وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

در گفت‌وگو با ایلنا بررسی شد:

ماجرای بنزین در ایران؛ از ابزاری برای رای بیشتر تا قاچاق به دلیل فقر

 

کد خبر : ۱۵۰۳۶۲۷

یک کارشناس ارشد حوزه انرژی گفت: متاسفانه وضعیتی در اقتصاد کشور ایجاد کرده‌ایم که خصوصا به دلیل نبود شغل و مشکلات معیشتی خصوصا در استان‌های فقیر مرزی، راهی جز قاچاق برای عده‌ای از مردم باقی نگذاشته‌ایم.

به گزارش ایلنا، "غلامحسین حسنتاش" کارشناس ارشد حوزه انرژی در گفت‌وگویی با خبرنگار اقتصادی ایلنا به چالش‌های حوزه سوخت و بنزین کشور و همچنین شرایطی که دولت چهاردهم در این زمینه خواهد داشت؛ پرداخته و راهکارهایی برای عبور از  این اوضاع ارائه کرده که متن آن در ادامه می‌آید:

-یکی از موارد چالش در حوزه انرژی؛ بنزین است، به نظر جنابعالی چرا بنزین در کشور ما به شرایط امروز رسیده است؟

دلایل مشکلات یا بحران امروز بنزین متعدد است که بعضی از مهم‌ترین آنها را ذکر می‌کنم؛

الف- توسعه‌نیافتگی و فرسودگی سیستم حمل و نقل عمومی کشور که شهروندان را مجبور به استفاده از خودرو شخصی می‌کند.

ب- بازدهی پائین خودروهای تولید داخلی از همه جهت و از جمله از نظر مصرف سوخت که با استانداردهای امروز جهان بسیار فاصله دارد.

ج- نامناسب بودن کیفیت بنزین تولیدی و راندمان پائین سوخت که مکمل ناکارائی اتومبیل‌ها می‌شود و مصرف سوخت را بالا می‌برد و از این جهت نیز با استانداردهای روز دنیا فاصله داریم.

د- کیفیت نامناسب جاده‌ها از نظر آسفالت و مشکل ترافیک در شهرهای بزرگ که این هم به نوبه خود موجب افزایش مصرف سوخت می‌شود.

ه- نامطلوب بودن سبد سوخت خودرو، به عنوان مثال مطالعات زیادی نشان داده است که گاز مایع می‌تواند در سبد سوخت خورو به عنوان یک گزینه مناسب وارد شود ولی بعضی مسئولین در دوره‌های مختلف بدون منطق روشنی سرسختانه مقاومت کردند.

و- قیمت پائین بنزین هم تا حدودی موجب مصرف بی‌رویه می‌شود. در یکی از قوانین، اگر اشتباه نکنم قانون هدفمندی یارانه‌ها مقرر شده بود که دولت متناسب با تورم سالانه مقداری قیمت بنزین را افزایش دهد اما اگر ذهنم درست یاری کند در سال ۱۳۸۴ مجلس با محوریت آقای حداد عادل که رئیس وقت مجلس بود طرح تثبیت قیمت‌ها را تصویب کردند و اجرای قانون مذکور را متوقف کردند، ماجرا هم در واقع جنبه پوپولیستی داشت یعنی مقطع انتخابات مجلس بود و آقایان می‌خواستند با این کار خوشنام شوند که دوباره رای بیاورند و تثبیت قیمت‌ها با توجه به تورم سالانه در کشور موجب شده که فاصله قیمت بنزین با سطح عمومی قیمت‌ها آنقدر شگرف شده که تصمیم‌گیری در مورد آن بسیار سخت و خطرناک شده است.

-از نظر جنابعالی شیوه کنونی سهمیه‌بندی و قیمت بنزین باید ادامه پیدا کند؟

تا زمانی که یک برنامه جامع برای حل مشکل تدوین نشود و به مرحله اجرا در نیاید چاره‌ای جز ادامه همین روند نیست.

-احداث پالایشگاه و تولید بیشتر را تا چه حد راهکار درستی می‌دانید؟

به نظر من کلا در مورد همه حامل‌های انرژی تا زمانی که به سطح بهره‌وری مطلوب از نظر مصرف و کیفیت  نرسیده‌ایم؛ تولید بیشتر اولویت ندارد و موجب اتلاف بیشتر منابع می‌شود.

-نظرتان را در خصوص استفاده از متانول در تولید بنزین که در برنامه قرار گرفته بفرمایید.

من آشنایی چندانی از نظر فنی با این مساله ندارم اما فکر می‌کنم برای این که بفهمیم این مساله چرا مطرح شده است باید قدری به عقب برگردیم. در دوره‌ای بدون مطالعه و بی‌رویه طرح‌های متانول در صنعت پتروشیمی کشور اجرا می‌شد؛ در همان دوره بعضی مطالعات نشان داد که این طرح‌ها بدون مطالعه و خصوصا مطالعات بازار است و پیش‌بینی می‌شد که خصوصا در صورت به نتیجه رسیدن طرح‌های متانول ایران قیمت جهانی متانول سقوط خواهد کرد و اکنون این اتفاق افتاده است، چون صادرات متانول دچار مشکل شده و مقرون به صرفه نیست، عده‌ای می‌خواهند تقاضای داخلی برای متانول ایجاد کنند. حال این که منطقی بودن آن برای استفاده در حمل و نقل و حل مشکل بنزین باید دقیق‌تر مطالعه شود.

-تخصیص بنزین به کارت ملی از جمله برنامه‌هایی است که همواره به عنوان یکی از راهکارهای حل ناترازی عنوان شده آیا با این شیوه می‌توانیم مشکل کمبود بنزین و چالش‌های که در رابطه با آن وجود دارد را حل کنیم؟

 من این را کار درست نمی‌دانم و هیچ تجربه‌ای هم در این مورد در دنیا وجود ندارد. به نظر من اینها راه‌حل‌های غیرمنطقی است که هیولاوارگی اقتصاد را بدتر و پیچیده‌تر می‌کند و مشکلات جدیدی را درست خواهد کرد بدون این که مشکل کمبود و ناترازی را حل کند.

-آیا شرایط و راهکاری برای رسیدن به مرحله صادرات بنزین خواهیم داشت؟

اگر اقدامات جامع و اساسی و منطقی خصوصا در زمینه ارتقاء بهره‌وری صورت گیرد بنزین برای صادرات آزاد خواهد شد اما با چنین چیزی خیلی فاصله داریم.

-در خصوص جلوگیری از قاچاق سوخت حرف و حدیث زیاد است مثلا گفته می‌شود عده‌ای که قدرت بالایی حتی به لحاظ سیاسی دارند به دلیل سود بالای قاچاق اجازه جلوگیری از آن و حتی اصلاح قیمت را نمی‌دهند تا قاچاق توجیه داشته باشد نظرتان را بفرمایید. چه برنامه‌هایی برای جلوگیری از قاچاق و خروج سوخت از کشور پیشنهاد می‌کنید؟

اولا توجه داشته باشیم که متاسفانه وضعیتی در اقتصاد کشور ایجاد کرده‌ایم که خصوصا به دلیل نبود شغل و مشکلات معیشتی خصوصا در استان‌های فقیر مرزی راهی جز قاچاق برای عده‌ای از مردم باقی نگذاشته‌ایم. شما ملاحظه کنید که خصوصا در منطقه‌ای مثل منطقه ما در شرق آسیا که اتحادیه‌های تجاری پیشرفته منطقه‌ای وجود ندارد و کشورهای منطقه توسعه‌یافته نیستند همیشه اختلاف قیمت در بسیاری از کالاها در دو طرف مرزها وجود دارد و وقتی شغل مطمئن و کم‌ریسک و باثبات برای مردم وجود ندارد؛ این اختلاف قیمت‌ها انگیزه را برای قاچاق ایجاد می‌کند، یک جا وسائل برقی از  خارج به داخل قاچاق می‌شود و جای دیگر سوخت از داخل به خارج. عده‌ای هم از فرط بیکاری و فقر ممکن است به قاچاق مواد مخدر کشیده شوند. شما که نمی‌توانید قیمت سوخت را در کشورتان با کشورهای فاقد سوخت و انرژی منطقه تنظیم و به تعبیری اصلاح کنید که کلا انگیزه از بین برود. تازه در بعضی از کشورهای منطقه ممکن است قیمت سوخت تابعی از قیمت‌های داخلی شما باشد و بازهم در آنجا طوری افزایش یابد که مجددا انگیزه قاچاق فراهم شود. البته هرجا رانت‌ها و منافعی هست به تدریج مافیاهائی هم شکل می‌‌گیرد. برای جلوگیری از قاچاق باید اقدامات ساختاری و اساسی صورت گیرد. ساختار اقتصاد باید به گونه‌ای باشد که اگر رانتی هم در اقتصاد وجود دارد آن را به سمت مولدها سوق دهد.

-دولت چهاردهم سوخت را در چه شرایطی تحویل خواهد گرفت؟

دولت چهاردهم انرژی و سوخت را هم مثل همه چیز دیگر در شرایط بسیار بدی تحویل می‌گیرد. در شرایطی که متاسفانه در اکثر حامل‌های انرژی دچار ناترازی و مشکل هستیم.

-مهمترین راهکاری که برای حل ناترازی بنزین باید دنبال شود چیست؟

من در پاسخ سوال اول "۶" مشکل اساسی را برای فهرست کردم که موجب ناترازی بنزین شده است و همان راه‌حل جامع حل همه موارد است اما به نظر من حل مشکل موارد "ب" و "ج" یعنی کیفیت پائین خودروهای ساخت داخل و کیفیت بنزین اولویت بیشتری دارد.

بعضی راه‌حل فوری‌تر را افزایش قیمت می‌دانند بنده با آن موافق نیستم چرا که در شرایطی که اقتصاد ساختار تورمی دارد این اقدام کشور را دچار تورم بیشتر می‌کند و فنرهای تورمی را آزاد می‌کند و تورم بیشتر مجددا قیمت نسبی را  پائین می‌آورد. البته مشکل قیمت باید نهایتا حل شود اما همزمان با حل دیگر مشکلات. نمی‌شود اتومبیل بی‌کیفیت را چندین برابر قیمت جهانی به مردم تحویل داد و انتظار بهتر از این را داشت. تجربه‌های قبلی هم نشان داده است که در شرایط تورمی افزایش قیمت اگر هم اثر داشته است بسیار محدود و کوتاه‌مدت بوده و با افزایش نرخ تورم اوضاع سریعا به روند قبل برگشته است.

 

 

 

لینک مطلب در سایت یلنا :

 https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1503627

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۰۳ ، ۱۲:۳۱
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

به گزارش ایرنا؛  وزیر نفت روز چهارشنبه ۲۷ تیرماه 1403 درهیات دولت  با اشاره به امضای سندتوافق‌نامه انتقال گاز روسیه به ایران، از تلاش‌ها و پیگیری‌های رئیس‌جمهوری فقید برای امضای این سند قدردانی نمود و گفت با اجرای این طرح روزانه ۳۰۰ میلیون مترمکعب گاز از روسیه وارد کشور می‌شود، هزینه احداث خط لوله انتقال را هم روسیه متقبل شده است که در زمینه احداث خطوط لوله در کف دریا صاحب فناوری است .  ادامه خبر نشان می دهد که جناب وزیر در ادامه فرمایشات خود  این خط لوله را خط  ترانزیت گاز از شمال به جنوب از مسیر ایران دانسته و گفته این اتفاقی بسیار بزرگ به شمار می‌آید که در تاریخ ایران سابقه نداشته است و سالانه ۱۰ تا ۱۲ میلیارد دلار تبادلات مالی خواهد داشت.

همچنین به گفته ایرنا وزیر نفت گفته به‌ثمررسیدن این قرارداد ۳۰ساله که می‌توان آن را اوج دیپلماسی منطقه‌ای شهید رئیسی اعلام کرد، افزون بر رفع ناترازی‌های داخلی، ایران را به قطب تأمین گاز منطقه بدل می‌کند و به افزایش قابل توجه مراودات و مبادلات تجاری و امنیت اقتصادی و سیاسی کشور می‌انجامد.

قبل از این که به بررسی این خبر بپردازم خوب است فهرستی از اینگونه توافقات یا قراردادها با روسیه را یادآوری کنم.

