وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

خدایا باز بهار است و فصل عشق؛ زمان طولانی شدن روز و روشنائی و فروکاسته  شدن از ظلمت و تاریکی؛ زمام ذوب شدن انجماد و شکفتن لاله و سنبل و شکوفه؛ زمان خروج طبیعت از از خشونت و خشکی به لطافت و طراوت؛ زمان عشق ورزیدن پرندگان و گیاهان؛ و چه زمانی بهتر از این برای عید کردن. 

خدایا آنچه در این فصل و زمان با طبیعت می کنی با  روح و جان من و با روح و جان دوستانم و همه انسانها همان کن. خدایا همه خشونت ها را به لطافت تبدیل کن خدایا روح های منجمد را شکوفا کن و جوانه های نو از آن ها برویان؛ خدایا بر مغزهای تاریک و ظلمت زده و ظالم، از نور خود بتابان. خدایا به روح های خشن نیز همچون طبیعت لطافت و طراوت عنایت کن و عشق ورزیدن را به ما و آنها بیاموز تا عید همچون طبیعت بر جامعه و دل های ما و مردم ما نیز حاکم شود.

 انشاء الله .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۶ ، ۲۰:۴۲
سید غلامحسین حسن‌تاش


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۳۱
سید غلامحسین حسن‌تاش

ضرورت انحلال خبرگزاری شانا و حسابرسی روابط عمومی وزارت نفت

در راستای فرمایشات بسیار ارزشمند جناب آقای مهندس زنگنه وزیر محترم نفت در مورد مذموم بودن قلم‌فروشی و حفظ هویت مستقل رسانه‌ها ؛ برای این که شبهه‌ای در زمینه تعارض بین حرف و عمل بوجود نیاید مناسب است هرچه زوتر خبرگزاری شانا که خبرگزاری اختصاصی و وابسته به وزارت نفت است منحل یا از طریق سازمان خصوصی‌سازی واگذار شود. با وجود این همه خبرگزاری و رسانه در کشور و با وجود تاکید ایشان در همان سخنان بر این که مردم رسانه های آزاد را می‌پسندند، وجود یک رسانه وابسته به یک دستگاه توجیه منطقی ندارد. همچنین مناسب است ایشان دستور دهند یک حسابرسی انجام شود که خصوصا در دوره مدیر قبلی روابط‌عمومی وزارت نفت به کدام رسانهها بیشتر کمک شده و بیشتر به آنها آگهی داده شده است و منطق و جهتگیری آن چه بوده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۴۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۵۱
سید غلامحسین حسن‌تاش

نقد و بررسی طرح پالایشی میعانات گازی سیراف

 

 

در مصاحبه‌ای با روزنامه اعتماد که در شماره مورخ 25بهمن‌ماه 1395 این روزنامه منتشر شد. اشاره‌ای به طرح پالایشگاه‌های   هشت‌گانه سیراف داشتم که به اعتقاد من بدون حداقل مطالعات کافی آغاز شده است. بدنبال چاپ این مصاحبه، بزرگواری تماس گرفت و بنده را به یک مناظره مکتوب در فضای یک گروه تلگرامی دعوت کرد مطالبی را برای آن مناظره تهیه نمودم. نوشته زیر تکمیل شده آن مطالب  با توجه به بعضی نکاتی که در مناظره دریافت کردم می‌باشد و البته توضیحات مسئولین درجه اول سیراف اصلا قانع‌کننده نبود و در اغلب موارد توضیحی نداشتند و بیش از پیش به بی‌مطالعه بودن این طرح بزرگ مانند اغلب طرح‌های وزارت نفت، باور پیدا کردم.

 

 

اولین نکته من در مورد سیراف مساله خوراک است. اطلاعات تولید پارس‌جنوبی نشان می‌دهد که همین حالا که همه فازها به بهره‌برداری نرسیده‌اند نه تولید گاز همه فازها به اعداد هدف تئوریک رسیده است و نه متوسط تولید میعانات به 40 هزار بشکه هدف تئوریک تولید رسیده است (متوسط میعانات هر فاز همکنون کمتر از 35 هزار بشکه در روز است) ، ضمن اینکه پروفایل تولید هم روند نزولی دارد و با افزایش تعداد فازها با توجه به یکی بودن سفره (مشترک بودن با قطر)، افت فشار بیشتر خواهد شد و متوسط تولید پائین‌تر خواهد آمد از سوی دیگر با احتساب پالایشگاه ستاره خلیج‌فارس، پالایشگاه‌های پارس شیراز و لاوان و بندرعباس و پتروشیمی نوری حدود 650 هزار بشکه تعهد برای میعانات پارس‌جنوبی وجود دارد و بنابراین  با احتساب 480 هزار بشکه خوراک سیراف، باید تولید میعانات به بیش از 1.1 میلیون بشکه در روز برسد که غیر ممکن به نظر می‌رسد در حالی که روند تولید هم به شدت نزولی خواهد بود، بنابراین خوراک برای هشت واحد مورد نظر در طول دوران عمر مفید این پالایشگاه‌ها وجود نخواهد داشت. اما اگر مسئولین مربوطه در این مورد مطمئن هستند و مطالعات جامعی انجام داده‌اند برای اینکه سرمایه‌های کشور تلف نشود و سرمایه‌گزاران مطمئن باشند، خوب است یا گزارش مطالعه خود را منتشر کنند و در معرض نقد و بررسی صاحب‌نظران قرار دهند که در آن روند عرضه با مشخص کردن پروفایل تولید بلندمدت (با احتساب روند برداشت ایران و قطر)  و تقاضا‌های قطعی شده و نهایتا بالانس عرضه و تقاضا، دقیقا بررسی شده باشد و یا اگر مطالعات ندارند یا نمی‌خواهند آنرا منتشر کنند(با توجه به فضای بسته نفت)، اما به کار خود مطمئن هستند،برای اطمینان سرمایه‌گزاران، قراردادهای تامین خوراک را از حالت ترکمانچایی خارج کنند و از زمان به بهره‌برداری رسیدن یعنی مثلا سال 98 ، تا 15 سال خورا ک راتعهد کنند به طوری که اگر شرکت نفت تعهدش را عمل نکردند مجبور به پرداخت خسارت باشد نه اینکه مانند بعضی قراردادهای خوراک که بسته شده، مرجع حل اختلاف و رسیدگی هم امور حقوقی نفت باشد و دوران تعهد از دی ماه 94 به مدت 12 سال باشد که تا زمان بهره‌برداری حداقل چهارسالش گذشته است.

 

 

سرمایه‌گزاران احتمالی در پالایشگاه‌های هشت‌گانه سیراف که متاسفانه بسیاری از آنها صندوق‌های بازنشستگی هستند و پول مردم  را به ریسک می‌اندازند، باید توجه داشته باشند که باید قراردادهای بسیار محکم و تعهد شده‌ای را در مورد تامین خوراک با وزارت نفت منعقد کنند.

 

 

بعد از مساله مهم خوراک،  مساله بعدی مساله بازار محصول است. برای سرمایه‌گذاری‌ جهت تولید یک یا چند محصول،  اولین قدم مطالعات بازار است. عمر مفید پالایشگاه‌ها حداقل بیست سال است و باید مشخص شود که در طول بیست سال آینده روند عرضه و تقاضای جهانی و داخلی فرآورده‌های تولیدی چه خواهد بود؟ روند عرضه و تقاضا و بازار میعانات چه خواهد بود؟ این مساله بسیار مهمی است بیشترین اطلاعاتی که ارائه می‌شود مبتنی بر این است که تقاضا برای محصولات وجود دارد و این به هیچ وجه کافی نیست. معلوم است که تقاضا برای هر کالائی وجود دارد اما مهم این است که تقاضا در چه قیمتی وجود دارد. و آیا در زمان به بهره برداری رسیدن این پالایشگاه ها  مثلا بازار و قیمت خود میعانات بهتر خواهد بود یا  بازار و قیمت محصولات و خصوصا نفتا که عمده‌ترین محصول است.  بنابراین یک مطالعات بازار کامل باید هم روند تقاضا و هم عرضه و هم بالانس عرضه و تقاضا و نهایتا وضعیت بازار و قیمت را نشان دهد. در مورد تقاضا هم شواهد نشان می‌داد که عزیزان بعدا و بعد از انتقادات اطلاعاتی را فراهم نموده‌اند.

