقتصاد نوشتم و بعدا با تغییراتی آن را در قالب یک مقاله منتشر کردم. بخشی از نتیجه‌گیری مقاله را از رو خواندم  در آنجا گفته بودم که آن پروژه‌ها بی‌مطالعه، بلند پروازانه و غیرقابل تحقق است و باید با مطالعه و درست و بطئی حرکت کرد. و نتیجه گرفتم که الان باز دارید بدون مراجعه به آن تجربه چرخ را از نو می‌سازید و گویا بازهم می‌خواهید بدون مطالعات کافی هزینه‌هائی را شروع کنید و اشاره کردم که در حالی که حرف‌های من در آن مقاله درست درآمد و از آن چهار پروژه تنها یک "ایران LNG" باقی ماند و  ظرف قریب به 15 سال حدود دومیلیارد دلار در پروژه "ایرانLNG" خرج شده است و هنوز صاحب حتی 1 تُن ظرفیت تولید LNG هم نیستیم، ولی علی‌القاعده باید زیرساخت‌های ساحلی و خشکی آن فراهم شده باشد، اما یکباره می‌روید سراغ FLNG  یا تاسیسات شناور تولید LNG که بعد هم معلوم می‌شود که کشتی‌ای (یا در واقع بارجی) بوده است که برای کشور کلمبیا ساخته شده بوده و برنامه تولید گاز کلمبیا برای تامین گاز آن کشتی پیش نرفته بوده و سازنده یک سال و نیم است کشتی روی دستش مانده و پرداخت اقساطش به بانک چینی عقب افتاده و حالا قرار است به قول معروف آن را به ما بیندازند آن هم نه بصورتی که حداقل ما صاحب این کشتی و وارد به فناوری و بازاریابی و دانش LNG شویم بلکه بصورتی که تنها گاز ارزانی را به کشتی بفروشیم و احتمالا سازنده را از ورشکستگی نجات دهیم. و توضیح دادم که همین کارها موجب بی‌اعتمادی به تصمیمات نفت شده است.

بعد از این عرایض من، آن مدیر جوان بزرگوار، فرمود همین شما بودید که با این مقالات جلوی این کارها را گرفتید وگرنه  بازار 140 میلیون تنی LNG آن روز به 260 میلیون تن امروز رسیده و اگر آن روز شما جلوی آن کار را نمی‌گرفتید امروز سهم بزرگی در بازار LNG داشتیم. دوست دیگری هم به پشتیبانی عملکرد نفت درآمد و گفت اگر دولت احمدی‌نژاد نیامده بود همه پروژه‌ها پیش رفته بود. یعنی یکبار دیگر ما تلویحا متهم به ضدیت با پیشرفت و توسعه شدیم.

مجددا توضیح دادم و یادآور شدم که شورای محترم اقتصاد وقت، هیچ وقعی به نظر کارشناسی بنده نگذاشت و 40 میلیون تن تصویب شد و چهار طرح LNG به نام‌های مختلف "ایرانLNG" و "پرشین LNG" و غیرو شکل گرفت و هزینه‌های زیادی هم شد اما نه در دولت احمدی‌نژاد بلکه تا پایان همان دولت اصلاحات به دلیل این که اساسا گازی برای تبدیل به LNG وجود نداشت سه تا از آن پروژهها خط خورد و یکی از آنها آن باقی ماند و دومیلیارد دلار و میلیاردها تومان از جیب ملت در آن هزینه شد و می‌شود و یک تن ظرفیت تولید LNG هم هنوز از آن در نیامده است.

البته صحبت‌های دیگری هم در مورد تزریق گاز به میادین نفتی و صادرات مشعشع! گاز از طریق خط‌لوله (دومیلیارد دلاری)  به پاکستان (که هنوز پا در هواست) و غیرو هم مطرح شد. و انشاءالله قرار است جلسات آن تداوم یابد.

نکته جالبی هم در حاشیه جلسه مطرح شد که: متولدین دهه سی (منظور بنده حقیر بودم) چقدر پر رو هستند که خودشان خراب کرده‌اند و خودشان مدعی هستند. در آنجا فرصت کافی نشد که توضیح کافی دهم که متولدین دهه سی دو دسته‌اند یک دسته آنها که به تناسب وسعت و گسترش انحرافات و اشتباهات و مفاسد، روز بروز بیشتر فاصله گرفتند و نقد کردند و بیشتر طرد شدند و بیشتر چوب خوردند و خون دل خوردند و منزوی شدند و یک دسته آنها هستند که هنوز در قدرتند و می‌تازند و همه را می‌خرند و می فروشند و طرح‌ها و پروژه‌های بی‌مطالعه جدیدی چون سیراف تعریف می‌کنند و گویا قرار است جرایم اعمال دسته دوم هم به پای چوب خوردگان دسته اول گذاشته شود.

ایکاش روزی ما را بابت ضدیت با توسعه و پیشرفت کشور محاکمه کنند بلکه در محکمه حرفهای ما شنیده شود. تا معلوم شود چه کسانی با توسعه کشور ضدیت دارند. آنها که اموال مردم را بیمطالعه تلف کرده و میکنند یا آنها که نقد میکنند بلکه بتوانند قدری جلوی این ریخت و پاشها را بگیرند؟ و توضیح دهم که توسعه ‌یافته‌ها چگونه تصمیم می‌گیرند و اینها چگونه!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۳۰
سید غلامحسین حسن‌تاش

1-               چرا قیمت گذاری گاز صادارتی به یک مبحث مناقشه برانگیز در کشور ما تبدیل شده است؟

 

پاسخ 1- متشکرم از شما ؛ سوال جالب و خوبی است. به نظر من دو علت دارد. علت اصلی این است که اصولا گازطبیعی قیمت جهانی ندارد و قیمتهای گاز منطقه‌‍ای است ‍‍و تفاوت زیادی هم بین مناطق مختلف وجود دارد. مثلا در حالی که در همین هفته گذشته قیمت گاز در بازار ایالات متحده 2.5 دلار در هر میلیون بی تی یو بوده است در بازار اروپا حدود 7 دلار یعنی نزدیک به سه برابر بوده و در بازار آسیای غربی باز هم بالاتر. در مورد ایران از آنجا که در موقعیتی قرار گرفته است که به بازارهای مختلف دسترسی دارد مساله پیچیده تر است. ما همکنون به ترکیه گاز صادر می کنیم که نزدیک به بازار اروپا است و هم دسترسی به بازارهای جنوب خلیج فارس داریم که قیمت در آن بسیار متفاوت از اروپاست و  پاکستان متفاوت از خلیج فارس. حال در این شرایط نسبتا پیچیده که ذاتا مناقشه برانگیز است، اگر مطلعین و متخصصین و کارشناسان و ذینفعان نسبت به عملکرد وزارت نفت اعتماد داشته باشند که بهترین بازار و بهترین قیمت را براساس مطالعات جامع انتخاب می‌کند، و وزارت نفت هم با همان مطالعات و بررسی‌ها کار اقناعی کند مناقشه‌ها کمتر و کمتر می‌شود اما متاسفانه عملکرد وزارت نفت به گونه بوده است که به مناقشات دامن زده است و خصوصا اشتباهات اساسی در قیمت گذاری در قرارداد کرسنت و تبعات آن و یا انتخاب پاکستان به عنوان یک بازار هدف، اعتمادها را سلب کرده است. متاسفانه این روال ادامه دارد مثلا در چند ماه گذشته شاهد بودیم که ناگهان بدون اطلاع و درگیر بودن شرکت ملی گاز یا شرکت صادرات گاز که در هرحال بطور نسبی در این زمینه‌ها مطلع تر هستند، قرارداد یا تفاهم‌نامه‌ای  برای فروش گاز به یک سیستم مایع‌سازی شناور (FLNG)، منعقد شده که شبهات زیادی در مورد قیمت آن مطرح شد و وزات نفت عقب نشینی کرد وعقب نشینی وزارت نفت از آن، نشان داد که بی مساله نبوده است.

 

2-               به نظر شما چطور می شود این مشکل را از پیش روی صادارت گاز ایران برداشت؟

 

پاسخ 2- به نظر من با توجه به شرایطی که عرض کردم تا زمانی که قیمت گاز استاندارد و جهانی نشود نمی‌توان این مناقشه را کاملا بر طرف کرد. اما هر چقدر وزارت نفت بتواند جلب اعتماد کند و ذیمدخلان حس کنند که تصمیمات براساس مطالعات جامع اتخاذ می‌شود و قیمت‌گذاری براساس بهترین فرمول‌ها انجام می‌پذیرد و کار در دست خبرگان است این مناقشات فروکش می‌کند و برعکس.

 

3-               قیمت LNG در بازارهای جهان بالا نیست با این حال رقابت فشرده ای میان کشورها برای در دست گرفتن بازار در جریان است   با توجه به قیمت پایین LNG در بازارهای جهانی چه فرمولی در تعیین قیمت خوراک LNG در کشورمان مناسب است؟ اصولا از حیث تامین خوراک چه تفاوتی میان یک واحد پتروشیمی و کارخانه ال ان جی یا اف‌ال‌ان‌جی وجود دارد؟ راهکار مناسب برای جلب نظر بخش خصوصی داخلی و خارجی برای فعالیت در این حوزه چیست؟

 

پاسخ3- باید ببینیم در مورد کدام بازار صحبت می‌کنیم قیمت‌هائی که در پاسخ سوال اول اشاره کردم در واقع مربوط به LNG بود. در روز 18 فوریه سال جاری (2018) قیمت LNG در پایانه‌های اروپا 7 دلار در هر میلیون بی‌تی‌یو و در پایانه‌های ژاپن و چین 10 دلار در همین مقدار بوده است.این تفاوت به هزینه حمل و شرایط هر بازار مربوط می‌شود. تعبییر کلمه خوراک برای LNG تعبییر درستی نیست. این تعبییر مربوط به واحدهای پتروشیمی است که گاز تبدیل به محصولات متفاوتی می‌شود . در واحدهای LNG گاز در شرایط خاصی فشرده و به حدود یک ششصدم حجم خود می‌رسد و در آن شرایط مایع می‌شود این مایع با کشتی‌های مخصوص حمل و در ترمینال‌های مقصد، گاز باز می‌شود و به حالت اولیه برگردانده می‌شود و این روش حمل گاز یک جایگزین برای خطوط‌لوله است در سیستم‌های شناور مایع‌سازی (FLNG)، مایع‌سازی هم بجای یک واحد ساحلی بر روی کشتی انجام می‌شود. بنابراین بستگی دارد که هزینه مایع‌سازی و حمل چقدر است و این گاز (بصورت مایع شده) به کدام بازار می‌رود. قیمت گاز هم در بازارهای مختلف (به تبع قیمت نفت‌خام) در نوسان است ولذا نمی‌توان قیمت را در قرارداد ثابت در نظر گرفت بلکه باید قیمتی باشد که با توجه به نوسانات قیمتی نفت‌خام یا فرآورده‌های نفتی نوسان کند. اگر مالک گاز خودش مایع‌سازی و صادرات را انجام دهد، حتما بررسی اقتصادی کرده است که این روش برایش از فروش بصورت احداث خط‌لوله مقرون به صرفه تر است مثلا کشور قطر که جزیره است اگر می‌خواست گاز را با خط لوله به کشورهای دیگر ببرد باید خط‌لوله دریائی می‌کشید و از کشورهای مختلف عبور می‌کرد که پر ریسک و پر هزینه است ولذا روش مایع‌سازی را انتخاب کرده و LNG را به بازارهای مختلف صادر می‌کند و تنها در شرایطی که قیمت جهانی نفت و به تبع آن گاز خیلی خیلی پائین بیاید ممکن است ضرر کند کما این که در مورد خط‌لوله هم همین است و اینها مطالعاتی است که باید ابتدا انجام شود.

اما اگر واحد LNG یا FLNG متعلق به خود صاحب گاز نباشد مساله قدری پیچیده‌تر است و شاید بهترین روش این باشد که گاز به واحد تحویل شود و LNG تحویل گرفته شود و هزینه تبدیل (Conversion Fee) پرداخت شود. یک راه هم این است که بازار هدف (یا ترکیبی از بازارهای هدف تعیین شود) و قیمت بر اساس آن بازارها  با کسر هزینه تبدیل و سود منطقی تبدیل کننده یا به عبارتی براساس خالص برگشتی (Netback Pricing) ، تعیین شود. اینها باید توسط متخصصین این کار بررسی و انجام شود.

بخش خصوصی نیاز به فضای کسب و کار مناسب، ثبات اقتصادی و ثبات در سیاست‌های دولت، تضمین بلندمدت تامین گاز و شفافیت در فرمول‌ها دارد به هرحال ما که نمی‌توانیم یا دلیلی ندارد چرخ را از نو بسازیم در همه این زمینه‌ها تجربیات و روش‌های جهانی وجود داد. تنظیم مقررات برای بخش خصوصی باید بگونه‌ای باشد که رانت‌جوئی را تشویق نکند بلکه کارآفرینی مولد را تشویق کند.

 

4-               تقریبا واضح است که ریسک سیاسی بالا هموار یکی از موانع توسعه صادرات گاز  ایران به کشورهای همسایه بوده است به نظر شما برای جذب بازارهای مناسب برای گاز ایران در منطقه آیا اهرمی جز قیمت‌گذاری مناسب و منطقی در بازار رقابتی امروز وجود دارد؟ چرا قراداد کرسنت با قراردادهایی نظیر دلفین (صادرات گاز قطر به امارات) که  در همان زمان و با شرایط مشابه کرسنت منعقد شده بود مقایسه نشد؟

 

پاسخ 4- واقعیت این است که در حال حاضر بزرگترین مانع برای صادرات گاز ایران مساله سیاست خارجی و روابط بین‌المللی کشور است. به نظر من حداقل تا ده سال آینده بازارهای معتبر گاز به روی ما بسته است چراکه بازارهای معتبر و منظم برنامه‌های بلندمدت دارند و طبیعت بازار گاز هم مستلزم برنامه‌ریزی‌های بلندمدت است و این بازارها به دلیل طولانی شدن وضعیت بحران روابط خارجی ما و طولانی شدن دوران تحریم‌ها ایران را از برنامه‌های بلندمدت خود حذف کرده‌اند و تا قبل از این که این شرایط فراهم شود صحبت کردن از بقیه مسائل انتزاعی است. اما اگر فرض کنیم که این شرایط حل شود بله طبیعتا مساله قیمت هم بعنوان یک عنصر رقابت مطرح است ولی تنها این نیست مثلا برای خیلی‌ها و خصوصا اروپائی‌ها مساله متنوع‌سازی مبادی تامین گازشان بسیار مهم است که از انحصا روسیه خارج شوند. داستان دلفین قدری متفاوت است قرارداد دلفین در زمان قرارداد کرسنت چندان مطرح نبوده و اطلاعاتی از آن در دسترس نبوده است اولین صادرات گاز قطر به امارات و عمان از طریق خط‌‌لوله دلفین در سال 2007 آغاز شده در حالی که قرارداد کرسنت در سال 2001 منعقد شده است.شرایط قرارداد دلفین نیز مشابه کرسنت نیست و متفاوت است. مساله اصلی کرسنت این چیزها نیست مساله این است که در قرارداد کرسنت قیمت گاز یکبار در همان زمان انعقاد قرارداد براساس قیمت نفت آن زمان تعیین شده ولی در آن قیمت فیکس یا ثابت شده است و امکان نوسان آن متناسب با نوسانات قیمت نفت‌خام پیش‌بینی نشده بوده است، این روش در قراردادهای گازی متداول نیست و مشکل خصوصا وقتی بارز شد که یکی دو سال بعد قیمت جهانی نفت‌خام به شدت افزایش یافت.