امروز که این یادداشت را می نویسم دقیقا دو سال از  تفاهم نامه 40 میلیارد دلاری ایران و روسیه برای سرمایه گزاری روسیه در صنعت نفت ایران و همکاری دو کشور در امور صنعت نفت گذشته است . در 28 تیرماه 1401 تفاهم‌نامه همکاری راهبردی بین شرکت ملی نفت ایران و شرکت گازپروم توسط مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران و قائم مقام مدیرعامل شرکت گازپروم امضاء شد. مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران در توضیح این تفاهمنامه گفته بود  : "توسعه میدان‌های گازی کیش و پارس شمالی، فشارافزایی میدان پارس جنوبی، توسعه ۶ میدان نفتی، سوآپ گاز و فرآورده، تکمیل طرح‌های ال‌ان‌جی، احداث خطوط لوله صادرات گاز و دیگر همکاری‌های علمی و فناورانه از جمله مهم‌ترین محورهای تفاهم‌نامه بوده است".

سر و صدا و تبلیغات بر روی  تفاهمنامه فوق الذکر چند ماه ادامه داشت به طوری که یکی از روزنامه ها چند ماه بعد در آبان 1401 با نگارنده مصاحبه ای انجام داد و در آن مصاحبه توضیح دادم که قبلا هم در دولت های گذشته و در همین دولت از اینگونه تفاهمنامه ها بین دوکشور امضاء شده که تقریبا به هیچ نتیجه ای نرسیده است و فهرستی از آنها را هم به شرح زیر ارائه نمودم:

 در سال 92 یا 93 وزیر وقت نفت اعلام کرد که با روسیه تفاهم شده که روزانه  500  هزار بشکه نفت از ایران برداشت کند و بخشی از وجه آنرا به صورت نقد و بخشی را بصورت تهاتر کالا به ایران بدهد و همان وزیر در 17 خرداد 1394 در بازگشت از اجلاس اوپک در مصاحبه ای اعلام کرد که از یک هفته دیگر صادرات 500 هزار بشکه نفت به روسیه آغاز خواهد شد ولی عملا هیچ اتفاقی نیفتاد. همین مساله در اوایل کار دولت سیزدهم و قبل از حمله روسیه به اوکراین و قبل از تحریم های غرب بر علیه روسیه مجددا مطرح شد و اینبار بعد از 1 میلیون بشکه در روز که ابتدا مطرح شده بود به 500 هزار بشکه و بعدا به 100 هزار بشکه تقلیل پیدا کرد که ظاهرا قرار بود از مهرماه 1400 عملیاتی شود ولی بازهم اتفاقی نیفتاد . درتیرماه 1397 علی اکبر ولایتی مشاور عالی رهبری پس از سفر به روسیه در مصاحبه ای اعلام کرد که روسیه آمادگی دارد 50 میلیارد دلار در حوزه نفت و گاز ایران سرمایه گزاری کند. در دی ماه سال 1400  جواد اوجی وزیر نفت بدنبال سفر به روسیه با اشاره به اینکه در زمینه مشارکت در توسعه میدان‌های نفتی و گازی، احداث پتروپالایشگاه، انتقال فناوری و تجهیزات فناورانه، که به شدت موردنیاز صنعت نفت است، توافق‌های بسیار خوبی انجام شده و اسناد مهمی به امضا رسیده، تصریح کرد مردم ایران به‌زودی اثرات این توافق‌ها را در حوزه انرژی خواهند دید.

 اما واقعیت چیز دیگری است و ما تا حالا کمتر شاهد تبدیل این تفاهم نامه ها به قرارداد و تحقق این وعده ها بوده ایم . البته چند شرکت کمتر شناخته شده روسی که ظاهرا مخصوص  کار با ایران ثبت شده اند، تا کنون برای توسعه چند میدان نفتی کوچک قراردادهایی منعقد کرده اند که عملکرد مطلوبی هم نداشته اند.

در ادامه مصاحبه مذکور هم توضیح دادم که به چه دلایلی بسیاری از مسائل مطرح شده در این تفاهمنامه مانند سواپ گاز بی معنی و غیرقابل تحقق است و با توجه به این که قابل مراجعه است نیازی نمی بینم که در اینجا تکرار کنم.

و حالا دیروز 27 تیرماه 1403 دقیقا بعد از دوسال از تفاهم نامه قبلی، که دیگر در هیچ کجا هیچ سخنی از آن نیست، وزیر نفت تفاهمنامه دیگری را به سیاهه همکاری های کاغذی روسیه و ایران اضافه کرده است.

البته همانطور که در خبر ایرنا ملاحظه می شود بالاخره از فرمایشات جناب وزیر معلوم نمی شود که این توافقنانه است یا قراداد!  همچنین مشخص نمی شود که این توافقنامه یا قرارداد برای واردات گاز ایران از روسیه و سوآپ بخشی از آن به کشورهای دیگر است یا برای ترانزیت گاز ! حتما جناب وزیر با تفاوت های قرارداد با توافقنامه و با تفاوت های واردات گاز و سوآپ و ترانزیت آشنائی دارند و حتما  ایرانا اشتباه گزارش کرده است.

مفهوم آنچه ایرنا گزارش کرده این است که روسها که مرز مشترک با ایران ندارند می خواهند از بستر دریای خزر خط لوله ای را احداث کنند که گاز را  به ایران منقل کند و اگر قصد ترانزیت این گاز به کشور دیگری را از مسیر ایران داشته باشند باید در داخل ایران نیز خط لوله را تا مرز کشور سوم ( حالا عراق یا ترکیه یا .... ) ادامه دهند و یا اگر قصد تحویل گاز به ایران را داسته باشند باید خط لوله شان را به نقطه ای از ساحل جنوبی دریای خزر برسانند که به شبکه گاز ایران متصل شود و ایران گاز را برداشت کند و احیانا از نقطه یا نقاط دیگری از شبکه  خطوط لوله گاز ایران که به کشورهای دیگر متصل است، بخشی از این گاز به آن کشورها منتقل شود. در هر حال آنچه مسلم است با توجه به طول دریای خزر که روسیه در ساحل شمالی آن و ایران در ساحل جنوبی آن قرار دارد باید حداقل حدود هزار  کیلومتر خط لوله دریایی احداث شود که صرفنظر از این که  آیا مسائل مربوط به رژیم حقوقی دریای خزر اجازه چنین کاری را می دهد یا نه ، این اقدام مستلزم سرمایه گزاری عظیمی توسط روس ها می باشد و از سوابقی که ذکر شد می توان فهمید که چنین سرمایه گزاری ای چقدر قابل تحقق است.

جالب این است که این همه خبرگزاری و نشریه و روزنامه و سایت های خبری که به محض وقوع رخدادهائی مانند این تفاهمنامه در رقابت تهیه گزارش و انجام مصاحبه در مورد آن هستند هم هیچ تقویمی برای خود ندارند که بعد از گذشت یک زمان قابل توجه، پیگیر شوند و از مقامات سوال کنند که حاصل و نتیجه آن چه شد مگر یک تفاهمنامه 40 میلیارد دلاری یا 50 میلیارد دلاری یا توافق انتقال 500 هزار بشکه نفت یا 300 میلیون مترمکعب گاز در روز بین دو کشور و یا مفهوم دیپلماسی و دیپلماسی منطقه ای شوخی است یا ملت ایران به شوخی گرفته شده اند!

 

مطلب مرتبط :

شانزده ماه گذشت ؛ چه اتفاقی افتاد؟ کدام قرارداد امضاء شد؟

قرارداد سوآپ ایران و روسیه قابل تحقق نیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۰۳ ، ۰۹:۲۸
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

یکی از مطالبی که در تاریخ معاصر صنعت نفت درست ثبت و ضبط نشده است مساله تشکیل و انحلال شرکتی به نام شرکت ملی نفت بین الملل یا NIOC International  است .

وزیری  که در سال 1376 بدون هیچ تجربه و سابقه ای در صنعت نفت به سمت وزیر نفت منصوب شد، علاقه عجیبی به شرکت سازی داشت. در همان اوایل وزارتش کمیسیونی را برای بازنگری در ساختار صنعت نفت تشکیل داد که نگارنده هم عضو آن کمیسیون بودم.  بعد از چند جلسه متوجه شدم که جناب وزیر  که آدم خود رائی بود و کمتر اعتقادی به کارشناسی داشت   تصمیمش را گرفته و می خواهد صنعت نفت را به صدها شرکت تقسیم کند و هر واحد سازمانی را به یک شرکت تبدیل کند. من خیلی زود در آن کمیسیون اصطلاحا به اپوزیسیون تبدیل شدم. به نظر جناب وزیر تصمیمش را گرفته بود و تنها هدفش از تشکیل این کمیسیون این بود که ایده‌اش را از یک کمیسیون متشکل از افراد با سابقه صنعت نفت استخراج کند و طبعا همیشه افراد رئیس دوستی هستند که به قول معروف نوکر بادمجان نیستند و همکاری می کنند. حرف من در آن جلسات این بود که اول باید مشکل را شناسائی کرد و بعد برای حل آن نسخه پیچید. به نظر می رسید که تصور جناب وزیر آن است که در صنعت نفت کارائی و بهره وری  لازم وجود ندارد و راه حلش را هم پیدا کرده بود و می خواست  راه حل شرکت سازی را به تصویب کمیسیون برساند. تعبیر من این بود که رفتار جناب وزیر مثل این می ماند که یک فرد بیمار نزد دکتری برود و بگوید که دکتر من فلان درد را دارم و علتش هم فلان عارضه است و دارویش هم فلان داروست.  بعد دکتر از او می پرسد که خوب تو که همه چیز را می دانی چرا نزد من آمدی؟ و بیمار جواب میدهد که چون این دارو را  بدون نسخه دکتر و مهر نظام پزشکی نمی فروشند! و به بعضی دوستان به شوخی می گفتم که دکتر اگر حاذق باشد این مریض را با تیپا از مطب بیرون می‌کند و اگر کاسب باشد ....... .  این نیاز به کمیسیون مشورتی هم احتمالا علتش این بود که اول کار ایشان بود وگرنه کسی که خود را عالم به همه چیز می داند که نیازی به مشورت ندارد.

همان موقع شخصا بررسی هائی را انجام دادم و نتیجه این بود که اگر هم بهره وری پائین است علت اولش  اصولا  در ساختار و سازمان نیست.   به هر حال جناب وزیر  کار خود را کرد و به نظر من اگر نگوئیم صنعت نفت متلاشی شد، بهره وری و کارائی صنعت نفت بسیار پائین تر آمد.  شرکت سازی ها هزینه ها را  در صنعت نفت  بسیار بسیار افزایش داد و کارائی به هیچ وجه متناسب با آن افزایش نیافت و این یعنی کاهش بهره وری. بعد از مدتی خود ایشان چنان در نحوه تنظیم روابط این شرکت ها و مدیریت صنعت نفت دچار درماندگی شد  که مجبور به مراجعه به یک مشاور خارجی شد ( شرکتی به نام بین ) و آن مشاور که فقط فاز یک  یعنی بررسی وضع موجود را انجام داد در گزارشات خود ذکر کرد که بسیاری از آن تغییرات ساختاری و شرکت سازی ها اشتباه بوده است و البته آن مشاور بعدا به دلایل تحریم حاضر به انجام فاز 2 و ارائه راه کار نشد و  بعدا فاز 2 زیر نظر موسسه مطالعات بین المللی انرژی تحت عنوان طرح نصر انجام شد.

شاید ذکر این نکته هم خالی از لطف نباشد که علاقه به شرکت سازی در حدی بود که  آقای وزیر  در مقطعی مطلع شدند که در قانون برنامه یا قانون بودجه آتی ( دقیقا به خاطر ندارم کدام بود) ماده ای گذاشته اند که تاسیس هرگونه شرکت دولتی جدید را ممنوع می کند و ایشان قبل از اجرائی شدن آن قانون با شتاب ده ها شرکت را  به اصطلاح به صورت خام ثبت کردند که هر وقت لازم داشتند بتوانند با اصلاح اساسنامه و تغییر هیئت مدیره از آن ها استفاده کنند.

بگذریم ؛ در راستای این شرکت سازی ها، جناب وزیر در سال 1380 یا 1381 ( دقیق به خاطر ندارم) تصمیم گرفتند که شرکت مستقلی  را تحت عنوان NIOC International  تاسیس کنند و مدیریت بین الملل شرکت ملی نفت ایران و شرکت صادرات گاز و به عبارتی تمام  بخش های صادراتی هیدروکربن‌ها را زیر نظر آن شرکت قرار دهند. این شرکت را  تشکیل دادند و احکام اعضاء هیئت مدیره آن را هم صادر کردند. آقای "احمد رهگذر" به عنوان  مدیرعامل انتخاب شد و اگر اشتباه نکنم آقای "مجید قاسمی" بعنوان رئیس هیئت مدیره حکم گرفت و  این احکام در سطح بین المللی هم منتشر شد و رسانه های معتبر نفتی بین المللی آن را اعلام کردند ولی بعد از مدّت کوتاهی مورد مخالفت یا نقد مجمع عمومی یا بعضی از اعضاء مجمع عمومی شرکت ملی نفت ایران (که جمعی از وزرا هستند) قرار گرفت و تصمیم به انحلال آن گرفته شد. این تاسیس و انحلال شتابزده بازتاب خوبی هم در سطح بین المللی نداشت ( رجوع شود به کتاب ناگفته های فروش نفت به کوشش وحید حاجی پور؛ صفحات 162 و 205 ) .

