وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

نفت ایران؛ از جلب اعتماد بازار تا رفع موانع مالی

🔻"نفت خبر" در گفت گو با غلامحسین حسنتاش، کارشناس نفت و انرژی، نظرات او را درباره شرایط بازار نفت بعد از تحریم‌ها و چگونگی تنظیم مبادلات ایران در فضای جدید جویا شد:

🔹آیا مشتریان جدید نفت ایران پس از رفع تحریم‌ها می‌توانند ویژگی‌های فنی پالایشگاه‌های خود را بر اساس نفت ایران تنظیم کنند؟

🔸در حال حاضر بحث ویژگی‌های فنی پالایشگاه‌ها برای جذب انواع نفت خام مسئله چندان مهمی نیست. پالایشگاه‌ها در قدیم بر اساس یک نفت خام خاص طراحی می‌شدند ولی با فناوری‌های جدید الان حداقل دو سه دهه هست که پالایشگاه‌ها امکان جذب نفت خام‌های مختلف را دارند و پالایشگاه‌های قدیمی‌تر هم با اصلاحات فرایندی این امکان را فراهم کرده‌اند چون  با تداوم تولید نفت خام در دنیا اصولاً ترکیب نفت خام‌ها به‌تدریج تغییر می‌کند و به همین دلیل هم سازمان اوپک حدود دو دهه پیش مجبور شد در ترکیب سبد نفتی خود  تجدیدنظر کند و آن را تغییر بدهد. اکنون با توجه به تولید حجم بالائی از میعانات گازی امکان مخلوط کردن نفت خام‌های مختلف و ساختن نفت خام موردنظر وجود دارد پس این مسئله نمی‌تواند مشکل جدی‌ای باشد.

🔹ایران توانست پس از برجام، مشتریان نفت خود را جذب کند. آیا دوباره تحریم و لغو تحریم، پروسه بدبینی نسبت به ایران برای مشتریان ایجاد نکرده است؟

🔸دفعه پیش که ما بعد از برجام به بازار برگشتیم شرایط بازار مساعد بود و تقاضا وجود داشت اما الان در شرایط کرونا یک مقدار اضافه عرضه در بازار وجود دارد و این ممکن است مشکل ایجاد کند.  به فرض این‌که تحریم‌های نفتی برطرف شود به نظر من مشکل اصلی‌تر این است که آیا تحریم‌های بانکی و مالی هم همپای آن رفع خواهد شد یا نه و اگر رفع نشود خیلی‌ها به دلیل این‌که نمی‌توانند نقل‌وانتقال مالی با ایران انجام دهند، نفت ایران را نخواهند خرید.
 
🔹مهم‌ترین مشتریان بالقوه ایران چه طرف‌هایی هستند؟

🔸بیشترین مشتریان سنتی نفت خام ایران معمولاً در شرق آسیا و عمدتاً چین و ژاپن و کره جنوبی و هند بوده‌اند و مقداری کمتری هم در اروپا و شاید بیشتر از همه در اروپا ایتالیا خریدار نفت ایران بوده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۰۰ ، ۱۰:۵۰
سید غلامحسین حسن‌تاش

در سالهای اخیر با انتشار کلیپ های مختلفی سعی در القاء این مساله وجود دارد که رژیم شاه به دلیل این که شاه اعلام کرده بود که قرداد با کنسرسیوم نفتی را تمدید نخواهد کرد و به دلیل این که قیمت جهانی نفت را بالا برد مورد خصومت دول غربی قرار گرفت و رژیم او را که تنها به فکر منافع ملی ایرانیان بود سرنگون کردند نگارنده قبلا در یادداشت کوتاهی تحت عنوان : "مساله نفت و توهمات شاهانه"  همچنین مصاحبه مفصلی با سایت جماران در مورد توهم آمیز بودن این ادعا توضیحاتی ارائه داده ام و در آن یادداشت به مقدمه ای که بر کتاب مناسبات مدیریتی کنسرسیوم و صنعت نفت ایران ارجاع نموده ام . اینک در این جا آن مقدمه را منتشر می نمایم .

 

دریافت بصورت پی دی اف

دریافت
حجم: 1.57 مگابایت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۰۰ ، ۱۴:۱۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

فایل پی دی اف

دریافت
حجم: 872 کیلوبایت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۳۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

 

فیلم  سخنرانی  در موسسه مطالعات دین و اقتصاد در مورخه 28 اسفندماه 1399 تحت عنوان: نفت و انرژی؛ خودباوری و توسعه ملی 

 

 

 

دریافت
حجم: 419 مگابایت

 

مطالب مرتبط :

- اما و اگرهای توسعه میادین نفتی 

- صنعت نفت در چنبره تفکر سنتی و پارادایم شکست خورده

- سایه روشن یک قرارداد 

- ماجرای جلسه جبهه مشارکت در سال 80 (برای ثبت در تاریخ)

-نقد برنامه توسعه صنعت نفت

-صنعت نفت در چنبره تفکر سنتی و پارادایم شکست خورده

-سخنی با جناب زنگنه

 

 

 

 

انعکاس این سخنرانی در خبرگزاری فارس

 

اقتصادی / نفت و انرژی

۰
 

روایتی از پشت پای ژنرال‌‎های نفتی به توانمندی داخلی/ خود مدیران وزارت نفت نگذاشتند از ظرفیت برجام استفاده شود

تحلیلگر ارشد حوزه انرژی ضمن انتقاد از ایده امتیازدهی به شرکت‌های نفتی غربی برای کاهش فشار تحریم‌ها گفت: در دوران اصلاحات فردی بر مسند وزارت نفت قرار گرفت که شمشیر را علیه توانمندی داخلی از رو بسته بود که با این توانمندی ملی درگیر شود و عزم کرد این توانمندی را متلاشی کند.

روایتی از پشت پای ژنرال‌‎های نفتی به توانمندی داخلی/ خود مدیران وزارت نفت نگذاشتند از ظرفیت برجام استفاده شود

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، سیدغلامحسین حسن‌تاش تحلیلگر ارشد حوزه انرژی در میزگرد موسسه مطالعات دین و اقتصاد با موضوع «نفت و انرژی، توسعه و خودباوری» با اشاره به ضرورت توجه و برنامه‌‌ریزی برای ارتقای توانمندی داخلی در صنعت نفت گفت: با نزدیک شدن به وقوع انقلاب سهم ایرانی‌ها در اداره صنعت نفت ایران مرتبا بیشتر میشد به طوری که ایرانی‌ها ناکارآمدی‌های کنسرسیوم‌ها را به رخشان می‌کشیدند و در تصمیم‌گیری‌های اشتباه در همه عرصه‌های فنی و تجاری نفت دخالت و مجادله می‌کردند. توانمندی مختصصین ایرانی حاضر در صنعت نفت در جریان انقلاب در کنترل صنعت نفت علیه رژیم شاه نیز خودش را بروز داد.

وی افزود: بعد از وقوع انقلاب با وجود بهم‌ریختگی‌های ناشی از انقلاب، صنعت نفت ایران به سرعت سرپا شد و در اختیار نظام قرار گرفت. خیلی جالب است در جریان انقلاب، آن دسته از متخصصین صنعت نفت که به هر دلیل از ایران رفتند، حالا یا انقلاب با آنها نساخت و یا خودشان با انقلاب نساختند، بعدا در بالاترین رده‌های تخصصی در شرکت‌های نفتی بین‌المللی به کار گرفته شدند.

حسن‌تاش گفت: یعنی تا این حد توانمندی فنی در بین ایرانی‌ها به وجود آمده بود که آنها جذب رده‌های بالای مدیریتی و فنی در شرکت‌های نفتی بین‌المللی شوند، درحالیکه قبل از ملی شدن صنعت نفت، انگلیس‌ها اصلا تصور هم نمی‌کردند که ایرانی‌ها بدون کمک آنها بتوانند صنعت نفت را اداره کنند، ولی شواهد تاریخی زیادی از جمله موردی که اشاره شد نشان می‌دهد که ایرانی‌ها توانستند در مسائل تخصصی صنعت نفت یک جهش داشته باشند و به توانمندی‌های قابل ملاحظه‌ای دست پیدا کنند.

*بازی‎گردانی عربستان برای کاهش قیمت جهانی نفت در طول جنگ تحمیلی

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: همچنین در طول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز توانمندی ایرانی‌ها در صنعت نفت دوباره به نمایش گذاشته شد. در طول جنگ، صنعت نفت ایران به هدف اصلی دشمن برای مختل کردن اقتصاد ایران تبدیل شده بود و به طور مرتب تاسیسات نفتی ایران آماج حملات نیروهای بعثی بود.

وی ادامه داد: از طرفی به طور همزمان آمریکایی‌ها، تحریم‌های زیادی را بر علیه صنعت نفت ایران شکل دادند اما وجود این توانمندی در ایرانی‌ها برای اداره صنعت نفت توانست بر مشکلات فائق آید. البته در دولتِ جنگ نیز از صنعت نفت حمایت میشد. بدین صورت صدام آرزوی اینکه صنعت نفت ایران را منهدم بکند و ناوگان جنگی ایران را به دلیل نرسیدن سوخت متوقف بکند و همچنین آرزوی اینکه به دلیل کمبود انرژی در کشور، مردم و حکومت را بتواند مقابل هم قرار دهد را با خود به گور برد.