 

 

ضمن این که همین حالا هم در مورد وضعیت تولید و بازار نفتا ابهامات جدی وجود دارد. مطالعاتی که در موسسه مطالعات‌بین‌المللی انرژی (وابسته به خود وزارت نفت) انجام شده و همچنین مطالعه اخیری که دوستانی به سفارش باشگاه نفت و نیرو  انجام داده‌اند و من از آن مطلع هستم، ابهامات زیادی را در این موارد مطرح کرده‌اند. مسلما معنای اجتناب از خام‌فروشی این نیست که مثلا برای این که طلا را خام نفروشیم ببریم آنرا فراوری کنیم و تبدیل به مس کنیم! این سرمایه‌گذاری‌ها به هر حال از جیب یک ملت است چه اشکالی دارد که اگر مطالعه قوی‌ای در این مورد وجود  دارد در معرض نقد و بررسی صاحب‌نظران قرار گیرد و حتی سمینار روی آن گذاشته شود و اطمینان حاصل شود.

 

 

بدنبال  کار نسبتا خوبی که سال گذشته در مورد عرضه و تقاضای LPG انجام شد و ارائه شد، مقامات بالا معترف بودند که در مورد چشم‌انداز  آینده همه فراورده‌ها بسیار بی‌اطلاع هستند.

 

 

 

مساله سوم بعد از دو مساله کلیدی فوق، مساله مقیاس اقتصادی و بهینه است. در همان مطالعه‌ای که اشاره کردم نشان داده شده که در شرایطی که بسیاری از پالایشگاه‌های ما زیان‌ده بوده‌اند، پالایشگاه‌های کوچک وضع بسیار بدتری و زیان انباشته بیشتری داشته‌اند (با وجود اینکه سرمایه‌گذاری‌شان هم سال‌ها پیش مستهلک شده است). مدیرعامل شرکت پالایش و پخش فراورده‌های نفتی نیز مدتی پیش در مصاحبه‌ای گفت که (حداقل در شرایط ایران و در جائی که حجم خوراک بزرگ است)، مقیاس پالایشگاهی کمتر از 150 هزار بشکه اقتصادی نیست یا حداقل اقتصاد قوی‌ای ندارد و دوران بازگشت سرمایه طولانی می‌شود. بعد این سوال هم مطرح می‌شود که چرا پالایشگاه ستاره خلیج‌فارس 360 هزار بشکه‌ای و واحدهای آن 120 هزار بشکه ایست و اینجا 60هزار بشکه‌ای؟ در هرحال به نظر من این مقیاس حتی اگر اقتصادی هم باشد بهینه نیست و مقیاس بزرگتر می‌تواند اقتصادی‌تر باشد،  یک پاسخ این است که اگر اقتصادی نیست چرا بانک‌ها و بیمه‌های بین‌المللی آمده‌اند؟  من اطلاع ندارم کدام بانک‌ها و بیمه‌ها آمده‌اند خیلی‌ها می‌آیند، مهم این است چه کسی تا آخر می‌مانند؟ خیلی‌ها را هم مطلعم که آمدند و متاسفانه به خاطر همین ابهامات رفتند، ضمن این‌که اگر سرمایه‌گزاران خارجی می‌آیند چرا مسئولین محترم مرتبا از صندوق ذخیره ارزی برای تامین مالی این پروژه ها صحبت می‌کنند؟ صندوق ذخیره ارزی یا توسعه ملی که متاسفانه بدون بررسی دقیق پروژه‌ها و نهایتا با فشارهای حکومتی پروژه‌ها را تامین مالی می‌کند و بنده مواردی را اطلاع دارم پروژه‌هایی بی سروته با دور زدن قوانین و با خصوصی‌سازی صوری توسط صندوق،  تامین مالی شده است. توضیح دیگری هم ارائه شد که مقیاس پالایشگاه‌های میعانات با مقیاس پالایشگاه‌های نفت متفاوت است و محدودیتی که در مورد پالایشگاه‌های نفتی وجود دارد لزوما در مورد میعانات مصداق ندارد که البته این مطلب قابل تاملی است. مدارکی هم ارائه می شود که در دیگر جاهای دنیا هم پالایشگاه 60 هزار بشکه ای میعانات وجود دارد، ولی این اصلا نمی تواند توجیه خوبی باشد چون تحلیل اقتصادی بسته به شرایط هر منطقه متفاوت است و هنوز این سوال باقی است که در جائی که قرار است 480 هزار بشکه خوراک وجود داشته باشد،چرا این مقیاس انتخاب شده است و چرا مقیاس ستاره خلیج‌فارس متفاوت است.

 

 

گاهی گفته می‌شود که مقیاس کوچک شده است که قابل سرمایه‌گذاری توسط بخش خصوصی داخلی باشد. خوب این نمی‌تواند خیلی منطقی باشد که ما اقتصاد طرح را ضعیف کنیم. برای این کار همین الان هم بعضی که وارد شده‌اند مجموعه‌ای از سهامدارن هستند، می‌شد تلاش کرد که اتحاد‌ها یا کنسرسیوم‌هائی از سهامداران ایجاد کرد که با یک اقتصاد قوی‌تر که مسلما هم به نفع اقتصاد ملی است و هم به نفع سرمایه‌گزاران، کار جلو برود و شاید هنوز هم برای چنین کاری دیر نشده باشد.

 

 

اما من از این بحث می‌خواهم منتقل بشوم به این نکته قابل تامل،  که اصولا به نظر من این شیوه کار نوعی دور زدن قوانین است. روح سیاست‌های ابلاغی اصل 44 این است که دولت دیگر وارد تصدی‌گری نشود و در جایگاه حاکمیتی بنشیند و تصدی‌گری توسط بخش‌خصوصی و خود مردم را تمهید کند، که معنای حکمرانی (Governance) هم همین است.  اما  دوباره یک شرکت دولتی درست می‌‌شود و کار را با کمترین مطالعات شروع می‌کند و سیستمی را شکل می‌دهد که بخش خصوصی به نوعی تحت کنترل کامل خود دولت وارد شود تا صورت ظاهر قانون حفظ شود. بعد هم هنوز این اتفاق نیفتاده از جیب بازنشستگان نفت هزینه می‌شود. بنابراین در واقع تاسیس شرکت زیرساخت سیراف غیر قانونی است. اگر واقعا آقایان فکر می‌کنند که بخش خصوصی نمی‌تواند پالایشگاه بزرگ احداث کند باید قانون را دور بزنند یا  بروند  و قانون‌گذار را قانع و قانون  را اصلاح کنند که دولت سرمایه‌گذاری کند. و کار قانونی کنند ولی اینگونه راه‌کار پیدا کردن برای دور زدن قوانین درست نیست.