تا جائی که اطلاع دارم مذاکرات منتهی به عقد قرارداد معروف و پر مساله کرسنت (برای صادرات گاز به امارت) در این مقطع و با محوریت مدیر عامل مذکور انجام شد. قراردادی که  متاسفانه خشت اول آن کج گذاشته بود و با تصمیمات نادرست همه دولت های بعدی دیوار آن تا ثریا کج رفت و اینک سرنوشت آن به مصادره ملک بسیار ارزشمند متعلق به صندوق های بازنشستگی صنعت نفت در لندن موسوم به NIOC House  توسط شرکت کرسنت انجامیده است. ساختمانی که گفته می شود بیش از یک میلیارد پوند ارزش دارد.  طنز روزگار این که آقای احمد رهگذر سال هاست که مسئول بازسازی این ساختمان در لندن هستند. بازسازی و تعمییراتی که گویا بسیار هم به درازا کشیده شده است.

 

 

یادداشت های مرتبط : 

صادرات گاز به امارات و اهمیت پایبندی به تعهدات بین‌المللی  

پرونده کرسنت ؛ مشتی از خروار

عدم تعهد به قراردا کرسنت مانع فروش گاز به کویت شد

یک پرسش و پاسخ در مورد قرارداد فروش گاز به شرکت کرسنت امارات

ساختار سازمانی صنعت‌نفت؛ تحولات و مشکلات

بورس نفت؛ نمادی از تفکر سخت افزاری

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۰۳ ، ۱۶:۲۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

روند تولید نفت خام ایران در سه سال گذشته

در جریان مناظره های انتخاباتی بعضی از کاندیداها مطالب و اعداد و ارقام اغراق آمیزی را در مورد صادرات نفتخام کشور بیان کردند و افزایش صادرات نفت را به حساب توانائی دولت سیزدهم گذاشتند.

نمودار زیر آمار تولید نفت‌خام کشور را بر اساس گزارشات ماهانه سازمان اوپک نشان می‌دهد. این گزارش اوپک بر مبنای متوسط اراقم ارائه شده توسط پنج منبع معتبر بین‌المللی است که بازار جهانی نفت را از جهات مختلف  رصد می‌کنند و تولید نفت کشورها را اعلام می کنند ولذا موثق است و تا جائی که نگارنده اطلاع دارد تا کنون مورد اعتراض ایران قرار نگرفته است.

توجه شود که دولت سیزدهم  تقریبا از اوایل ماه اوت سال 2021 کار خود را آغاز کرده است و در حقیقت 5 ماه از سال 2021 میلادی را دولت سیزدهم  بر سر کار بوده است از ماه فوریه سال میلادی 2022 یعنی از اوایل این سال حمله گسترده روسیه به اوکراین آغاز گردیده و با توجه به تحریم هائی که غربی ها  بر علیه روسیه و خصوصا صادرات نفت و گاز این کشور اعمال کردند و نیز با توجه انفجاری که در ماه دسامبر 2022 در خط لوله گاز نورد‌استریم که گاز روسیه را به اروپا منتقل می کرد ، رخ داد ، فرصت بی نظیری برای افزایش صادرات نفت ایران در این سال فراهم شده بود اما در این سال متوسط تولید نفتخام ایران تنها 162 هزار بشکه در روز افزایش یافته است که طبعا مربوط به صادرات بوده است. یعنی متوسط صادرات نفت ایران در ماه های ششم تا  هفدهم حاکمیت دولت سیزدهم با وجود فرصت تاریخی حمله روسیه به اوکراین تنها 162 هزار بشکه در روز افزایش داشته است که آنهم عمدتا به شرق دور و چین صادر شده و با توجه به رقابت با نفت روسیه با تخفیف‌های بسیار بالا فروخته شده است .

از ماه فوریه سال 2023 میلادی تولید و صادرات نفتخام ایران به صورت تدریجی شروع به افزایش کرده و در ماه می 2024 ( آخرین آماری  که در گزارش ماه جون سازمان اوپک منتشر شده است )، تولید نفتخام با 672 هزار بشکه افزایش به 3.226 هزار بشکه در روز رسیده است و این همانطور که در منظره های انتخاباتی توسط آقای پورمحمدی و همچنین توسط جواد ظریف مطرح شد و در سطح بین المللی هم ذکر شده است ، ناشی از معافیت های اعمال شده توسط بایدن رئیس جمهور امریکا بوده است و اگر هنر توانائی وزارت نفت دولت سیزدهم بود باید 5 ماه بعد از استقرار این دولت و با توجه به فرصت حمله روسیه به اوکراین، در سال 2022 خود را نشان میداد.

بنابر آنچه ذکر شد. با توجه به حداقل 1.9 میلیون بشکه در روز ظرفیت پالایشگاه های داخلی کشور،  در حال حاضر صادرات نفت خام ایران حدود 1.330 میلیون بشکه در روز است ولذا آنچه که در بیان برخی از کاندیداهای ریاست جمهوری آمده است صحیح نیست .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۰۳ ، ۱۴:۳۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

 

چند روز پیش فردی از صدا و سیما با من تماس گرفت و در خواست داشت که سوالاتم  در در زمینه اقتصادی را از کاندیداهای ریاست جمهوری بصورت کلیپ ضبط کنم و برای ایشان ارسال کنم تا در مناظره های تلوزیونی کاندیدا ها مورد استفاده قرارگیرد، به ایشان عرض کردم که این کار برایم مقدور نیست ولی اگر محور ها را بفرستند سوالاتی که به نظرم میرسد را بصورت مکتوب ارسال خواهم نمود. ایشون لطف کرد و هفت محور زیر را فرستاد و من در پنج مورد از این محور ها سوالاتی را طرح کردم که در اینجا به اشتراک می گذارم .

 

محورهای هفتگانه اقتصادی برای طرح سؤال در مناظرات انتخاباتی:

1-جهش  تولید (الگوی محوری رشد تولید، سرمایه گذاری و تامین مالی تولید، بهبود محیط کسب و کار)

2-مشارکت مردم در اقتصاد (بورس، اشتغال، حقوق و دستمزد، مشارکت نخبگان در اقتصاد)

3-سیاستگذاری در بهره وری و بهینه سازی انرژی: ناترازی انرژی (برق/ گاز/ آب/ بنزین)

4-یارانه ها و ارز ترجیحی

5-محرومیت زدایی و رفع فقر

6-شفافیت و مبارزه با بسترهای فساد

7-دیپلماسی اقتصادی (تحریم)

 

سوالات من :

سوالات محور 1-

الف مهمترین و محوری ترین مشکلات  تولید در کشور را چه می دانید و برای رفع آنها چه راه کارهائی دارید؟

ب- به نظر میرسد یکی از مشکلات تولیدات عمده صادراتی  در کشور چه در پتروشمی ها و چه در صنایع معدنی ، تکمیل نبودن زنجیره ارزش و تولید و صادرات مواد پایه و خام با ارزش افزوده بسیار کم و آلایندگی بالا می باشد بطوری که بسیاری از این صنایع عمدتا متکی بر یارانه های مستقیم و غیر مستقیم و رانت های مختلف و از جمله رانت نرخ ارز هستند و بدون آنها کارکرد اقتصادی ندارند . تا حدی که برخی معتقدند که این صنایع  عملا دانسته یا ندانسته ( از  سوی ایران) از طریق سیستم تقسیم کار جهانی به  کشور تحمیل شده اند . نظر شما در این رابطه چیست و اگر تائید می کنید برای نجات این صنایع چه راه کارهائی دارید؟

ج- یکی از مشکلات تولید در کشور مقیاس اقتصادی و تعدد واحدهای تولیدی است . بر اساس مطالعاتی که شده است به دلیل فقدان سیاست توسعه صنعتی در اغلب قریب به اتفاق رشته های صنعتی بدون ضابطه مجوز داده شده بطوری که در مقایسه با اغلب کشورهای جهان تعداد واحدهای تولیدی در اغلب رشته ها چندین برابر دیگر کشورهاست و مقیاس بنگاه های تولیدی نیز اقتصادی نیست ولذا این بنگاه ها نیز عمدتا رانت جو هستند . نظر شما در این رابطه چیست ؟ و اگر تائید می کنید راه کار شما چیست؟

د- به نظر شما  آیا بدون در دست داشتن یک برنامه منسجم توسعه همه جانبه که بر مبنای مطالعات آمایش سرزمین تدوین شده باشد و بدون یک برنامه جامع توسعه صنعتی که  هماهنگ و در چارچوب آن برنامه توسعه باشد می توان به جهش تولید رسید ؟ و آیا چنین برنامه هائی در کشور تدوین شده است؟ نظر و راه کار شما چیست؟

ه- بر مبنای تئوری های اقتصادی یکی از ضرورت های توسعه سرمایه گزاری، خصوصا در بخش تولید صنعتی ، ثبات اقتصادی و پیش بینی پذیر بودن روند پارامترهای اصلی اقتصادی است و در غیر اینصورت اصولا  تکمیل مطالعات جامع فنی- اقتصادی یک سرمایه گزاری و یک طرح تولیدی امکان پذیر نیست و هرچه بی ثباتی بیشتر شود خصوصا سرمایه گزاری های دیر بازده مولد کمتر خواهد شد و متاسفانه اقتصاد ایران  در گیر بی ثباتی های  مزمن در پارامترهای کلیدی اقتصاد است . نظر و راه کار شما در این رابطه چیست؟

و- مشکلات کلیدی و اصلی محیط کسب و کار در کشور را چه میدانید و برای رفع این مشکلات چه برنامه ای دارید؟ برای روانسازی محیط کسب و کار به نفع سرمایه گزاری های مولد چه برنامه ای دارید.

ز- یکی از ضرورت های جهش تولید، سرمایه گزاری است. در شرایط تحریم امکان جذب سرمایه از خارج نیست و تجربه سال های اخیر این را نشان داده است و از سوی دیگر در داخل هم سیستم بانکی برای تامین سرمایه دچار مشکل است و  اغلب بانک ها قادر به تامین مالی نیستند . راه کار شما چیست؟

ح- بسیاری از اقتصاددانان کشور معتقدند که ساختارنهادی اقتصاد کشور به نفع رانت جو ها و غیر مولد ها و به ضرر مولد هاست . نظرشما در این رابطه چیست و چه راه کاری برای حل آن  دارید؟

ت- در حال حاضر صدها طرح و پروژه نیمه تمام در کشور وجود دارد که طبیعتا در معرض فرسایش هستند و هم بلااستفاده ماندن سرمایه صرف شده  و هم فرسایش و اصطهلاک آنها برای کشور خسارت است. برنامه شما برای این طرح ها و پروژه ها چیست؟ اما شاید مطلب مهمتر از نیمه تمام ماندن این طرح ها و پروژه ها این باشد که چرا این اتفاق افتاده است . آیا اگر این طرح ها و پروژه ها بر مبنای منافع ملی و در چارچوب برنامه و بر مبنای مطالعات جامع و برآورده های دقیق از هزینه و فایده آنها به مرحله اجرا گذاشته شده بودند، نیمه تمام می ماندند؟ برای رفع معضلات تصمیم گیری که منتج به این گونه طرح ها و پروژه های نیمه تمام می شود چه برنامه ای دارید؟

ی- تجربه نشان داده است که نمایندگان مجلس، ائمه جمعه و مقامات محلی در مناطق مختلف با هر انگیزه ای طرح ها و پروژه هائی را به بودجه ملی تحمیل می کنند که از منطق برنامه ای  برخوردار نبوده و با توسعه ملی منافات دارد و از مطالعات جامع فنی اقتصادی هم برخوردار نیست . مواجهه شما با این گونه تحمیل های احتمالی چگونه خواهد بود؟

 

سوالات محور 2-

الف- در حال حاضر سازمان های نظامی و انتظامی و بعضا اطلاعاتی به صورت گسترده ای در بخش های مختلف اقتصادی از تولید تا تجارت و پیمانکاری حضور دارند تجربه نشان داده است که حضور این بخش ها در اقتصاد صرفنظر از اشکال قانونی آن به دلیل قدرمند بودن این دستگاه ها و زور و نفوذ آنها و دسترسی آنها به اطلاعات و برخورداری آنها از رانت های مختلف، رقابت اقتصادی را در همه عرصه ها از جذب سرمایه تا بازار و عرضه و غیره، مخدوش می کند و عرصه را برای حضور بخش خصوصی مستقل و واقعی تنگ می کند . نظر شما در این رابطه چیست و چه راه کاری در این رابطه دارید؟