حسن‌تاش تاکید کرد: در نتیجه در طول جنگ تحمیلی نیز مشاهده کردیم که توانمندی متخصصین ایرانی باعث شد که به هر شکل ممکن صنعت نفت کشور سر پا باقی بماند و با فروش نفت حداقل ارز موردنیاز برای اداره کشور را تامین کند. بهترین شاهد برای ادعای بنده این است که وقتی صدام و کشورهای غربی دیدند که از طریق حمله نظامی نمی‌توانند صنعت نفت ایران را مختل کنند، سیاست و حربه کاهش قیمت جهانی نفت را به صورت موقت به کار گرفتند تا از این طریق بتوانند اقتصاد ایران را به زانو دربیاورند.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: بعدها در اسنادی که منتشر شد اثبات شد که یکی از دلایل کاهش قیمت نفت در آن بازه زمانی که با طراحی عربستان سعودی مدیریت میشد، تمکین ایران به پذیرش قطعنامه‌ای مبنی بر توقف جنگ بود.

وی اشاره کرد: بعد از جنگ تحمیلی، ما یک دوران 8 ساله بازسازی و نوسازی در صنعت نفت را شاهد بودیم که در این دوران، توانمندی ایرانی‌ها در صنعت نفت دوباره جهش کرد و افزایش یافت. در طول جنگ تاسیسات نفتی ما آسیب زیادی دیده بودند و برخی تاسیسات نیز به دلیل خنثی کردن حملات موشکی و خمپاره در زیر شن قرار گرفته بودند که لازم بودند تمامی این تاسیسات، دوباره نوسازی شوند که در این برهه 8 ساله نیز این توانمندی دوباره خودش را بروز داد و مجدد صنعت نفت ایران را احیا کرد.

حسن‌تاش اظهار داشت: یکی از شواهد توانمندی ایرانی در صنعت نفت مربوط زمانی است که عراق به کویت حمله کرد. بعد از اینکه عراق مجبور شد از کویت عقب نشینی کند، تک تک چاه‌های نفتی کویت را به آتش کشید. سپس گروه‌هایی از کشورهای مختلف برای خاموش کردن این چاه‌ها به کویت اعزام شده بودند.

وی گفت: به اعتراف تمامی محافل نفتی بین‌المللی گروهی که از ایران به کویت اعزام شده بود موفق‌ترین گروهی بود که توانست تعداد چاه‌های بیشتری را در زمان کوتاه‌تر خاموش کند و در اینجا باز این توانمندی خودش را به نمایش گذاشت.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: بعد از گذر از دوران جنگ و بازسازی، اکنون بهترین زمان بود که این توانمندی موردحمایت قرار بگیرد تا یک جهش بسیار بزرگتر در ارتقای توانمندی‌های کشور ایجاد شده و بدین صورت صنعت نفت تبدیل به یک لوکوموتیو توسعه ملی شود. ولی با کمال تاسف ما شاهد دوره‌ای بودیم که سرآغاز برخورد با این توانمندی‌ها بود. نه تنها این توانمندی‌ها موردحمایت قرار نگرفت بلکه تفکری بر صنعت نفت حاکم شد که کاملا در نقطه مقابل قرار داشت و در جهت انکار، تحقیر و تضعیف این توانمندی اقدام کرد.

*پاشنه آشیل دولت اصلاحات، عملکرد وزارت نفت بود

وی خاطرنشان کرد: متاسفانه این دوره با روی کارآمدن اصلاحات در سپهر سیاسی کشور همزمان بوده است. بنده شخصا به جناب آقای خاتمی خیلی ارادت دارم و عملکرد ایشان در شاخص‌های اجتماعی و اقتصادی را بهتر می‌دانم اما پاشنه آشیل ایشان در دوران اصلاحات را مربوط به عملکرد وزارت نفت آن دوران می‌دانم.

حسن‌تاش توضیح داد: بنده در نامه‌ای در اواسط دوره اصلاحات به آقای خاتمی گوشزد کردم که تاریخ درباره اوضاع نفت در دوران اصلاحات قضاوت منفی خواهد کرد و عملکرد وزارت نفت به نقطه ضعف دوران شما تبدیل خواهد شد و دستاوردهای مثبت شما را هم تحت الشعاع قرار خواهد داد و همین اتفاق هم افتاد.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: بنده ادعا نمی‌کنم که این توانمندی که در صنعت نفت وجود دارد و درباره آن توضیح دادم، کامل و بی‌نقص و بی‌نیاز از فناوری‌های روز دنیا است. اما در دوران اصلاحات یک مدیریتی در وزارت نفت بر سر کار آمد که به این توانمندی حمله کرد، درحالیکه که انتظار ما این بود که در جهت حمایت و تقویت این توانمندی برنامه‌ریزی کند و به فکر ارتقای آن باشد و خلاهای آن پوشش داده شود.

*در دوران اصلاحات فردی وزیر نفت شد که شمشیر را علیه توانمندی داخلی از رو بسته بود

وی اظهار داشت: ولی ما شاهد بودیم که فردی بر مسند وزارت نفت قرار گرفت که شمشیر را علیه توانمندی داخلی از رو بسته بود که با این توانمندی درگیر شود و عزم کرد این توانمندی را متلاشی کند. برخورد ناپخته با ساختار صنعت نفت، اقدامات بدون پشتوانه مطالعاتی، شرکت‌سازی‌های بدون توجیه، بسیاری از توانمندی‌های فنی در صنعت نفت را تجزیه و تضعیف کرد.

حسن‌تاش افزود: وقتی در بخش بالادستی صنعت نفت یک هسته‌هایی وجود دارد که به تمام این بخش دارد سرویس می‌دهد و شما بی‌ملاحظه بخش بالادستی را به شرکت‌های متعدد تجزیه می‌کنید، نیروی سینرژی و هم‌افزایی که وجود داشت را از بین می‌برید و آن را به سمت متلاشی شدن این توانمندی سوق می‌دهید.

*حجم آسیب به صنعت نفت به قدری بالا بود که نمی‌توانم آن را از سر جهالت بدانم

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: برخورد با دانشگاه صنعت نفت، برخورد با مراکز فنی و حرفه‌ای، برخورد با نیروهای متخصص صنعت نفت، به کارگیری مدیرانی که از خارج از صنعت نفت آمده‌اند و توانمندی متخصصان ایرانی را به رسمیت نمی‌شناسند و حضور آنها از نظر انگیزشی باعث تضعیف نیروهای متخصص نفتی می‌شود، بهم ریختن انسجام تصمیم‌گیری‌ها در برنامه‌های توسعه میادین نفتی و ... از جمله اقداماتی است که توسط تفکر حاکم بر وزارت نفت انجام شد.

وی گفت: درباره دانشگاه صنعت نفت و مراکز فنی و حرفه‌ای لازم است توضیح بیشتری داده شود. بنده در زمان فعلی ممکن است موافق نباشم که دستگاه‌ها و وزارتخانه‌ها دانشگاه داشته باشند اما اینکه شما در یک فرآیند منطقی بررسی کنید که آیا دانشگاه صنعت نفت باید همچنان در وزارت نفت باقی بماند و یا اینکه به بخش آموزش عالی واگذار شود موضوعی است که به آن توجه نشد.

حسن‌تاش تاکید کرد: اگر بنا به واگذاری دانشگاه صنعت نفت بود، باید ملاحظات لازم در نظر گرفته میشد به طوری که به توانمندی این دانشگاه نه تنها آسیب وارد نشود بلکه ارتقا نیز پیدا کند و پیوندهای فنی این دانشگاه با صنعت نفت حفظ شود. اما کاری که وزارت نفت انجام داد این بود که مرتبا دانشگاه صنعت نفت را سرکوب و تضعیف می‌کرد و اوضاع این دانشگاه را در یک حالت نابسامانی قرار میداد و این برخوردها قابل توجیه نیست.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی افزود: اگر حتی ادعا شود که دانشگاه‌داری، کار صنعت نفت نیست ولی وجود مراکز فنی و حرفه‌ای در سازمان‌ها حتما ضروری است و روی این موضوع دیگر تردیدی وجود ندارد. اما ما شاهد بودیم در آن دوران با مراکز فنی و حرفه‌ای هم برخورد قهری صورت گرفت. حجم آسیب وارد شده به صنعت نفت در دوره وزارت این آقایان (بیژن زنگنه و تیم همراهش) به قدری بالاست که هر فردی هر چقدر بخواهد این اقدامات را به حساب نادانی و جهالت و اشتباه بگذارد واقعا نمی‌تواند خودش را توجیه کند.