 

 

 البته به نظر من اگر دولت سرجای حکمرانی خودش بنشیند و فضای کسب و کار را اصلاح کند و با بخش‌خصوصی رقابت نابرابر نکند بلکه حامی بخش‌خصوصی باشد و جلوی فساد را بگیرد و چنانچه گفته شد، با سرمایه گزارن متعهدانه رفتار کند و سیستم بانکی را اصلاح کند و بسیاری از مشکلات دیگر را حل کند، بخش خصوصی قادر به سرمایه‌گذاری خواهد بود. اما عملا گرایش به تصدی‌گری و بنگاه‌داری در دولت و وزارت نفت غلبه دارد و راهش را  هم برای تداوم این کار با دور زدن قانون پیدا می‌کند!

 

 

 

مساله چهارم من موضوع مطالعات مکان‌یابی است که خودش بسیار با موضوع دوم یعنی مطالعات بازار مرتبط می‌شود. آیا بازار محصولات عمدتا داخل کشور است یا صادراتی است؟ اگر داخل است در کجاست؟ کدام طرح‌ها در منطقه اطراف سیراف قرار است این همه نفتا را جذب کنند؟ اگر صادارتی است که علی‌القاعده باید عمدتا  برای بازارهای شرق آسیا باشد، آیا بهتر نبود این پالایشگاه‌ها در قشم یا بندرعباس یا چابهار اجرا می‌شد؟ آیا هزینه‌های حمل و نقل خوراک و محصولات به مقاصد مربوطه به خوبی بررسی شده است؟

 

 

علاوه بر این از منظر پدافندی هم یک سوال  وجود دارد که برای کشوری که با جامعه جهانی و کشورهای منطقه هم مشکل دارد، آیا تجمیع این همه تاسیسات حساس و آسیب‌پذیر در یک محدوده جغرافیائی به صلاح است؟ در بحث محیط‌زیست هم همین مساله می‌تواند مطرح باشد.

 

 

در مورد مکان توضیحاتی بر روی سایت شرکت سیراف وجود دارد که نشان می‌دهد به دلیل نزدیکی  به خوراک و زیرساخت‌های پارس‌جنوبی هزینه پالایشگاه کاهش می‌یابد اما همانطور که اشاره شد تا مساله بازار هدف مشخص نشود توضیحات ارائه شده در مورد مکان کافی به مقصود نیست. ضمن اینکه مساله زیست‌محیطی و امنیت تراکم تاسیسات نیز مساله است.

 

 

 

اما مساله پنجم و آخر که شاید از یک منظر از همه مهمتر باشد از منظر اقتصاد کلان است. از منظر اقتصاد کلان و ظرفیت ملی با یک نگاه جامع، واقعیت این است که با توجه به شرایط اقتصادی و بین‌المللی کشور ظرف امکانات و سرمایه و جذب سرمایه‌ و توانائی‌های مدیریتی و غیره بسیار محدود است. در شرایطی که صدها و بلکه هزاران طرح و پروژه نیمه‌تمام داریم با زخمی کردن یک مگا پروژه، یک دهان گشاد دیگر نیز  برای این ظرف محدود باز می‌کنیم تجربه مکرر و فراوان نشان می‌دهد که با این کار و روش، نه تنها این پروژه‌مان در زمان مقرر به نتیجه نمی‌رسد بلکه به تعویق بیشتر سایر پروژه‌های نیمه‌تمام نیز کمک می‌کند و مطلعین از مطالعات اقتصادی و مدل‌های مالی پروژه‌ها خوب می‌دانند که تاخیرهای سنگین و طولانی شدن مدت خواب سرمایه، ممکن است پروژه‌ها را برای همیشه غیر اقتصادی کند. از قدیم به ما گفته‌اند یک  دِه آباد به از صد شهر خراب.  آیا اگر همه توانائی‌ها متمرکز می‌شد که مثلا در این بحث، مجموعه ستاره خلیج‌فارس هر چه زودتر به بهره‌برداری می‌رسید بهتر نبود؟

 

 

جمله آخر این که اگر مسئولین مربوطه بتوانند به نگارنده  ثابت کنند که با این شیوه تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی و مدیریت، ما اقتصاد پیشرفته‌ای پیدا کرده‌ایم و در مسیر توسعه قرار داریم و مسائل و مشکلاتمان بصورت فزاینده در مسیر کاهش است، بنده، تمام عرایض خود را پس می‌گیرم و عذرخواهی می‌کنم اما اگر چنین نیست که روندشاخص‌ها این را نشان نمی‌دهد، باید جدا تامل کنیم که اشکال از کجاست؟ این جمله آخر را از این بابت می‌نویسم که سال‌ها پیش  در جلسه‌ای که امثال این نقدها را در مورد دیگری مطرح می‌کردم  آقای محترمی از حلقه دوستان وزیر نفت وقتی یه قول معروف کم آورد، به جای پاسخ منطقی پاسخ سیاسی داد و ما را متهم کرد که  اینها همان هائی هستند که مخالف توسعه کشور هستند! و من عرض کردم که این اتهام خنده داری است که کسی مخالف توسعه کشورش باشد اما اگر این توسعه است، بله من مخالف توسعه‌ام اما اهل فن و شاخص‌ها باید بگویند که توسعه چیست؟ و مسیر توسعه چیست و ما در چه مسیری هستیم.

 

 

چرا شصت درصد ظرفیت صنعتی کشور تعطیل است و بقیه هم پنجاه درصدش زیان ده و غیر بهره‌ور است و با سلام و صلوات و رانت و یارانه سر پا نگهداشته شده است. غیر از این است که  نتیجه این نوع تصمیم‌گیری و مدیریت و زود دست به سخت‌افزار ‌و کلنگ بردن و عدم توجه جدی به نرم‌افزارهائی مثل مطالعات بازار و مطالعات فنی/اقتصادی و مقیاس بهینه اقتصادی و غیره و غیره بوده است؟

 

 

در پایان صادقانه امیدوارم که همه این حرف‌ها و اشکالات، غلط از آب درآید و مگاپروژه سیراف با ارزش افزوده مطلوب و در زمان مناسب به بهره‌برداری برسد و به ده‌ها طرح و پروژه‌ای که صرفا کارهای خاکی و سیویل آن‌ها انجام شده و بلاتکلیف مانده است نپیوندد.

 

 

 

 

 

 

یادداشت‌های من مرتبط با این مطلب:

 

 

1-   تحولات بازار نفت در دوره ترامپ (مصاحبه با روزنامه اعتماد)

 

 

2-   توسعه صنعتی مقهور تفکر سخـت‌افزاری و جاذبه مستغلات

 

 

3-   بورس نفت؛ نمادی از تفکر سخت افزاری

 

 

 

4-   نظام تصمیم‌گیری در ژاپن و ایران و حقوق شهروندی

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۱۴:۳۴
سید غلامحسین حسن‌تاش

یادداشت زیر ابتدا به صورت مصاحبه مکتوب انجام شد و بعد مسئول محترم در روزنامه شرق آن را به یادداشت تبدیل کردند و البته به تائید من رساندند و اصلاحاتی را انجام دادم ، ولی در هرحال وقتی مصاحبه به یادداشت تبدیل می شود و سوالات حذف می‌شود ، پاسخ‌هائی که به هم می‌چسبد انسجام کافی را ندارد و ورود به بعضی مسائل شاید منطقی به نظر نرسد لذا در زیر یادداشت متن آن مصاحبه را هم قرار می‌دهم.