ب- در ادامه سوال الف حضور گسترده شرکت های نیمه دولتی مشهور به خصولتی در اقتصاد و بنیاد ها و نهادهای اقتصادی که به قدرت هایی فراتر از دولت وصل هستند هم اثرات مشابهی دارد که  رقابت را مخدوش می کند و کارائی اقتصاد را از بین می برد این بنگاه ها و بنگاه های نیروهای مسلح همزمان از تسهیلات خصوصی و رانت های دولتی برخوردارند و نهادهای ضعیف حکمرانی قادر به کنترل و تنظیم آنها نیستند. نظر شما در این رابطه چیست و چه راه کاری در این رابطه دارید؟

ج- علیرغم تاکیدات بسیاری از مقامات کشور هنوز بنگاه های زیادی توسط بانک ها اداره میشوند که خصوصا در جذب تسهیلات بانکی رقابت را مخدوش می کنند و جائی برای ارائه تسهیلات به بخش خصوصی واقعی باقی نمی‌گذارند و اغلب به دلایل مختلف و خصوصا به دلیل دسترسی نسبتا نا محدود به منابع، از کارآمدی  هم برخوردار نیستند ، نظر و راه کار شما چیست؟

د- مشکلات اساسی در بورس را چه عواملی می دانید و راه کار شما برای حل آن چیست؟

به نظر میرسد یکی از مشکلات بورس هم تسلط بنگاه های مذکور (در سوالات ال تا ج فوق  )  است که با نفوذ و قدرت بازارسازی خود رقابت را مخدوش می کنند . نظر و راه کار شما چیست؟

ه- یکی  از مشکلات محوری اقتصاد و مدیریت کشور اغلب کارشناسان به تعابیر مختلف از آن یاد می کنند ضعف نظام سیاست گزاری، برنامه ریزی ، کنترل ، نظارت و تنظیم گری در دولت است. مواردی که  وظایف اصلی دولت های مدرن هستند. و از این مشکل تحت عنوان ضعف نظام حکمرانی یا نظام تدبیر یاد می شود و یکی از دلایل آن غلبه تصدی گری بر حکمرانی در دولت است . نظر شما در این رابطه چیست و چه راه کاری دارید؟

و- برای جلب مشارکت سازمان یافته نخبگان در سیاست گزاری ها و تصمیم سازی های اقتصادی چه برنامه ای دارید ؟

ز- وضعیت بهره وری عوامل مختلف کار و سرمایه را در اقتصاد چه گونه می دانید . به نظر شما بدون شکل گرفته یک اقتصاد کارآمد و بهره ور که بتواند از نظر بهره وری در تولید کالاها و خدمات و از نظر قیمت تمام شده ، با تولیدات جهانی رقابت کند ، می توان مشکل تولید ملی و اشتغال را به طور اساسی حل کرد ؟ برای ارتقاء  بهره وری  عوامل مختلف در سطح ملی چه برنامه ای دارید؟

 

 

سوالات محور3-

الف- یکی از اصل ترین مشکلات بخش انرژی کشور فقدان دستگاه حکمرانی  برای  سیاست گزاری یکپارچه ، برنامه ریزی منسجم، کنترل و نظارت و تنظیم گری در بخش است . نظر شما در این رابطه چیست ؟ راه حل را چه می دانید؟

ب- به نظر شما مهمترین دلایل ناترازی انرژی خصوصا در برق و گاز و بنزین چیست؟ و چگونه به این مرحله رسیده‌ایم ؟ و راه کارهای شما برای اصلاح روندهائی که کشور را به اینجا رسانده است چیست؟

ج بهره وری در انرژی بسیار پائین است و برخی کارشناسان معتقدند که اگر بخواهیم شاخص شدت انرژی ایران را به متوسط آن در جهان برسانیم می توانیم بیش از 2 میلیون بشکه معادل نفت خام انرژی را آزاد کنیم  و به عبارتی 35 درصد از میزان مصرف انرژی کشور را  کاهش دهیم ، نظر شما در این رابطه چیست؟ چرا قوانین و مقرراتی که در این رابطه وجود دارد اجرا نشده است؟  و شما چه راه کاری برای اجرائی کردن آنها دارید؟

د- به نظر شما با وجود این پتانسیل عظیم ارتقاء بهره وری انرژی و با وجود آثار مثبت زیست محیطی آن ، تا وقتی به سطح مطلوبی از بهره وری انرژی وشاخص شدت انرژی نرسیده ایم افزایش تولید حامل های انرژی اولویت  دارد؟

ه- حجم عظیمی از اتلاف انرژی در فرایندهای تولید و توزیع انرژی وجود دارد ( پائین بودن راندمان تبدیل انرژی در نیروگاه ها، سوزاندن گازهای همراه نفت و مساله مشعل ها در صنعت نفت و ....) راه کار شما در این زمینه چیست؟

و- تقریبا در تمامی میادین هیدروکربنی میزان تولید انباشتی و حتی تولید روزانه مان بسیار از کشور رقیب عقب است، علت این وضعیت را چه می دانید و راه کار شما برای حل این معضل چیست؟

ح- سیاست گزاری های بین المللی زیست محیطی به سمتی حرکت می کنند که هزینه آلاینده های زیست محیطی را به کشورهای آلوده ساز تحمیل کنند و به نوعی برای صادرات اینگونه کشورها تعرفه وضع کنند. در حال حاضر ایران در رتبه 10 کشور اول آلوده ساز محیط زیست جهان قراردارد و در صورت اجرائی شدن این سیاست ها صادرات ایران با محدودیت های قانونی بیشتری مواجه خواهد شد؟ برنامه شما در این مورد چیست؟

ت- محوری ترین معضلات زیست محیطی کشور را چه مواردی می دانید و برای مقابله با آن چه برنامه ای دارید؟

 

سوالات محور5-

الف- آیا فکر می کنید بدون رسیدن به یک اقتصاد کارآمد و پویا و بدون قرارگرفتن در مسیر توسعه همه جانبه و بدون تعامل منطقی با اقتصاد جهانی  و بدون ایجاد یک اقتصاد مولد با بهره وری قابل رقابت با رقبای جهانی و بدون فراهم کردن ثبات اقتصادی و زمینه سازی تشکیل سرمایه و سرمایه گزاری ، می توان شرایطی را فراهم کرد که مشکل اشتغال و فقر و محرومیت و زاد و ولد بطور ریشه ای حل شود؟ چگونه باید به چنین شرایطی دست یافت؟

 

سوالات محور 6-

الف- واقعیات مشهود نشان می دهد که انتصابات  و توزیع سمت های دولتی به شکل روزافزونی از شایسته سالاری فاصله گرفته و مبتنی بر پارامترهای دیگری غیر از شایستگی بوده است و نتایج مخربی را در پی داشته است و این یکی از عوامل مولد فساد است سیاست شما در این مورد چیست ؟ و با گروه های فشار که افرادی را برای اشتغال پست ها و سمت ها تحمیل می کنند چه برخوردی خواهید داشت؟

ب- به نظر می رسد غلبه رابطه سالاری در بدست آوردن پست ها و سمت ها و غلبه شرط وفاداری بر همه دیگر شایستگی ها و شرایط احراز، خصوصا در شرایط تضعیف روز افزون اعتقادات و ارزش ها ، کار را به جائی رسانده که پرونده داشتن و خصوصا دست داشتن در فساد مالی و اختلاس به شرط وفاداری تبدیل شده است یعنی جویای پست و سمت می خواهد با پرونده داشتن نشان دهد که مجبور به اطاعت و فرمانبرداری و وفاداری است چون هرگاه از وفاداری تخطی کرد می توانند پرونده اش را به جریان بیندازند . مهمترین علامت چنین پدیده ای  این است که بسیاری از فاسدین وفادار نه تنها مجازات نمی شوند بلکه ارتقاء پیدا می کند. نظر شما در این رابطه چیست؟ و چه برخوردی در این زمینه خواهید داشت؟

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۰۳ ، ۱۲:۳۸
سید غلامحسین حسن‌تاش

در تاریخ ٢٥ اسفندماه ١٤٠٢ به دعوت استاد محترم جناب دکتر مجید تفرشی بحثی را تحت عنوان "چالشها و فرصتهای صنایع نفت و گاز ایران: از دیروز تا فردا "   در اطاق "گفتارها ؛  تاریخ، فرهنگ ، کتاب، سیاست و… " که به همت ایشان برقرار است ، ارائه نمودم که در لینک زیر  در محیط کلاب هوس می شود شنید.

https://www.clubhouse.com/room/ma6kX9qq?utm_medium=ch_room_pxr&utm_campaign=OASxTZ4JgCtuSroJK-WPfA-1230420

 

 

خلاصه ای از این بحث هم استخراج شده که به شرح زیر است : 

شامگاه جمعه، 25 اسفند 1402 در خانۀ «گفتارها» در شبکۀ اجتماعی کلابهاوس، به مناسبت 29 اسفند، سالروز ملی شدن صنعت نفت ایران، نشستی با عنوان «چالش‌ها و فرصت‌های صنایع نفت و گاز ایران، از دیروز تا فردا» با سخنرانی سید غلامحسین حسن‌تاش، کارشناس انرژی برگزار شد. حسن‌تاش ارتقای بهره‌وری انرژی در کشور را تنها راهکار بهبود وضعیت ناترازی انرژی عنوان کرد.

 

به گزارش 24 آنلاین، این جلسه که به روال جلسات پیشین خانۀ گفتارها با پیگیری و تلاش مجید تفرشی، مؤسس و مدیر این خانه برگزار شد، با اجرای محمدرضا مهاجری و پرسش و پاسخ حضار و بیان دیدگاه‌های چندتن از صاحب‌نظران در حوزۀ انرژی همراه بود و بیش از سه ساعت به طول انجامید. غلامحسین حسن‌تاش، سخنران اصلی این نشست، دارای مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد انرژی از دانشگاه تهران است و قبلاً در کسوت مشاور وزیر نفت، ریاست مؤسسۀ مطالعات بین‌المللی انرژی، مدیر کل دفتر وزارتی وزارت نفت و ... مشغول کار بوده است. وی نویسندۀ کتاب‌های تاریخ صنعت گاز مایع در جهان و ایران و مناسبات مدیریتی کنسرسیوم و صنعت نفت ایران و مقالات متعدد در حوزۀ اقتصاد انرژی است. در ادامه خلاصه‌ای از سخنان حسن‌تاش در این نشست خواهد آمد:

در این جلسه قصد دارم بیشتر به وضعیت بعد از انقلاب و برخوردی که با صنعت نفت شده است، بپردازم. اما قبل از آن مروری سریع بر گذشته خواهم داشت.

قضاوت منصفانه در مورد ملی شدن صنعت نفت، چگونه ممکن است؟

در بحث ملی شدن صنعت نفت نظرات مختلفی وجود دارد؛ بعضی‌ها آن را کار بدی می‌دانند و بعضی هم کار خوب. اما برای قضاوت در این زمینه باید در بستر مناسبی به این رویداد نگریست. ملی شدن صنعت نفت یک تصمیم خلق‌الساعه نبود و باید پیشینۀ تاریخی آن را در نظر داشت. از ابتدای قرارداد دارسی، حتی در دولت قاجار، بین دولت ایران و صاحب امتیاز، دارسی که بعدها تبدیل به شرکت BP شد، مشکلاتی وجود داشته است. طرف انگلیسی در حق دولت ایران اجحاف، سندسازی و حساب‌سازی می‌کرد تا همان مبلغ ناچیز قرارداد (13 درصد) را پرداخت نکند. بنابراین خیلی اتفاقات افتاد تا اینکه ملی شدن نفت اتفاق افتاد.

مسئلۀ دومی که ملی شدن صنعت نفت را باید با توجه به آن مورد بررسی قرار داد، این است که قرارداد دارسی بر مبنای یک روابط استعماری منعقد شد و بعد هم خودش در خدمت آن روابط قرار گرفت؛ یعنی ارتباط نفتی موجب تشدید روابط استعماری شد. اگر ملی شدن صنعت نفت را بدون توجه به روابط استعماری ایران و انگلیس نگاه کنیم، احتمالاً قضاوت منصفانه‌ای نخواهیم داشت. آثار اجتماعی این روابط و مطالبات و نارضایتی مردم را باید در بررسی‌ها لحاظ کرد.