 

5-               ارزیابی شما از نحوه قیمت گذاری گاز صاداراتی به کشور ترکیه چیست؟ به نظر شما چه عاملی در افزایش سهم  آذربایجان و روسیه در صادرات به ترکیه در رقابت با کشورمان موثر بوده؟

 

پاسخ 5- قیمت‌گذاری در قرارداد صادرات گاز به ترکیه از ابتدا براساس فرمول‌های متداول بین‌المللی بوده است و اشکالی در آن نیست. در مورد آذربایجان و روسیه اولا تا پایان سال 2016 که اطلاعات قطعی در دسترس است صادرات ما به ترکیه بیشتر از آذربایجان بوده است و فکر نمی‌کنم در 2017 هم تغییری کرده باشد. اما صادرات روسیه حدود سه برابر ما است. در سال 2017 براساس سالنامه آماری  شرکت بی‌پی صادرات ما به ترکیه 7.7 میلیارد مترمکعب آذربایجان 6.5  و روسیه 23.2 میلیارد مترمکعب بوده است. به هرحال برای ترکیه هم می خواهد سبد وارداتش متنوع باشد و شرایط جهانی و تحریم‌ها و نیز میزان مراودات سیاسی و تجاری‌اش با کشورهای مختلف نیز مطرح است.

 

6-               بر اساس قرارداد از نظر حجمی، سقف صادرات ایران به ترکیه، حدود ۱۰ میلیارد متر مکعب در سال پیش بینی شده است. اما آمار صادارت گاز ایران نشان میدهد که صادرات واقعی در بهترین حالت در حدود ۹ میلیون متر مکعب بوده است. کند. در سوابق صادرات به ترکیه  برای هر هزار متر مکعب گاز ایران، قیمت۴۹۰ دلار هم وجود دارد . در حالی که گاز آذربایجان حدود ۱۵۰ دلار و روسیه ۶۵ دلار برای ترکیه ارزان تر بوده است .بسیاری از کارشناسان معتقدند که این قیمت گذاری باعث تضعیف جایگاه ایران در تامین انرژی ترکیه شده است. نظر شما در این مورد چیست؟

 

پاسخ6- چند نکته در ایجا مطرح است اول- این که صادرات گاز به ترکیه در سقف قرارداد محقق نشده است عمدتا ناشی از عدم توانائی ایران در تحویل بیشتر گاز به دلیل محدودیت‌ها بوده است نه به لحاظ قیمت. دوم- در مورد قیمت آذربایجان نمی‌تواند برای ما ملاک باشد چراکه یک کشور بسته است و بازارهای محدودی دارد و ناچار است در قیمت پائین‌تر بفروشد و توان تامین کل نیاز ترکیه را هم ندارد. رقیب اصلی ما در ترکیه روسیه است در همین قرارداد فعلی ما با ترکیه مکانیزم تعدیل قیمت (متناسب با نوسانات قیمت جهانی نفت) پیش‌بینی شده است و در مورد تفاوت قیمت ما با روسیه هم ترک‌ها نهایتا از طریق محاکم بین‌المللی پیگیری کردند و مابه‌التفاوت را پس گرفتند به نظر من اگر ما به موقع فعال برخورد کرده بودیم کار به محاکم بینالمللی نمیکشید البته ترکها شکایات دیگری هم در مورد کیفیت گاز و قطعیهای پیشبینی نشده هم داشتهاند اما در مورد قیمت میشد که از رفتن به محکمه جلوگیری کرد. سوم- این که اگر ترک‌ها متقاضی گاز بیشتر از ایران باشند خوب به هرحال برای قرارداد جدید وارد مذاکره می‌شوند و با تجربه قراردادهای قبلی خود چانه‌زنی می‌کنند. چهارم- در مورد نزدیک شدن گاز ما به اروپا علاوه بر امریکائیها، روسها هم مخالفند و بر روی حفظ انحصار خود در بازار اروپا و بازارهای متصل به آن حساسند و شاید ارادهای برای برانگیختن آنها نباشد. پنجم و شاید از همه مهمتر این است که راهبردها و سیاستهای گازی ما تبیین شده و روشن نیست. ولذا ضمن این که قیمت هم مهمتر نیست اما به نظر من مشکل اول ما در این مورد قیمت نیست و مسائل سیاسی است وگرنه اگر اراده دو طرف بر توسعه تجارت گازی باشد، قیمت قابل توافق است.

 

7-               چرا در حالی که در این قرارداد با طرف مقابل به مشکل خوردهایم هنوز میگوییم سایر قراردادهای گازی هم باید مشابه قرارداد صادارت گاز به ترکیه باشد.

 

پاسخ 7- اولا من معتقد نیستم که ما در این قرارداد به مشکل اساسی خوردهایم کما این که صادرات تداوم دارد. ثانیا بعید است کسی بگوید که قیمت با جاهای دیگر باید مانند ترکیه باشد چون چنانچه عرض کردم قیمت گاز جهانی نیست. قرارداد باید استاندارد باشد و طبق فرمولهای متداول جهان باشد که در مورد ترکیه کم و بیش این گونه است.

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۳۷
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۶ ، ۰۰:۲۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

 

نسخه متنی :

 

 

۱۰ وجهی چالش‌های گاز ایران

شماره روزنامه:۴۰۵۱

تاریخ چاپ:

شماره خبر:۱۱۰۱۷۹۱

گروه: نفت-و-پتروشیمی

دنیای اقتصاد: در طول دولت یازدهم، ۱۱ فاز استاندارد میدان گازی پارس‌جنوبی به بهره‌برداری رسیده که به معنای افزایش بیش از ۲۵۰ میلیون مترمکعبی تولید گاز کشور در سال‌های اخیر است. اما در حالی که ایران از لحاظ تولید گاز رتبه سوم جهان را در اختیار دارد، هنوز برنامه شفافی برای مازاد گاز تولیدی کشور تعیین نشده است. به‌طوری‌که همچنان کشور در فصول گرم سال با مازاد عرضه مواجه است و در فصول سرد مازاد تقاضا دارد. غلامحسین حسنتاش، کارشناس ارشد انرژی می‌گوید از آنجا که گاز طبیعی یک حامل انرژی در کنار حامل‌های دیگر است، بنابراین استراتژی گازی کشور را نمی‌توان بدون برنامه کل انرژی کشور تدوین کرد.

 

دنیای اقتصاد: در طول دولت یازدهم، ۱۱ فاز استاندارد میدان گازی پارس‌جنوبی به بهره‌برداری رسیده که به معنای افزایش بیش از ۲۵۰ میلیون مترمکعبی تولید گاز کشور در سال‌های اخیر است. اما در حالی که ایران از لحاظ تولید گاز رتبه سوم جهان را در اختیار دارد، هنوز برنامه شفافی برای مازاد گاز تولیدی کشور تعیین نشده است. به‌طوری‌که همچنان کشور در فصول گرم سال با مازاد عرضه مواجه است و در فصول سرد مازاد تقاضا دارد. غلامحسین حسنتاش، کارشناس ارشد انرژی می‌گوید از آنجا که گاز طبیعی یک حامل انرژی در کنار حامل‌های دیگر است، بنابراین استراتژی گازی کشور را نمی‌توان بدون برنامه کل انرژی کشور تدوین کرد. به گفته وی تزریق گاز به میادین بزرگ و فرسوده نفتی کشور و تامین خوراک واحدهای پتروشیمی سودده نسبت به صادرات اولویت بیشتری دارد، هرچند که با صادرات گاز می‌توان اهداف استراتژیک کشور را دنبال کرد.

استراتژی گاز کشور چگونه باید باشد؟

گازطبیعی یک حامل انرژی در کنار حامل‌های دیگر است، بنابراین به نظر من استراتژی گاز کشور را نمی‌توان بدون استراتژی و برنامه‌های کل انرژی کشور تدوین کرد. اما متاسفانه راهبردها و برنامه‌های جامع انرژی کشور که باید همه ملاحظات راهبردی و اقتصادی و... در آن در نظر گرفته شده باشد، روشن نیست و در غیاب آن نمی‌توان برنامه گاز را تبیین کرد. کارهایی که الان انجام می‌شود معلوم نیست چقدر درست باشد. وابسته کردن حدود ۸۰ درصد انرژی کشور به گازطبیعی معلوم نیست از نظر راهبردی با توجه به اصل تنوع، درست باشد. بردن گاز به هر روستای دور افتاده بدون توجه به میزان مصرف آن روستا و بدون توجه به هزینه‌های انتقال و بدون مقایسه با سایر گزینه‌های تامین انرژی مناسب برای آن روستا، معلوم نیست عقلانی و اقتصادی باشد و متاسفانه خیلی وقت‌ها با انگیزه‌های پوپولیستی انجام می‌شود.

به‌نظر شما وضعیت تولید و مصرف گاز کشور در آینده چگونه خواهد بود؟

متوسط رشد مصرف گاز کشور طی ۲۰ سال گذشته کمی کمتر از ۱۰ درصد در سال بوده است. اما قطعا این روند بسیار کندتر خواهد شد، چراکه بخش قابل توجهی از این رشد به واسطه توسعه گازرسانی بوده است که به تدریج متوقف خواهد شد، چون جای زیادی برای رساندن گاز باقی نمانده است. نمی‌توان از رشد مصرف سالانه برآورد دقیقی داشت، زیرا آمار تفکیکی در مورد اینکه چقدر از رشد مصرف گذشته ناشی از اشتراکات جدید است و چقدر ناشی از رشد مصرف اشتراک‌های گذشته است در اختیار ندارم، همچنین راندمان انرژی هم ولو به‌صورت بسیار بطئی در حال افزایش است که آن هم روی کاهش مصرف گاز اثر می‌گذارد.

عرضه و تقاضای گاز در کشور ما با آمدن فازهای جدید پارس جنوبی تنها در یکی، دو سال اخیر تا حدودی متوازن شده است. البته زمستان گذشته یعنی زمستان سال ۹۵ نشان داد که هنوز هم در شرایط اوج مصرف مشکل داریم ولو ممکن است در متوسط مشکلی نداشته باشیم. طبق آمارنامه سالانه شرکت بی‌پی حتی در سال  ۲۰۱۵ میلادی نیز هنوز واردات گاز ما از ترکمنستان بیشتراز صادرات ما به ترکیه بوده است در زمستان گذشته هم با قطع گاز ترکمنستان کلی مشکل پیدا کردیم. باید توجه داشته باشیم که اگر گاز ترکمنستان قطع شود بازهم شاید تا چند سال در ایام اوج مصرف در زمستان مشکل داشته باشیم.

با توجه به شرایط مصرف و تولید در کشور نظرتان درباره تزریق گاز به میادین نفتی چیست؟

بنده تزریق گاز کافی به میادین قدیمی نفتی کشور را که میادین بزرگ و اصلی ما هم هستند بسیار مهم و ضروری می‌دانم، ما سال‌هاست که در این زمینه از برنامه‌ها عقب هستیم و حتی برنامه‌ها در سطح نیاز میادین نفتی نبوده است بلکه در سطح توانایی صنعت نفت برای تزریق محدود شده است. این مساله به ضریب بازیافت این میادین لطمه می‌زند. معتقدم قبل از اینکه به بحث صادرات گاز بپردازیم باید این مساله را تعیین تکلیف کنیم و نیاز میادین را روشن کنیم و بعد ببینیم اصولا گازی برای صادرات باقی می‌ماند یا نه. البته اگر برنامه‌ریزی درستی وجود داشته باشد می‌شود در ۹ تا ۱۰ ماه در سال تزریق تجمعی را تامین کرد که در ایام اوج مصرف خانگی و تجاری مشکلی نداشته باشیم. به نظر من یک مرجع علمی مستقل باید نیاز گاز میادین را بررسی کند، چراکه تجربه نشان داده است وزارت نفت و شرکت ملی نفت ایران تمایل چندانی به تزریق گاز و سرمایه‌گذاری در تاسیسات تزریق گاز نداشته است. به این نکته نیز باید توجه داشت آنچه گفته شد با توجه به الگوی نامناسب مصرف و راندمان پایین انرژی در کشور است. ما از پتانسیل بسیار بزرگی برخوردار هستیم که با بهینه‌سازی مصرف و افزایش راندمان، انرژی و از جمله گاز بیشتری را برای صادارت آزاد کنیم.

نحوه تخصیص گاز به پتروشیمی‌ها گازی چگونه باید باشد؟

متاسفانه صنعت پتروشیمی ما بر مبنای یک نقشه راه درست توسعه نیافته است ما باید این نقشه راه را تهیه کنیم تا بر اساس مطالعات جامع بازار و... مشخص شود که ما کدام زنجیره‌های پتروشیمی را باید توسعه بدهیم. زنجیره‌ای که از متان و اتان شروع می‌شود یا زنجیره‌ای که از میعانات گازی شروع می‌شود؟ اما به هرحال باید گاز مجتمع‌های موجود پتروشیمی را تامین کنیم، البته مجتمع‌هایی که با قیمت‌های منطقی سوخت و خوراک سود‌ده هستند نه آنهایی که در واقع زیان‌ده هستند و می‌خواهند از رانت سوخت و خوراک ارزان استفاده کنند و سود کاذب به ضرر اقتصاد ملی ببرند، برای اینها باید فکر دیگری بکنیم.