*تخریب توانمندی داخلی در صنعت نفت با هدف زمینه سازی برای حضور شرکتهای خارجی بود

وی ادامه داد: در نهایت مشخص شد که این نفی و انکار و تخریب و برخوردها با توانمندی ملی متخصصان صنعت نفت با هدف زمینه‌سازی برای واگذاری میادین نفتی ایران به شرکت‌های بین‌المللی صورت گرفت. بنده نمی‌دانم با این اقدامات قرار بود انتقام چه کسی از صنعت نفت ایران گرفته شود؟

حسن‌تاش اظهار داشت: بنده اذعان می‌کنم که شخصا هیچ حساسیتی نسبت به استفاده از خارجی‌ها در صنعت نفت ندارم، اما از شرکت‌های خارجی‌ باید در جاهایی استفاده شود که در جهت تقویت توانمندی داخلی و در راستای منافع ملی باشد و همچنین به پُر کردن خلاهای فنی و دانشی ما کمک کند به طوری که اختیار و کنترل کار را از ما نگیرد.

*برخورد تند وزارت نفت علیه توانمندی داخلی و رفتار دست و دل بازانه با غربی‌ها

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: در کنار برخورد تند آقایان با توانمندی داخلی در صنعت نفت، یک برخورد بسیار دست و دل بازانه با شرکت‌های خارجی شروع شد و بدون هیچ برنامه جامع توسعه میادین نفتی، تمام میادین کشور بدون هیچ اولویت‌بندی‌ای در معرض انتخاب شرکت‌های خارجی قرار گرفت تا در دوره قراردادهای بیع متقابل این شرکت‌ها هر چیزی را که بیشترین نفع را برایشان داشت انتخاب کنند.

وی توضیح داد: در دوران آقای زنگنه یک فرمول واحد به نام بیع متقابل برای انعقاد قرارداد با شرکت‌های خارجی در دستور کار قرار گرفت، در صورتی که میادین هیدروکربوی از جهات بسیار متعددی با یکدیگر تفاوت دارند و ریسک‌ها و میزان نیاز میادین به فناوری و سرمایه‌گذاری تفاوت‌های بسیار زیادی با یکدیگر دارد.

حسن‌تاش گفت: اصل این موضوع که شما یک روش سرمایه‌گذاری را برای همه میادین مورد استفاده قرار دهید نشان می‌دهد که وزارت نفت برنامه ندارد و شناختی هم از میادین هیدروکربوری ندارد و فقط یک هدف دارد و آن اینکه به هر روش ممکن پای شرکت‌های خارجی را به ایران باز کنید بدون اینکه هزینه و فایده‌ای کرده باشید.

*هدف وزارت نفت باز کردن پای چشم‌آبی‌ها به صنعت نفت به هر قیمتی بود

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: بنده بعضی از تفاوت‌های میادین هیدروکربوری را خدمتتان توضیح می‌دهم. این میادین می‌توانند میادین مستقل یا میادین مشترک بین کشورهای مختلف باشند.  طبیعتا میادین مستقل ریسک سرمایه‌گذاری خیلی پایین‌تری دارند، زیرا هر زمان که بخواهید می‌توانید برای توسعه آنها اقدام کنید و منابع آنها محفوظ خواهد ماند. ولی در میادین مشترک ریسک برداشت منابع توسط کشور رقیب وجود دارد.

وی افزود: میادین گازی و نفتی نیز با یکدیگر بسیار متفاوت هستند. در میادین گازی بحث صیانت، افت تولید یا افزایش ضریب بازیافت خیلی مطرح نیست، ولی درباره میادین نفتی این موضوعات مطرح است. میادین دریایی و خشکی بسیار با یکدیگر متفاوت هستند و طبیعتا در دریا هزینه توسعه میادین بیشتر است و تکنولوژی‌های پیچیده‌تری را می‌طلبد.

حسن‌تاش گفت: همچنین تفاوت‌هایی از لحاظ ضخامت لایه نفتی بین میادین وجود دارد که بسته به شرایط، شیوه حفاری به صورت عمودی یا افقی را تعیین می‌کند. بزرگی وکوچکی و وسعت مخازن، فشردگی و میزان بازدهی سنگ مخزن، عمق قرارگیری لایه نفتی و ... تفاوت‌هایی است که میادین نفتی را از یکدیگر متمایز می‌کند و همه این تفاوت‎ها باید شیوه انعقاد قرارداد تاثیرگذار است.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی اظهار داشت: وقتی می‌بینید که از طرفی برخوردهای تندی با توانمندی داخلی در دوران اصلاحات صورت می‌گیرد و از طرفی بدون هیچ قاعده‌ و شرایطی میادین هیدروکربوری ایران در معرض انتخاب شرکت‌های خارجی قرار می‌گیرند، مشخص می‌شود که هدف وزارت نفت صرفا باز کردن پای خارجی‌ها در صنعت نفت است هر چند که توانمندی داخلی نیز وجود داشته باشد.

* در دوران بیع متقابل حتی یک قرارداد برای توسعه میادین مشترک نفتی منعقد نشد

وی خاطرنشان کرد: در همان دوران یکی از دوستانی که دست اندرکار مذاکرات قراردادهای بیع متقابل در وزارت نفت بود در پیامی که برای بنده فرستاده بود از نظرات بنده گلایه کرد. بنده هم به ایشان گفتم چرا شما صرفا گلایه می‌کنید، خب اگر یک موردی وجود دارد که حرف بنده اشتباه است آن را اعلام کنید.

حسن‌تاش گفت: به جای پیام گلایه‌ای به بنده بگویید که مثلا بر خلاف ادعای شما که گفتید "هیچ میدان مشترکی در دوره بیع متقابل، قراردادِ توسعهِ آن منعقد نشد"،  نخیر مثلا قرارداد فلان میدان مشترک بسته شد. ولی هیچ وقت به ایراداتی که بنده وارد دانستم پاسخی داده نشد و بنده اینجا با قاطعیت عرض می‌کنم که در دوران بیع متقابل، قرارداد توسعه برای حتی یک میدان مشترک نفتی منعقد نشد، درحالیکه ما در میادین مشترک خیلی از رقبا عقب افتاده بودیم و اولویت توسعه ما در میادین مشترک بود.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: این موضوع نشان می‌دهد که وزارت نفت هیچ برنامه جامعی برای توسعه میادین نفتی نداشت. درحالیکه می‌توانست اولویت‌ها را تعیین کند و میادین را دسته‌بندی کند تا مشخص شود برای هر میدان چه نیازهای فنی و سرمایه‌گذاری وجود دارد و چه روشی برای توسعه آنها بهترین روش است.

وی تاکید کرد: در آن دوران دیگر دنیا، دنیای هفت خواهران نفتی نبود، بلکه شرکت‌های نفتی زیادی ظهور کرده‌ بودند که این شرکت‌های کوچک از لحاظ فنی، توانمندی بالایی داشتند و حتی همان هفت خواهران نفتی هم از توانمندی این شرکت‌ها استفاده می‌کردند. ما هم خیلی راحت می‌توانستیم با قراردادهای کوچک که مشمول تحریم‌های آن زمان هم نشود، نیازهای فنی خودمان را از طریق همین شرکت‌ها تامین کنیم. ولی ظاهرا همه چیز در وزارت نفت در توجیه نادیده انگاشتن توانمندی داخلی قرار داشت.

* ادعاهای وزارت نفت مبنی بر تولید 7 میلیون بشکه در روز توهمی بیش نیست

حسن‌تاش گفت: برای توجیه حضور شرکت‌های بزرگ بین‌المللی بعضا توجیه‌تراشی‌هایی نیز توسط وزارت نفت انجام میشد و ادعا می‌کردند که ما پتانسیل تولید 7 میلیون بشکه نفت در روز را داریم و اگر این پتانسیل تحقق پیدا نکرده است به دلیل ناتوانی متخصصان داخلی بوده است و اگر ما میادین نفتی خود را به دست خارجی‌ها دهیم، می‌توانیم تولید روزانه نفت را به 7 میلیون بشکه نفت برسانیم.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: متاسفانه این ادعای نادرست مبنی بر تولید روزانه 7 میلیون بشکه هنوز هم تکرار می‌شود و به محض اینکه آقایان وزارت نفت می‌بینند یک مجلس جدیدی روی کار آمده است که از دانش نفت بی‌اطلاع است، دوباره این ادعاهای واهی را مطرح می‌کنند و حتی درباره ذخایر نفت ایران عددسازی می‌کنند تا ثابت کنند همچنین ظرفیتی برای تولید نفت وجود دارد.

وی افزود: بنده برای اینکه منسوخ بودن این ادعاها را نشان بدهم تنها گریزی به موضوع تولید نفت عراق خواهم زد که حجم ذخایر این کشور یا معادل ایران است یا کمی بیشتر از ایران است. عراق بعد از سقوط صدام حسین و در دوره جدید تمامی درهای صنعت نفت خود را به روی شرکت‌های خارجی باز کرد و تمامی شرکت‌های آمریکایی، اروپایی و چینی نیز در میادین نفتی این کشور مستقر شدند و قراردادهای متعددی در سال‌های 2009-2010 برای توسعه میادین نفتی این کشور منعقد شد.