مسئلۀ سومی که کمتر به آن توجه می‌شود، منازعۀ جهانی نفت و رقابت‌ها و توافق‌های استعماری خصوصاً بین انگلستان و آمریکا است؛ رقابت‌های بین شرکت‌های انگلیسی و شرکت‌های آمریکایی موسوم به هفت خواهران نفتی و توافق‌هایی مثل توافق‌نامۀ اکناکاری باید لحاظ گردد. باید روابط پیچیدۀ بین این‌ها را شناخت. شاید دکتر مصدق و همکارانش هم اطلاع دقیقی از این روابط و رقابت‌ها نداشتند. همچنین خیلی‌ها از شکست پروژۀ ملی شدن صحبت می‌کنند، حال آنکه این هم واقعیت ندارد و ما شاید کمتر توجه کنیم به اینکه اگرچه با سقوط دولت مصدق، این پروژه به اتمام نرسید، ولی این اقدام، دستاوردهای زیادی داشت.

ما بعد از سقوط دولت ملی دکتر مصدق به قرارداد دارسی برنگشتیم و کشور یک گام به جلو رفت و قرارداد جدیدی با کنرسیومی از شرکت‌های نفتی منعقد شد. قرارداد 16 درصدی امتیازی تبدیل به قرارداد مشارکت در تولید شد که 50-50 بود. از طرف دیگر، انحصار نفت ایران از دست شرکت BP درآمد و چندین شرکت آمریکایی و شرکت شل هم وارد شدند و این، طبیعتاً قدرت مانور ایران را در نفت می‌توانست افزایش دهد. در ادامۀ این روند، ایران توانست 20 سال بعد، سال 1352 تسلط خود را بیشتر و پس از انقلاب، تسلط کاملی بر صنعت نفت خود پیدا کند. انگلیسی‌ها در دوره‌ای که تنها طرف ما بودند، برای ورود ایرانی‌ها به صنعت نفت و آشنا شدن متخصصین ایرانی با مسائل نفت، بسیار محدودیت ایجاد می‌کردند؛ بعد از کنسرسیوم، دخالت و حضور ایرانیان افزایش پیدا کرد و این، خود از دستاوردهای ملی شدن صنعت نفت است.

پاسخ به یک غلط رایج در روایت تاریخ

یک نکتۀ دیگر در مرور تاریخی صنعت نفت، اشاره به مسئله‌ای است که در سال‌های اخیر رواج پیدا کرده است: خواست غربی‌ها برای سرنگونی رژیم پهلوی، به دلیل اینکه شاه در سال 1352، بعد از پایان دورۀ اول قرارداد کنسرسیوم، تصمیم گرفت که در قرارداد تجدید نظر کند و قرارداد را از یک مشارکت 50-50 تبدیل به یک قرارداد خدماتی و اختیارات کنسرسیوم را خیلی محدودتر کند و نیز شاه در آن موقع دم از قیمت‌های بالا برای نفت می‌زد که غربی‌ها را ناراضی کرد و آنان را واداشت که شاه را کنار بگذارند.

هیچ کدام از این‌ها نمی‌تواند درست باشد. اقدامات شاه را باید جامع نگریست و آن را در چهارچوب شوک اول نفتی در سال 1973 میلادی تحلیل کرد. در آن مقطع، آمریکایی‌ها برای حل مشکلات انرژی و مشکلات بین‌المللی و اقتصادی، به این نتیجه رسیده بودند که قیمت جهانی نفت باید افزایش پیدا کند، وابستگی‌شان به منطقۀ خلیج فارس باید محدود شود، و با افزایش قیمت نفت این فرصت فراهم شود که در سایر مناطق دنیا که استخراج نفت خیلی گران‌تر بود، نفت امکان استخراج پیدا کند. بنابراین اقدامات شاه، با چراغ سبز آمریکایی‌ها بود.

به نظر من، آمریکا حتی روی تحریم‌های عربی که منجر به شوک اول نفتی شد نیز چراغ سبز نشان داد و در آن مقطع بود که آمریکایی‌ها ترجیح می‌دادند شرکت‌های مختلف نفتی از خلیج فارس کمی فاصله بگیرند و در سایر مناطق دنیا به اکتشاف و استخراج نفت بپردازند و سهم خلیج فارس کاهش پیدا کند. در همان مقطع است که از ایران هم صدای بالا رفتن قیمت نفت بلند می‌شود و کنرسیوم نفتی کمی محدود می‌شود. لذا این اقدامات شاه مغایر با سیاست‌های آمریکا و انگلیس نبود؛ البته ممکن است خوشایند برخی از دولت‌های اروپایی نبوده باشد.

اوضاع منابع انرژی کشور در آستانۀ انقلاب و سال‌های جنگ تحمیلی

قبل از انقلاب، رکورد تولید نفت ایران به 6 میلیون بشکه رسید، به میادین گازی خیلی توجه نمی‌شد؛ البته در دنیا هم گاز هنوز رونق نگرفته و توجهی به میادین گازی نشده بود. اگر گازی وجود داشت، گازهای همراه استخراج نفت بود. برنامۀ کنرسیوم این بود که تولید ایران به 8 میلیون بشکه برسد، اما کارشناسان ایرانی رژیم را قانع کردند که این به نفع ذخایر نفتی ایران نیست و می‌تواند به منابع نفتی لطمه وارد کند و تولید غیرصیانتی انجام شود. بنابراین برنامه به 6 میلیون بشکه تغییر پیدا کرد. 6 میلیون بشکه هم تولید کاملاً صیانتی نبود. (منظور از تولید صیانتی این است که میدان نفتی جوری بهره‌برداری شود که کشور بتواند بیشترین ضریب بازیافت را از نفت زیر زمین داشته باشد.) تولیدی که کنسرسیوم مد نظر داشت، خیلی با توجه به منافع بلندمدت ایران نبود. آن 6 میلیون بشکه هم نمی‌توانست تداوم پیدا کند. گاز همراه نفت هم سوزانده می‌شد. این، یک تصویر کلی از دوران قبل از انقلاب بود.

بعد از انقلاب، دولت موقت تصمیم گرفت تولید نفت ایران را کاهش دهد و بعد هم با جنگ برخورد کردیم. من قبلاً به این تصمیم دولت موقت انتقاد داشتم و فکر می‌کردم ما هم باید مثل نروژ درآمدها را مدیریت می‌کردیم، نه اینکه ظرفیت تولید را کاهش دهیم و به تبع درآمدهای پایین‌تری کسب کنیم؛ اما بعدها به این نتیجه رسیدم که دوستان در سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی بودند، فکر بدی هم نکرده بودند؛ بعدها از مرحوم عزت‌الله سحابی هم مطالبی در این زمینه مطالعه کردم.

آن‌ها توجه داشتند که در ساختار توسعه‌نیافته، عملاً کنترل منابع بسیار مشکل است و منابع، ممکن است اقتصاد کشور را دچار بیماری کند. نروژ هم قبل از نفتی شدن، توسعه‌یافته بود. هلندی که توانستند بیماری هلندی را مهار کنند، دلیلش این بود که قبل کشف منابع گاز و به وجود آمدن این بیماری، هلندی‌ها یک کشور توسعه‌یافته بودند. بعدها تجربۀ دولت آقای احمدی‌نژاد همین را به ما نشان داد که درآمدهای بالای نفت در یک ساختار توسعه‌نیافته می‌تواند چه آسیب‌هایی به اقتصاد کشور بزند. بنابراین من نمی‌توانم محکم قضاوت کنم که تصمیم دولت موقت اشتباه بوده است یا نه.

در دوران جنگ هشت ساله، چند ویژگی وجود داشت: تمام منطقۀ خوزستان و مناطق نفتی ما درگیر جنگ شد و بالطبع امکان اکتشاف و توسعۀ میادین نفتی وجود نداشت؛ همین که توانستیم زیر حملات دشمن تولید نفت را تا سطحی ادامه بدهیم که نیاز اقتصاد کشور و جبهه‌ها را تأمین می‌کرد، کار دشواری بود. تأسیسات ما برای 5 یا 6 میلیون بشکه بود، اما در آن شرایط توانستیم با حدود یک تا دو میلیون بشکه، صادرات نفت را تداوم بدهیم.

ویژگی دیگر دوران جنگ، توسعۀ برخی میادین کوچک گازی در سرخس بود. این کار قبل از انقلاب شروع شده بود و در دوران جنگ هم ادامه یافت. گازرسانی گسترش پیدا کرد و از گازهای همراه نفت، بیشتر بهره‌برداری شد. بسیاری از تأسیسات زیر خاک و شن استتار شد تا کمتر صدمه ببینند. در تمام میادین مشترک با کشورهای دیگر، از شرکایمان عقب افتادیم. حتی بعضی منابع دریایی را شات داون کردیم تا در اثر حمله آسیب نبینند، اما طرف مقابل ما در همان موقع تولید می‌کرد و حتی توسعه هم می‌داد. بنابراین در زمان جنگ، عمدۀ تلاش ما مبنی بر نگهداشت تأسیسات بود. روزهایی بود که ما در جزیرۀ خارک با شلنگ نفت صادر می‌کردیم؛ زیرا تأسیسات آسیب دیده بود.

نداشتن طرح و برنامه برای توسعۀ میادین نفتی در دولت‌های پس از جنگ

در دولت سازندگی، در زمینۀ اکتشاف و استخراج و توسعۀ میادین، فعالیت زیادی انجام نشد؛ غیر از چند میدان گازی کوچک. عمدۀ فعالیت در این دولت، بازسازی صنعت نفت و بیرون آوردن تأسیسات از زیر خاک و شن بود. اولین قرارداد توسعۀ میادین در دولت سازندگی، پروژۀ توسعۀ دو میدان سیری A و سیری B بود. دو میدان کوچک که در رژیم گذشته، چندان اولویت اقتصادی نداشتند. برای این پروژه با شرکت نفتی کونوکو قرارداد منعقد شد. آمریکایی‌ها به‌نوعی ما را بازی دادند. دولت کلینتون به این شرکت گفت حق ندارد با ایران کار کند و بعد از آن شرکت توتال آمد و این، اولین قرارداد بیع متقابل (by back) بود.

هیچ وقت سوال نشد که بر اساس کدام برنامه از سرگیری فعالیت‌های توسعۀ میادین نفتی از دو میدان مذکور شروع شد؟ همین بی‌پاسخی به این سوال، در دوره‌های بعد هم تکرار شد؛ یعنی ما هیچ وقت یک طرح جامع برای توسعۀ میادین نفت و گاز نداشتیم و خیلی سلیقه‌ای و موردی عمل شده است. در ایران بیش از صد میدان داریم که از جهات مختلف با هم تفاوت دارند. میادین دریایی و میادین خشکی از لحاظ ریسک و هزینه خیلی متفاوت‌اند. همچنین میادین مشترک و مستقل، میادین کوچک و بزرگ و بسیار بزرگ، میادین گازی و نفتی. هیچ کشوری نمی‌تواند هم‌زمان این میادین را توسعه دهد و هم از حیث مالی و هم از حیث فنی با محدودیت روبه‌رو است. بالطبع باید یک اولویت‌بندی وجود داشته باشد و یک طرح جامع توسعۀ میادین هیدروکربنی تعریف شود. همیشه هم اولویت ما میادین مشترک بوده که در آنجا رقیب داشتیم و هزینه-فرصت زیادی داشته است.

توسعۀ میادین به‌طور عمده در دولت اصلاحات شروع شد و ابعاد گسترده‌تری پیدا کرد. شرایط سیاسی و بین‌المللی کشور هم مناسب‌تر بود. لذا قراردادهای متعددی برای توسعۀ میادین نفتی منعقد شد. در این مقطع، اشکالاتی در عملکرد وزارت نفت وجود داشت. یکی از مهمترین اشکالات هم همین بود که طرح جامعی برای تعیین اولویت‌ها وجود نداشت. تمام میادین را در انتخاب شرکت‌های نفتی قرار دادیم. خودمان استراتژی‌ای نداشتیم که به شرکت‌های نفتی بگوییم در اولویت‌های ما همکاری کنند و به شرط رعایت اولویت‌ها با ما متحد شوند.

با وجود اینکه در تمام برنامه‌های پنج ساله تأکید شده که میادین مشترک در اولویت هستند (خصوصاً میادینی اولویت دارند که رقیب در آنجا مشغول فعالیت است)، هیچ یک از میادین مشترک ما، چه در دریا و چه در خشکی، تحت قرارداد بیع متقابل برای توسعه قرار نگرفته است؛ غیر از میدان گازی پارس جنوبی. البته توسعۀ میدان پارس جنوبی هم به نظر من از ابتدا بر اساس یک نقشۀ راه جامع نبوده است؛ مطالعات میدان هم کامل نبوده است. لذا اشتباهات بسیار بزرگی در توسعۀ این میدان اتفاق افتاده است. به دلیل همین اشتباهات دچار مشکلات و افت فشار شدید در این میدان هستیم. هفتۀ گذشته با کنسرسیومی از 4 شرکت قرارداد امضا شد تا بتوانند این میدان را فشارافزایی کنند.