آیا برای کشورهای صادرکننده گاز علاوه بر منافع اقتصادی در صادرات گاز منطق ژئوپلیتیک و سیاسی هم مطرح است؟

بله قطعا در طرح‌های صادرات انرژی و از جمله گاز منطق ژئوپلیتیک هم مطرح است. به‌طور مثال عربستان سعودی سال‌ها است که تلاش دارد جهان و خصوصا کشورهای غربی را به نفت خود وابسته نگه دارد تا امنیت سیاسی خود را تامین کند. رژیم عربستان نگران است که اگر این وابستگی نباشد کشورهای غربی دلیلی بر حمایت از این رژیم منسوخه قرون وسطایی نیابند و به همین دلیل می‌کوشد با پایین نگه داشتن قیمت جهانی نفت انرژی‌های رقیب و نفت خام‌های رقیب را غیر‌اقتصادی کند که سهم بازار خود را حفظ کند و بر حفظ سهم بازار هم علنا تاکید دارد. در مورد صادرات گاز نیز وابستگی اروپا به گاز روسیه بهترین مثال است. روس‌ها وابستگی اروپا به گاز خود را یک اهرم سیاسی و استراتژیک می‌دانند و همواره کوشیده‌اند با از میدان به در کردن رقبا این وابستگی را حفظ کنند. البته با توسعه منابع انرژی و بسط فناوری‌های مربوط به انرژی، این اهرم در حال کند شدن است مثلا اروپایی‌ها تلاش دارند که با توسعه ترمینال‌های دریافت LNG یا گاز طبیعی مایع شده، انحصار روسیه را بشکنند و علاوه بر این همین حالا توسعه نفت و گاز شیل در آمریکا هم برای نفت عربستان و هم برای گاز روسیه مشکل و محدودیت ایجاد کرده است.

با توجه به معادلات سیاسی منطقه آیا ایران می‌تواند از صادرات گاز به‌عنوان یک ابزار سیاست خارجه برای افزایش قدرت خود استفاده کند؟

امروزه وابسته کردن دیگران به گاز ایران طبعا می‌تواند در کنار جنبه اقتصادی و تجاری آن به تحکیم روابط با کشورهای دیگر و افزایش قدرت سیاسی کمک کند. البته همان‌طور که عرض کردم با توجه به تنوعی که در بازارها به‌وجود آمده است این مساله در حد گذشته نخواهد بود.

بنا به نظر برخی کارشناسان واردات گاز نیز می‌تواند در شرایطی برای کشور وارد‌کننده قدرت سیاسی به دنبال داشته باشد. به‌عنوان مثال در صادرات گاز ترکمنستان به چین با وجود اینکه ترکمنستان کشور صادر‌کننده است اما این ترکمنستان بوده‌ که از لحاظ درآمدی به چین وابسته شده‌است. حال با توجه به ظرفیت کشور برای واردات گاز، واردات گاز از کشورهای منطقه علاوه بر افزایش ظرفیت صادراتی چه نقشی در راهبرد کشور در تبدیل شدن به هاب انرژی منطقه می‌تواند داشته باشد؟

کشور ما با ۷ کشور مرز خاکی دارد و به حدود ۷کشور هم دسترسی نسبتا نزدیک دارد که بعضی مثل ترکمنستان و قطر منابع غنی گاز دارند و بسیاری مانند افغانستان، پاکستان و ارمنستان و حتی امارات، کویت و عمان نیازمند گاز هستند. ضمن اینکه در ایران شبکه گسترده‌ای از خطوط لوله توسعه پیدا کرده است که غیر از حدود ۹۰ تا ۱۰۰ روز در روزهای اوج تقاضا و مصرف داخلی، در بقیه ایام سال ظرفیت خالی دارد. بنابراین پتانسیل عظیمی هم برای ترانزیت و هم سوآپ وجود دارد که استفاده از آن مستلزم برنامه‌ریزی و نیز همکاری فعال میان دستگاه دیپلماسی کشور و صنعت نفت و برخورد فعال با طرح‌های منطقه‌ای است و من همواره گفته و نوشته‌ام که مثلا ما باید در طرح خط لوله موسوم به TAPIیعنی خط لوله ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و هند حضور پیدا کنیم و تقاضای مشارکت و لوپ کردن آن با ایران را داشته باشیم. متاسفانه شرایط نامساعد بین‌المللی ایران و ضعف دیپلماسی انرژی ما موجب عدم حضور فعال شده است.

با توجه به اینکه کشورهایی مانند روسیه و ایالات متحده به تجارت گاز به‌عنوان یک ابزار در سیاست خارجی نگاه می‌کنند از جمله روسیه از این ابزار به‌عنوان اهرم فشار بر ضد اروپا استفاده کرده‌است. علت عملکرد منفعل ایران در این حوزه چه بوده است؟

موانع اصلی حضور فعال ایران در حوزه تجارت گاز عبارتند از: شرایط بین‌المللی کشور و خصوصا کارشکنی‌های ایالات متحده، فقدان برنامه جامع در بخش انرژی، مصرف بالا و بی‌رویه انرژی و گاز و نامطلوب بودن شاخص شدت انرژی کشور(میزان مصرف انرژی بر GDP) و ضعف دیپلماسی انرژی. دیپلماسی قوی انرژی مستلزم مطلع بودن کادرهای وزارت خارجه از مسائل انرژی و اهمیت آن در روابط بین‌الملل و نیز مستلزم تعامل فعال میان وزارت‌‌های نفت و امور خارجه است.

با توجه به بازارهای صادراتی ایران خط لوله تا چه مسافتی اقتصادی است؟ به چه مقاصدی می‌توانیم با خط لوله صادرات کنیم؟

مقایسه بین اقتصاد صادرات گاز با خط لوله یا از طریق LNG نیاز به مطالعات و مقایسه‌های فنی اقتصادی با توجه به مبدأ، مقصد و وضعیت مسیر دارد. مثلا اگر مسیر خط لوله دشت هموار باشد شاید تا حدود چهارهزار کیلومتر هم LNG نتواند با خط لوله رقابت کند ولی اگر مسیر عبور خط لوله دریایی باشد و خصوصا از آب‌های عمیق عبور کند یا اگر خط لوله از چند کشور عبور کند که امنیت چندانی هم نداشته باشند، قطعا موضوع فرق می‌کند. ما هم اکنون از طریق خط لوله به ترکیه گاز صادر می‌کنیم و صادرات به عراق هم به‌زودی شروع می‌شود و در مورد این دو کشور قطعا انتقال با خط لوله اقتصادی‌تر است. درخصوص صادرات گاز به عراق به نظر من هرگونه همکاری انرژی میان ایران و این کشور در صورتی که بر‌اساس محاسبات دقیق تجاری و اقتصادی باشد، می‌تواند مثبت باشد. دو کشور مرز طولانی با یکدیگر دارند و امکان تبادلات وسیع و استفاده از امکانات کشور در این زمینه وجود دارد. همچنین مذاکراتی برای صادرات گاز به عمان هم در حال انجام است که قطعا با توجه به مسافت کم گرچه خط لوله دریایی است، اما اقتصادی است پاکستان هم که متاسفانه به تعهدات خود در دریافت گاز از ایران طبق قرارداد عمل نمی‌کند.

با توجه به اینکه در اوج تحریم اداره اطلاعات انرژی آمریکا خط لوله صادرات گاز ایران به ترکیه را تحریم‌ناپذیر عنوان کرده بود همچنین با توجه به عقب نشینی ایالات متحده آمریکا در تحریم خطوط لوله گازی روسیه به اروپا به‌نظر شما تحریم صادرات گاز به روش خط لوله به چه میزان امکان‌پذیر است؟

البته تحریم صادرات گاز هم ممکن است و مهم‌تر از آن فشارهای سیاسی است. مثلا هم روسیه به‌عنوان رقیب و هم آمریکا به‌عنوان خصم، با صادرات گاز ایران به اروپا مخالف هستند و تاکنون نگذاشته‌اند این اتفاق بیفتد. اما تحریم‌ها جلوی صادرات جدید را می‌گیرد ولی وقتی مانند خط لوله ایران به ترکیه یا روسیه به اروپا، گاز از قبل وصل شده باشد، اعمال تحریم بسیار مشکل است چون سیستم انرژی کشور یا کشورهای دریافت‌کننده مختل می‌شود.

یکی از سناریوهای موجود برای صادرات گاز، صادرات به‌صورت برق است. به‌نظر شما ظرفیت‌های این سناریو چیست و چقدر می‌تواند به راهبرد گازی ایران کمک کند؟

در حال حاضر ما با بعضی از کشورهای همسایه داد و ستد برق داریم و خیلی از کشورهای همسایه نیاز به برق دارند و وضعیت فناوری نیروگاهی ما نیز بد نیست، تبدیل گاز به برق در داخل ایران و صادرات برق حتما قابل تامل است. ولی با توجه به هزینه‌های تبدیل و راندمان تبدیل و هزینه‌های انتقال هریک از دو حامل برق و گاز و با توجه به قیمت‌های برق و گاز در بازار‌های مختلف، باید مطالعات دقیق و جامع فنی و اقتصادی انجام شود.

با توجه به اینکه به نظر برخی کارشناسان بازار صادرات گاز به روش LNG طی سال‌های آینده اشباع است و حضور بازیگران بیشتر در این بازار و تغییر بازار گاز به یک بازار جهانی و سیال موجب کاهش قیمت و زمان قراردادها شده ‌است، صادرات گاز به این روش برای ایران چقدر امکان‌پذیر است؟

اولا همان‌طور که عرض کردم ابتدا ما باید به‌صورت واقع‌بینانه و با توجه به پروفایل یا روند آینده تولید منابع گازی‌مان و با توجه به روند مصرف و نیازهای پتروشیمی و تزریق و نیز با توجه به تعهدات صادراتی که تا کنون ایجاد کرده‌ایم، ببینیم گاز بیشتری برای صادرات وجود دارد یا نه. اما اگر وجود داشت علاوه بر بازارهای منطقه‌ای که خوب هم هستند، واقعیت این است که بازارهای بزرگ و مهم گاز در اروپا و ژاپن و چین و (تا حدی) هند هستند. ورود به بازارهای چین و هند و ژاپن از طریق خط لوله مقدور نیست، بنابراین اگر گاز بیشتری برای صدور به خارج از منطقه داشته باشیم بهتر است به سمت LNG برویم. البته بازار LNG هم حداقل تا سال ۲۰۲۰ اشباع است و باید برای بعد از آن برنامه‌ریزی کرد اما نه برنامه‌های توهمی مثل آنچه در دولت هفتم و هشتم تصویب شد و به هیچ جا هم نرسید، بلکه برنامه‌های معقول، منطقی و مطالعه شده. هرچه واحدهای LNG توسعه پیدا کنند و LNG سهم بیشتری از بازار گاز را به خود اختصاص دهد بازار گاز منعطف‌تر می‌شود و به سمت یکپارچه شدن حرکت می‌کند. دقت کنید که سهم LNG از کل تجارت جهانی گاز از ۲۶ درصد در سال ۲۰۰۰میلادی به بیش از ۴۲ درصد در سال ۲۰۱۶ رسیده و پیش‌بینی اتحادیه جهانی گاز این است که این سهم تا سال ۲۰۴۰ از خط لوله سبقت می‌گیرد و به ۵۳ درصد می‌رسد. ناوگان حمل LNG نیز در حال توسعه است و به این دلیل است که بازار گاز روز به روز سیالیت بیشتری پیدا می‌کند و دیفرانسیل یا تفاوت قیمت گاز در مناطق مختلف در حال کاهش است. البته هنوز قیمت جهانی گاز تابعی از قیمت جهانی نفت است و با کاهش قیمت نفت، قیمت گاز نیز کاهش یافته و این مساله به این دلیل است که گاز طبیعی هنوز از نظر کاربردی جانشین کاملی برای نفت خام و فرآورده‌های متنوع آن نیست. البته در این زمینه هم فناوری‌ها رو به پیشرفت است و ممکن است در آینده گاز طبیعی سیستم قیمت‌گذاری مستقلی پیدا کند.

مجموعا با توجه به صحبت‌های انجام شده، راهبرد کلان کشور در حوزه تجارت گاز چه باید باشد؟ در این راهبرد اولویت مقاصد صادراتی گاز ایران از بین شرق آسیا و اروپا و منطقه کدام هستند؟

تبیین راهبرد کلان کشور در مورد مصرف و تجارت گاز از یکسو مستلزم تبیین راهبردها و برنامه جامع و منطقی انرژی کشور است که متاسفانه تبیین نشده یا حداقل می‌توان گفت تصویب و تبدیل به یک سند نشده و از یک طرف مستلزم طراحی نقشه راه توسعه صنعت پتروشیمی کشور است که آن‌هم به نظر من وجود ندارد. گاز از یکسو یکی از حامل‌های انرژی است که در چارچوب برنامه کلان انرژی باید برنامه‌ریزی شود و از یکسو خوراک صنایع پتروشیمی است. اما اگر بعد از روشن شدن اینها گازی برای صدور وجود داشته باشد به نظر من اولویت اول ما بازار کشورهای جنوب خلیج فارس و بعد از آن LNG باید باشد که LNG می‌تواند برای مقاصد مختلف بازاریابی شود. البته همان‌طور که باز هم اشاره کردم این کار، برنامه بلندمدت می‌خواهد.

به عقیده برخی کارشناسان علت سامان نداشتن صادرات گاز کشور و جابه‌جایی مکرر این مسوولیت بین شرکت ملی نفت و گاز و همچنین انحلال شرکت ملی صادرات گاز به تازگی مشخص نبودن متولی این مهم در کشور است، نظر شما در این باره چیست؟

ما ساختار و سازمان کم نداریم که هیچ، زیاد هم داریم. مشکل این است که ما برنامه جامع و ماموریت درستی برای سازمان‌های مربوطه‌مان نداریم. به نظر من این جابه‌جایی‌های سازمانی به دلیل این است که ساختارها با مطالعه و برمبنای استراتژی‌های روشن طراحی نمی‌شوند.

مدل گازپروم و استات‌اویل را در این حوزه چگونه می‌بینید؟

اما داستان گازپروم داستان دیگری است، شما می‌دانید که در حال حاضر بخش بالادستی میادین گازی یعنی بخش اکتشاف و استخراج گاز در کنترل شرکت ملی نفت ایران است و از تصفیه گاز به بعد، در کنترل شرکت ملی گاز است. من سال‌ها پیش در مقاله‌ای پیشنهاد کردم که با توجه به جوان بودن صنعت گاز در مقایسه با نفت و با توجه به عظیم بودن پتانسیل‌های گازی کشور بخش بالادستی گاز یعنی اکتشاف و تولید میادین مستقل گازی نیز به شرکت گاز واگذار شود و شرکت گاز مانند شرکت گازپروم یک شرکت یکپارچه شود. آن‌وقت شرکت نفت هم می‌تواند در بعضی نقاط گاز مورد نیاز برای تزریق را از شرکت گاز بخرد و در بعضی نقاط گاز همراه را به شرکت گاز بفروشد و این شفافیت عملکرد را هم بیشتر می‌کند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۴۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

یادداشت زیر ابتدا به صورت مصاحبه مکتوب انجام شد و بعد مسئول محترم در روزنامه شرق آن را به یادداشت تبدیل کردند و البته به تائید من رساندند و اصلاحاتی را انجام دادم ، ولی در هرحال وقتی مصاحبه به یادداشت تبدیل می شود و سوالات حذف می‌شود ، پاسخ‌هائی که به هم می‌چسبد انسجام کافی را ندارد و ورود به بعضی مسائل شاید منطقی به نظر نرسد لذا در زیر یادداشت متن آن مصاحبه را هم قرار می‌دهم.