حسن‌تاش گفت: ادعا میشد که قرار است با این قراردادها میزان تولید نفت عراق به بالای 10 میلیون بشکه در روز برسد، ولی الان ما در سال 2021 هستیم و تولید نفت عراق از حدود 4.5 میلیون بشکه در روز بالاتر نرفته است. در نتیجه در توسعه میادین نفتی عراق مشخص شد که ادعاهای فنی شرکت‌های بین‌المللی چقدر بدون مبنا است و عمدتا هدف این شرکت‌ها این است که با انعقاد هر قرارداد، ارزش سهام خود را بالا ببرند تا صرفا منافع خود را افزایش دهند. لذا ادعاهای وزارت نفت مبنی بر تولید 7 میلیون بشکه در روز از میادین نفت ایران توهمی بیش نیست.

*شکست ایده امتیازدهی به شرکت‌های نفتی غربی برای کاهش فشار تحریم‌ها

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: مجموعه تیم وزارت نفت وقتی در مباحث فنی درباره قراردادهای نفتی به اصطلاح کم می‌آورند و نمی‌توانند در جهت توجیه اقدامات خود در جامعه کارشناسی استدلال کنند، گاها بحث را از مسائل نفتی خارج می‌کنند و اینگونه ادعا می‌کنند که هدف ما از انعقاد این قراردادها این است که با این کار ضامن ایجاد روابط بین ایران و کشورهای خارجی شویم. بعضا هم گفته میشد که وزارت نفت، وزارت خارجه دوم است.

وی گفت: معنی این جملات این بود که ما می‌خواهیم با اعطای امتیاز به غربی‌ها و ایجاد منافع برای آنها، فشار اقتصادی آنها علیه ایران را کم کنیم. من این تحلیل را قبول ندارم و اینکه تقدم و تاخیر روابط سیاسی بین دولت و شرکت‌ها چگونه است را خیلی پیچیده‌تر از این می‌دانم که با ساده‌انگاری درباره آن قضاوت کنم.

حسن‌تاش خاطرنشان کرد: البته به نظر بنده فارغ از صحت و سقم این استدلال، ما حداقل می‌توانستیم منافع شرکت‌های غربی را در توسعه میادین مشترک ایران به خصوص میادین دریایی تعریف کنیم یعنی می‌توانستیم منافع شرکت‌های خارجی در ایران را در راستای منافع ملی خودمان تعریف کنیم، ولی این کار هم انجام نشد. لذا بنده فکر می‌کنم که طرح بحث مربوط به ایجاد منافع برای شرکت‌های خارجی با هدف کاهش فشار تحریمی هم صرفا یک توجیه غیرکارشناسی است.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی افزود: متاسفانه در دوران آقای احمدی‌نژاد هم با هر نیتی که وجود داشت، تضعیف صنعت نفت ادامه پیدا کرد و بهترین شاهد این موضوع حضور 5-6 وزیر نفت متفاوت در دوران 8 ساله ایشان بود. این موضوع باعث شد که صنعت نفت به شدت بی‌ثبات شود. حتی یک دوره‌ای ایشان میگفت که میخواهد مستقیما نفت را اداره کند و شخصا در جلسات هیئت مدیره شرکت ملی نفت حضور پیدا می‌کرد و با ورود شورای نگهبان جلوی این قضیه گرفته شد.

وی توضیح داد: بعد از دوره آقای احمدی‌نژاد نیز، دوباره همان تفکر و رویکرد قبلی بر صنعت نفت حاکم شد و در جهت تضعیف توانمندی داخلی حرکت کرد. شرکت‌های نفتی خارجی در دوره بیع متقابل بعضا برای چانه‌زنی ادعا می‌کردند که قراردادهای بیع متقابل که از نوع خدماتی هستند برای آنها جذاب نیست و آنها در نقاط دیگر دنیا قراردادها مشارکت در تولید منعقد می‌کنند که جذابیت بالاتری دارد. به هر حال طرح این مباحث از طرف شرکت‌های خارجی طبیعی بود، زیرا در مذاکرات قراردادی طبیعتا شما بیشتر چانه‌زنی می‌کنید تا امتیازات بیشتری بگیرید.

*وزارت نفت مدت زیادی در دوره برجام، کشور را سر کار گذاشت

حسن‌تاش گفت: ولی ما می‌دیدیم عده‌ای در ایران خیلی بیشتر از آن شرکت‌ها این موضوع را مطرح و پیگیری می‌کردند که اگر ما می‌خواهیم این شرکت‌ها در ایران حاضر شوند، باید شرایط خیلی جذابی برای آنها ایجاد کنیم. وزارت نفت با همین تفکر مدت زیادی در دوره نسبتا استثنایی برجام، کشور را سر کار گذاشت و همه کارها تعطیل شد و همه بسیج شدند که یک قرارداد جذاب‌تری تدوین کنند.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: در این دوره با هر توانمندی داخلی برخورد شد. در این دوره و تا زمانی که ترامپ از برجام خارج شود ما می‌توانستیم بسیاری از تجهیزاتی که موردنیاز صنعت نفت است را وارد کنیم، ولی همه این کارها متوقف شد. لذا همه ظرفیت‌ها و فرصت‌ها کنار گذاشته شد تا دوباره تجربه قبلی ایران در دوران اصلاحات در باز کردن پای شرکت‌های بزرگ خارجی به میادین نفتی کشور تکرار شود و بدین صورت قراردادهای IPC طراحی شد.

*خودِ مدیران وزارت نفت با اشتباهاتشان نگذاشتند از ظرفیت برجام به درستی استفاده شود

وی تاکید کرد: بنده اخیرا دیدیم آقای ظریف در یک مصاحبه‌ای انتقاد کردند که بعضی‌ها نگذاشتند ما از این دوره استفاده کنیم. نه جناب آقای ظریف بنده با شجاعت و صراحت خدمت شما عرض می‌کنم و حاضرم با هر کسی در این باره مناظره کنم که خود مدیران وزارت نفت نگذاشتند از این دوره استفاده شود و تمام طول این دوره را به اشتباه صرف این کردند که قرارداد جذاب‌تری برای خارجی‌ها طراحی شود که به سرانجام نرسید و وقت صنعت نفت تلف شد.

حسن‌تاش اظهار داشت: بنده در مباحثم بیشتر بر بخش بالادستی متمرکز شدم، ولی با بخش پایین‌دستی صنعت نفت نیز همین برخوردها صورت می‌گرفت و در دوره قراردهای بیع متقابل در دوران اصلاحات تقریبا هیچ توجهی به بخش پایین‌دستی نشد. برنامه‌های توسعه و ارتقای پالایشگاه‌ها با برخورد منفی مواجه میشد.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: در همین دوره IPC بنده بارها این حرف را زده‌ام که آقایان وزارت نفت، آنقدر که شما تیم گذاشتید و آدم بسیج کردید که یک قرارداد جذاب‌تری را برای شرکت‌های خارجی فراهم کنید، یک تیمی هم ماموریت می‌دادید که بررسی میکرد تا خیلی از مشکلات صنعت نفت با همین توانمندی داخلی حل شود. به هر حال یک عنایت کوچکی هم به توانمندی داخلی می‌کردید ولی انجام نشد.

وی خاطرنشان کرد: اگر روند توجه به توانمندی داخلی همانند دوران ملی شدن صنعت نفت، دولتِ جنگ و دولت اول انقلاب ادامه پیدا می‌کرد واقعا صنعت نفت ایران در این جایگاه نبود. کشور نروژ که از سال 1975 یعنی حدود 70 سال بعد از ایران نفتی شده است ولی الان صادرکننده کالاها و خدمات صنعت نفت است و شاید ارزش صادرات کالاها و خدمات این کشور بیشتر از ارزش صادرات نفت این کشور باشد و سوال اساسی این است که چطور می‌شود که ایران با سابقه بیشتر از نروژ هنوز نیازمند واردات تجهیزات و تکنولوژی است، درحالیکه توانمندی بالقوه و بالفعل قابل ملاحظه‌ای در صنعت نفت داشته است.

*بعد از شکست برجام، توانمندی‌های فنی در صنعت نفت خود را بروز داد

حسن‌تاش گفت: بنده معتقدم این توانمندی‌ها در صنعت نفت ایران بالاخره مسیر خود را باز می‌کنند، هر چند که حمایتی نیز از آنها نشود. مثلا بعد از شکست برجام آقایان مجبور شدند که در جاهایی به دلیل عدم دسترسی به تجهیزات خارجی، برای اینکه کارنامه‌ای هم برای خود درست کنند به اجبار از این توانمندی‌ها استفاده کرده و حتی آنها را تقویت کنند.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی در پایان اظهار داشت: ولی به هر حال حمایت اجباری از بعضی از توانمندی‌ها با اینکه برای تقویت و ارتقای آنها برنامه جامع داشته باشید خیلی تفاوت دارد. صنعت نفت کشور با این حجم از میادین نفتی و گازی و تجهیزات و کالاهایی که موردنیاز است می‌توانست تبدیل به یک لکوموتیوی برای توسعه کشور شود ولی متاسفانه همانگونه که روایت کردم این اتفاق نیفتاد.