در دورۀ اصلاحات ما با یک اصالت قرارداد مواجه بودیم؛ یعنی خود قرارداد بستن اصالت داشت، سوای اینکه چرا این قرارداد بسته می‌شود و چه اولویتی دارد. نکتۀ دیگر در این رابطه این است که اگر چه تمام مهندسین مخازن نفتی بر این نظر هستند که مهمترین عامل برای تولید صیانتی افزایش بازیافت و بالا بردن ضریب بازیافت، تزریق گاز است و در تمام برنامه‌های پنج ساله اعداد و ارقامی به صنعت نفت تکلیف شده تا تزریق گاز به میادین بکند، بدون استثنا، تزریق گاز به میادین از 20 درصد آن چیزی که تکلیف شده بود، تجاوز نکرد. ما در این زمینه بسیار بد عمل کردیم.

در مورد قراردادهای بیع متقابل، بحث و حرف و حدیث و گفت‌وگوهای زیادی وجود داشت. برخی انتقادات در آن دوره به عملکرد صنعت نفت بود نه مخالفت به بیع متقابل. خود بنده در آن زمان این بحث را داشتم: در شرایطی که ما با میادینی سروکار داریم که از جهات عدیده تفاوت در ریسک و هزینه دارند، یک نوع قرارداد را برای همۀ این میادین حاکم کردن، یک جور علامت دادن به طرف مقابل است که ما نمی‌دانیم داریم چه کار می‌کنیم.

اشکال دیگر این بود که در این دوره، تهیۀ طرح توسعۀ میدان، عمدتاً به عهدۀ شرکت‌های خارجی گذاشته شده بود و این کار خطرناکی بود؛ زیرا شرکت خارجی در قالب بیع متقابل هزینه می‌کند و هزینه را ظرف چهار تا پنج سال از تولید میدان برداشت می‌کند و میدان روی دست ما می‌ماند و اگر برنامۀ تولید، غیرصیانتی باشد، او از این ناحیه آسیبی نمی‌بیند و بعد از بازپرداخت مطالباتش، مشکلات میدان گریبان ما را خواهد گرفت. پس خود ما باید مطمئن باشیم که طرح توسعه، یک طرح صیانتی است و مدت تولید و بهره‌وری را حداکثری خواهد کرد. این انتقادات در آن دوره به عملکرد صنعت نفت وجود داشت و در بسیاری از موارد، میادینی که توسعه پیدا کرد، اولویت نداشتند.

عدم ثبات مدیریتی و آغاز تحریم‌های گسترده

دورۀ دولت ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد، به‌طور خلاصه دورۀ نابود کردن صنعت نفت بود. در یک دورۀ هشت ساله، 5 وزیر نفت عوض شد؛ حتی مدتی خود ایشان می‌گفت می‌خواهد نفت را سرپرستی کند که با مخالفت مواجه شد. تنها اتفاق این دوره این بود که طرح توسعۀ پارس جنوبی تا حدودی پیش رفت و بعد در دولت بعدی، با شدت یافتن تحریم‌های بین‌المللی مواجه شدیم که محدودیت منابع و عدم دسترسی به فناوری‌های مورد نیاز، تا امروز گریبان صنعت نفت را گرفته و باعث شده طرح‌های توسعۀ صنعت نفت عملاً پیش نرود.

همچنین متأسفانه در سال‌های اخیر سهم زیادی از نفت به ارگان‌های مختلف نظامی و انتظامی داده شده است که برای صادرات نفت کشور مشکل ایجاد کرده و عدم شفافیت درآمدهای نفتی، رقابت‌های کاذبی به وجود آورده است. دو نکته در مورد همۀ این دوران‌ها و خصوصاً از زمانی که تحریم‌های بین‌المللی علیه ما شکل گرفت، وجود دارد:

اولاً ما عملاً از بازارهای بین‌المللی انرژی حذف شدیم. کشورهایی که برنامه دارند و می‌شود روی آن‌ها به عنوان بازار هدف حساب کرد، برنامه‌هایشان را بلندمدت تنظیم می‌کنند و وقتی می‌بینند کشوری وضع روشنی ندارد و معلوم نیست تا چه زمانی تحریم‌ها علیه او ادامه پیدا خواهد کرد، روی آن کشور حساب نمی‌کنند. لذا کشورهای برنامه‌داری که می‌شده روی بازارهایشان حساب کرد، عملاً ما را حذف کرده‌اند. اگر یک روزی طرح انتقال گاز ایران به اروپا مطرح بود، الان دیگر چنین چیزی مطرح نیست.

دوم، کشورهای دیگر فهمیدند که ما تحت تحریم‌های بین‌المللی قادر به توسعۀ ظرفیت‌هایمان نیستیم و شاید پیش‌بینی می‌کردند که ما دچار ناترازی خواهیم شد و عملاً نفت و گازی برای صادر کردن به آن‌ها نخواهیم داشت. خروج از این وضعیت (قرار کرفتن در یک جایگاه مناسب در بازار انرژی)، حتی اگر تحریم‌ها برداشته شود، مدت زمان زیادی به طول خواهد انجامید.

چشم‌اندازی از وضعیت انرژی کشور

در حال حاضر حدود 99 درصد از انرژی اولیۀ کشور از هیدروکربن‌ها (نفت و گاز و میعانات گازی) تأمین می‌شود. اگر تمام هیدروکربن‌ها را از نظر ارزش حرارتی با نفت خام معادل‌سازی کنیم (در دنیا کار متداولی است)، معادل 25/9 (نُه و بیست و پنج صدم) میلیون بشکه نفت خام ظرفیت تولید کل هیدروکربن‌هایمان است. حدود 7/3 (سه و هفت دهم) میلیون بشکه تولید نفت، حدود 7/4 میلیون بشکه تولید گاز (معادل نفت خام) و حدود 850 هزار بشکه هم میعانات گازی. از این 25/9، حدود 7/6 میلیون بشکه در داخل کشور مصرف می‌شود و باقی آن، ظرفیت صادراتی هیدروکربن‌هایمان است. ما صادرات گاز به عراق و ترکیه و گاهی به صورت فصلی به ارمنستان داریم. حدود 7/1 میلیون بشکه هم ظرفیت صادرات نفت ماست که بستگی به شدت و ضعف تحریم‌ها دارد.

از سوی دیگر هیدروکربن‌ها جایگزین همدیگر هستند. وقتی گاز نداریم که به نیروگاه‌ها بدهیم، سوخت مایع به آن‌ها می‌دهیم و اگر گاز ایستگاه‌های CNG تأمین نشود، بنزین بیشتر مصرف خواهد شد. ما دو چشم‌انداز داریم؛ آن یکی که خیلی خوش‌بینانه و غیرقابل تحقق است، این است که اگر در طول زمان اینقدر سرمایه‌گذاری کنیم که میزان تولید هیدروکربن‌هایمان (2/9 میلیون بشکه) ثابت بماند، با توجه به اینکه در سال حداقل 5 درصد رشد تقاضا برای گاز داریم و 2 درصد هم رشد تقاضا برای فرآورده‌های نفتی، در سال 1410 هیدروکربنی برای صادر کردن نخواهیم داشت. ما همین الان دچار ناترازی گاز هستیم و باید با جایگزینی، نیازهای کشور را تأمین کنیم.

چشم‌انداز دیگری که قابل تحقق‌تر و منطقی‌تر است، این است که سالانه یک درصد افت در تولید در نظر بگیریم و رشد مصرف و تقاضا را همان 5 درصد و 2 درصد در نظر بگیریم. در این صورت اتمام صادرات ما در سال 1408 رخ خواهد داد. پس بین 6 تا 8 سال آینده، هیدروکربنی برای صادر کردن نخواهیم داشت؛ مگر اینکه بر صادرات اصرار کنیم و نیازهای داخلی را پاسخ ندهیم. در دو سال اخیر، گاز پتروشیمی‌ها در زمستان و برق صنایع فولاد در تابستان قطع شده است. ناترازی در گاز و برق هم‌اکنون وجود دارد که سال به سال هم در حال تشدید است. پارس جنوبی شدیداً با افت تولید روبه‌رو است و سال به سال هم تشدید می‌شود؛ هم در میعانات و هم در گازی که تولید می‌کند. پس صادرات غیرنفتی ما هم اگر اصرار داشته باشیم نفت صادر کنیم و نیاز صنایعمان را تأمین نکنیم، به‌شدت کاهش پیدا خواهد کرد.

چرا این اتفاقات افتاده است؟ می‌توان فهرست بلندبالایی ارائه داد. اولین و مهمترین علتش این است که ما در بخش انرژی دستگاه حکمرانی نداریم. اگر در دولت، دستگاه‌ها ضعیف عمل می‌کنند، در بخش انرژی این دستگاه‌ها را اصلاً نداریم؛ دستگاهی که وظیفۀ سیاست‌گذاری و نظارتی جامع بخش انرژی را عهده‌دار باشد. در برنامۀ سوم پیش‌بینی شده بود که شورای عالی انرژی تشکیل شود که وظیفۀ حکمرانی را به عهده بگیرد؛ اما تجربه نشان داد اصولاً شوراها در اینکه بتوانند وظیفۀ حکمرانی را به عهده بگیرند، موفق نبوده‌اند؛ در این مورد هم شاهد شکست هستیم. در بیست سال گذشته، حدود ده جلسه برای شورای عالی انرژی تشکیل شد که نه دبیرخانه و نه دستورکار چندان منسجمی داشت. گاهی هم از آن شورا سوء استفاده شد؛ مثلاً وزیر مربوطه از قانونی که در مجلس تصویب شده بود، خوشش نمی‌آمد و برای اجرا نکردنش از شورای عالی انرژی مصوبه گرفت.

دلایل دیگری هم داشته است؛ مثلاً ما نسبت به تولید پارس جنوبی توهم داشتیم و بر اساس این توهم، برای گاز تقاضا ایجاد کردیم؛ اما تولید واقعی میدان، اجازۀ چنین مصرفی را نداده است. یا بر اساس توهم، پروژه‌های بزرگی مثل سیراف تعریف کردیم؛ با فرض اینکه میعانات گازی ما افزایش پیدا خواهد کرد، 640 هزار بشکه پالایشگاه تعریف کردیم و بعد متوجه شدیم اصلاً میعاناتی وجود نخواهد داشت که خوراک این پالایشگاه شود. پروژۀ سیراف بعد از هزینۀ بسیار زیاد، عملاً خط خورده است. یا پروژۀ ایران LNG. ما می‌خواستیم بدون توجه به واقعیات LNG تولید کنیم و تا کنون سه میلیارد دلار هزینه کردیم و عملاً یک قطره LNG هم تولید نمی‌کنیم. اشتباهات متعددی ما را به اینجا رسانده است.

راه حل برون‌رفت از وضع موجود

ما معادل 7/6 میلیون بشکه نفت خام، در کشور هیدورکربن مصرف می‌کنیم. اگر شدت انرژی خود را با کشورهای دنیا مقایسه کنیم، متوجه می‌شویم ما در همۀ بخش‌ها غیربهینه و بی‌رویه انرژی مصرف می‌کنیم. اتومبیل‌های صنعت خودروی ما دو برابر اتومبیل‌های روز دنیا مصرف دارند. بخاری‌های گازی‌ای که در کشور استفاده می‌کنیم، سه برابر بخاری‌های روز و نوین دنیا مصرف انرژی دارد. در سایر زمینه‌ها هم بخاطر فرسودگی و عقب‌ماندگی از تکنولوژی‌های روز دنیا مصرف بالایی داریم.

اگر بخواهیم شاخص شدت انرژی کشورمان را که میزان انرژی مصرفی به ازای هر واحد تولید ناخالص ملی است، به متوسط دنیا برسانیم، معادل 5/2 میلیون بشکه نفت خام از مصرف کشورمان کم خواهد شد. مطالعاتی که در ایران و دنیا انجام شده است، نشان می‌دهد هزینۀ آزاد کردن یک واحد انرژی از طریق ارتقای بهره‌وری از هزینۀ تولید یک واحد انرژی جدید که باید برای آن اکتشاف و استخراج و پالایش صورت بگیرد، پایین‌تر است. ضمن اینکه آثار مثبت زیست‌محیطی هم دارد.

پس به نظر من، اولویت اول کشور، ارتقای بهره‌وری انرژی و بهینه‌سازی آن در همۀ بخش‌هاست که در این زمینه فرصت بسیار گسترده‌ای داریم. 5/2 میلیون بشکه نفت خام که ظرفیت ما برای صرفه‌جویی در مصرف انرژی است، عدد قابل توجهی است. آنقدر هم قوانین کشوری داریم که این اجازه را به صنعت نفت می‌دهد که اگر کسی نشان داد با اجرای پروژه‌ای می‌تواند مقداری انرژی آزاد کند، انرژی آزادشده را به قیمت بین‌المللی از او بخرد. بنابراین این دست پروژه‌ها اقتصادی و با سود بسیار خوب هستند و فرصت سرمایه‌گذاری گسترده‌ای را برای کشور فراهم می‌کند. همچنین چون آثار مثبت زیست‌محیطی هم دارد، می‌توان برای اجرای این پروژه‌ها از حمایت‌های بین‌المللی هم استفاده کرد.