 

 

 

 

 

1-                با توجه به اینکه مصرف گاز در ایران چند برابر میانگین جهانی آن است و ما به سادگی این ثروت ملی را به شکل غیر حساب شده در خانه ها می‌سوزانیم، افزایش قیمت گاز، چرا در دستور کار دولت نیست؟

 

 

 

 

 

پاسخ1- بنابر گزارش آماری شرکت بی‌پی مصرف گاز ایران در سال 2015 میلادی با حدود 191 میلیارد مترمکعب، 5.5 درصد از کل مصرف جهانی گاز بوده است. در صورتی که جمعیت ایران در همین سال حدود

 

 

1.1             درصد جمعیت جهان بوده است. در همین سال متوسط مصرف سرانه گازطبیعی در جهان 473 مترمکعب و متوسط مصرف سرانه گاز در ایران 2436 مترمکعب بوده است اگر مصرف سرانه مان را با کشور پیشرفته و ثروتمندی مانند ایالات‌متحده امریکا مقایسه کنیم مصرف سرانه این کشور در همان سال حدود 2430مترمکعب و کمی کمتر از ما بوده است. البته اگر منظورتان وضعیت بهره‌وری  انرژی باشد این عددها همه چیز را توضیح نمی‌دهد چون در کل جهان کشورهای گرمسیر و سردسیر فقیر و غنی و با ساختارهای انرژی متفاوت وجود دارند در ایران در حال حاضر حدود 70 درصد کل انرژی کشور از گازطبیعی تامین می‌شود در حالی که در همه جای جهان چنین نیست و مثلا در چین بیش از 64 درصد انرژی مصرفی را ذغال‌سنگ تشکیل می‌دهد. بنابراین برای مقایسه بهره‌وری انرژی بین کشورها، بهتر است از شاخص شدت انرژی که میزان کل انرژی مصرفی به ازاء مقدار مشخصی از تولید ناخالص ملی را نشان می‌دهد، استفاده کنیم که ایران از این جهت جزء کشورهائی است که وضعیت خوبی ندارد. در هر حال آنچه مسلم است بهره‌وری انرژی در ایران پائین است اما تجربه حذف یارانه‌ها و افزایش قیمت سوخت در سال 1389 به خوبی نشان داد که این مساله با افزایش قیمت حل نمی‌شود. قیمت گاز در ایران در حال حاضر چندان هم پائین نیست. افزایش قیمت بدون اقدامات دیگر تنها به شرایط رکود/تورمی  که گرفتار آن هستیم دامن می‌زند بسیاری از اقدامات غیرقیمتی در قوانین و دستورالعمل‌های مختلف پیش‌بینی شده بوده است که متاسفانه کمتر اجرا شده است. ضمنا گازرسانی به همه مصرف‌کنندگان خانگی در سراسر کشور و مناطق مختلف بدون توجه به منطق اقتصادی آن سیاست وزارت نفت بوده است و مردم تقصیری ندارند، مقایسه‌های فنی اقتصادی نشان می‌دهد که مثلا در خیلی از مناطق با هزینه کمتری نسبت به گازرسانی،  می‌شد و می‌شود انرژی‌های موجود در محل مثل خورشیدی، بادی یا بیولوژیک را توسعه داد ولی توجهی به این مطالعات و مقایسه‌ها نمی‌شود.

 

 

 

 

 

2-                با توجه به اینکه ساختار، رفتار را شکل می‌دهد، آیا در کنار تکیه بر فرهنگ‌سازی، نباید قوانین پیش‌گیرانه برای مشترکان پرمصرف اعمال شود؟

 

 

 

 

 

پاسخ2-ما  قبل از هر چیز و قبل از این که یقه مردم را بگیریم باید برنامه درستی برای انرژی داشته باشیم باید منطق فنی اقتصادی را جایگزین تصمیمات شخصی کنیم . دولت باید مساله بهره‌وری انرژی را جدی بگیرد و مصوبات زیادی که در این زمینه وجود دارد اجرا شود. در حال حاضر متولی بهره‌وری انرژی دستگاه‌های تولیده انرژی هستند، و این درست نیست چون این دستگاه‌ها فقط هرگاه کمبود دارند یاد بهره‌وری می‌افتند و بعد یادشان می‌رود. باید امکانات و ابزار مصرف بهینه در اختیار مردم قرار گیرد و بعد مشترکان پر مصرف را مجازات کنیم. ضمنا مساله انرژی را باید یک پارچه نگاه کرد و حل کرد، که گاز هم جزو آن است.

 

 

 

 

 

3-                در زمینه فرهنگ سازی، چرا نهادهای حاکمیتی ورود جدی ندارند. اینکه به طور مستقیم و گل درشت آن هم در دنیای امروز که پیام های غیر مستقیم می تواند رفتار منابع انسانی را شکل دهد، به مردم بگویید مصرف نکنید، به نظر حلال مشکل نیست. چرا گویی نوعی پوپولیزم در همه دولت ها حاکم است؟

 

 

 

 

 

پاسخ3- این حرف‌ها حرف‌های تازه‌ای نیست و حداقل 20 سال در کشور سابقه دارد فرهنگ سازی هم شده است. راه‌کارهای روشنی هم وجود دارد اما عمل نمی‌شود بعنوان مثال برای شما بگویم در همان اوایل دولت یازدهم وزیر نفت اعلام کرد (قریب به این مظمون) که اگر سرمایه‌گذارانی بیایند و حدود بیست میلیون بخاری گازسوز موجود را با بخاری‌های گازسوز با راندمان بالا (که در دنیا وجود دارد)  جایگزین کنند دولت حمایت می‌کند، چون محاسبه شده بود که حتی اگر بخاری‌های با راندمان بالا را مجانی هم بدهیم و بخاری‌های کهنه را جمع‌ کنیم، ظرف دو سه سال از محل صرفه‌جوئی گازی که  در سطح کشور ایجاد می‌شود هزینه‌اش جبران می‌شود. اما چه شد؟ زمستان یاد این حرف‌ها می‌افتیم و ‌با وزش نسیم بهاری فراموشمان می‌شود. شرکت‌هائی را من می‌شناسم که سال‌هاست تلاش می‌کنند که سیستم هوشمندکردن  شوفاژخانه‌ها را پیاده کنند و از محل صرفه‌جوئی حاصله هزینه‌شان را بازیافت کنند و هیچ حمایتی  از ایشان نمی‌شود. ضمنا به نظر من در این بحث پوپولیسم این نیست که مثلا نخواهیم به مردم بگوییم که مصرف نکنند. اصلا چرا باید به مردم بگوییم که مصرف نکنند؟ خود صنعت نفت میلیون‌ها مترمکعب در روز گاز غنی را به مشعل می‌فرستد و می‌سوزاند و محیط‌زیست خوزستان را نابود کرده است آنوقت چگونه و چرا به مردم بگوییم مصرف نکنند باید به مردم کمک کنیم که بهینه مصرف کنند. پوپولیسم این است که به هرجائی که منطق ندارد خط‌لوله گاز میبریم که نماینده با قول گاز آوردن (و نه تامین انرژی بهینه و مناسب)، از مردم رای بگیرد و بعد وزیر برای تامین نظر نماینده و رای اعتماد گرفتن از او به آنجا گاز ببرد.

 

 

 

 

 

4-                 به نظر شما بهترین راه مواجهه با این مساله چیست؟

 

 

 

 

 

پاسخ 4- همانطور که عرض کردم شما نمی‌توانید بحث گاز را از مقوله انرژی جدا کنید. بهترین راه داشتن برنامه جامع انرژی و برنامه جامع برای ارتقاء بهره‌وری انرژی است.