 

 

 

 

 

1-                با توجه به اینکه مصرف گاز در ایران چند برابر میانگین جهانی آن است و ما به سادگی این ثروت ملی را به شکل غیر حساب شده در خانه ها می‌سوزانیم، افزایش قیمت گاز، چرا در دستور کار دولت نیست؟

 

 

 

 

 

پاسخ1- بنابر گزارش آماری شرکت بی‌پی مصرف گاز ایران در سال 2015 میلادی با حدود 191 میلیارد مترمکعب، 5.5 درصد از کل مصرف جهانی گاز بوده است. در صورتی که جمعیت ایران در همین سال حدود

 

 

1.1             درصد جمعیت جهان بوده است. در همین سال متوسط مصرف سرانه گازطبیعی در جهان 473 مترمکعب و متوسط مصرف سرانه گاز در ایران 2436 مترمکعب بوده است اگر مصرف سرانه مان را با کشور پیشرفته و ثروتمندی مانند ایالات‌متحده امریکا مقایسه کنیم مصرف سرانه این کشور در همان سال حدود 2430مترمکعب و کمی کمتر از ما بوده است. البته اگر منظورتان وضعیت بهره‌وری  انرژی باشد این عددها همه چیز را توضیح نمی‌دهد چون در کل جهان کشورهای گرمسیر و سردسیر فقیر و غنی و با ساختارهای انرژی متفاوت وجود دارند در ایران در حال حاضر حدود 70 درصد کل انرژی کشور از گازطبیعی تامین می‌شود در حالی که در همه جای جهان چنین نیست و مثلا در چین بیش از 64 درصد انرژی مصرفی را ذغال‌سنگ تشکیل می‌دهد. بنابراین برای مقایسه بهره‌وری انرژی بین کشورها، بهتر است از شاخص شدت انرژی که میزان کل انرژی مصرفی به ازاء مقدار مشخصی از تولید ناخالص ملی را نشان می‌دهد، استفاده کنیم که ایران از این جهت جزء کشورهائی است که وضعیت خوبی ندارد. در هر حال آنچه مسلم است بهره‌وری انرژی در ایران پائین است اما تجربه حذف یارانه‌ها و افزایش قیمت سوخت در سال 1389 به خوبی نشان داد که این مساله با افزایش قیمت حل نمی‌شود. قیمت گاز در ایران در حال حاضر چندان هم پائین نیست. افزایش قیمت بدون اقدامات دیگر تنها به شرایط رکود/تورمی  که گرفتار آن هستیم دامن می‌زند بسیاری از اقدامات غیرقیمتی در قوانین و دستورالعمل‌های مختلف پیش‌بینی شده بوده است که متاسفانه کمتر اجرا شده است. ضمنا گازرسانی به همه مصرف‌کنندگان خانگی در سراسر کشور و مناطق مختلف بدون توجه به منطق اقتصادی آن سیاست وزارت نفت بوده است و مردم تقصیری ندارند، مقایسه‌های فنی اقتصادی نشان می‌دهد که مثلا در خیلی از مناطق با هزینه کمتری نسبت به گازرسانی،  می‌شد و می‌شود انرژی‌های موجود در محل مثل خورشیدی، بادی یا بیولوژیک را توسعه داد ولی توجهی به این مطالعات و مقایسه‌ها نمی‌شود.

 

 

 

 

 

2-                با توجه به اینکه ساختار، رفتار را شکل می‌دهد، آیا در کنار تکیه بر فرهنگ‌سازی، نباید قوانین پیش‌گیرانه برای مشترکان پرمصرف اعمال شود؟

 

 

 

 

 

پاسخ2-ما  قبل از هر چیز و قبل از این که یقه مردم را بگیریم باید برنامه درستی برای انرژی داشته باشیم باید منطق فنی اقتصادی را جایگزین تصمیمات شخصی کنیم . دولت باید مساله بهره‌وری انرژی را جدی بگیرد و مصوبات زیادی که در این زمینه وجود دارد اجرا شود. در حال حاضر متولی بهره‌وری انرژی دستگاه‌های تولیده انرژی هستند، و این درست نیست چون این دستگاه‌ها فقط هرگاه کمبود دارند یاد بهره‌وری می‌افتند و بعد یادشان می‌رود. باید امکانات و ابزار مصرف بهینه در اختیار مردم قرار گیرد و بعد مشترکان پر مصرف را مجازات کنیم. ضمنا مساله انرژی را باید یک پارچه نگاه کرد و حل کرد، که گاز هم جزو آن است.

 

 

 

 

 

3-                در زمینه فرهنگ سازی، چرا نهادهای حاکمیتی ورود جدی ندارند. اینکه به طور مستقیم و گل درشت آن هم در دنیای امروز که پیام های غیر مستقیم می تواند رفتار منابع انسانی را شکل دهد، به مردم بگویید مصرف نکنید، به نظر حلال مشکل نیست. چرا گویی نوعی پوپولیزم در همه دولت ها حاکم است؟

 

 

 

 

 

پاسخ3- این حرف‌ها حرف‌های تازه‌ای نیست و حداقل 20 سال در کشور سابقه دارد فرهنگ سازی هم شده است. راه‌کارهای روشنی هم وجود دارد اما عمل نمی‌شود بعنوان مثال برای شما بگویم در همان اوایل دولت یازدهم وزیر نفت اعلام کرد (قریب به این مظمون) که اگر سرمایه‌گذارانی بیایند و حدود بیست میلیون بخاری گازسوز موجود را با بخاری‌های گازسوز با راندمان بالا (که در دنیا وجود دارد)  جایگزین کنند دولت حمایت می‌کند، چون محاسبه شده بود که حتی اگر بخاری‌های با راندمان بالا را مجانی هم بدهیم و بخاری‌های کهنه را جمع‌ کنیم، ظرف دو سه سال از محل صرفه‌جوئی گازی که  در سطح کشور ایجاد می‌شود هزینه‌اش جبران می‌شود. اما چه شد؟ زمستان یاد این حرف‌ها می‌افتیم و ‌با وزش نسیم بهاری فراموشمان می‌شود. شرکت‌هائی را من می‌شناسم که سال‌هاست تلاش می‌کنند که سیستم هوشمندکردن  شوفاژخانه‌ها را پیاده کنند و از محل صرفه‌جوئی حاصله هزینه‌شان را بازیافت کنند و هیچ حمایتی  از ایشان نمی‌شود. ضمنا به نظر من در این بحث پوپولیسم این نیست که مثلا نخواهیم به مردم بگوییم که مصرف نکنند. اصلا چرا باید به مردم بگوییم که مصرف نکنند؟ خود صنعت نفت میلیون‌ها مترمکعب در روز گاز غنی را به مشعل می‌فرستد و می‌سوزاند و محیط‌زیست خوزستان را نابود کرده است آنوقت چگونه و چرا به مردم بگوییم مصرف نکنند باید به مردم کمک کنیم که بهینه مصرف کنند. پوپولیسم این است که به هرجائی که منطق ندارد خط‌لوله گاز میبریم که نماینده با قول گاز آوردن (و نه تامین انرژی بهینه و مناسب)، از مردم رای بگیرد و بعد وزیر برای تامین نظر نماینده و رای اعتماد گرفتن از او به آنجا گاز ببرد.

 

 

 

 

 

4-                 به نظر شما بهترین راه مواجهه با این مساله چیست؟

 

 

 

 

 

پاسخ 4- همانطور که عرض کردم شما نمی‌توانید بحث گاز را از مقوله انرژی جدا کنید. بهترین راه داشتن برنامه جامع انرژی و برنامه جامع برای ارتقاء بهره‌وری انرژی است.

 

 

 

 

 

5-                 قطر از گاز متان که ما در شبکه خانگی می‌سوزانیم، به روش جی تی ال، 70 میلیارد دلار سالانه در آمد دارد و 54 هزار فرصت شغلی ایجاد کرده. چرا مردم نمی‌پذیرند اجازه دهند این طلای واقعی، درست مصرف شود؟

 

 

 

 

 

پاسخ5- اولا-الگوی قطر نمی‌تواند الگوی ما باشد. قطر یک کشور بسیار کوچک گرمسیر با یک میلیون جمعیت است. ثانیا- کارائی و اقتصادی بودن جی تی ال هنوز زیر سوال است . با توجه به این که قطر مصرف داخلی گاز قابل توجهی ندارد و جزیره است و گازش را به راحتی با خط‌لوله همه جا نمی‌تواند منتقل کند و درحالی که بازار LNG هم اشباع است، ممکن است جی تی ال برای قطر صرف داشته باشد ولی برای ما معلوم نیست. قطر یک پالایشگاه 120هزار بشکه‌ای جی تی ال با شرکت شِل دارد و یک پالایشگاه دیگر شامل دو واحد 17 یا 18 هزار بشکه‌ای با شرکت ساسول آفریقای‌جنوبی که اطلاعات آنها شدیدا کنترل می‌شود ظاهرا دچار مشکلاتی هستند و اقتصادی بودنشان نیز مورد تردید است و به همین دلیل در سال‌های اخیر چندین پروژه دیگری که قرار بود در قطر توسط شرکت‌های امریکائی و اروپائی سرمایه‌گذاری شود،  منتفی شد و فعلا در جای دیگری از دنیا نیز پروژه جدی جی تی ال مطرح نیست. من قویا معتقد هستم و در گزارش تحقیقی که قبلا در این زمینه تهیه کرده‌ام نوشته‌ام که کشوری با حجم ذخائر گازی ایران حتما باید روی جی‌تی ال بعنوان یک فناوری گازی تحقیقات کند و تحولات آن را دنبال کند و حتی یک واحد کوچک تحقیقاتی یا پایلوت داشته باشد کما اینکه اغلب شرکت‌های بزرگ نفتی چنین پایلوت تحقیقاتی را دارند، اما پالایشگاه بزرگ خصوصا در قیمت‌های فعلی نفت‌خام به مصلحت نیست. بگذریم از این که اگر قطر به تکنولوژی مربوطه دسترسی داشته است ما معلوم نیست فعلا داشته باشیم.

 

 

 

6-                 آیا قطع گاز اتان پتروشیمی ها که هر تن 1100 دلار ارزش دارد و تزریق آن به شبکه خانگی به سبب افزایش سرما، اقدام درستی است آن هم وقتی که هیچ اطلاع رسانی درستی به مردم در مورد خسارات این اقدام به درآمد ارزی کشور نشده است؟

 

 

پاسخ6- معلوم است که در سرمای زمستان مردم اولویت دارند. مگر می‌شود برای مردم گازرسانی کرد و بعد سایر حامل‌های انرژی را هم در مناطق گازرسانی شده از دسترس مردم دور کرد و امکانات ارتقاء کارائی انرژی را هم برای مردم فراهم نکرد و بعد در زمستان هم به آنها گاز نداد. به نظر من اگر حساب و کتابی بود مردمی که گازشان قطع شده و صدمه دیده‌اند باید می‌رفتند از شرکت گاز  شکایت می‌کردند و خسارت می‌گرفتند. در مورد کنترل و محدود کردن مصرف  که مثلا مردم گاز را به مصارف فانتزی مثل شومینه و تراس و فضای باز نرسانند  هم  کارهای زیادی می‌توان کرد که بازهم به عهده شرکت ملی گاز است الان در بسیاری از کشورها کنتورهای هوشمند نسب می‌کنند و حتی کل شبکه را هوشمند می‌کنند که از طریق آن می‌شود حتی سهمیه روزانه یا ماهانه تعیین و تعریف کرد که اگر مصرف بیش از آن شد قطع شود و آنگاه باید اطلاع‌رسانی کرد که مردم بدانند و مصرفشان را رعایت کنند. در مورد پتروشیمی‌ها هم مشکل از جای دیگر است، چه در مورد پتروشیمی‌ها و چه در مورد سایر مصرف‌کنندگان صنعتی و غیرصنعتی، قراردادهای تامین گاز  ترکمانچائی و یک طرفه است و سیستم رگولاتوری هم وجود ندارد ببنید چطور وقتی گاز ارسالی به ترکیه را قطع می‌کنیم یا گاز را با کیفیت غیراستاندارد تحویلشان می‌دهیم، شرکت بوتاش می‌رود در دادگاه‌ها شکایت می‌کند و خسارت می‌گیرد. چرا قراردادهای داخلی نباید این طور باشد که مسئولیت همه روشن باشد و کسی جور دیگری را نکشد، آنوقت وزارت نفت و شرکت گاز هم می‌روند کارهایشان را درست انجام می‌دهند که گاز کسی را قطع نکنند. وقتی هزینه کم کاری شخصی یا سازمانی به دیگری منتقل می‌شود آن و قت آن شخص یا سازمان دغدغه لازم را ندارد. دغدغه‌های عاطفی و حسن نیت‌ها که البته وجود دارد خوب است اما اینها نهادهای سنتی است که در جامعه پیچیده امروزی کفایت نمی‌کند و باید به نهاهای مدرن قانونی و ساختاری تبدیل شود. کدام رگولاتور یا قاعده‌گذاری وجود دارد که این قراردادها را و اجرای درست آنها بین عرضه‌کننده انحصاری و مصرف‌کنندگان را کنترل و نظارت کند؟

 

 

ضمنا اطلاع‌رسانی هم که بیست و چهارساعته از رادیو و تلوزیون می‌شود بطوری‌که من می‌بینم بسیاری که خانه‌هایشان گرم است وجدان درد دارند.

 

 

 

 

 

7-                وزارت نفت، قطع گاز ترکمنستان را دلیل این مساله می‌داند. آیا نمی‌شد در مسئله به این مهمی، پیش از اینها فکر قطعی شود؟

 

 

 

 

 

 

پاسخ7- قطعا قطع گاز ترکمنستان هم موثر بوده است اما باید سوال کرد که چرا باید قطع می‌شد. آیا حداقل تا وقتی که از تامین گاز کافی در شرایط اوج مصرف در همه نقاط کشور مطمئن نبودیم یا وقتی هنوز نتوانسته‌ایم به هردلیل بعد از چندین سال خط‌لوله‌های مربوطه مثل دامغان به نکار را تکمیل کنیم که مردم لَنگ نمانند یا هنوز به هر دلیل بعد از چندین سال، برنامه‌های لازم برای حل مشکل اوج مصرف را انجام نداده‌ایم، بهتر نبود با ترکمن‌ها کنار می‌آمدیم؟ آیا به هیچ وجه نمی‌شد کنارآمد؟ آیا زمان برای بهم ریختن ساختار بین‌الملل گاز مناسب بود؟ آیا کنار آمدن با ترکمن‌ها کم هزینه‌تر بود یا چندین میلیارد دلار خسارت مستقیم و غیر مستقیم و عدم‌النفع‌هائی که با قطع گاز بعضی از مردم و نیروگاه‌ها و صنایع به کشور وارد شده است؟ اینها سوالاتی است که باید توسط مراجع مستقلی در کشور پیگیری شود.