به نظر من بهینه‌سازی انرژی تنها راه تغییر مسیر کشور است؛ و الا حتی اگر 20 میلیارد دلار خرج شود و بتوان جلوی افت تولید پارس جنوبی را گرفت، با این روند مصرف، فقط منابع خود را سوزانده‌ایم. یک عزم جدی در سطح ملی برای ارتقای بهره‌وری انرژی باید به وجود بیاید. در این زمینه تجربۀ جهانی هم وجود دارد: کشورهای صنعتی از سال 1975 به بعد، تلاش‌های بسیار گسترده‌ای در این زمینه کردند و دستاوردهای آنان، امروز در اختیار ما هست. البته این اقدام ضروری بدون رفع موانع و تحریم‌های جهانی علیه ایران عملا ناممکن است.

خبرنگار: محمدجواد محمدحسینی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۳:۳۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

در نیمه دوم سال 1402 بحثی را تحت عنوان "ناترازی انرژی؛ دلایل و راه کارها" در چند محفل علمی ارائه نمودم که طبیعتا با توجه به فضای هر جلسه و محدودیت های زمانی جلسات امکان ارائه کامل موضوع فراهم نمی شد و گزارشاتی که از جلسات مذکور رسانه ای می شد دقیق و منعکس کننده همه محتوا نبود و بعضا نیز دچار اشتباهات فاحش بود لذا بر آن شدم که با توجه به اهمیت موضع، آن را تدوین کنم که در فایل پیوست ارائه شده است .

 

                                                                                                    دریافت
                                                                                             حجم: 1.95 مگابایت
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۳:۱۰
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

در حدود سال های 1377 یا 1378 که موضوع توسعه میادین و طرح های بیع متقابل در دستور کار وزارت نفت قرار گرفت به این مساله توجه شد که تعداد تحصیل کردگان و متخصصین در رشته مهندسی مخازن نفتی در صنعت نفت تناسبی با تعداد میادین هیدروکربنی کشور و نیز تناسبی با میزان نیاز صنعت نفت به متخصصین و فارغ‌التحصیلان این رشته ندارد که توجه درستی هم بود و وزیر وقت خواسته بود که در این زمینه فکری بشود. من در آن زمان مسئولیت موسسه مطالعات بین المللی انرژی وزارت نفت را بر عهده داشتم. قبل از مدیریت من در موسسه، در مقطعی قرار شده بود که امر مطالعات شبیه سازی میادین نفتی را به این موسسه واگذار کنند که البته با اهداف تاسیس موسسه ( که خود من در تاسیس آن نقش داشتم) مغایرت داشت و مورد مخالفت مدیران مناطق نفت خیز جنوب قرار گرفته بود اما  نهایتا از طرف شرکت نفت فلات قاره یک مورد مطالعه یکی از میادین نفتی دریایی به عهده موسسه گذاشته شده بود و به طبع آن تیمی از متخصین مربوطه در موسسه شکل گرفته بود بنابراین در موسسه همکارانی داشتم که می توانستند در مورد مشکلی که در وزارتخانه مطرح شده بود و تامین نیروی انسانی مورد نظر، ایده  بدهند. با کمک این همکاران بررسی هائی را انجام دادیم و به این نتیجه رسیدیم که کم هزینه ترین و سریعترین راه پر کردن این خلاء تخصصی و تامین نیروهای مورد نظر، برگزاری دوره های آموزشی تبدیلی است به این معنا که بهترین فارغ التحصیلان کارشناسی ارشد در رشته هائی که نزدیک ترین ارتباط دانشی و بیشترین واحد درسی مشترک را با رشته مهندسی مخازن نفتی دارند را جذب کنیم و برای آن ها آموزش ها و واحدهای درسی لازم را با استفاده از بهترین اساتید برگزار کنیم. لذا در این رابطه برنامه ای تهیه کردیم رشته های مورد نظر را مشخص کردیم ، واحدهای آموزشی مورد نیاز را تعریف کردیم و برای تامین اساتید از داخل و خارج پیش بینی کردیم.  پیش بینی کردیم که نیروهائی که جذب می شوند در یک دوره شش ماه تا یکساله نیمی از وقتشان صرف گذراندن واحدهای تکمیلی و تبدیلی شود و نیمی از وقتشان صرف همکاری در پروژه های مطالعات میادین نفتی شود که دانش و تجربه را در کنار هم فراگیرند. با توجه به وضعیت اشتغال در کشور در آن زمان جذب فارغ التحصیلان مورد نظر از بهترین دانشگاه ها کاملا مقدور بود. همچنین پیش بینی کرده بودیم که برای اساتیدی که از خارج دعوت می کنیم دست یارانی را تعیین کنیم که بتوانند پس از یکی دو دوره خودشان آموزش را به عهده بگیرند و دانش در کشور رسوب کند.

بعد از مدتی در جلسه ای با حضور معاونت منابع انسانی وقت وزارت نفت (که طبق روال معمول به واسطه نزدیکی و دوستی با وزیر وقت و بدون شناخت از صنعت نفت در این معاونت قرار گرفته بود) شرکت کردم. در آن جلسه چند تن از مدیران بخش های مختلف وزارت نفت هم حضور داشتند.  پیشنهاد موسسه را که مطرح کردم تقریبا اصلا مورد توجه قرار نگرفت و به سرعت مشخص شد که داستان چیز دیگری است و در این مورد هم مانند بسیاری از موارد دیگر در آن زمان،  تصمیم از قبل گرفته شده است. معاونت مذکور اعلام کرد که تصمیم این است که تعدادی از فارغ التحصیلان دانشگاهی در مقطع کارشناسی  جذب شوند و برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد به دانشگاه هائی در انگلستان و کانادا اعزام شوند و نیز اظهار نمود که با شرکت های بزرگ نفتی که در آن زمان در پروژه های بیع متقابل در ایران مشغول بودند نیز صحبت شده است که این افراد بعد از فارغ التحصیلی در کارشناسی ارشد در دانشگاه های مورد نظر، چند ماهی را هم در دفاتر شرکت های مذکور در خارج از کشور دوره ببینند و بعد برای کار در صنعت نفت به ایران برگردند. من با این پیشنهاد به چند دلیل مخالفت کردم . 1- بسیار طولانی تر و پر هزینه تر از پیشنهاد موسسه است. 2- اگر افراد نخبه جذب شوند و در این سنین جوانی به خارج فرستاده شوند و در شرکت های خارجی هم دوره ببینند با توجه به جو و شرایط کشور بسیاری از آنها ممکن است برنگردند و جذب شرکت های خارجی شوند و شرایطی برایشان فراهم شود که حتی در صورت وثیقه سپاری از وثایقشان نیز صرف نظر کنند ( خصوصا که در شرایط ایران تورم مرتبا ارزش وثایق را کاهش می دهد) و در اینصورت ما عملا از جیب کشور به نفع شرکت های خارجی هزینه کرده ایم . معاون منابع انسانی در پاسخ من مطلبی گفت که برای من بسیار ناراحت کننده بود و هنوز هم  پس از سال ها هرگاه آن جمله را به یاد می آورم برایم سخت است. او گفت ما در این رابطه ضریب سه در نظر گرفته ایم و منظورش این بود که سه برابر نیاز جذب می کنیم  و اعزام می کنیم که یک سومشان هم  که برگردند و دو سومشان هم بر نگردند کفایت کند. گفتم مگر در این کشور ما چقدر پول و ثروت داریم که چنین ریخت و پاش هائی بکنیم و با خود می اندیشیدم که اگر کشور نفتی نبودیم باز هم تصمیمات مان چنین بود.  نهایتا بر اساس همین تصمیم کار را پیش بردند و چندین سال دانشجو اعزام کردند. به یاد دارم که چند سال بعد که من دیگر در سمت رئیس موسسه مطالعات نبودم دوستی محترم و عزیز از معاونین سابق وزارت نفت که برای ماموریتی به شهر نفتی کالگری کانادا رفته بود به من گفت که در حاشیه سفرش با دانشجویان اعزامی جلسه ای داشته است و برداشتش از آن جلسه  این بود که اغلب قریب به اتفاقشان به ایران بر نخواهند گشت.

ناگفته نماند که دانشگاه صنعت نفت نیز وجود داشت و فعال بود و اصولا هدف اولیه و اصلی ازدانشگاه صنعت نفت باید این می بود که در درجه اول نیازهای ویژه صنعت نفت را تامین نماید بنابراین در هر تصمیمی باید این دانشگاه درگیر می شد و یا کار از طریق این دانشگاه پیش برده می شد که انتقال دانش صورت گیرد اما دانشگاه صنعت نفت هم در این رابطه در جریان قرار نگرفت و درگیر نشد .

اینک پس از سال ها که از این ماجرا می گذرد خوب است که یکی از نهادهای نظارتی بررسی کند که چند نفر اعزام شدند؟ چقدر هزینه شد؟ نیروهائی که اعزام شدند الان کجا هستند؟ چند نفرشان و به عبارت بهتر چند درصدشان برگشتند و آیا همان یک سوم هم محقق شد یا نه؟ البته این تصمیم هم مثل بسیاری از تصمیمات دیگر اگر برای صنعت نفت نتیجه یا به قول معروف آب نداشت برای عده ای نان داشت. چه کسانی برای سر کشی به این دانشجویان به ماموریت انگلیس و کانادا می رفتند. چه کسانی بعنوان ناظر بر اینها حقوق ارزی دریافت می کردند. الله و اعلم.

البته ریخت و پاش های این تصمیم در مقابل ریخت و پاش های ناشی از طرح ها و پروژه های بی مطالعه که در آن دوره و دوره های بعد کلید می خورد هیچ بود و لااقل برای عده ای از جوانان کشور خاصیتی داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۳:۵۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

از خط لوله گوره جاسک چه خبر ؟

در دولت قبل طرحی تحت عنوان احداث خط لوله از گوره به جاسک به منظور دور زدن تنگه هرمز و  انتقال عملیات صادرات بخشی از نفت خام کشور به بندر جاسک مطرح شد و در سال 1398 عملیات اجرائی آن آغاز شد. در اردیبهشت ماه 1400 در یادداشتی که در ماهنامه آینده نگر منتشر شد استدلال کردم که این خط لوله نه منطق اقتصادی دارد و نه منطقه راهبردی و امنیتی، و اشاره کردم که این هزینه ایست که بر مبنای یک تفکر سنتی و قدیمی از جنگ های کلاسیک به کشور تحمیل شده است و خصوصا در شرایط بحران و مشکلات اقتصادی موضوعیتی ندارد. یادداشت مذکور در دسترس است و در این جا لزومی به تکرار مفاد آن نمی بینم (اما و اگر های خط لوله گوره جاسک)  و اما رئیس دولت قبل اصرار و تاکید عجیبی داشت که این پروژه قبل از پایان کار دولتش به بهره برداری برسد ولذا در اواخر تیرماه 1400 بصورت شتابزده بدون این که تلمبه ‌خانه ‌های مسیر خط‌ لوله، سیستم های حفاظتی خط لوله، انبارهای ذخیره سازی در جاسک و اسکله ها و امکانات صادارتی نفت خام در بندر جاسک تکمیل شده باشد طی مراسمی البته از راه دور، خط لوله را  افتتاح کردند. اکنون نزدیک سه سال از آن افتتاح صوری می گذرد و پروژه متوقف است. بیش از 1.5 میلیارد دلار در پروژه هزینه شده است، گوی شناوری که بعنوان اسکله موقت بصورت شتابزده برای یک بارگیری صوری از عسلویه به جاسک برده بودند غرق شده است و خسارت آن 25 میلیون دلار برآورد می شود، حجم عظیمی نفت خام در  1000 کیلومتر خط لوله 45  اینچ محبوس و غیرقابل استفاده شده است و خط لوله ای که از آن بهره برداری نشود بعضا با خورندگی و فرسایش بیشتری مواجه است خصوصا که سیستم های حفاظتی آن نیز تکمیل نبوده است و معلوم نیست که زمانی که بخواهد از آن بهره برداری شود با چه مشکلاتی مواجه باشد. پاسخگوی این همه خسارت به کشور کیست؟  البته این پروژه گرچه برای کشور نفعی نداشته است اما قطعا برای عده ای نان داشته است. 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۳:۳۰
سید غلامحسین حسن‌تاش