 

 

 

 

 

5-                 قطر از گاز متان که ما در شبکه خانگی می‌سوزانیم، به روش جی تی ال، 70 میلیارد دلار سالانه در آمد دارد و 54 هزار فرصت شغلی ایجاد کرده. چرا مردم نمی‌پذیرند اجازه دهند این طلای واقعی، درست مصرف شود؟

 

 

 

 

 

پاسخ5- اولا-الگوی قطر نمی‌تواند الگوی ما باشد. قطر یک کشور بسیار کوچک گرمسیر با یک میلیون جمعیت است. ثانیا- کارائی و اقتصادی بودن جی تی ال هنوز زیر سوال است . با توجه به این که قطر مصرف داخلی گاز قابل توجهی ندارد و جزیره است و گازش را به راحتی با خط‌لوله همه جا نمی‌تواند منتقل کند و درحالی که بازار LNG هم اشباع است، ممکن است جی تی ال برای قطر صرف داشته باشد ولی برای ما معلوم نیست. قطر یک پالایشگاه 120هزار بشکه‌ای جی تی ال با شرکت شِل دارد و یک پالایشگاه دیگر شامل دو واحد 17 یا 18 هزار بشکه‌ای با شرکت ساسول آفریقای‌جنوبی که اطلاعات آنها شدیدا کنترل می‌شود ظاهرا دچار مشکلاتی هستند و اقتصادی بودنشان نیز مورد تردید است و به همین دلیل در سال‌های اخیر چندین پروژه دیگری که قرار بود در قطر توسط شرکت‌های امریکائی و اروپائی سرمایه‌گذاری شود،  منتفی شد و فعلا در جای دیگری از دنیا نیز پروژه جدی جی تی ال مطرح نیست. من قویا معتقد هستم و در گزارش تحقیقی که قبلا در این زمینه تهیه کرده‌ام نوشته‌ام که کشوری با حجم ذخائر گازی ایران حتما باید روی جی‌تی ال بعنوان یک فناوری گازی تحقیقات کند و تحولات آن را دنبال کند و حتی یک واحد کوچک تحقیقاتی یا پایلوت داشته باشد کما اینکه اغلب شرکت‌های بزرگ نفتی چنین پایلوت تحقیقاتی را دارند، اما پالایشگاه بزرگ خصوصا در قیمت‌های فعلی نفت‌خام به مصلحت نیست. بگذریم از این که اگر قطر به تکنولوژی مربوطه دسترسی داشته است ما معلوم نیست فعلا داشته باشیم.

 

 

 

6-                 آیا قطع گاز اتان پتروشیمی ها که هر تن 1100 دلار ارزش دارد و تزریق آن به شبکه خانگی به سبب افزایش سرما، اقدام درستی است آن هم وقتی که هیچ اطلاع رسانی درستی به مردم در مورد خسارات این اقدام به درآمد ارزی کشور نشده است؟

 

 

پاسخ6- معلوم است که در سرمای زمستان مردم اولویت دارند. مگر می‌شود برای مردم گازرسانی کرد و بعد سایر حامل‌های انرژی را هم در مناطق گازرسانی شده از دسترس مردم دور کرد و امکانات ارتقاء کارائی انرژی را هم برای مردم فراهم نکرد و بعد در زمستان هم به آنها گاز نداد. به نظر من اگر حساب و کتابی بود مردمی که گازشان قطع شده و صدمه دیده‌اند باید می‌رفتند از شرکت گاز  شکایت می‌کردند و خسارت می‌گرفتند. در مورد کنترل و محدود کردن مصرف  که مثلا مردم گاز را به مصارف فانتزی مثل شومینه و تراس و فضای باز نرسانند  هم  کارهای زیادی می‌توان کرد که بازهم به عهده شرکت ملی گاز است الان در بسیاری از کشورها کنتورهای هوشمند نسب می‌کنند و حتی کل شبکه را هوشمند می‌کنند که از طریق آن می‌شود حتی سهمیه روزانه یا ماهانه تعیین و تعریف کرد که اگر مصرف بیش از آن شد قطع شود و آنگاه باید اطلاع‌رسانی کرد که مردم بدانند و مصرفشان را رعایت کنند. در مورد پتروشیمی‌ها هم مشکل از جای دیگر است، چه در مورد پتروشیمی‌ها و چه در مورد سایر مصرف‌کنندگان صنعتی و غیرصنعتی، قراردادهای تامین گاز  ترکمانچائی و یک طرفه است و سیستم رگولاتوری هم وجود ندارد ببنید چطور وقتی گاز ارسالی به ترکیه را قطع می‌کنیم یا گاز را با کیفیت غیراستاندارد تحویلشان می‌دهیم، شرکت بوتاش می‌رود در دادگاه‌ها شکایت می‌کند و خسارت می‌گیرد. چرا قراردادهای داخلی نباید این طور باشد که مسئولیت همه روشن باشد و کسی جور دیگری را نکشد، آنوقت وزارت نفت و شرکت گاز هم می‌روند کارهایشان را درست انجام می‌دهند که گاز کسی را قطع نکنند. وقتی هزینه کم کاری شخصی یا سازمانی به دیگری منتقل می‌شود آن و قت آن شخص یا سازمان دغدغه لازم را ندارد. دغدغه‌های عاطفی و حسن نیت‌ها که البته وجود دارد خوب است اما اینها نهادهای سنتی است که در جامعه پیچیده امروزی کفایت نمی‌کند و باید به نهاهای مدرن قانونی و ساختاری تبدیل شود. کدام رگولاتور یا قاعده‌گذاری وجود دارد که این قراردادها را و اجرای درست آنها بین عرضه‌کننده انحصاری و مصرف‌کنندگان را کنترل و نظارت کند؟

 

 

ضمنا اطلاع‌رسانی هم که بیست و چهارساعته از رادیو و تلوزیون می‌شود بطوری‌که من می‌بینم بسیاری که خانه‌هایشان گرم است وجدان درد دارند.

 

 

 

 

 

7-                وزارت نفت، قطع گاز ترکمنستان را دلیل این مساله می‌داند. آیا نمی‌شد در مسئله به این مهمی، پیش از اینها فکر قطعی شود؟

 

 

 

 

 

 

پاسخ7- قطعا قطع گاز ترکمنستان هم موثر بوده است اما باید سوال کرد که چرا باید قطع می‌شد. آیا حداقل تا وقتی که از تامین گاز کافی در شرایط اوج مصرف در همه نقاط کشور مطمئن نبودیم یا وقتی هنوز نتوانسته‌ایم به هردلیل بعد از چندین سال خط‌لوله‌های مربوطه مثل دامغان به نکار را تکمیل کنیم که مردم لَنگ نمانند یا هنوز به هر دلیل بعد از چندین سال، برنامه‌های لازم برای حل مشکل اوج مصرف را انجام نداده‌ایم، بهتر نبود با ترکمن‌ها کنار می‌آمدیم؟ آیا به هیچ وجه نمی‌شد کنارآمد؟ آیا زمان برای بهم ریختن ساختار بین‌الملل گاز مناسب بود؟ آیا کنار آمدن با ترکمن‌ها کم هزینه‌تر بود یا چندین میلیارد دلار خسارت مستقیم و غیر مستقیم و عدم‌النفع‌هائی که با قطع گاز بعضی از مردم و نیروگاه‌ها و صنایع به کشور وارد شده است؟ اینها سوالاتی است که باید توسط مراجع مستقلی در کشور پیگیری شود.

 

 

بازتاب این یادداشت در روزنامه دنیای اقتصاد در لینک زیر : 

 

https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-62/3172252-%D8%A2%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%B5%D8%B1%D9%81-%DA%AF%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۲۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۱۹
سید غلامحسین حسن‌تاش

از اواخر آذرماه  خبرنگار محترمی از من خواستند که برای نشریه دولت و ملت یادداشت زیر را بنویسم و حتی یکی از دوستان عزیز را واسطه این درخواست کردند و بنده هم وقت گذاشتم و نوشتم و 4 دیماه ارسال کردم اما شماره بعدی نشریه مذکور هنوز منتشر نشده است در حالی که اینگونه مطالب به قول معروف زماندار است و با گذشت چند ماه موضوعیت خود را از دست میدهد. 