 

 

بازتاب این یادداشت در روزنامه دنیای اقتصاد در لینک زیر : 

 

https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-62/3172252-%D8%A2%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%B5%D8%B1%D9%81-%DA%AF%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۲۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

بنا به درخواست سایت مرکز بین المللی مطالعات صلح مصاحبه ای با ایشان انجام شد که به دلیل طولانی شدن، آن را به دو قسمت تقسیم کردند و نیمی را به صورت یادداشت در یک نوبت و نیم دیگر را به صورت مصاحبه در نوبت دوم انتشار دادند هر دو قسمت ذیلا عیننا از سایت مذکور نقل شده است.

 

 

وضعیت و اهمیت جایگاه گازی اسرائیل

نگارش  در آبان ۲۸, ۱۳۹۵ – ۱۱:۳۷ ب.ظ
 

غلامحسین حسنتاش

کارشناس مسائل انرژی

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC

 

جایگاه رژیم اسرائیل در حوزه واردات و صادرات انرژی

 

در حال حاضر حدود 99 درصد انرژی مورد نیاز اسرائیل از سوخت‌های فسیلی  تامین می‌شود. در سال 2015 ترکیب این سوخت‌ها 43 درصد نفت،  30 درصد گازطبیعی  و 26 درصد ذغال سنگ بوده است. این کشور تا سال 2005 میلادی تمامی سوخت‌های مورد نیاز خود را وارد می‌کرد و در واقع از نظر انرژی حدود صد درصد به واردات وابسته بود اما از سال 2005 با کشف ذخائر گازی تولید داخلی این کشور افزایش یافت و در سال 2015 حدود یک سوم از انرژی مورد نیاز این کشور از داخل تامین و دو سوم وارد شده است . در طی ده سال اخیر اسرائیل گاز تولیدی داخلی را عمدتا جایگزین ذغال‌سنگ که الایندگی بالائی دارد کرده است و طی این دوره 15 درصد از مصرف ذغال‌سنگ این کشور کاهش یافته است.

رژیم اشغالگر قدس از سال 2008 از طریق خط‌لوله دریائی موسوم به آریش- اشکلون به طول حدود صد کیلومتر ، نیمی از گاز مورد نیاز خود را از کشور مصر وارد می‌کند میزان گاز وارداتی از این خط‌لوله 1.7 میلیارد مترمکعب در سال است و در زمان حسنی مبارک قرار بوده است که این حجم با توسعه خط‌لوله به 2.1 میلیارد مترمکعب در سال برسد. اما با وقوع تحولات موسوم به بهار عربی و برکناری مبارک ریسک واردات گاز از مصر برای اسرائیل افزایش یافته است.

 اسرائیل سالانه حجم عظیمی ذغال‌سنگ را از مسافت بسیار دور از ایالات متحده امریکا وارد می‌کند، در سال 2007 بیشترین تولید برق  در مجموع 21 نیروگاه اسرائیل، با استفاده از ذغال‌سنگ بوده است. اما در سال‌های اخیر با افزایش تولید گاز در فلات‌قاره این کشور،  سهم گاز در تولید برق این کشور به حدود 37 درصد در سال 2012 افزایش یافته است. اسرائیل در سال 2012، حدود 15.4 میلیون تن ذغال‌سنگ وارد کرده است، با افزایش تولید گاز در سال‌های 2008 تا 2010، واردات ذغال‌سنگ ابتدا رو به کاهش گذاشت اما با قطع مکرر گاز وارداتی از مصر در چند سال اخیر که بدنبال تحولات سیاسی مصر رخ داد، مجددا مجبور به افزایش واردات ذغال سنگ شد، پیش‌بینی می‌شود با افزایش تولید داخلی گاز خصوصا از میدان “تامار” مجددا میزان واردات ذغال‌سنگ این کشور کاهش یابد. افزایش تولید داخلی برای اسرائیل نجات بخش بود، چراکه همانطور که اشاره شد، تحولات مصر نشان داد که تامین انرژی از منطقه، برای اسرائیل خطرناک است، در سال 2011، خط‌لوله انتقال گاز مصر به اسرائیل چندین بار مورد حمله جناح‌های مذهبی تند روی مصری  قرار گرفت و جریان گاز قطع شد.

اسرائیل در سال 2012 حدود 298 هزار بشکه در روز نفت‌ مصرف کرده است، البته ظرفیت پالایشی این کشور 220 هزار بشکه در روز است که این مقدار نفت‌خام برای خوراک پالایشگاه‌ها وارد شده و بقیه بصورت واردات فراورده‌های نفتی بوده است. تولید هیدروکربن‌های مایع در اسرائیل کمتر از 6000 بشکه در روز و عمدتا از محل میعانات گازی بوده است. البته به دنبال افزایش تولید گاز میزان تولید میعانات گازی هم افزایش خواهد یافت که بخشی از نیاز اسرائیل به سوخت مایع را بر طرف خواهد نمود. همچنین یک میدان نفتی کشف شده در حاشیه بحرالمیت نیز در حال تکمیل مطالعات اکتشافی است.

 

انرژی اسرائیل و پشتیبانی اتحادیه اروپا و امریکا

به نتیجه رسیدن بعضی از فعالیت‌های اکتشافی در فلات‌قاره اسرائیل و قبرس در سال‌های آخر قرن گذشته، نشان داد که حوضه رسوبی موسوم به “لِوانت”  (Levant) واقع در مدیترانه‌شرقی که کشورهای قبرس، سوریه، لبنان، اسرائیل و منطقه تحت کنترل فلسطینی‌ها، در اطراف آن قرارگرفته‌اند، می‌تواند سرشار از  هیدروکربن و خصوصا گاز  باشد. با گسترش فعالیت‌های اکتشافی، تا کنون بیش از 35 تریلیون فوت‌مکعب گازطبیعی در این حوضه رسوبی کشف شده است اما گزارش مرکز مطالعات زمین‌شناسی امریکا در سال 2010 نشان داد که پتانسیل ذخائر هیدروکربنی و خصوصا گازطبیعی در این حوضه رسوبی، بسیار فراتر از این است. گزارش مذکور  ذخائر نفت این حوضه را 1.7 میلیارد بشکه و پتانسیل ذخانر اکتشاف نشده گازی را  3.1 تریلیون مترمکعب و پتانسیل میعانات گازی (NGL) این حوضه را 3.1 میلیارد بشکه اعلام نموده است.

حوضه رسوبی لوانت  از انتهای حوزه رسوبی دلتای نیل در امتداد مرزهای مصر و اسرائیل در صحرای سینا  شروع می‌شود و تا نزدیکی‌ مرزهای آبی ترکیه امتداد می‌یابد. حوضه رسوبی دلتای نیل نیز دارای ذخائر گازطبیعی بوده است که توسط کشور مصر بهره‌برداری می‌شود.

انتشار گزارش مرکز مطالعات زمین‌شناسی امریکا  در کنار نتایج اکتشافات جدید گازی در این منطقه، چشم‌انداز انرژی مدیترانه شرقی را کاملا متحول نموده و بر چشم‌انداز جهانی انرژی نیز تاثیرگذاشته است. توسعه این ذخائر می‌تواند رژیم اشغالگر را از نظر انرژی خودکفا کند و وضعیت اقتصادی آنها را متحول کند و منابعی که قبلا به این کشورها صادر می‌شد را به بازارهای دیگر منتقل نماید. بدنبال کشف این ذخائر این کشور صادرات گاز را نیز در برنامه خود قرارداده است. از یازده میدان گازی که تاکنون در حوضه رسوبی لوانت کشف شده است، نه میدان آن و بزرگترین آن به نام میدان لویاتان، در محدوده آبهای اسرائیل است.

با آغاز به تولید میدان تامار (Tamar) از نیمه سال 2013 میلادی، آرامش خاطر اسرائیلی‌ها بیشتر شده است خصوصا که تولید میدان مورد بهره‌بردرای قبلی(Mari-B)  روبه کاهش گذاشته بود.  اطلاعی در دست نیست که میدان تامار  کی به اوج تولید خود برسد اما آنچه که مسلم است با فرارسیدن این اوج تولید و نیز با تولید گاز از میدان کوچکتر دالیت(Dalit)، رژیم اشغالگر قدس از واردات گازطبیعی بی‌نیاز گردیده و بخش بیشتری از سوخت ذغال‌سنگ نیروگاه‌ها را نیز با گازطبیعی جایگزین خواهد کرد. این دو عامل چندین میلیارد دلار در سال هزینه واردات انرژی اسرائیل را کاهش خواهد داد و همچنین موجب کاهش حجم قابل‌توجهی از انتشارات آلاینده‌های کربن خواهد شد. طبق برنامه اسرائیل سهم گاز در تولید برق این کشور به 60 درصد خواهد رسید.

اسرائیل فعالیت‌های وسیع اکتشافی بیشتری را نیز در حوزه رسوبی “لِوانت”  در دست اقدام دارد که با توجه به بررسی موسسه امریکائی که قبلا به آن اشاره شد، احتمال کشف میادین بیشتر نیز کم نیست.

اطلاعی از  نوع قرارداد گازی مصر و اسرائیل در دست نیست اما اگر این قرارداد طولانی مدت باشد و مصر تعهدات خود را انجام دهد، آنگاه قدرت صادراتی گاز اسرائیل افزایش خواهد یافت.

اسرائیلی‌ها کشف میدان بزرگ “لویاتان” در سال 2010 را یک موهبت الهی تلقی کردند باتوجه به تامین کامل گاز مورد نیاز داخلی از میادین  قبل‌الذکر، میدان لویاتان برای صادرات گاز در نظر گرفته شده است. ضمنا دولت اسرائیل برنامه‌هائی را برای مایع‌سازی گازطبیعی (تولیدLNG)، برای مواجهه با اوج و فرود مصرف گاز، در برنامه دارد. اگر اسرائیل موفق به صادرات 7.6 میلیارد مترمکعب گاز به اروپا شود ممکن است این عدد در مقایسه با 130 میلیارد مترمکعب گازی که اروپا  از روسیه گاز وارد وارد می‌کند عدد قابل‌توجهی نباشد اما در مقایسه با اعداد واردات گاز اروپا از مدیترانه‌غربی، نسبتا قابل توجه است. ضمن اینکه هرگونه تنوع بخشی به بازار گاز اروپا  فشار روسیه بر اروپا را کاهش داده و قدرت مانور اروپا در مقابل روسیه و امنیت انرژی اروپا را افزایش می‌دهد و اروپائی‌ها همواره از تنوع بخشی استقبال داشته‌اند. امتیاز دیگر گاز کشورهای جنوب مدیترانه برای اروپا این‌است که زمان‌های اوج‌ و فرود مصرف داخلی‌شان با اروپا متفاوت است و امکان قطع گاز صادراتی‌شان به اروپا در اوج مصرف اروپا که زمستان است، کمتر است.

بر اساس مطالعه انجام شده توسط موسسه مطالعات انرژی دانشگاه آکسفورد، تولید گاز اسرائیل در سال 2020 بین 15 تا 20 میلیارد مترمکعب در سال و مصرف آن 12.5 میلیارد مترمکعب و بنابراین صادرات آن بین 2.5 تا 7.5 میلیارد متر مکعب خواهد بود. اما اسرائیل در مسیر اکتشافات جدید و نیز در مسیر توسعه میادین گازی خود و از جمله میدان گازی لویاتان با مشکلاتی نیز روبروست و در عین حال آثار ژئوپلتیکی وضعیت جدید اسرائیل نیز قابل بررسی است.

 

 

هداف دیپلماسی انرژی اسرائیل و تاثیر آن بر ایران – گفتگو با غلامحسین حسنتاش

نگارش  در آذر ۱۳, ۱۳۹۵ – ۴:۳۱ ق.ظ

 

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC

 

دیپلماسی انرژی، جدا از افزایش توانایی در عرصه منطقه ای و بین المللی زمینه لازم برای کاهش محدودیتهای بین المللی علیه هر کشوری را فراهم میسازد و به افزایش قدرت ملی کشور کمک شایانی میکند. در این حال با توجه به وجود ذخایر نفت و گاز در اسرائیل برای بررسی دیپلماسی انرژی این کشور و نقش نفت و گاز در آینده:

 

واژگان کلیدی: رژیم اسرائیل ، واردات و صادرات انرژی دیپلماسی انرژی ، اهداف دیپلماسی انرژی رژیم اسرائیل، نقش، اروپا، روسیه،  ترکیه، اسرائیل

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: مهمترین اهداف دیپلماسی انرژی اسرائیل در شرایط کنونی چیست؟

رژیم اشغالگر قدس با وجود این که در میانه یک منطقه سرشار از نفت و گاز یعنی خاورمیانه و شمال افریقا قرار گرفته است اما بدلیل اشغالگر بودن و اسلام و عرب ستیز بودنش همواره از نظر دسترسی به منابع انرژی و خصوصا نفت و گاز در معرض تهدید و خطر قرار داشته است. دولت‌های نفتی منطقه اگر هم در خفا با این رژیم دوستی و مراوده داشته باشند از ترس افکار عمومی مردمشان و مردم منطقه عربی و اسلامی نمی‌توانند نفت و گاز اسرائیل را تامین کنند چون به راحتی قابل پنهان کردن نیست بنابراین اسرائیل مجبور بوده است که نفت و گاز و ذغال سنگ مورد نیاز خود را از روسیه، آسیای میانه و ایالات‌متحده امریکا و امریکای لاتین وارد کند. در این شرایط اسرائیل مانند هر کشور مصرف‌کننده و به دلایلی که ذکر شد حتی خیلی بیشتر از آنها،  چند سیاست را دنبال می‌کند که عبارتند از : الف- متنوع سازی سبد انرژی مصرفی و کاهش وابستگی به سوخت‌های فسیلی ، تشویق و ترغیب تولید انرژی داخلی ، ارتقاء کارائی و بهره‌وری انرژی و برپا کردن ذخائر استراتژیک نفتی برای شرایط خاص.