ضعف در مدیریت، ناترازی انرژی را بیشتر خواهد کرد

در  /توسط 

ناترازی انرژی یکی از مسایلی است که ایران را با چالش های فراوانی روبرو کرده و خواهد کرد. وجود ناترازی انرژی، موجبات ناترازی در نظام مالی و بودجه را هم به همراه داشته است. در حقیقت، رشد، توسعه، رفاه و امنیت هر کشوری در گروی تامین انرژی پایدار و مستمر است. برداشتن گام های مسئولان برای جلوگیری از ناترازی انرژی بیشتر، حتی الان هم، بسیار دیر است؛ چالش تامین گاز در زمستانها و تامین برق در تابستانها گواه این ادعاست؛ اما با وجود جالب نبودن وضعیت ناترازی انرژی در ایران، هنوز دولت ها نسبت به این موضوع بااهمیت، بی تفاوت هستند، این در حالی است که هشدارهای کارشناسان امر نشان می دهد که اولویت حکمرانی کشور باید حل مشکلات ناترازی انرژی در ایران باشد. در این باره با سید غلام حسین حسنتاش مشاور اسبق وزیر نفت، عضو هئیت علمی موسسه مطالعات بین المللی انرژی و کارشناس برجسته انرژی گفت و گویی انجام شد که آنچه در ذیل می خوانیم شرحی از این گفتگو است:
جنابعالی اخیرا در مجمعی از اقتصاددانان ارایه ای در باره ناترازی انرژی داشته اید، این ارایه شما چه بخش هایی را در بر می گرفت. فهرست نکات جنابعالی چه بود؟
در حال حاضر کم و بیش همه متوجه شده اند که کشور در بعضی از حامل های انرژی و خصوصا در برق، گاز و بنزین گرفتار ناترازی است و نتیجه اش تعطیل شدن پتروشیمی ها و بسیاری از صنایع در زمستان به دلیل کمبود گاز و تعطیلی بسیاری از صنایع در تابستان به دلیل کمبود برق و محدود شدن سهمیه های بنزین است. من در آن ارائه که اشاره کردید، با بررسی روندهای کلان عرضه و تقاضای انرژی در کشور، استدلال کردم و نشان دادم که در صورت تداوم روندهای موجود در کشور، این ناترازی ظرف 5 تا حداکثر 7 سال آینده به ناترازی در کل انرژی تبدیل خواهد شد.
وقتی صحبت از ناترازی انرژی در ایران می شود منظور چیست؟ عرضه و تقاضای کدام حامل انرژی ناتراز است؟
عوامل مختلفی مانند رشد جمعیت، به بهره برداری رسیدن صنایع جدید، افزایش تعداد خودروها و گسترش حمل و نقل و رشد اقتصادی طبعا موجب رشد مصرف و رشد تقاضا برای انرژی و حامل های انرژی می شود؛ وقتی که کشور نتواند مصرف را کنترل کند یا متناسبا عرضه را افزایش دهد، ناترازی اجتناب ناپذیر خواهد بود. در حالی که ما سالانه بطور متوسط با حداقل 5 درصد رشد در تقاضای انرژی (بصورت کلان) مواجه هستیم. باید یا بتوانیم این میزان رشد مصرف را با ارتقاء بهره وری کنترل کنیم و یا حداقل به همین میزان عرضه انرژی را رشد دهیم وگرنه ناترازی ها تشدید خواهد شد. در حال حاضر به دلیل تحریم ها و به دلیل نابسامانی مدیریت بخش انرژی و به دلیل عدم سرمایه گذاری کافی، ما نه تنها افزایش رشد در عرضه انرژی نداریم بلکه به دلیل طبیعت میادین هیدروکربنی (شامل نفت و گاز و میعانات گازی ) با افت سالانه عرضه انرژی هم رو برو هستیم و طبعا ناترازی تشدید می شود و به تدریج حامل های بیشتری دچار ناترازی شده و به لیست برق و گاز و بنزین اضافه خواهند شد. از طرفی ضعف مدیریت کشور موجب شده که در کنترل مصرف و ارتقاء بهره وری انرژی هم موفق نباشیم.
مردم کمبود بنزین و کیفیت غیر استاندارد آن را احساس می کنند. کمبود گاز، کمبود برق، و کمبود آب از جمله مواردی است که در سطح خانوارها، واحدهای تولیدی و در کشاورزی حس می شود و به همه آنان لطمه زده است؛ در کدام موارد دیگر ناترازی وجود دارد؟ مقدار این ناترازی ها چقدر است؟
فعلا ناترازی در همین مواردی است که ذکر کردید ولی چنانچه توضیح دادم با ادامه روندهای موجود در اقتصاد کشور، ناترازی در موارد مذکور تشدید خواهد شد و به حامل های دیگر انرژی مثل گازوئیل و سوخت هواپیما و نفت کوره هم گسترش پیدا خواهد کرد .
چگونه می شود کشوری با اینهمه ذخایر نفت و گاز در انرژی ناتراز باشد؟ دلایل ناترازی در هر بخش را چه می دانید؟
اولا باید توجه داشت که در مورد میزان ذخائر و خصوصا ذخائر نفتی به دلایلی اغراق شده است. اما وجود ذخائر دلیلی بر کفایت انرژی نیست. این ذخائر برای به بهره برداری رسیدن و عرضه به بازار نیازمند سرمایه گذاری سنگینی هستند. اما به نظر من دلیل ناترازی عمدتا به نامطلوب بودن وضعیت مصرف انرژی در کشور بر می گردد که باید مهار شود. منطقی ندارد که ما ذخائر نسل های آینده را چنین بی رویه بسوزانیم و محیط زیست نسل های آینده را هم با آلاینده های آن از بین ببریم .
مصرف ما در هر بخش نسبت به استانداردهای جهانی، یعنی متوسط جهان، و نسبت به کشورهای مشابه نظیر ترکیه چقدر است؟ مصرف ما در مقایسه با کشورهای نفتی خلیج فارس نظیر عربستان و امارات، عراق و کویت چقدر است؟
بررسی ها نشان می دهد که شاخص شدّت انرژی ما که بازتاب دهنده میزان مصرف انرژی به ازاء هر هزار دلار تولید ناخالص داخلی است و شاخصی است که کشورها را با یکدیگر مقایسه می کنند، یکی از بدترین ها در جهان است. شاخص شدّت انرژی ما بیش از دو برابر ترکیه، انگلستان، ژاپن و آلمان است. برای تولید اغلب قریب به اتفاق هر واحد از کالاها و خدمات هم بسیار بیشتر از دیگر کشورهای جهان انرژی مصرف می کنیم که ناشی از عقب افتادگی های صنعتی و بی توجهی است.
تولید ما چگونه است؟ آیا تولید ما در حد معقول قرار دارد؟ مثلا تولید نفت ما که در حدود ۳ میلیون بشکه در روز است کفاف صادرات مورد نیاز ما و مصرف داخل را می دهد؟
در حال حاضر بیش از 98 درصد از انرژی اولیه کشور از هیدروکربن ها ( نفت و گاز و میعانات) تامین می شود. اگر همه اینها را از نظر ارزش حرارتی با نفت خام معادل سازی کنیم در حال حاضر کل ظرفیت تولید هیدروکربنی ما حدود 9.25میلیون بشکه در روز معادل نفت خام است شامل: حدود 3.7 میلیون بشکه ظرفیت تولید نفت خام 0.85 میلیون بشکه در روز ظرفیت تولید میعانات گازی و حدود 4.7 میلیون بشکه ظرفیت تولید گاز (معادل نفت خام) این ظرفیت اگر حفظ شود می تواند جواب گوی مصرف داخلی و صادرات مورد نیاز باشد اما مشکل این است که حفظ این ظرفیت مستلزم سرمایه گزاری کافی سالیانه است، چون چنانچه عرض کردم سالانه در میادین نفت و گاز افت طبیعی داریم که باید با سرمایه گذاری کافی جبران شود و ظرفیت حفظ شود. از سوی دیگر رشد سالانه تقاضا بسیار زیاد است. در حال حاضر از کل این ظرفیت حدود 6.7 میلیون بشکه معادل نفت خام آن به مصرف داخلی می رسد که سالانه حداقل 5 درصد رشد دارد و از سوی دیگر تحربم ها هم موجب شده که نتوانیم از کل ظرفیت صادراتی مان استفاده کنیم.
چرا در بخش نفت و گاز سرمایه گذاری صورت نمی گیرد؟ آیا به اندازه رشد مصرف سالانه ما رشد تولید داریم؟ آیا برای این رشد، سرمایه گذاری لازم صورت می گیرد؟
در حال حاضر به دلیل تحریم های بین المللی علیه ایران و به دلیل مشکلات در در روابط بین المللی و نیز مشکلات در نقل و انتقالات مالی بین المللی که ناشی از هر دو مورد است و نیز به دلیل بحران های موجود در اقتصاد داخلی و مدیریت کشور، سرمایه گذاری در هیچ موردی به حد کفایت نیست و بودجه های عمرانی کشور در چند سال گذشته عملا نزدیک به صفر بوده است. البته بنده قویا معتقدم که تا زمانی که ما از نظر شاخص شدّت انرژی و از نظر بهره وری انرژی به سطح مطلوبی نرسیده ایم اولویت با سرمایه گذاری در تولید نفت و گاز و انرژی جدید نیست. ما در مقایسه با متوسط جهان پتانسیل صرفه جوئی و بهینه سازی مصرف انرژی به میزان 2.5 میلیون بشکه معادل نفت خام را داریم و این اولویت است.
نقش تحریم در نابسامانی یا ناترازی نفت و انرژی در کشور چیست؟
تحریم ها و بریدگی از اقتصاد جهان قبل از هر چیز موجب عقب افتادن صنایع ما از تکنولوژی روز دنیا و فرسودگی تجهیزات انرژی بر ما شده است و از سوی دیگر راه تامین سرمایه از خارج برای سرمایه گذاری چه در زمینه تولید انرژی و چه در زمینه ارتقاء بهره وری انرژی را بسته است.
نظر شما در باره انرژی های تجدید پذیر چیست؟ چرا با وجود اینهمه سرمایه گذاری روی انرژی های تجدید پذیر در کشورهای همجوار نظیر امارات و عربستان در ایران تلاش چشمگیری به چشم نمی خورد؟‌
چنانچه عرض کردم در حال حاضر سبد انرژی ایران بسیار غیر متنوع و بیش از حد وابسته به نفت و گاز است و این سبد حتما باید متنوع بشود اما این که چرا نمی شود ناشی از مشکلات پیش گفته و ناشی از بی برنامه بودن بخش انرژی کشور و روشن نبودن راهبردهای بخش و ناشی از فقدان دستگاه حکمرانی در بخش انرژی و نیز ناشی از حاکم نبودن منطق اقتصادی در تولید و توزیع انرژی است. قطعا پس از بهره وری که اولویت اول است اولویت دوم گسترش انرژی های تجدید پذیر است. توجه به این نکته نیز مهم است که ما اگر مشکل بهره وری را حل نکنیم و انرژی های نو را گسترش ندهیم، طبعا انتشار گازهای آلاینده هیدروکربنی ما بسیار زیاد خواهد بود و با توجه به پروتکل های زیست محیطی بین المللی در آینده نزدیک بابت این این آلاینده ها باید به دنیا خسارت بدهیم.
آینده تولید و مصرف و نفت در ۱۰ سال آینده ایران را چگونه می بینید؟ آیا ایران به وارد کننده نفت و گاز تبدیل می شود؟
عرض کردم که در حال حاضر بیش از 98درصد انرژی اولیه کشور از هیدروکربن ها تامین می شود که سالانه افت تولید دارند و از سوئی هر ساله رشد تقاضا و مصرف داریم و طبق برآوردهای من نه در ده سال آینده بلکه حداکثر در 8 سال آینده ممکن است ما تبدیل به وارد کننده انرژی شویم. البته دقت کنید که این در صورتی است که بخواهیم همه انرژی مورد نیاز بخش های مختلف و خصوصا صنایع کشور را تامین کنیم، ولی اگر اصرار داشته باشیم که صادرکننده نفت و گاز بمانیم، در این صورت قطعا کشور قادر به تامین انرژی صنایع و خوراک پتروشیمی ها نخواهد بود و نتیجه آن خواهد بود که صادرات غیرنفتی و صادرات پتروشیمی ما به شدت کاهش خواهد یافت و ما بیش از پیش وابسته به صادرات نفت خواهیم شد.

 

لینک مطلب در سایت روند اقتصادی: 

 

ضعف در مدیریت، ناترازی انرژی را بیشتر خواهد کرد - روند اقتصادی (ravandeghtesadionline.ir)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۰۲ ، ۱۷:۲۹
سید غلامحسین حسن‌تاش