انتهای پیام/

 


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۰۰ ، ۱۱:۱۱
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۹ ، ۱۴:۲۹
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۹ ، ۱۹:۱۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

سیدغلامحسین حسن تاش عضو هیئت مدیره انجمن اقتصاد انرژی ایران نگاهی متفاوتی به حوزه انرژی و مصرف آن دارد. او سرنخ مصرف بالا را در بنگاههایی می داند که محصولات با بازدهی پایین در بخش انرژی تولید می کنند و اعتقاد دارد تا زمانی که کل سیستم قیمت گذاری و از جمله حقوق و دستمزد در کشور اصلاح نشود با افزایش قیمت انرژی موافق نیست ولی در عین حال هشدار می دهد رایگان شدن قیمت برای کم مصرف ها نیز راهکار تشویقی صحیحی نیست.

یارانه های انرژی در ایران بسیار زیاد است، با وجود کسری بودجه و تورم های سال های اخیر،ضرورت افزایش قیمت انرژی پله های پر مصرف و همچنین تخصیص این منابع برای زیر ساخت های کلان مانند نیروگاه سازی و پتروپالایشگاه سازی چیست ؟

بنده با این حرف که یارانه‌های انرژی در ایران زیاد است چندان موافق نیستم. باید دید که تعریف از یارانه چیست؟ آنهایی که این فرمایش شما را دارند معمولا قیمت فوب خلیج فارس حامل های انرژی را در نظر می گیرند و بعد با نرخ دلار آزاد به ریال تبدیل می کنند و بعد فاصله آن با قیمت داخلی را یارانه می نامند. اولا این از نظر واژگان  اقتصادی معنای یارانه نیست و این را در اقتصاد یارانه ضمنی می نامند . یارانه تفاوت قیمت تمام شده با قیمت فروش داخلی است. ثانیا اینجا چند سوال مطرح می شود. 1- چند درصد از کشورهای جهان قیمت داخلی حاملهای انرژی خود را بر اساس  قیمت جهانی  یا فوب خلیج فارس تعیین می کنند؟ پاسخ این است که اغلب قریب به اتفاق کشورهای پیشرفته بر اساس برنامه های جامع انرژیشان قیمت ها را تعیین می کنند نه بر اساس قیمت جهانی در منطقه خود. 2- آیا این نرخ دلار که یارانه بر مبنای آن حساب می شود نرخ درست و منصفانه و منطقی و ومنعکس کننده قدرت خرید است؟ 3- قیمت تمام شده حامل های انرژی چقدر است؟ آیا هیچ گزارش قابل قبولی در این رابطه وجود دارد. 4- آیا در اقتصاد ما قیمت همه چیز درست است و فقط قیمت حاملهای انرژی اشکال دارد ؟ چرا ما نرخ نیروی کار و حداقل دستمزد را با قیمت های جهانی مقایسه نمی کنیم ؟

نکته دیگر این است که بنده تا زمانی که مصرف انرژی در ایران بهینه نشده است با ساخت نیروگاه ها و پالایشگاه های جدید برای مصرف داخلی مخالف هستم چراکه  اولا- پتانسیل عظیمی برای آزاد کردن انرژی از طریق ارتقاء کارائی وجود دارد

 ثانیا –هزینه آزاد کردن یک واحد انرژی از هزینه تولید یک واحد انرژی جدید کمتر است علاوه بر این که آثار مثبت زیست محیطی هم دارد ثالثا- راه کار های غیر قیمتی روشنی برای تحقق کاهش مصرف انرژی یا آزادسازی انرژی وجود دارد که در ابتدای دولت یازدهم در سندهای متعددی مورد توجه قرار گرفته بود ولی متاسفانه تلاشی در جهت اجرای آنها به عمل نیامد. داستان نیروگاه سازی و پتروپالایشگاه سازی برای اهداف صادراتی داستان دیگری است و چنانچه مطالعات بازار انجام شود و توجیه فنی اقتصادی داشته باشد، طبعا یک پروژه اقتصادی خواهد بود که می تواتند بر روی آن سرمایه گذاری شود و از محل عایداتش بازگشت سرمایه شود.

 
 

 

کاهش بخشی از کسری بودجه با اخذ هزینه انتقال و توزیع گاز از مشترکین پرمصرف و گران کردن پله پرمصرف ها را چگونه ارزیابی میکنید؟ با توجه به گزارش اخیر آژانس بین المللی انرژی در رابطه با یارانه 86 هزار میلیاردی انرژی در ایران،آیا از این محل میتوان به بودجه ای با کمترین تاثیر نفت رسید ؟

باید تعریف درستی از مشترکین پر مصرف ارائه داد ممکن است مثلا یک واحد مسکونی بزرگتر در مناطق مرفه تر شهرها که  در ساخت آن آخرین استانداردها لحاظ شده است و از درب و پنجره های دوجداره و مناسب برخوردار است و از تجهیزات کارآ از نظر مصرف انرژی استفاده شده است، مصرف انرژی اش بسیار کمتر از یک واحد مشابه در مناطق فقیر نشین باشد که توان استفاده از چنین تجهیزاتی را ندارد، آیا باید این مصرف کننده  فقیر را نقره داغ کرد یا به او کمک کرد که کارائی انرژی اش را ارتقاء دهد. به نظر من این نمی تواند ملاک باشد.

در مورد اتومبیل هم چنین است پولدارها از اتومبیل خارجی با مصرف استانداردهای  به روز تر جهانی بهره می گیرند ولی فقیرترها  دسترسی به اتومبیل هائی دارند که دو تا سه برابر استاندارد امروز جهان مصرف می کند و تازه این اتومبیل نامناسب را باید به قیمتهای گزاف و چند برابر قیمت اتومبیل در جهان خریداری کنند. من تا زمانی که کل سیستم قیمت گذاری و از جمله حقوق و دستمزد در کشور اصلاح نشود با افزایش قیمت انرژی موافق نیستم ضمن این که تورم ناشی از آن اثر درآمدی آن را نیز خنثی می کند و چیزی عاید اقتصاد نمی شود.

اگر منظور از پر مصرف ها احیانا ثروتمندتر ها هستند و هدف عدالت اجتماعی است، باید رفت و نظام مالیاتی را اصلاح کرد شما می بینید که یک فردی که با یک خط تلفن و با سوداگری و رانت خواری پول های کلان در می آورد به اندازه یک کارمند ساده که اول مالیاتش را کم می کنند و بعد حقوقش را می ریزند، مالیات نمی دهد. نمی شود همه مسائل اقتصاد را با قیمت حامل های انرژی حل کرد. این یک مغلطه ایست که عده ای از سی سال پیش ساز کرده اند و هر چند سال یکبار دوباره سازشان را کوک می کنند و  اثری جز بی ثبات سازی بیشتر اقتصاد، تشدید فاصله طبقاتی و تشدید تورم یا رکود تورمی نداشته است.

 

در بودجه 1400 مربوط به رایگان کردن آب برای کم مصرف ها ذیل تبصره 7 بخش «د» میتوان دولت را مکلف به گران کردن پله پر مصرف ها کند، منابع حاصل از این گران کردن، صرف رایگان شدن بیشتر مردم شود، همچنین کاهش مصرف را نیز میتوان به صادرات اختصاص داد ؟ کشورهای همسایه نیازمند برق ما هستند؟

 
 

عرض کردم پر مصرف ها ممکن است لزوما پولدارها نباشند، رایگان کردن هم به نظر من کار درستی نیست. کاهش مصرف را می توان با راه حل های غیرقیمتی محقق کرد و انرژی را برای صادرات آزاد کرد. پروژه های بهینه سازی فراوانی را می توان تعریف کرد که اگر انرژی آزاد شده از آنها صادر شود سرمایه گذاری انجام شده برای بهینه سازی بین یک تا دوسال بازگشت می شود. تجارب شناخته شده ای هم در جهان وجود دارد . فالمثل شما اگر جستجوی اینترنتی کنید در سال 1392 وزیر نفت دائما دم از تعویض بیست میلیون بخاری گازی پر مصرف با بخاری های کم مصرف با راندمان بالا می زد، اما هیچ اقدامی انجام نشد و امروز دیگر چیزی از آن نمی شنوید. متوسط راندمان بخاری های گازی موجود در کشور کمتر از 45 درصد است در صورتی که الان در ژاپن از بخاری های گازی سیکل بسته و بدون آلایندگی با راندمان بیش از 95 درصد استفاده می کنند و شما ببینید اگر این اتفاق افتاده بود امروز وضعیت مصرف گاز زمستانی ما و وضعیت آلاینده های ما چگونه بود. سرمایه گزار هم برای این کار وجود داشت اما ساز و کار مربوطه فراهم نشد که سرمایه گزار بتواند گاز آزاد شده را صادر کند و سرمایه خود را برگرداند. همین بحث در مورد هوشمندسازی شوفاژخانه ها مطرح بود و من می بینم که بعد از هفت هشت سال حالا که آخر کار دولت است شرکت ملی گاز ایران تازه دارد در این زمینه تبلیغ می کند که احیانا کاری بکند،  تازه اگر دو سه ماه  دیگر با پایان یافتن زمستان و فصل اوج مصرف، یادشان نرود.