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: در دیپلماسی انرژی رژیم اسرائیل، همکاری با بازیگران هیدروکربنی در بخش انرژی یعنی نفت و گاز چه نقشی دارد ؟

اگر این رژیم اشغالگر نبود و وضعیت متفاوتی در منطقه داشت باتوجه به موقعیت جغرافیائی خود، بالقوه می‌توانست که یک مرکز لجستیک برای انتقال نفت و گاز منطقه به مدیترانه و از آنجا به اروپا باشد اما روابط سیاسی این رژیم با کشورهای عربی مانع به فعلیت درآمدن این پتانسیل است و تا این مسائل حل نشود اسرائیل نقشی در این رابطه نخواهد داشت.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: اسرائیل در مسیر اکتشافات جدید و نیز در مسیر توسعه میادین گازی خود و از جمله میدان گازی لویاتان با مشکلاتی نیز روبروست ؟

 آب‌های سرزمینی کشور کوچک اسرائیل با دو کشور لبنان و قبرس فاصله بسیار کمی دارد. اسرائیل و قبرس(یونانی) در دسامبر سال 2010 در مورد مرزهای آبی خود به توافق رسیده و قرارداد منعقد نموده‌اند البته با توجه به قرارداشتن بخش شمالی قبرس در کنترل کشور ترکیه،  دولت ترکیه در این مورد نارضایتی خود را اعلام نموده است. اما در مورد مرزهای آبی میان دو کشور لبنان و اسرائیل توافقنامه‌ای وجود ندارد. رئیس جمهور لبنان در مقاطعی نگرانی خود را از فعالیت‌های اکتشافی و توسعه‌ای اسرائیل اعلام کرده و به این کشور هشدار داده است و مراتب اعتراض خود را به اطلاع سازمان ملل رسانده است و حسن نصرالله، رئیس حزب‌الله لبنان نیز تهدید کرده است که اجازه تصرف در منابع متعلق به لبنان را به اسرائیل نخواهد داد، به همین دلیل فعالیت‌های اکتشافی و حفاری اسرائیل با حفاظت نیروی دریائی این کشور دنبال می‌شود و نیروی دریائی برای این منظور توسعه داده شده است. دولت اسرائیل در چارچوب قوانین بین‌المللی حقوق دریاها، مربوط به تقسیم آبهای ساحلی و بین‌المللی و در راستای توافقات به‌عمل آمده با دولت قبرس، چارچوبی حقوقی را برای توافق با دولت لبنان تنظیم کرده و به سازمان ملل ارائه نموده است و در تلاش حل موضوع است. بنظر می‌رسد که وضعیت سوریه در سال‌های اخیر و تاثیر پذیری لبنان و حزب‌الله از این وضعیت، فرصت مناسبی و مغتنمی را برای توسعه فعالیت‌های هیدروکربنی اسرائیل در آبهای خود فراهم نموده است.  بنیامین نتانیاهو، اولین نخست وزیر اسرائیل بود که در فوریه سال 2012 از نیکوزیا پایتخت قبرس بازدید نمود و تفاهنمامه‌ای را برای فعالیت‌های اکتشافی در آبهای مشترک مرزی دو کشور با مقامات قبرس به امضاء رساند. همچنین دو کشور تفاهم نموده‌اند که بخشی از گاز صادراتی اسرائیل به جزیره قبرس منتقل شود و در آنجا با سرمایه‌گذاری مشترک دو کشور تبدیل به LNG برای صدور به نقاط مختلف شود. علاوه بر کاهش وابستگی به انرژی وارداتی، وابسته شدن اروپا به گاز اسرائیل و تاثیر آن بر امنیت ملی اسرائیل نیز از اهمیت برخوردار خواهد بود. کاهش هزینه‌های ارزی و افزایش درآمد صادراتی نیز طبعا بر امنیت اسرائیل بی‌تاثیر نخواهد بود و نیز فعالیت‌های اکتشافی و توسعه‌ای حضور و نفود اسرائیل در آبهای مدیترانه را افزایش خواهد داد.

در هر حال مساعی دیپلماسی انرژی اسرائیل در سال‌های اخیر متوجه حل مسائل مربوط به توسعه میادین گازی دریائی و تبدیل شدن به یک صادرکننده گاز است.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به نقش ترکیه در طرح های نفتی و گازی رژیم اسرائیل آینده همکاری های دو کشور در حوزه دیپلماسی انرژی چگونه خواهد بود؟

توافقات اسرائیل و قبرس مورد اعتراض دولت ترکیه بوده است و شاید به همین دلیل و برای جلب رضایت ترکیه است که دولت اسرائیل خط‌لوله جدیدی را پیشنهاد داده است که منابع گازی صادراتی اسرائیل را به  بندر سیحان ترکیه منتقل کند که از آنجا از طریق خطوط‌لوله ترکیه به اروپا (که در برنامه‌است)، به اروپا صادر شود. همچنین اسرائیلی‌ها حاضرشده‌اند که اجرای این خط‌لوله را به شرکت‌های ترک بسپارند. ترکیه علاقه دارد که به هاب گازی تبدیل شود و گاز اروپا از طریق این کشور منتقل شود اگر اسرائیل بتواند نظر ترکیه را تامین کند مشکل چندانی از ناحیه این کشور نخواهد داشت.

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: جایگاه ایران در دیپلماسی انرژی رژیم اسرائیل در منطقه چیست؟

 رژیم گذشته ایران همکاری‌های نسبتا وسیعی را با رژیم اشغالگر قدس در زمینه انرژی و خصوصا لجستیک نفت آغاز کرده بود. خط‌لوله موسوم به ایلات-اشکلون که نفت را از بندر ایلات اسرائیل در خلیج عقبه به بندر اشکلون در مدیترانه منتقل می‌کرد یک  جایگزین برای کانال سوئز بود که با سرمایه‌گذاری ایران انجام شد و منافع زیادی را برای اسرائیل بوجود می‌آورد . اما این فعالیت‌ها با وقوع انقلاب متوقف شد. اما خوب است بدانیم که یکی از اهداف دیپلماسی بین‌المللی انرژی اسرائیل این است که ایالات‌متحده‌امریکا و اروپا را تشویق به قطع وابستگی از نفت و گاز خاورمیانه و خلیج‌فارس و خصوصا ایران نماید، چون فکر می‌کند که در اینصورت اهمیت حفظ امنیت کشورهای منطقه خاورمیانه و خلیج‌فارس برای غرب کمتر خواهد شد.

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: دیپلماسی انرژی رژیم اسرائیل چه پیامدهایی بر روی منافع ملی و اقتصادی ایران خواهد داشت ؟

 

در صورتی که رژیم اشغالکر بتواند به صادر کننده گاز به اروپا تبدیل شود از نظر اقتصادی فرصت برای ورود ایران به بازار گاز اروپا محدودتر خواهد شد و از نظر سیاسی امنیت اسرائیل اهمیت بیشتری برای اروپا پیدا خواهد کرد.

 

 
Emai
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۸:۲۳
سید غلامحسین حسن‌تاش

گزارش مطالعات گازی انجام شده توسط  شرکت‌های خارجی کجاست؟

در بین سال‌های 1376 تا  1381 که مسئولیت موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی را به عهده داشتم روزهای چهارشنبه جلساتی در فتر وزیر تشکیل می‌شد که به جلسه اوپک و بازار نفت معروف بود اما به تناسب این که ذهن وزیر درگیر چه باشد همه چیز مطرح می‌شد.

در یکی از این جلسات که زمانش را دقیقا به یاد ندارم ولی فکر می کنم سال‌های 78 یا 79 باشد، آقای وزیر بحث نیاز به مطالعات بلند مدت گاز را مطرح کردند . آن روزها با سامان یافتن توسعه بعضی از فازهای پارس‌جنوبی تصور ایشان (والبته به زعم من توهم ایشان)، این بود که به زودی در کشور با زیادی گاز، یعنی بیشتر از نیاز داخلی، مواجه خواهیم بود ولذا باید بازارهای جهانی را مطالعه کنیم که به کدام  بازار بهتر است گاز صادر کنیم و باور ایشان این بود که هرچه زودتر باید به سمت صادرات گاز برویم.

قبل از منصوب شدن من به ریاست موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی و در زمان ریاست قبلی موسسه، مطالعات مفصلی تحت عنوان طرح جامع بیست ساله گاز انجام شده بود که نتایج آن چند ده جلد گزارش بود ولذا اینجانب به اتکاء آن گزراشات در جلسه گفتم که ما می‌توانیم با به روز کردن آن مطالعه، این کار را انجام دهیم اما آقای وزیر با حالت تحقیرآمیزی گفتند که این کارها کارما نیست و باید بدهیم به خارجی مطالعه کند و شاید در همین جلسه بود که با چند مساله همینگونه برخورد کردند به طوری که بنده طاقت نیاوردم و گفتم اگر این خارجی‌ها اینقدر خوب می‌فهمند و ما نمی‌فهمیم چرا جای خودمان را به آنها نمی‌دهیم!!

به هر حال مدیر برنامه‌ریزی تلفیقی شرکت ملی نفت ایران مامور شد که یک شرکت خارجی را برای این مطالعه پیدا کند و بعد از یکی دو هفته در جلسه دیگری اعلام کرد که 7 یا 9 شرکت خارجی (7 قطعی است 9 را تردید دارم)، اعلام کرده‌اند که این مطالعه را رایگان انجام می‌دهند اینها شرکت‌هائی بودند که در ایران فعال شده بودند و بدنبال قرارداد بیع‌متقابل بودن بی‌پی و شل و توتال و انی و چند شرکت دیگر. می‌شد فهمید که چرا علاقمند هستند که این کار را رایگان انجام دهند. در این مورد قدری توضیح می‌دهم:

از سوئی در ایران بیش از نود و پنج درصد انرژی مصرفی از نفت و گاز است و بیش از 85 درصد برق تولیدی هم از نیروگاه‌های گازی یا حرارتی است که در واقع انرژی اولیه هیدروکربنی را به انرژی ثانویه الکتریکی تبدیل میکنند از سوی دیگر تولید گاز دو منشاء دارد یکی گازهای همراه نفت و یکی میادین مستقل گازی همچنین میادین نفتی قدیمی و بزرگ برای حفظ سطح تولید نیاز به تزریق گاز دارند بنابراین انجام مطالعه برای برآورد عرضه و تقاضای بلند مدت داخلی گاز در ایران مستلزم دسترسی به اطلاعات تاریخی تمام شبکه انرژی کشور و تمام میادین نفت و گاز است تا بدانیم روند تقاضای نفت و گاز در کشور چگونه حرکت کرده و خواهد کرد و چه برنامه‌هائی برای نیروگاه‌سازی و گازرسانی و غیره وجود دارد و چه برنامه‌هائی برای توسعه میادین نفتی هست و چقدر نفت تولید خواهد شد و وضعیت میادین نفتی چگونه است تا مشخص شود که چه میزان گازهمراه نفت تولید خواهد شد و چه میزان تقاضای گاز برای تزریق به میادین نفتی وجود دارد و به طریق اولی مشخص شود که وضعیت مخازن گازی و برنامه‌های توسعه و روند تولید آتی آنها چه خواهد بود. بنابراین مسلما دسترسی به چنین اطلاعات گسترده‌ای برای شرکت‌هائی که می‌خواهند در ایران کار کنند بسیار ارزشمند است.

تصمیم وزیر عجیب بود و این شد که همه این شرکت‌ها را کنسرسیوم کنید که این کار را با هم انجام دهند! یعنی این اطلاعات ارزشمند در اختیار همه قرار گیرد. کنسرسیوم  مطالعاتی اگر اشتباه نکنم به محوریت شرکت شِل تشکیل شد و فردی را که اصلا نفتی نبود (و الان هم نیست) و استاد یکی از دانشگاه‌ها بود را ناظر طرح گذاشتند، البته از طریق شرکت مهندسی و ساختمان صنایع نفت (معروف به اویک) یعنی آقای ناظر حقوقش را از اویک بگیرد، کوچکترین نقشی هم به موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی که علی‌القاعده بدنه مطالعاتی صنعت نفت بود و حتی پژوهشگاه صنعت نفت ندادند که حداقل تجربه این مطالعات و نتایج آن در آنجا رسوب کند.

برنامه‌ریزی تلفیقی شرکت ملی نفت یک دوره از گزارش‌های مطالعات طرح جامع بیست ساله گاز (که قبلا اشاره کردم) را از ما گرفتند و این مجموعه که در آن اطلاعات و برنامه تولید تک تک میادین نفت و گاز و برنامه تزریق و اطلاعات روند تقاضا و مصرف انرژی در بخش‌های مختلف کشور و روند آتی آن وجود داشت را در اختیار کنسرسیوم شرکت‌های مذکور قرار دادند.

اما مساله‌ای که مهم است این است که هرگز هیچ گزارشی به صورت چاپی از مطالعه این شرکت‌ها منتشر نشد و گویا گزارش خود را تنها بصورت سی‌دی در تعداد محدود به کارفرما تحویل دادند. لذا معلوم نیست که آنچه که بعدا انجام شد مانند ارائه برنامه تولید 40 میلیون تن LNG به شورای اقتصاد که با کلی هزینه به هیچ کجا هم نرسید، یا صادرات گاز به پاکستان که آنهم با کلی هزینه هنوز بلاتکلیف است(قبلا در این موارد نوشته‌ام کلیک کنید)، بر مبنای گزارش این شرکت‌ها بوده است یا حتی به گزارشات آنها نیز توجه نشده است؟

لازم است وزارت نفت گزارش این مطالعات را در اختیار مردم و محققین قرار دهد این حق مردم است. چیزی که در اختیار 7 یا 9 شرکت خارجی قرارگرفته است علی‌القائده محرمانه هم نمی‌تواند باشد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۰۹:۴۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

خط‌لوله موسوم به جریان یا مسیر ترکی یا ترکیه (TurkStream) در واقع محور تلاقی یا پیوند استراتژی گازی دو کشور روسیه و ترکیه است. این خط‌لوله جایگزینی برای خط‌لوله موسوم به جریان‌جنوبی است. برای درک جایگاه و اهمیت مساله لازم است کمی به عقب برگردیم و همچنین لازم است بدانیم که حفظ موقعیت انحصاری در بازار گاز اروپا برای روسها از اهمیت راهبردی برخوردار است و از هیچ تلاشی برای تحقق آن فروگذار نمی‌کنند.

صادرات گاز روسیه به اروپا از دوران شوروی آغاز شد اما با فروپاشی شوروی و خصوصا جدا شدن کشور اوکراین، مشکلاتی پیدا شد. مهمترین خطوط‌لوله صادراتی گاز روسیه به اروپا از اوکراین عبور می‌کرد و اختلافات گازی و غیرگازی روسیه و اوکراین در دوران بعد از فروپاشی، موجب شد که جریان گاز صادراتی روسیه یه اروپا سه بار در سال‌های 2006،2008 و 2009، آنهم در فصل سرما قطع شود. بدنبال این مشکلات، اروپائی‌های نیازمند انرژی، تنوع بخشی به مبادی و مسیرهای تامین گاز را در دستور کار راهبردی خود قرار دادند. این راهبرد اروپا برای روس‌ها که حدود 40 درصد از کل گاز وارداتی اروپا را تامین می‌کنند و  بزرگترین سهم را از این نظر دارند، نگران کننده بود. روسها از سوئی تلاش کردند که جلوی مبادی گاز رقیب را سد کنند و از سوی دیگر تلاش داشته و دارند که مسیرهای انتقال گاز خود به اروپا را متنوع کنند و نیز یکپارچگی اروپا در مواجهه با خود را بشکنند.