توافق اوپک و غیر اوپک و چراغ سبز به ترامپ


وزرای نفت و انرژی سازمان کشورهای صادرکننده نفت ؛ اوپک؛ در آخرین اجلاس خود در وین در 30 نوامبر 2016 توافق کردند که از ابتدای سال جدید (2017) میلادی، تولید نفت خود را به مقدار 1.2 میلیون بشکه در روز کاهش دهند و ده روز بعد از آن جمعی از تولیدکنندگان غیراوپک نیز به این توافق پیوستند و اعلام آمادگی کردند که آنها نیز همزمان با اوپک، حدود 600 هزار بشکه از تولید نفت خود کم کنند. در میان اوپکی‌ها بیشترین کاهش با حدود کمتر از 500 هزار بشکه مربوط به عربستان‌سعودی و در میان غیراوپکی‌ها بیشترین کاهش با حدود 300 هزار بشکه مربوط به روسیه خواهد بود. البته روسها اعلام کرده‌اند که کاهش تولیدشان تدریجی و در صورتی خواهد بود که مسائل فنی اجازه دهد.

حصول توافق برای کاهش تولید و کنترل بازار نفت در میان کشورهای عضو اوپک پس از چندین سال حضور بسیار کم رنگ این سازمان در تنظیم بازار نفت، مساله‌ای قابل توجه و مغتنم است و پیوستن غیراوپکی‌‌ها به توافق اوپک، نشان از جدی گرفته شدن توافق این سازمان دارد. به نظر می‌رسد که حصول به این توافقات بیش از هر چیز تحت تاثیر شلاق مشکلات اقتصادی بر پیکر اقتصاد دولت‌های مشارکت‌کننده و خصوصا بر پیکر اقتصاد دو کشور عربستان و روسیه باشد.

واقعیت این است که بازار جهانی نفت در یکی دو سال گذشته عمدتا با اضافه عرضه یعنی با عرضه بیش از تقاضا روبرو بوده است و منظما بر حجم ذخیره‌سازی‌های نفتی اضافه شده است و با ادامه این وضع اگر چنین توافقی صورت نمی‌گرفت احتمال کاهش بیشتر قیمت‌های جهانی نفت وجود داشت.

احتمال دیگری که در مورد دلیل حصول به این توافق وجود دارد، احتمال چراغ سبز نشان دادن عربستان‌سعودی و شاید حتی روسیه به دونالد ترامپ و حزب جمهوری‌خواه در امریکا است. اینک  جمهوری‌خواهان در سنا و کنگره امریکا اکثریت پیدا کرده‌اند و رئیس‌جمهور جدید نیز جمهوری‌خواه است. می‌دانیم که اصولا جمهوری‌خواهان گرایش نفتی بیشتری نسبت به دموکرات‌ها دارند و توجه‌شان به مسائل زیست‌محیطی کمتر است. سیاست خودکفائی انرژی البته در سطح قاره امریکا، یعنی قطع وابستگی به واردات انرژی از خارج از قاره، سیاست مورد توافق دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات است اما تفاوت این دو حزب  در  جهت‌گیری نحوه تحقق این سیاست است. دموکرات‌ها بیشتر تلاش می‌کنند از انرژی‌های سازگار با محیط‌زیست حمایت کنند اما جمهوری‌خواهان به نفت و گاز و حتی ذغال‌سنگ اهمیت بیشتری می‌دهند. و به همین دلیل برای قیمت نفت هم اهمیت بیشتری قائل هستند.

دونالد‌ترامپ به احتمال قوی بدنبال رونق نفتی در ایالات‌متحده خواهد بود. در قیمت‌های پائین نفت تولید از نفت‌خام‌های غیرمتعارف لایه‌های شِیلی در امریکا  از رونق افتاده بود. ممکن است دولت ترامپ مالیات تولیدکنندگان نفت و گاز شِیلی را کاهش دهد یا اراضی دولتی را با هزینه کمتری در اختیار ایشان قرار دهد تا اقتصاد استخراج از این منابع قوی‌تر شود. اما در هرحال آنچه که تاثیر بیشتری در رونق‌ گرفتن بخش نفت در امریکا دارد افزایش قیمت جهانی نفت است ولذا جناح جمهوری‌خواه و دونالد ترامپ و اطرافیانش از بالا رفتن قیمت نفت خشنود خواهند شد. البته ترامپ غیر از گرایش نفتی‌اش، دنبال ایجاد شغل هم هست و رونق بخش نفت ایالات‌متحده می‌تواند شغل هم ایجاد کند.

اما از آنجا که در آستانه تنظیم بودجه سال 1396 قرار داریم و باید برآورد نسبتا دقیق وقابل تحققی از درآمد نفتی سال آتی داشته باشیم، باید دقت کنیم که با توجه به سوابق اینگونه توافقات و بویژه با توجه به تغییرات اساسی که در ساختار بازار نفت بوجود آمده است، در مورد میزان اثرگذاری این توافق بر قیمت‌های جهانی نفت دچار گزافه و برآوردهای بیش از واقع نگردیم. در این رابطه نکات زیر قابل توجه است:

1-   چه تصمیم اوپک و چه توافق اوپک و جمعی از غیر اوپکی‌ها، فاقد هرگونه ضمانت اجرائی است. سوابق نشان می‌دهد که تعهد اوپکی‌ها به اجرای سهمیه‌هایشان، در بهترین شرایط از 65 درصد فراتر نرفته است علاوه بر این، در این دور دو کشور لیبی و نیجریه به دلیل مشکلاتی که داشته‌اند در سهمیه‌بندی قرار نگرفته‌اند و خصوصا در مورد لیبی با حل نسبی مشکلات این کشور، تولید نفتش در حال افزایش است و ممکن است بخشی از کاهش دیگر اعضاء را خنثی کند. کاهش تولید واقعی غیراوپکی‌ها نیز طبعا متناسب با اوپکی‌ها خواهد بود. با این اوصاف تاثیر روانی این توافقات تا اواسط فوریه سال جدید میلادی بر بازار حاکم خواهد بود اما پس از آن آمار و اطلاعات تولید نفت کشورها و میزان پایبنیدی به توافق به تدریج منتشر خواهد شد. بعید به‌ نظر می‌رسد که از مجموع 1.8 میلیون بشکه توافق کاهش اوپک و غیر اوپک، بیش از حدود 60 درصد یا حدود 1 میلیون بشکه از آن محقق شود.

2-   همانطور که اشاره شد، واقعیت این است که خصوصا پدیده نفت‌ و گازهای غیرمتعارف خصوصا از منابع شِیلی، ساختار بازار نفت را متحول کرده است. تحولات فناروانه هزینه‌های تولید از این منابع را کاهش داده است و به نظر می‌رسد در قیمت‌های نفت‌خام بالاتر از پنجاه دلار در بشکه، تولید از این منابع به سرعت واکنش نشان می‌دهد و افزایش می‌یابد و کاهش تولید دیگران را جبران می‌کند. همکنون تعداد زیادی چاه‌های حفر شده در مناطق نفت شِیل ایالات‌متحده وجود دارد که به سیستم‌های لازم برای استخراج تجهیز نشده‌اند و به محض قابل قبول بودن قیمت، اقتصادی شده و تکمیل و تجهیز خواهند شد.