 طرح هایی مانند برق امید، بالعکس یارانه نقدی میتواند با رایگان کردن کم مصرف ها یا رایگان کردن استفاده تا پله اول، علاوه بر رایگان شدن انرژی کم مصرف ها سبب حذف یارانه انرژی، اصلاح الگوی مصرف و واقعی شدن قیمت انرژی شود؟ نظر شما در این باره چیست ؟

من نظرم را در مورد یارانه و رایگان کردن عرض کردم. به نظر من دولت باید به طرح های بهینه سازی انرژی یارانه بدهد. راه کمک به طبقات ضعیف کمک به ایشان در زمینه بهینه کردن مصرفشان است که هم هزینه سوخت آنها را کاهش می دهد و هم آثار ملی و زیست محیطی دارد. به نظر من دولتمردان فقط به دنبال راه حل های آسان و به گونه ای دست بردن در جیب عامه مردم هستند یک روز با بازی کردن با دلار و سکه، روز دیگر با بازی کردن با بورس و روز دیگر با گران کردن کالاهائی که انحصار آن را دارند. کالاهائی که مال ملت است ولی انحصار آن در دست دولت است. توان دست کردن در جیب رانتخواران و صاحبان درآمدهای نجومی را هم ندارند.

 

 
 

با وجود تورم های بالا، چرا برای پله های پر مصرف برق گران نمی شود؟ پله ها و میزان مصرف به راحتی میتواند پرمصرفان را نشان دهد و اخذ قیمت واقعی انرژی نیز بسیار راحت است و در صورت عدم پرداخت عوامل بازدارنده مانند قطعی به راحتی قابل اجراست؟چرا دولت در این دوسال که همه چی چند برابر شده، هزینه انرژی پرمصرف ها را گران نکرده است؟ چرا در طرح برق امید تنها به افزایش 24 درصدی(7 درصد و 16 درصد) برق پرمصرف ها اکتفا میکند و چرا این گران شدن را به شش ماه بعد موکول کرده است؟

به نظر من وزارت نیرو و حتی شرکت ملی گاز ایران باید گزارش شفافی ارائه دهند که آیا پر مصرف ها لزوما پولدارها هستند یا نه. عرض کردم کسانی هستند که مثلا قدرت خرید لامپ های ال ای دی را ندارند و لامپ رشته ای می خرند ممکن است دو سه لامپ رشته ای در یک خانه به اندازه کل مصرف روشنائی یک خانه دیگر که لامپ های ال ای دی دارد برق مصرف کند. من در مورد برق و گاز که قابل کنترل و رصد است با افزایش نسبی قیمت برای پولدارترها موافق هستم حال  اگر آن گزارش شفاف و دقیق، نشان داد که لزوما پرمصرف ها پولدارتر ها هستن میشود این کار را کرد وگرنه باید بر مبنای ملاک های دیگری باشد. کسی که یک آپارتمان لاکچری در اینجا دارد ولی بیشتر سال را در ینگه دنیا به سر می برد هم قطعا مصرفش خیلی کم است آیا باید جایزه بگیرد؟

من پاسخ بقیه قسمتهای این سوال را نمی دانم و باید از خود آنها پرسید اما یک چیز اینجا مشخص می شود و آن این است که همه می دانند که جامعه و خصوصا اقشار پائین درآمدی نسبت به هرگونه گران کردنی حساس هستند و به قول معروف تنشان می لرزد، چون تجربه کرده اند که تورم را دامن می زند و وضعشان بدتر می شود. تجربه افزایش قیمت حاملهای انرژی در سال های 89 و 90 وجود دارد و تجربه های دیگری هم هست آیا مرور شده است؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۱۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