از نظر مبادی تامین گاز رقیب، تحولات موسوم به بهارعربی خصوصا در شمال افریقا که موجب نا امنی این منطقه و محدود شدن سرمایه‌گزاری در آنجا شده است، نامشخص بودن رژیم حقوقی دریای خزر که مانع تحقق خط‌لوله ترانس کاسپین برای انتقال گاز ترکمنستان به اروپا شده است و تحریم‌های ناعادلانه بر علیه ایران و امتیازگیری‌های روسیه برای همکاری با برجام، هر یک به نوعی به نفع روسیه بوده است و سه جایگزین بالقوه گاز روسیه در اروپا را متوقف کرده است.

از نظر مسیرها، روسها دو مسیر خط‌لوله جدید جایگزین را تحت عنوان "جریان‌شمالی" و "جریان‌جنوبی"، پی‌گرفتند. خط‌لوله جریان شمالی در بستر دریا از مسیر خلیج فنلاند و دریای بالتیک به طول بیش از 1200 کیلومتر و با ظرفیت انتقال 55 میلیارد مترمکعب در سال با همکاری روسیه و اروپا احداث  شد و در سال 2012 به بهره‌برداری رسید. و قرار است با احداث یک یا دو خط‌لوله دیگر درکنار آن، این ظرفیت تا سال 2019 به حدود دو برابر افزایش یابد. در کنار آن روسها مذاکرات خود را برای احداث خط‌لوله جریان‌جنوبی که قرارد بود با گذر از دریای‌سیاه  وارد  بلغارستان شود و  گاز اروپای شرقی را تامین کند را پی‌گرفتند، اما در سال 2014 بدنبال  وقوع بحران "کریمه" فی‌مابین روسیه و اوکراین، اتحادیه اروپا و بلغارستان این مذاکرات را متوقف کردند و موضوع  این خط‌لوله منتفی شد. خط‌لوله جریان‌جنوبی به نوعی رقیب و یا جایگزین طرح خط‌لوله "ناباکو" بود. طرح خطلوله ناباکو قبلا توسط اروپائی‌ها به عنوان جایگزینی برای گاز روسیه ارائه شده بود و ایران نیز یکی از پتانسیل‌های تامین آن شناخته می‌شد.

بدنبال منتفی شدن جریان‌جنوبی و در جریان سفر ولادیمیرپوتین به ترکیه در دسامبر 2014، پیشنهاد خط‌لوله جریان‌ترکی ارائه شد و مورد علاقه دو طرف قرار گرفت. کشور ترکیه در حالی که خود فاقد ذخائر گاز و وارد کننده آن است، سال‌هاست که با استفاده ژئوپلتیکی از موقعیت جغرافیائی خود، راهبرد تبدیل شدن به یک مرکز یا کانون (HUB) گازی را در دستور کار خود قرار داده است. بدنبال تدوین این راهبرد، دولت ترکیه آمادگی داشته است که از هر مبدائی گاز وارد کند و خود به یک صادرکننده  (مجدد) گاز به اروپا تبدیل شود ترک‌ها علاوه‌بر واردات گاز از طریق خط‌لوله از روسیه و آذربایجان و ایران، حتی در بنادر مدیترانه‌ای خود گاز ر بصورت LNG وارد می‌کنند. همکنون حدود 60 درصد از گاز مورد نیاز ترکیه از روسیه وارد می‌شود. گاز وارداتی از روسیه عمدتا از طریق خط‌لوله موسوم به "جریان آبی" (Blue Stream) که از بستر دریای سیاه عبور می‌کند و در سال 2005 میلادی به بهره‌برداری رسیده است، منتقل می‌شود.


با این اوصاف اگر به راهبرد روسیه برای حفظ بازار اروپا و راهبرد ترکیه برای تبدیل شدن به کانون انتقال گاز به اروپا توجه شود، روشن می‌شود که مسیر خط‌لوله جریان‌ترکی این دو راهبرد را بهم پیوند زده است و قطعا ترک‌ها از منتفی شدن مسیر جریان‌جنوبی خشنود هستند. به هر حال بدنبال تشنج در روابط روسیه و ترکیه که در نوامبر سال 2015 با شلیک نظامیان ترکیه به هواپیمای نظامی روسی در مرز سوریه و سقوط هواپیمای روسی رخ داد،  مذاکرات مربوط به خط‌لوله جریان ترکی نیز تعلیق شد ولی با عذرخواهی اردوغان از روسیه و سفر وی به مسکو در اواخر ماه جولای 2016 مجددا این پروژه بر روی میز مذاکرات دو کشور بازگشت. حدود 1000 کیلومتر از این خط‌لوله در بستر دریا خواهد بود و برای انتقال سالانه  63 میلیارد مترمکعب گاز طراحی شده است.

خط‌لوله جریان ترکی از خاک روسیه وارد دریای سیاه خواهد شد و در شبه جزیره بالکان در بخش اروپائی ترکیه، وارد خاک این کشور خواهد شد و از آنجا گاز را به کشور یونان منتقل خواهد کرد. هر دو کشور تجربه همکاری گازی و احداث و مدیریت خط‌لوله دریائی در بستر دریای سیاه را دارند که کار را سهل تر خواهد کرد.

جالب است که ترکیه همزمان روابطش با رژیم اشغالگر قدس را نیز که به تیره‌گی گرائیده بود، تلطیف نموده است. رژیم مذکور نیز در حال توسعه دادن چند میدان گازی و خصوصا میدان گازی موسوم به لویاتان است و در صورت موفقیت، در آینده به صادرکننده گاز تبدیل خواهد شد، ترکیه علاقمند است که گاز این کشور را نیز انتقال دهد و قبلا مذاکراتی در این زمینه انجام شده است.

بنظر می‌رسد که ترکیه به دنبال تحولات موسوم به بهارعربی، ابتدا اغوا شد و احیای امپراطوری عثمانی را در سر می‌پروراند و بعضی منافع اقتصادی را قربانی توسعه‌طلبی سیاسی نمود، اما در ماه‌های اخیر تا حدودی به واقعیت برگشته است.

چنانچه ذکر شد به نظر می‌رسد که هر دو کشور ترکیه و روسیه به اندازه کافی به احداث این خط‌لوله علاقمند هستند اما قطعا این مساله مورد علاقه کشور ایالات‌متحده امریکا نیست. ایالات‌متحده از دیرباز  مخالف وابستگی اروپا به گاز روسیه بوده است . اصولا ترجیح امریکائی‌ها همواره این بوده است که گاز مورد نیاز اروپا بصورت LNG (گازطبیعی مایع شده)، از طریق دریا و آبراه‌هائی که تحت کنترل ایالات‌متحده است، تامین شود. خصوصا این که ایالات‌متحده با توسعه منابع گاز شیلی در حال تبدیل شدن به یک صادرکننده گازطبیعی بصورت LNG می‌باشد که از همین سال جاری میلادی آغاز شده است. نزدیکی بیش از حد ترکیه به روسیه نیز مورد علاقه امریکائی‌ها نخواهد بود بنابراین، خصوصا باید دید که روند تحولات سوریه چگونه پیش خواهد رفت، آنچه در وضعیت و شرایط  بسیار پیچیده شده سوریه می‌گذرد هنوز پتانسیل این را دارد که مواضع و موقعیت کشور ترکیه را یکبار دیگر تغییردهد.

خبر بازگشت موضوع خط‌لوله جریان ترکی بر روی میز روابط ترکیه و روسیه برای جمهوری اسلامی ایران، ترکمنستان، عراق و دیگر رقبای بالقوه روسیه در  تامین گاز اروپا نیز چندان خبر خوشایندی نیست، به هر حال بازار گاز اروپا بازار مهم و معتبر و منظمی است که مزایای ورود به آن تنها به منافع اقتصادی محدود نمی‌شود. باید دید که آیا بستر تاریک یک دریای پرتلاطم، تاب تحمل این لوله را خواهد داشت یا نه!


لینک سایت مرکز مطالعات صلح بین الملل 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۵ ، ۱۰:۴۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

صفحه نخست » ایرانخاورمیانهسر تیترعمانگزارشگفتگو

منافع تهران و مسقط در خط لوله گاز ایران عمان – گفتگو با غلامحسین حسنتاش

نگارش  در شهریور ۲۱, ۱۳۹۵ – ۱:۵۴ ق.ظ

                                                                              مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

براساس توافق سال ٢٠١٣ میان ایران و عمان، قرار است به مدت ۱۵ سال روزانه ۲۸ میلیون مترمکعب گاز طبیعی ایران با یک خط لوله از بستر خلیج فارس به عمان صادر شود که با ارزش بالای این گاز روابط اقتصادی دو کشور تقویت می شود. پس از لغو تحریم های غرب علیه ایران در ماه ژانویه، ایران و عمان تلاش های خود برای اجرایی کردن این پروژه را تجدید کردند، اما این پروژه به دلیل اختلاف نظرهای طرفین بر سر قیمت و فشارهای آمریکا بر مسقط به تاخیر افتاده است. در این بین ایران و عمان اخیرا توافق کرده اند تا مسیر و طراحی خط لوله صادرات گاز ایران به این کشور از زیر دریا را تغییر دهند تا این خط لوله از آبهای تحت کنترل امارات عبور نکند.

واژگان کلیدی: منافع تهران ، مسقط، خط لوله گاز، ایران، عمان، صادرات گازایران، چالش ، خط لوله گاز ایران عمان

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: در شرایط کنونی اهداف ایران از حضور و طرح این خطلوله چیست؟

کشور عمان سالهاست که متقاضی خرید گاز از ایران است و پس از چندین دور مذاکرات نهایتا در شهریور 92  تفاهمنامه ای در این زمینه یعنی برای صادارت گاز ایران به عمان بین دو کشور امضاء شده است و در سند چارچوب همکاری‌های مشترک در اسفندماه ۱۳۹۲ در خلال سفر رئیس جمهوری به کشور عمان نیز بر آن تاکید شده است. طبیعتا انتقال این گاز نیاز به خط لوله دارد که از بستر خلیج فارس و دریای عمان عبور خواهد کرد تا گاز ایران را به عمان برساند.ایران با تکمیل فازهای بیشتری از میدان گازی  پارس جنوبی گاز مازاد برای صادرات خواهد داشت و کشور عمان می تواند یکی از مقاصد خوب صادراتی گاز ایران باشد چراکه هم منافع اقتصادی دارد و هم به تحکیم روابط دو کشور کمک می کند.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: این خط لوله ذخایر گازی عظیم ایران را به مصرف کنندگان عمانی و مراکز تولید ال ان جی در این کشور متصل خواهد کرد تا گاز ایران از این طریق مجددا به کشورهای دیگر صادر شود.در شرایط کنونی نگاه عمان به خط ایران عمان چیست؟

با توجه به نیازی که عمان به گاز دارد و تفاهماتی که صورت گرفته است طبعا نگاه طرف عمانی مثبت است. عمان کشور صادرکننده گاز از طریق مایع سازی بصورت LNG است و از سال ها پیش تاسیسات LNG به ظرفیتی حدود 10.5 میلیون تن در سال در عمان نصب شده است اما پس از مدتی تولید داخلی گاز این کشور کاهش یافته است ولذا ظرفیت مایع سازی و تولید LNG این کشور بلااستفاده مانده است. در سال 2014 حدود 25 درصد ظرفیت مایع سازی عمان خالی بوده است این در شرایطی است که از چند سال پیش عمان مقداری گاز را هم از طریق خط لوله  موسوم به دلفین از قطر وارد می کند.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: قرار است به جای یک مسیر کم عمق تر در حدود 300 متری سطح دریا در طرح اولیه ، این خط لوله از 1000 متری سطح آب عبور کند.با توجه به وضعیت کنونی، چه چالشهایی فراروی ساخت این خط لوله وجود دارد؟

به هر حال با توجه به دریائی بودن مسیر، احداث خط لوله از نطر فنی نسبت به خشکی هم دشوارتر و هم پر هزینه تر است، اما مسافت چندان طولانی نیست و حدود 180 کیلومتر است و اگر قرارداد مبادله گاز بین دوکشور محکم باشد، ممکن است سرمایه گذارانی برای آن پیدا شود که خط لوله را احداث کنند و از حق ترانزیت آن بازگشت سرمایه کنند. اما فکر نمی کنم در شرایط بعد از برجام مشکل سیاسی خاصی وجود داشته باشد.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: رویکرد و نگاه بازیگران عربی و غربی به خط لوله چیست؟

در بین غربیها فکر نمی کنم که مخالفت خاصی وجود داشته باشد خصوصا که بعضی از شرکتهای غربی در پروژههای LNG  قطر سهامدار هستند و بدشان نمی آید که با تامین این گاز از ظرفیت کامل این مجتمع ها استفاده شود. اما در بین کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس عمان از دیرباز روابط متفاوتی با ایران دارد و خصوصا در شرایط فعلی احتمالا دیگر اعضاء این شورا از این همکاری خشنود نیستند و ممکن است عمان از این جهت تحت فشار باشد.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: منافع ایران در شرایط کنونی در قبال خطلوله ایران عمان و آینده آن چه خواهد بود؟ و به نگاه شما ایران باید چه رویکردی در قبال این خط لوله در آینده در پیش بگیرد؟

همانطور که عرض کردم این خط لوله و صادرات گاز به عمان به نفع ایران است، من در گذشته دو پیشنهاد در این مورد ارائه داده ام که یکی از آن دو در شرایط فعلی به دلیل وضع روابط ایران با سایر کشورهای جنوب خلیج فارس چندان قابل تحقق نیست و آن این بوده است که ایران وارد مذاکرات چهارجانبه با قطر و امارات و عمان شود و به خط لوله دلفین وصل شود و یک لوپ بوجود آید. اما پیشنهاد دیگر من این بوده است که با توجه به این که عمان گاز را عمدتا برای تبدیل به LNG برای صادرات میخواهد، ایران قرارداد تبدیل گاز به LNG با عمان امضاء کند یعنی گاز بدهد و معادل آن LNG بگیرد و خودش صادر کند و هزینه تبدیل آن را به عمان بدهد و از این طریق وارد بازار LNG شود، البته این نیازمند مطالعه و بررسی اقتصادی است و ممکن است شرکای عمان راضی نباشند، ولی می تواند فرصتی برای ورود زودرس ایران به بازار  جهانی LNG باشد.

در هر حال من فکر میکنم ایران باید این مساله را در چارچوب یک همکاری وسیع تر منطقه ای بررسی کند که اگر  در آینده بسترهای سیاسی فراهم شد گسترش یابد.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: چشم انداز آینده خط لوله با چه سناریوهایی روبرو است؟

من فکر میکنم این خطلوله به امید خدا اجرا خواهد شد. شاید مهمترین مانعی که بتواند وجود داشته باشد مساله تشدید احتمالی تنش میان جمهوری اسلامی ایران و سایر اعضاء شورای همکاری خلیج فارس باشد.