با توجه به آنچه که ذکر شد گرچه توافق اوپک و غیر اوپک جلوی سقوط بیشتر قیمت را گرفته است اما در ساختار فعلی بازار نفت و حداقل در میان‌مدت انتظار قیمت‌های چندان بالا را نباید داشت و به نظر می‌رسد البته در غیاب تحولات خاص ژئوپلتیکی که قابل پیش‌بینی نیستند، یک دامنه قیمتی 40 تا حداکثر 55 دلاری تا یکی دو سال  سال آینده در بازار حاکم باشد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۵۳
سید غلامحسین حسن‌تاش

سرانجام در آبان ماه سال 1395 به میل شخصی از وزارت نفت بازنشسته شدم با وجود این که به راحتی حداقل یک سال و نیم دیگر از دوره‌ام مانده بود و چون عضو هیات علمی بودم حتی بیشتر هم می‌شد ماند. خداوند را بسیار سپاسگزارم . سال‌های آخر خیلی سخت گذشت . بیشتر از همه به خاطر این که به لحاظ روحی هرگز کارمند نبودم . روزگاری با هزار امید و آرزو و انگیزه که :"حالا اوضاع دیگری است و هرجا می‌شود باید خدمت کرد" ، وارد تشکیلات حکومتی شدم اما به تدریج هر چه جلوتر آمدم از آن ارزشهائی که به انگیزه آن آمده بودم چیزی باقی نماند و فقط چشم باز کردم که  این وسط کارمند شده‌ام و این خیلی سخت بود.

آخرین تقاضای بازنشستگی به میل کارفرما که کردم به شرح زیر است. لطف خدا بود که موافقت نشد که زیر بار هیچ بدهی و منتی نباشم.

در سال 1392 با برگشت آقای زنگنه به وزارت، می دانستم که با برگشت ایشان آن فضای کینه توزانه ای که ایشان در دور قبل وزراتشان بدلیل منتقد بودن بر علیه من بوجود آورده بودند باز خواهد گشت ولذا بلافاصله درخواست بازنشستگی کردم که موافقت نشد. دو سال بعد با نامه زیر  درخواست را تکرار کردم موافقت نشد. در مردادماه 1395 از طریق آقای رشیدی بزرگوار (معاون اسبق موسسه مطالعات بین المللی انرژی) مطلع شدم که فرمول جدیدی آمده است که کسانی که جمع سن و سنواتشان بیش از 90 سال است می توانند بازنشسته شوند و نیاز به موافقت وزیر هم نیست. بلافاصله بعد از شنیدن این خبر درخواست بازنشستگی را برای معاونت وقت اداری و مالی وزارت نفت فرستادم و مدتی بعد ایشان موافقت کرد و نهایتا در آبان همان سال بعد از طی مراحل اداری حکم بازنشستگی صادر شد. لازم به توضیح میدانم که چند ماه بعد از درخواست بازنشستگی من یعنی در مهر یا  آبان 95 در زمان ارائه بودجه سال 96 به مجلس شورای اسلامی، موضوع محدود شدن پاداش سنوات مطرح شد، که البته در سال 96 اعمال نشد.  اخیرا ملاحظه کردم که بعضی از اذناب جناب زنگنه که مانند خود ایشان فقط دنبال تخریب شخصیتی منتقدین هستند و از این طریق ضعف و ناتوانی خود در پاسخ منطقی به انتقادات را فریاد می زنند!، به بنده وصله می چسبانند که برای استفاده از پاداش سنوات کامل، تقاضای بازنشستگی کرده ام و این نشان می دهد که این بیچاره ها هرچه گشته اند هیچ نکته منفی در سوابق بنده حقیر پیدا نکرده اند،اینها که نسبت به رانت خوری ها و دزدی ها و ریخت و پاش های میلیاردی حساسیتی ندارند و نسبت به پاداش سنوات کسانی که در سال 1396 پاداش سنوات را گرفتند ولی به شکلی در مدیریت های نفت ماندند تا قانون بیرونشان انداخت، هم حساسیتی ندارند، به پاداش سنوات بنده حساسیت پیدا کرده اند که حق من بوده است. انشاء الله خدا همه را به راه راست هدایت فرماید. 

نمی‌دانم  متن نامه زیر را از سر هوای نفس اینجا می‌گذارم یا نه، به هر حال انسان موجود پیچیده‌ ای است و من هم یک  انسان بسیار متوسط، خدا می‌داند. اما واقعیت این است که حقایق قابل تاملی در این درخواست هست و گوشه‌ای از تاریخ کشور که چه بر سر شایسته سالاری آمده است! و کسی که خود را اصلاح طلب می داند چگونه با منتقد برخورد می کند. انشاءالله هوای نفس نباشد و به این دلیل باشد. همچنین جهت مزید شرمندگی این اذناب سوابق درخواستهای مکرر بازنشستگی در دوره وزرای دولت نهم و دهم را هم اینجا میگذارم. 


مطلب مرتبط از نشانه های کینه توزی جناب زنگنه : 

نامه ای به سید محمد خاتمی اندر شکایت از وزیر نفت ایشان


مطلب مرتبط: 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۲۱
سید غلامحسین حسن‌تاش

اگر برجام نبود احتمالا صادرات نفت کشور به صفر رسیده بود (مصاحبه ای که منتشر نشد)

توضیح: چندی پیش در سالگرد برجام خبرنگار محترمی با من تماس گرفتند و درخواست مصاحبه‌ای در این رابطه را داشتند و فرمودند برای سایت اطلاع‌رسانی دولت است . از آنجا که سال‌هاست مصاحبه شفاهی نمی‌کنم از ایشان خواستم سوالات را ایمیل کنند و بلافاصله وقت گذاشتم و پاسخ دادم و از ایشان خواستم که مرا از انتشار آن مطلع فرمایند و فکر می‌کردم حداقل احترام به کسی که از او تقاضای مصاحبه شده و وقت گذاشته همین است. در هر حال پیگیری‌های من در مورد این که مصاحبه چه شد و چرا منتشر نشد نتیجه نداد. البته بنده نه اصراری بر مصاحبه داشتم و بلکه اکراه داشتم و نه اعتراضی به عدم استفاده از آن، فقط می‌خواستم بفهمم که چطور می‌شود از کسی مصاحبه طلب شود و منتشر نشود و چرا؟ فکر می کنم خبرنگار محترم هم در محذور بودند، شاید هم وقتی تماس گرفتند یادشان نبود که بنده در عین ارادت داشتن به دولت اما منتقد عملکرد نفت هستم.  به هر حال این مصاحبه را اینجا می‌گذارم. غیر از دفاع از دولت چیزی نگفته‌ام حدس می‌زنم پاسخ سوال هشتم به دلایلی مورد نظر نبوده است.

یک بررسی ها نشان می دهد احیای بازار نفت در محدوده زمانی کوتاهی پس از اجرای برجام رخ داده است ، این در حالی است که ناظران بین المللی دوره طولانی‌تری را برای بازگشت ایران به موقعیت پیشین در نظر می گرفتند، مهمترین دلیل این اتفاق را چه می دانید ؟ چه عواملی سبب شد ایران بتواند بازارهای از دست رفته خود را در این فاصله کوتاه احیا کند .

پاسخ 1- آنچه که مهمتر از به تعبیر شما، احیای بازار بود. برگرداندن تولید به سطح قبل از تحریم ها بود. تولید ایران حدود یک میلیون بشکه کاهش پیدا کرده بود و این در شرایطی بود که شرکت‌های تولیدی صنعت نفت نیز با مشکلات مالی برای تعمیرات و نگهداری و مشکلات تامین قطعات و تجهیزات مواجه بودند و با تلاش و زحمت این شرکت‌ها، خصوصا مناطق نفت‌خیز جنوب و فلات‌قاره بود که این تولید با سرعت نسبتا خوبی به رکورد قبلی برگشت و تلاش دیگر بخش‌های نفت و خصوصا امور بین‌الملل هم باعث شد که صادرات افزایش یابد آنهم در شرایط اشباع بازار، البته خوب بسیاری از کشورها هم ترجیح می‌دهند که مبادی وارداتی‌شان متنوع باشد و به حضور در بازار ایران هم نیاز دارند.