خاطره ای  از انتخابات 1388
سید غلامحسین حسنتاش
در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 کمیته ای تحت عنوان کمیته صیانت از آراء در ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی تشکیل شد این کمیته که به نوعی با ستاد انتخاباتی جناب مهدی کروبی نیز مشترک بود در واقع اقدامی بود برای اعمال منضبط تر و سازمان یافته تر حق نظارت کاندیدا بر انتخابات که یک حق قانونی و  طبیعی است. اقتدارگرایانی که بعضا خود را اصولگرا می نامند از ابتدا نسبت به این کمیته حساسیت ویژه ای داشتند و شاید از همین حساسیت شدید می شد فهمید که چه نیاتی در کار است چراکه گفته اند "آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است"  و اتفاقا هرجا که بنابر شفافیت باشد از هر نظارتی استقبال می شود و گفته اند که "هر که خیانت ورزد، دستش از حساب بلرزد" ، وقتی بنا بر شفافیت و کسب اعتماد جامعه باشد استقبال از از هرگونه نظارت اعتماد عمومی را صد چندان خواهد کرد. خصوصا که در برخی از انتخابات گذشته حتی خود شورای نگهبان شبهه تخلف و تقلب را مطرح کرده بود و صندوق هائی را باطل کرده بود. 
باری از طرف کمیته صیانت از آراء داوطلب شدم برای این که بعنوان ناظر سر صندوق رای به وزرات کشور معرفی شوم و طبق قانون کارت مربوطه صادر شود و عده ای دیگر از دوستان داوطلب را نیز معرفی کردم . فکر می کنم حداقل یک هفته تا ده روز جلوتر عکس و اطلاعات لازم خودم و دوستان داوطلب نظارت را به کمیته دادم و کمیته هم تجمیع کرده بود و برای وزارت کشور فرستاده بود اما علیرغم پیگیری های مستمر اغلب قریب به اتفاق کارت های ناظرین تا غروب روز 21 خرداد یعنی روز قبل از انتخابات در اختیار ناظرین قرار نگرفت و من که مرتبا از طریق رابطین پیگیر گرفتن کارت بودم و به قول معروف در این زمینه سماجت ورزیدم نهایتا حدود ساعت 9 یا 10 شب موفق به دریافت کارت شدم و برای اغلب دوستانی که معرفی کرده بودم کارت صادر نشده بود یا آنقدر دیر بود که امکان رسیدن کارت به دست آنها نبود. 
شبانه برای شناسائی شعبه اخذ رای که در آنجا ناظر بودم مراجعه کردم که صبح وقتم تلف نشود و به موقع حضور داشته باشم . شعبه اخذ رای که من ناظر آن بودم در یک مدرسه در یکی از کوچه های منطقه نظام آباد واقع شده بود. 
صبح زود به محل شعبه مراجعه کردم و با ارائه کارت خود و نصب آن بر روی لباس اجازه حضور در شعبه را گرفتم اولین برخورد جالب این بود که در همان اوایل وقت  یک مراجع از من سوال کرد که مثلا خودکار کجاست و من با اشاره دست راهنمایی کردم، نماینده فرمانداری که بعدا هم مشخص شد که شخص منصف و بی طرفی است به من نزدیک شد و بعد از چند دقیقه ایستادن کنار من البته با فاصله، از فرصتی استفاده کرد و خیلی آرام و به قول معروف زیرلفظی و یواشکی به من توصیه کرد که خیلی به رفتارم دقت کنم و با هیچ کس حرف نزنم و گفت که نماینده شورای نگهبان در این رابطه ماموریت دارد و منتظر کوچکترین بهانه ایست تا تو را از شعبه اخراج کند و اطلاع داد که در بسیاری از شعب به بهانه های مختلف ناظرین را راه نداده اند و بعد از این سفارش که با برخوردها و نگاه های بسیار خصمانه نماینده شورای نگهبان در شعبه تائید می شد آن روز به یکی از سخت ترین روزهای زندگی من تبدیل شد تا بتوانم در محل شعبه بمانم و شاید هیچ روزی در زندگیم به اندازه آن روز مودب نبوده ام. نکته جالب دیگر این بود که در کمیته صیانت از آراء سیستمی را طراحی کرده بودند و آموزش هائی را داده بودند که در صورت مشاهده هرگونه تخلفی آن را با کد خاصی به شماره هائی که تعیین شده بود پیامک کنیم در حالی که در روز رای گیری شرکت مخابرات سیستم پیامک (SMS)  را کلا از کار انداخت و شبکه های اجتماعی هم در آن زمان گسترشی نداشت که بتوان از راههای جایگزین استفاده کرد. 
روز با هر سختی بود گذشت و نماینده شورای نگهبان شعبه را حتی تا حدود نیم ساعت بعد از آخرین تمدید زمان باز نگهداشت و اصرار عجیبی داشت که آنقدر رای گرفته شود که دسته های صد برگی رای که استفاده شده بود و نیمه تمام بود کامل استفاده شود که من خیلی علتش را نفهمیدم. 
درست در زمانی که وقت شمارش آرا شد (حدود ساعت 11شب )، برق مدرسه قطع شد به حیاط مدرسه که رفتم که ببینم وسعت خاموشی چقدر است، پدیده عجیب این بود که خاموشی اصلا سراسری و حتی منطقه ای و محلی نبود، خانه های اطراف یکی برق داشت و یکی نداشت و به نظر می رسید دقیقا لاین برقی که مدرسه در مسیر آن است قطع شده است. در اطاق اخذ رای شمع آوردند و نماینده شورای نگهبان اصرار داشت که معلوم نیست کی برق بیاید و اصرار داشت که به قول معروف در همین وضعیت کورمال شمارش آراء انجام شروع شود اما نماینده فرماندار گفت تا برق نیاید اجازه شمارش نمی دهد. در این فاصله دو نفر بازرس شورای نگهبان آمدند و گفتند که چرا شمارش آراء نمی کنید و پاسخ داده شد که منتظر آمدن برق هستیم و با خیلی خونسردی گفتند که معلوم نیست کی برق بیاید و بهتر است شمارش کنید و خصوصا اشاره کردند که ما الان از چندین شعبه در این منطقه بازدید کردیم که اغلب برق نداشتند ولی مشغول  شمارش بودند. جو و شرایط و وضعیت روشنائی منطقه جوری بود که حس می کردی برق شعب اخذ رای عامدانه قطع شده است. 
ساعت حدود 12 شب نهایتا یک فاز از سه فاز برق مدرسه وصل شد و اطاق رای گیری که بزرگ تر بود برق نداشت ولی یکی دو اطاق که کوچکتر بود برق داشت و صندوق ها را به  یک اطاق برقدار نسبتا بزرگتر بردند برای شمارش و شمارش آراء ریاست جمهوری شروع شد. تا جائی که بعد از 11 سال ذهنم یاری می کند حدود آراء شعبه 1200 رای بود ( اعضاء اجرائی شعبه که از مسئولین مدرسه بودند می گفتند در تاریخ این شعبه بی سابقه است) 
از این میزان کمی کمتر از 500 رای متعلق به میرحسین موسوی و کمی بیشتر از 400 رای متعلق به محمود احمدی نژاد بود. با توجه به این که منطقه نظام آباد معروف بود به این که از پایگاه های مهم طرفداران احمدی نژاد است این ترکیب جالب بود، و بقیه آراء بین کاندیداهای دیگر تقسیم می شد و تعداد باطله هم نسبتا زیاد و حدود 100 رای بود. با شمارش آراء ریاست جمهوری نماینده شورای نگهبان بسیار بهم ریخت و بسیار عصبی تر و تند تر شد  و از جمله ناگهان با من که بدلیل کوچک بودن اطاق و نبودن جای بیشتر در دور میز شمارش، در گوشه ای ایستاده بودم برخورد کرد که چرا جوسازی می کنی سوال کردم که من که ساکت هستم و گفت همین ایستادنت بالای سر ما جوسازی است و من از ترس روی زمین نشستم . گفت که آراء باید دوباره شمرده شود و وقتی خواستند دوباره بشمرند گفت نه فعلا این را کنار می گذاریم و آراء خبرگان را می شمریم و بعد دوباره به ریاست جمهوری بر می گردیم . (خوانده محترم اطلاع دارد که همزمان با ریاست جمهوری برای انتخاب میان دوره ای یک دو عضو شورای نگهبان هم رای گرفته می شد). در اواخر شمارش آراء خبرگان بودیم که یکی دو تلفن به نماینده شورای نگهبان شد (یا خودش زد) که ناگهان ورق  برگشت و گل از گل این جناب شکفته شد و اخلاقش به کلی عوض شد و بسیار بگو و بخند شد جو و فضا با توجه به برخوردهای قبلی این جناب طوری بود که کاملا احساس و حتی شهود کردم که از پشت خط به او گفتند که سخت نگیر که کار تمام است و بازی دیگری در کار است. مکالمه تلفنی، آبی بود که بر آتش این جناب ریخته شد و بعد از شمارش آراء خبرگان دیگر مساله بازشماری آراء ریاست جمهوری را پیگیر نشد و شروع کرد به تنظیم صورت جلسه و همه حاضرین در اطاق شمارش بهت زده که چه شده است و یکی دو نفر که حس کرده بودند، پیگیر رادیو شدند که ببینیم چه خبر است و رادیوئی روشن شد و اخبار ساعت 2 نیمه شب پیروزی قاطع احمدی نژاد را اعلام کرد در حالی که صورتجلسه شعبه ای که در آن بودم هنوز امضاء نشده بود چه رسد که به فرمانداری تحویل شده باشد و البته برای رفع شبهه باید اشاره کنم که سیستم ثبت همزمان اینترنتی آراء هم که پیش بینی شده بود از قبل از ظهر به دلیل قطع اینترنت و مشکلات نرم افزاری و تجهیزاتی، از کار افتاد و خبر این بود که در همه جا هم کنار گذاشته شده است (این وضع تهران بود چه رسد به نقاط دور افتاده) . حسنش این بود که بالاخره این نماینده محترم شورای نگهبان در شعبه از فرط سرحالی در آن نیمه شب با حقیر سراپا تقصیر که قبلا به گونه دشمن حربی به من نگاه می کرد نیز اندکی رفیق و مهربان شد و وقتی پرسید حالا این وقت شب آژانس از کجا پیدا کنیم که صندوق ها و صورتجلسه را به فرمانداری ببریم و تحویل دهیم و من گفتم که من اتومبیل دارم منت گذاشت و بنده نوازی کرد که اوکی (OK) با تو می رویم! و افتخار داد که من ایشان و نماینده فرمانداری و صندوق ها را به فرمانداری تهران رساندم و پیاده شان کردم . 
حدود ساعت سه و نیم شب به خانه رسیدم. دو فرزند جوانم را دیدم که بسیار مضطرب و عصبی مقابل تلوزیون نشسته اند و به قول معروف کارد بزنی خونشان در نمی آید. و اخبار را گفتند و گفتند که هنوز نیمه شب نگذشته صفحه اول روزنامه کیهان روی سایتش قرار گرفته و تیتر اولش پیروزی احمدی نژاد با بیش از 24 میلیون رای بوده است که بعضی رسانه ها نشان داده بودند ولی به سرعت برداشته شده بود. 
من که از مدتها قبل تقریبا  یقین  داشتم  که بنا نیست اجازه دهند کس دیگری رئیس جمهور شود و آنچه پیش آمده بود برایم چندان غیرمترقبه نبود، حالا مثل این که بعد از چندماه فشار و استرس و خصوصا بعد از یک روز سخت، بارسنگینی از دوشم برداشته شده احساس آرامش داشتم و خواستم کمی شوخی کنم که این جوانها آرام شوند ولی دیدم که جو مساعد نیست و ممکن است حرمت پدری هم هتک شود و به رختخواب رفتم. و بعدا هم هرگز نتوانستم اعتماد این ها را به خیلی چیزها ، برگردانم. 
به راستی در آن انتخابات گسل عظیمی در جامعه و در اعتماد مردم به نظام بوجود آمد و متاسفانه کسی هم تلاشی برای پر کردن آن نکرد و مسائل و تحولات بعدی هم روز به روز  این شکاف را عمیق تر کرد.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۹ ، ۲۰:۴۳
سید غلامحسین حسن‌تاش

بررسی اجمالی ردیف های قانون بودجه نشان میدهد که کماکان مانند سنوات گذشته در حالی که بودجه کافی برای تامین معاش مردم وجود ندارد  اعتبارات فراوانی برای تامین معاد مردم در نظر گرفته شده است. این در حالی است که علمای دین همیشه و خصوصا در دوران قبل از انقلاب با نقل حدیث به ما می گفتند که : " من لا معاش له لا معاد له" کسی که معیشتش تامین نیست به عبارتی دین و آخرت هم ندارد و مرحوم شهید مطهری میفرمودند که این یک اصل اساسی در اسلام است و در اصول کافى این حدیث هست که پیغمبر اکرم مى فرمود: « اللهم بارک لنا فى الخبز»(خدایا نان را بر ما مبارک بگردان) « لولا الخبز ما صلینا و ما تصدقنا و لاصمنا »( اگر نان نداشتیم، نمى توانستیم نماز بخوانیم ، نمى توانستیم روزه بگیریم،  نمى توانستیم صدقه بدهیم) و امروز متاسفانه کسانی هستند که قدرت خرید نان خالی را ندارند.

همچنین  خصوصا در قبل از انقلاب زیاد می شنیدیم حدیثی که از رسول اکرم نقل می شد که " کاد الفقر ان یکون کفرا"  نزدیک است که فقر به کفر بی انجامد. حجت‌السلام‌ دکتر محمدرضا یوسفی عضو هیات علمی دانشگاه مفید  که  استاد اقتصاد است، در گفت‌وگو با شفقنا پیرامون این حدیث می‌گوید: واقعیت این است که معنای فقر در این روایت را چه فقر نفس و چه فقر اقتصادی بدانیم، در هر صورت فقر می‌تواند با گسترش گناه در زندگی به نظام اعتقادی و زندگی عملی افراد ضربه بزند و بی‌اعتقادی و آسیب‌های روانی و اجتماعی را در جامعه تشدید کند.