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۰۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

جایگاه ایران در دیپلماسی انرژی ترکمنستان گفتگو با سید غلامحسین حسنتاش

نگارش  در خرداد ۶, ۱۳۹۵ – ۱۲:۰۰ ق.ظ

مرکز بین المللی مطالعات صلح- IPSC

بهره گیری از دیپلماسی انرژی، جدا از افزایش توانایی در عرصه منطقه‌ای و بین المللیزمینه لازم برای کاهش محدودیتهای بین‌المللی علیه هر کشوری را فراهم میسازد و به افزایش قدرت ملی کشور کمک شایانی میکند. در این حال با توجه به وجود ذخایر گاز در ترکمنستان و افزایش برداشت ها و همچنین رویکرد دیپلماسی انرژی این کشور برای بررسی نقش گاز در آینده سیاسی دیپلماسی انرژی آن در جهان و تاثیرات گوناگون امنیتی اقتصادی وسیاسی آن بر سیاست خارجی ترکمنستان و منافع ملی ایران به سراغ گفتگویی با سید غلامحسین حسنتاش رفته ایم:

واژگان کلیدیاستراتژی گازی، دیپلماسی انرژی، نقش، ترکمنستان، منافع ملی ایران ، اوپک، میدان های مشترک

مرکز بین المللی مطالعات صلحمهمترین اهداف دیپلماسی انرژی ترکمنستان در سالهای اخیر را چگونه مورد بررسی قرار می دهید؟

قبل از هر چیز از لطف شما تشکر می‌کنم . اما شاید تعریف من از دیپلماسی انرژی با تعریف شما تفاوت داشته باشد . من فکر می‌کنم دیپلماسی ابزاری برای تحقق استراتژی‌ها و اهداف است یعنی یک کشور باید ابتدا استراتژی ها کلان انرژی‌اش روشن باشد و بعد مساعی دیپلماتیک را در جهت تحقق آن بکارگیرد. بنابراین هدف دیپلماسی انرژی یک کشور علی‌القاعده تحقق اهداف و استراتژی‌های انرژی آن کشور از طریق تعامل و مذاکره و تاثیرگذاری بر دیگر کشورها یا محافل بین‌المللی ذیربط یا شرکت‌های سرمایه‌گذار خارجی و امثال آن است. ترکمنستان کشوری دارای ذخائر عظیم‌گازی است ولی البته فاقد ذخائر نفتی و ذخائر ذغال‌سنگ قابل توجه است. ذخائر گازی ترکمنستان در سال 2014 حدود 9.5 درصد کل ذخائر گازی متعارف جهان بوده و این کشور از این نظر در رتبه چهارم بعد از ایران و روسیه و قطر قرار دارد. ترکمنستان در سال‌های اخیر سعی کرده است که تا حد ممکن ذخائر گازی خود را توسعه دهد و هم نیاز انرژی خود را و هم نیازهای ارزی خود را از این طریق تامین نماید. حدود 80 درصد از نیاز انرژی داخلی ترکمنستان از گازطبیعی تامین می‌شود و از این جهت در کنار قطر وضعیت منحصر بفردی برخوردارند.

مرکز بین المللی مطالعات صلحدر عرصه گازی دیپلماسی انرژی ترکمنستان چه رویکردهایی در نگاه به صادرات دارد؟

ترکمنستان بعد از جدائی از شوروی درآمد ارزی خود را بر صادرات گاز استوار کرده است و سهم درآمد صادرات گاز در کل درآمد ارزی این کشور بیش از 80 درصد برآورد می‌شود. ترکمنستان یک کشور به‌اصطلاح بسته در خاک است یعنی به آبهای بین‌المللی دسترسی ندارد و به همین دلیل علیرغم ذخائر قابل توجه گازی هنوز نتوانسته است نقش چندان مهمی را در بازارهای انرژی جهان بازی کند. این کشور در تلاش بوده است مسیرهای صادراتی خود را متنوع کند تا صادرات گازش از انحصار روسها خارج شود. ترکمنستان در سال 2014 حدود 41.6 میلیارد مترمکعب گاز را از طریق خط لوله صادر کرده است که مقادیر عمده آن 9 میلیارد متر مکعب به روسیه 6.5 میلیارد به ایران و 25.5 مترمکعب به چین بوده است. صادرات به چین قرار است تا حدود 40یا 50 میلیرد مترمکعب در سال افزایش یابد. اما در مورد این‌که ترکمنستان بتواند به سطحی از تولید برسد که همه تعهداتش را انجام دهد، تردید‌هائی وجود دارد.

مرکز بین المللی مطالعات صلحجایگاه ایران در دیپلماسی انرژی ترکمنستان و موقعیت استراتژیک ایران در منطقه چیست؟

ترکمنستان در بعضی بازارهای نیازمند گاز، رقیب ایران محسوب می‌شود. دو مسیر برای صادرات ترکمنستان مطرح بوده است که به نوعی در رقابت با ایران است یکی خط‌لوله موسوم به تاپی (TAPI) که گاز ترکمنستان را از طریق افغانستان به پاکستان و هندخواهد برد و دیگری خط‌لوله موسوم به ترانس‌کاسپین که در صورت تحقق، گاز را از بستر دریای خزر به جمهوری آذربایجان و از آنجا به ترکیه و نهایتا اروپا منتقل خواهد کرداما هر دوی این مسیرها با مشکلاتی مواجه هستندتاپی عمدتا با مشکل ناامنی افغانستانروبروست و ترانس‌کاسپین با مشکل نا مشخص بودن رژیم حقوقی دریای خزر و مخالفت روس‌ها روبروستروس‌ها اصرار دارند که بازار گاز اروپا را در انحصار خود نگه دارند و این انحصار را اهرم سیاست خارجی خود می‌دانند و با هر رقیبی مخالفت و در مسیر متنوع شدن مبادی تامین گاز اروپا کارشکنی می‌کننداما ایران و ترکمنستان در کنار رقابت در بعضی بازرها پتانسیل همکاری‌ هم دارندترکمنستان بدلیل عدم دسترسی به آبهای آزاد اگر بخواهد وارد صادرات گاز بصورت LNG ، که آلترناتیو خط‌لوله است و بازارش در حال گسترش است، بشودراهی جز ایران و روسیه نخواهد داشت و از آنجا که بدلایل تاریخی و مشخص تمایلی به مسیر روسیه نداردلذا ایران این پتانسیل را دارد گاز ترکمنستان را به سواحل دریای عمان منتقل کند که در آنجا مایع ‌سازی شودالبته خیلی بهتر از آن سواپ است یعنی با توجه به شبکه وسیع ایران، اصولا نیازی به انتقال مستقیم گاز نیست و ایران می‌تواند گاز ترکمنستان را بگیرد و معدل آن را در هرجای دیگری تحویل دهد که حالا یا مایع‌سازی شود و یا از طریق خط‌لوله به کشورهای دیگر تحویل شود.

مرکز بین المللی مطالعات صلحدیپلماسی انرژی ترکمنستان چه پیامدهایی بر روی منافع ملی و اقتصادی ایران داشته است ؟

ایران و ترکمنستان علیرغم این‌که در بعضی بازارها رقیب محسوب می‌شوند، رقابتشان منفی نبوده است و روابط خوبی با یکدیگر دارند و پتانسیل روابط بهتر را هم دارنددر شرایط تحریم‌های ظالمانه تحمیل شده بر کشور و خصوصا فضای بسیار منفی بین‌المللی که به دلیل تحریم‌ها و عملکرد منفی دولت گذشته در سیاست خارجی کشور بوجود آمده بود، توسعه همکاری‌ با این ترکمنستان ممکن به نظر نمی‌رسیداینک به همت دولت و دستگاه سیاست‌خارجی، آن شرایط تغییر کرده است و توطئه ایران‌هراسی خنثی شده و آن تصویر منفی از ایران تا حدودی درحال از بین رفتن است لذا بنظر من باید برخورد فعال‌تری را در این زمینه آغاز کرددر شرایط تاریک مورد اشاره در سیاست خارجی ایران، ممکن بود بسیاری از اقدامات ترکمنستان در رقابت منفی با ایران به‌نظر برسد و تصور شود که قدرت‌های جهانی هم در همین جهت از این اقدامات حمایت می‌کننداما در فضای جدید،  همکاری دو کشور می‌تواند در مقابل سایر رقبا، سینرژی مثبت ایجاد کند و حتی ممکن است مورد حمایت کشورهای با نفوذ غربی نیز قرار گیرد.

ایران در ردیف اول و ترکمنستان در ردیف چهارم از نظر ذخائر گازی جهان قرار دارد و این دو کشور در مجموع 27.5 درصد از ذخائر گازی جهان را در خود جای داده‌اندنزدیک بیست سال از انعقاد قرارداد  گازی بین دو کشور می‌گذرد و 18 سال است ایران از ترکمنستان گاز وارد می‌کندایران با کشور پاکستان قرارداد صادرات گاز منعقد کرده است و با کشور هندوستان نیز سال‌هاست که در حال مذاکره برای صادرات گاز است و با افغانستان نیز در همه زمینه‌ها و از جمله تامین انرژی مورد نیاز این کشور، روابط خوبی داردبنابراین ایران نیز می‌تواند متقاضی پیوستن به تاپی شود و مذاکراتی را با هر چهار کشور و خصوصا با ترکمنستان در این زمنیه آغاز نمایدمتصل شدن خطوط‌لوله گاز پنج کشور می‌تواند قدرت مانور عملیات نقل و انتقال گاز را بالا ببرد و سطح امنیت تامین گاز سه کشور واردکننده را  ارتقاء دهد و در عین حال سطح همکاری‌های چندجانبه و روابط سیاسی پنج‌ کشور ذینفع را تقویت کنداین همکاری می‌تواند در بلند مدت زمینه‌ساز یک لوپ یا اتصال گازی در سطح قاره آسیا باشد که بعضی کشورهای دیگر و خصوصا چین را نیز پوشش دهدضریب امنیت انرژی چین هم از این طریق بالا خواهد رفت و احتمالا حمایت خواهند کرد.

در مورد اروپا نیز اتحادیه اروپا از دیرباز در تلاش متنوع‌سازی مبادی تامین گاز خود است و ذخائر گاز ایران و ترکمنستان به همین منظور همیشه مورد توجه این اتحادیه بوده است.مسیر ایران یکی از بهترین مسیرهای انتقال و حتی سوآپ گاز ترکمنستان به اروپاست.همان‌طور که اشاره شد صادرات گاز هر دو کشور به اروپا با موانع و احیانا کارشکنی‌های دیگری هم روبروست که می‌تواند با مشارکت و حتی ورود مشترک دو کشور به مذاکره با اروپا تسهیل شودزمینه‌های همکاری به حدی است که می‌توان یک اتحاد راهبردی در زمینه همکاری‌های گازی را بین دو کشور پیشنهاد نمود که حتی صرف پیگیری آن فرصت‌هائی را هم برای دستگاه دیپلماسی و هم بخش انرژی کشور فراهم می‌کند.

مرکز بین المللی مطالعات صلحدیپلماسی انرژی ترکمنستان در رابطه با کشورهای صادرکننده گاز را چگونه مورد ارزیابی قرار می دهید؟

ترکمنستان در این رابطه چندان فعال نیست، این کشور به عضویت مجمع‌کشورهای صادرکننده گاز(GECF) در نیامده است و حتی عضو اتحایه بین‌المللی گاز (IGU) که بیشتر جنبه فنی و تکنیکی دارد هم نیستبنظر من ترکمنستان با توجه به موقعیت جغرافیائی و پیشینه تاریخی و روابطی که باروسیه دارد، سعی می‌کند آهسته حرکت کند و حساسیت روسیه را تحریک نکندالبته بدلیل این‌که بازار‌های گاز، منطقه‌ای هستند و بازار گاز مانند بازار نفت هنوز یکپارچه و جهانی نشده است، عضویت در مجمع مذکور چندان خاصیتی هم ندارد، بنابراین شاید به هزینه‌اش برای ترکمنستان نیارزد.

مرکز بین المللی مطالعات صلحدیپلماسی انرژی ترکمنستان چه پیامدهایی بر آینده بازارهای انرژی در جهان و قیمت آنها خواهد داشت ؟

ترکمنستان بدلیل این‌که منابع عمده انرژی‌اش به گازطبیعی محدود می‌شود و نیز کشور بسته است، بیشتر نقش منطقه‌ای دارد و در باره نقشش در بازار جهانی انرژی نباید دچار اغراق شدترکمنستان عمدتا وارد یک رابطه استراتژیک اقتصادی و تجاری مبتنی بر گاز با چین شده است که نوعی امنیت را هم در سطح منطقه برای این کشور ایجاد می‌کنددر مورد قیمت هم در هرحال هرچقدر منابع بیشتری عرضه شود بازار رقابتی‌تر و قیمت‌ها متعادل‌تر (البته به نفع واردکنندگانخواهد بود.


مطالب مرتبط:

  1.   اهداف دیپلماسی انرژی عربستان – گفتگو با سید غلامحسین حسنتاش مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC بهره گیری از دیپلماسی انرژی، جدا از افزایش توانایی در عرصه منطقه ای و بین المللی زمینه لازم برای کاهش محدودیتهای بین المللی علیه هر کشوری را فراهم میسازد و به ......
  2. رفع تحریم ها و موانع روابط گازی ایران و اتحادیه اروپا – گفتگو با غلامحسین حسنتاش مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC   در ماه های اخیر جدا از افزایش روابط ایران با اعضای اروپایی موضوع همکاری های گازی پس از رفع تحریم های ایران مد نظر بوده است. در همین راستا ......
  3. جایگاه و منافع ایران در آینده دیپلماسی انرژی امریکا -گفتگو با سید غلامحسین حسنتاش مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC بهره گیری از دیپلماسی انرژی، جدا از افزایش توانایی در عرصه منطقه ای و بین المللی  زمینه لازم برای کاهش محدودیتهای بین المللی علیه هر کشوری را فراهم میسازد و به ......
  4. اهداف دیپلماسی انرژی امریکا و آینده بازارهای انرژی جهان -گفتگو با سید غلامحسین حسنتاش مرکز بین المللی مطالعات صلح- IPSC بهره گیری از دیپلماسی انرژی، جدا از افزایش توانایی در عرصه منطقه ای و بین المللی  زمینه لازم برای کاهش محدودیتهای بین المللی علیه هر کشوری را فراهم میسازد و ......
  5. بازیگران اوپک ، حال و آینده – گفتگو با سید غلامحسین حسن تاش – کارشناس انرژی و رئیس پیشین موسسه مطالعات بین المللی انرژی فرزاد رمضانی بونش مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC   مقدمه: یکصدو پنجاه ونهمین اجلاس اوپک در هجدهم خردادماه سال جاری  در شهر وین کشور  اتریش در اوضاع و احوالی ویژه برگزار شد و به ......

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۲۶
سید غلامحسین حسن‌تاش