 دو عملکرد دولت در حوزه تولید و صادرات نفت را چگونه ارزیابی می کنید ؟

پاسخ 2- با توجه به توضیحاتی که در پاسخ سوال قبل دادم، طبعا مثبت ارزیابی می‌کنم ضمن این که افزایش صادرات مستلزم همکاری نزدیک بسیاری از دستگاه‌ها و خصوصا وزارت نفت و وزارت‌خارجه بوده است.

 سه با توجه به توافق تولید‌کنندگان اوپکی و غیر اوپکی نفتی برای مدیریت بازار ، پیش بینی شما از آینده قیمت نفت در عین افرایش صادرات نفت ایران چیست؟

پاسخ 3- واقعیت این است که پدیده نفت‌خام‌های غیرمتعارف و خصوصا نفت شِیلی در امریکا ابتکار عمل را تا حدود زیادی از دست اوپک خارج کرده است و با بالا رفتن نسبی قیمت نفت به سرعت تولید نفت شیل افزایش می‌یابد از سوی دیگر چشم‌انداز رشد تقاضای نفت هم مثبت نیست بنابراین نباید انتظار قیمت‌های خیلی بالا را داشت.  من دامنه بین 45 تا 55 دلاری را برای قیمت نفت در یکی دو سال آتی پیش‌بینی می‌کنم. البته این با توجه به عوامل عادی بازار است. اگر اتفاقات ژئوپلتیکی خاصی بیافتد ممکن است تصویر را عوض کند که برای من قابل پیش‌بینی نیست.

چهار- آیا صفر شدن صادرات نفت ایران را در صورت تداوم وضعیت پیش آمده در سال 2012 محتمل می دانستید؟

پاسخ 4- بله حتما و با احتمال زیاد. این مساله مهمی است که کمتر به آن توجه می‌شود. در واقع بعضی توجه نمی‌کنند که یکی از مهمترین دستاوردهای برجام این بوده است که جلوی کاهش بیشتر تولید و صادرات نفت ایران را گرفته است . اگر وضعیت تحریم‌ها ادامه می‌یافت هدف این بود که تا جائی که بازار اجازه دهد و بهم نریزد، فشار را بر صادارت ایران زیاد کنند و بنابراین در صورت  ادامه آن روندی که شکل گرفته بود، خصوصا در دو سال اخیر که اضافه عرضه قابل‌توجهی در بازار وجود داشته است به راحتی می‌توانستند این کار را انجام دهند. می‌بینید که اوپک مجبور شد برای تنظیم بازار 1.5 میلیون بشکه کم کند و بازهم هنوز مازاد تولید وجود دارد، پس اگر برجام نبود الان می‌توانستد صادرات ما را صفر کنند.

پنج- به نظر شما چرا در مقطع تحریم نفتی ایران ، پیش بینی ها دولتمردان در خصوص افزایش ناگهانی قیمت نفت و همچنین عدم فرمان برداری مشتریان نفتی ایران از تحریم ها محقق نشد . در آن دوره برخی دولتمردان با استناد به اینکه خریداران نفتی ایران پالایشگاه ها و تجهیزاتشان را با مشخصات نفتی خریداری شده از ایران هماهنگ کرده اند، اجرای این طرح را هزینه بر و غیر عملی می دانستند .

پاسخ 5- این‌ها به دلیل بی‌اطلاعی بعضی هاست. بی‌اطلاعی از شرایط و واقعیت‌های بازار و بی‌اطلاعی از ساختار پالایشگاه‌ها. بنده همان زمان در مصاحبه‌های خود توضیح می‌دادم که این حرف‌ها قدیمی است. اصولا پالایشگاه‌های جدید انعطاف دارند و در پالایش‌گاههای قدیمی هم که احیانا بر اساس یک نفت‌خام خاص طراحی شده‌اند دیگر آن نفت‌خام وجود ندارد.  ترکیب نفت‌خام ها در طول زمان تغییر کرده است. حتی در یک میدان نفتی خاص و مشخص، در طول زمان کیفیت نفت تغییر می‌کند چه رسد در سطح یک کشور. از آن سو توسعه تکنولوژی اجازه داده که پالایشگاه‌های قدیمی نیز در بازسازی‌ها و توسعه‌های خود، انعطاف جذب انواع نفت‌خام را بالا ببرند و در عین حال می‌توان با ترکیب نفت‌خام‌ها خوراک مناسب یک پالایشگاه را ساخت. لکن بعضی از سر بی‌اطلاعی در ذهن بعضی مقامات این اشتباه را جا انداخته بودند که برای بعضی پالایشگاه‌های جهان  نفت ایران قابل جایگزینی نیست و مجبورند بخرند.

 شش- کدام کشورها بیشترین نفع را از خروج ایران از بازار جهانی نفت در اثر تحریم بردند؟

پاسخ6- طبعا همه صادرکنندگان نفت خصوصا در شرایط اشباع بازار و غلبه عرضه بر تقاضای نفت از خارج شدن یک  رقیب بهره‌ می‌برند اما بطور نسبی عراقی‌ها بیشتر از همه استفاده کردند خصوصا که دقیقا در مرحله توسعه میادین و افزایش تولیدشان بودند.

هفت به نظر شما چرا قیمت نفت حتی پس از تحریم ایران در بازارهای جهانی رو به کاهش نهاد؟

پاسخ7- علت آن در طرف تقاضا: عمدتا رکود در اقتصاد جهانی و خصوصا کشورهای صنعتی،  و در طرف عرضه: توسعه تکنولوژی و وارد شدن نفت‌‌خامهای شِیلی بود.

هشت برخی احیای اوپک را پس از برجام یکی از مهمترین اتفاقاتی می دانند که در بازار جهانی نفت رخ داده است، نظر شما در این مورد چیست؟

پاسخ8- البته من خیلی با این تعابیر موافق نیستم . اوپک دهه‌هاست  که منفعل و ضعیف است.  به لحاظ این که استراتژی بلندمدت ندارد و نیز تصمیماتش به نفت محدود است در حالی‌که مسائل انرژی یک پارچه و پیچیده شده است و الان هم به آن معنی احیا نشده است. مساله این است که در چند سال اخیر اوپک همان تصمیمات مقطعی سابق را برای تنظیم بازار هم نگرفته بود که حالا گرفته است. به نظر من علت اصلی توافق اخیر این بود که عربستان‌سعودی با تداوم چندساله سیاست پائین نگهداشتن قیمت نفت و جستجو کردن سهم بازار، از نظر اقتصادی و بودجه‌ای تحت فشار قرار گرفته بود و اضافه شدن نفت ایران هم این فشار بودجه‌ای را بر عربستان و روسیه بیشتر کرد ولذا عربستان به همکاری نسبی با اوپک برگشت.

 نه تداوم تحریم های نفتی ایران چه آینده‌ای را پیش روی کشوری قرار می‌داد که یکی از بزرگترین دارندگان منابع هیدروکربوری در جهان است ؟

پاسخ9- همانطور که اشاره کردم در درجه  اول صفر شدن تدریجی صادارت و درآمد نفت که متاسفانه هنوز مهمترین منبع درآمد کشور است. بعد از آن تداوم فساد و گسترش آن به دلیل نیازی که به هرحال برای دور زدن نسبی تحریم‌هابوجود داشت و مشکلات روزافزون در سایر بخش‌های صنایع نفت و پتروشیمی و سایر بخش‌های صنعتی کشور به دلیل عدم امکان تامین قطعات و تجهیزات و مورد نیاز.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۳۲
سید غلامحسین حسن‌تاش