بنابراین بدون این که به مسائل اساسی تری که ایمان مردم را گرفتار کرده و هدف گرفته است بپردازیم،  با این استدلال ساده می توان فهمید که در شرایطی که فقر در حال گسترش است و روز به روز انسانهای بیشتری در تامین نان شبشان گرفتار میشوند پول معاش مردم را مصروف معاد مردم کردن اقدامی پارادوکسیکال و بی نتیجه است و از عالمان دین و مدعیان معاد مردم انتظار است که این را درک کنند. خصوصا در شرایطی که به واسطه مناسبات اجتماعی و به واسطه گسترش شبکه های اجتماعی چشم انسان‌ها بیشتر نسبت به اموال دیگران باز است و اطلاعات بیشتری از ارقام بودجه پیدا میکنند، ملاحظه ارقام عظیم ظاهرا معادی که در فضای مجازی می گردد و دست به دست می شود در حالی که انسانها درگیر و لنگ حداقل معاش خود هستند فی نفسه اثر منفی بر ایمانشان خواهد گذاشت.

اما اگر مساله این است که خدای ناکرده مدعیان متولی بودن معاد مردم به  این ارقام و آلاف عادت کرده اند. باید گفت که گرچه بعضی از علما اخیرا کشف کرده اند که همه انبیاء و امامان ما متمول و ثروتمند بوده اند!! اما در دوران قبل از انقلاب مرتبا می شنیدیم که پیامبر عظیم الشان اسلام  فقر خود را فخر و سرافرازی خود می دانستند و این مباینتی با گفته سابق الذکر ایشان در مورد فقر نداشت چون آن مربوط به کل جامعه بود و این مربوط به زمامداران و تخصیص داشت به خود ایشان و متولیان معاد مردم که برای جلب اعتماد جامعه و اثربخشی ارشاد و تبلیغشان به حداقل ها اکتفا می کردند و فقر را به جان می خریدند. و باز یادم هست که در دوران قبل از انقلاب  عبارتی را بسیار زیاد می شنیدیم که سالهاست دیگر کمتر شنیده ام و آن "ذی طلبگی" بود که منظور از آن نهایت ساده زیستی بود و اگر کسی بسیار ساده زیست بود و به حداقل ها قناعت می کرد می گفتند زی یا زیست طلبگی (منظور آخوندی) دارد. یادش به خیر.

بررسی اجمالی ردیف های قانون بودجه نشان میدهد که کماکان مانند سنوات گذشته در حالی که بودجه کافی برای تامین معاش مردم وجود ندارد  اعتبارات فراوانی برای تامین معاد مردم در نظر گرفته شده است. این در حالی است که علمای دین همیشه و خصوصا در دوران قبل از انقلاب با نقل حدیث به ما می گفتند که : " من لا معاش له لا معاد له" کسی که معیشتش تامین نیست به عبارتی دین و آخرت هم ندارد و مرحوم شهید مطهری میفرمودند که این یک اصل اساسی در اسلام است و در اصول کافى این حدیث هست که پیغمبر اکرم مى فرمود: « اللهم بارک لنا فى الخبز»(خدایا نان را بر ما مبارک بگردان) « لولا الخبز ما صلینا و ما تصدقنا و لاصمنا »( اگر نان نداشتیم، نمى توانستیم نماز بخوانیم ، نمى توانستیم روزه بگیریم،  نمى توانستیم صدقه بدهیم) و امروز متاسفانه کسانی هستند که قدرت خرید نان خالی را ندارند.

همچنین  خصوصا در قبل از انقلاب زیاد می شنیدیم حدیثی که از رسول اکرم نقل می شد که " کاد الفقر ان یکون کفرا"  نزدیک است که فقر به کفر بی انجامد. حجت‌السلام‌ دکتر محمدرضا یوسفی عضو هیات علمی دانشگاه مفید  که  استاد اقتصاد است، در گفت‌وگو با شفقنا پیرامون این حدیث می‌گوید: واقعیت این است که معنای فقر در این روایت را چه فقر نفس و چه فقر اقتصادی بدانیم، در هر صورت فقر می‌تواند با گسترش گناه در زندگی به نظام اعتقادی و زندگی عملی افراد ضربه بزند و بی‌اعتقادی و آسیب‌های روانی و اجتماعی را در جامعه تشدید کند.

بنابراین بدون این که به مسائل اساسی تری که ایمان مردم را گرفتار کرده و هدف گرفته است بپردازیم،  با این استدلال ساده می توان فهمید که در شرایطی که فقر در حال گسترش است و روز به روز انسانهای بیشتری در تامین نان شبشان گرفتار میشوند پول معاش مردم را مصروف معاد مردم کردن اقدامی پارادوکسیکال و بی نتیجه است و از عالمان دین و مدعیان معاد مردم انتظار است که این را درک کنند. خصوصا در شرایطی که به واسطه مناسبات اجتماعی و به واسطه گسترش شبکه های اجتماعی چشم انسان‌ها بیشتر نسبت به اموال دیگران باز است و اطلاعات بیشتری از ارقام بودجه پیدا میکنند، ملاحظه ارقام عظیم ظاهرا معادی که در فضای مجازی می گردد و دست به دست می شود در حالی که انسانها درگیر و لنگ حداقل معاش خود هستند فی نفسه اثر منفی بر ایمانشان خواهد گذاشت.

اما اگر مساله این است که خدای ناکرده مدعیان متولی بودن معاد مردم به  این ارقام و آلاف عادت کرده اند. باید گفت که گرچه بعضی از علما اخیرا کشف کرده اند که همه انبیاء و امامان ما متمول و ثروتمند بوده اند!! اما در دوران قبل از انقلاب مرتبا می شنیدیم که پیامبر عظیم الشان اسلام  فقر خود را فخر و سرافرازی خود می دانستند و این مباینتی با گفته سابق الذکر ایشان در مورد فقر نداشت چون آن مربوط به کل جامعه بود و این مربوط به زمامداران و تخصیص داشت به خود ایشان و متولیان معاد مردم که برای جلب اعتماد جامعه و اثربخشی ارشاد و تبلیغشان به حداقل ها اکتفا می کردند و فقر را به جان می خریدند. و باز یادم هست که در دوران قبل از انقلاب  عبارتی را بسیار زیاد می شنیدیم که سالهاست دیگر کمتر شنیده ام و آن "ذی طلبگی" بود که منظور از آن نهایت ساده زیستی بود و اگر کسی بسیار ساده زیست بود و به حداقل ها قناعت می کرد می گفتند زی یا زیست طلبگی (منظور آخوندی) دارد. یادش به خیر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۹ ، ۱۳:۰۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

ملاحظه چند باره رنجی که مردم شریف اهواز و بسیاری از شهرهای دیگر جنوب از سیلاب و از فوران مکرر فاضلاب شهر و نفوذ آن در زندگی شان می کشند به راستی جانکاه است اما این رنج وقتی جانکاه تر میشود که می دانی این مردم بر روی چه گنجی نشسته اند و در دستگاهی که بیش از همه از گنج این مردم ارتزاق میکند چه ریخت و پاش عظیمی وجود دارد.

تنها طرح ناصواب و بی مطالعه "ایران ال ان جی" که در دوره قبلی وزرات جناب زنگنه کلید خورد تا کنون بیش از 3 میلیارد دلار روی دست این کشور گذاشته است و بسیاری از موارد دیگر مانند طرح ناپخته سیراف، خط اتیلن مرکز و .... همه مراکز اتلاف منابع هستند که قبلا در مورد بسیاری از آنها نوشتهام.

استاندار نالایق خوزستان میگوید تکمیل شبکه فاضلاب اهواز با قیمتهای امروز به سیصد میلیون یورو منابع نیاز دارد به فرض این که این گفته او صحیح باشد، تنها یک قلم ارزش گازمایع چند فاز  پارس جنوبی که از شهریورماه 1398 تا شهریورماه 1399 به دلیل بیدانشی و لجبازی مدیرعامل نفت ناشناس شرکت ملی نفت  سوخت و محیط زیست را آلود، میتوانست این نیاز ارزی را تامین کند.

یادم هست روزی در اوایل دور قبلی وزارت زنگنه که محل کارم من خارج از ساختمان مرکزی وزارت نفت بود به یک دوست اصفهانی که در ساختمان مرکزی کار میکرد زنگ زدم  و از او پرسیدم که در مرکزی چه خبر است. زمانی بود که گروهبان، سربازان یگان قبلی خود را یک یک از وزارت نیرو به نفت میآورد و بدون هیچ آموزشی در سمتهای کلیدی صنعت نفت میگمارد و تازه مدیر فاضلاب را هم به نفت منتقل کرده بود. آن دوست با لهجه شیرین اصفهانی جواب داد که: "هیچ  آقای زنگنه شبکه فاضلاب را به شبکه نفت پیوند زده است" و چه تعبیر جالبی و توضیح دهندهای بود.

من نمیدانم مدیرانی که مسئول چنین ریخت و پاشهائی هستند، آنگاه که رنج این مردم مظلوم را میبینند چگونه شب ها سر بر بالین می گذارند؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۹ ، ۱۳:۴۹
سید غلامحسین حسن‌تاش