وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۹۳ مطلب با موضوع «گاز» ثبت شده است

 

آلودگی هوای تهران پایان ندارد هنوز زمستان شروع نشده وضعیت وخیم است. تعطیلی مدارس و کم شدن ترافیک هم بسیار کم اثر است. تردیدی نیست که این آلودگی دلایل عدیده دارد. کانال های طبیعی گردش هوا که ریه های تهران بوده است با ساخت و سازهای بی ضابطه مسدود شده است. عوامل اصلی آلوده ساز حامل های انرژی هستند. میزان ترکیبات سولفور در مازوت و گازوئیل تولیدی پالایشگاه های کشور صدها برابر استاندارد امروز جهان است کیفیت بنزین تولیدی نیز قطعا مشکل دارد. کم و بیش همه به آلاینده های این فرآورده های نفتی و خصوصا مصرف آن در بخش حمل و نقل توجه دارند اما یکی از حامل های انرژی که کمتر کسی به آن توجه دارد گازطبیعی است که به خانه های مردم می رود در موتورخانه ها و شوفاژخانه ها و پکیج های حرارتی می سوزد و حتی در داخل خانه ها در اجاق گازها و بخاری های گازی سوخته می شود. ترکیبات اضافی این گاز چیست؟ آیا سولفور و دیگر ترکیبات مضر آن در حد استاندارد است؟ من اطلاعی ندارم آزمایشگاه هم ندارم، اما یک چیز را می دانم و آن این است که هیچ مرجع مستقلی این را کنترل نمی کند. آیا سازمان استاندارد و تحقیقات صنعتی یا سازمان حفاظت محیط زیست یا هر مرجع دیگری استانداردی را برای این گاز تعریف کرده اند و در نقاط مختلف شبکه گازرسانی کشور و خصوصا در ایستگاه های ورودی گاز به شهرهای بزرگ (موسوم به سیتی گیت) ایستگاه نمونه برداری و آزمایش و کنترل این گاز را دارند؟

به هر حال هر حامل انرژی هیدروکربنی یا فسیلی که می سوزد آلایندگی دارد اما شواهدی وجود دارد که گاز شبکه ممکن است مواد زائد غیر استاندارد داشته باشد و آلایندگی آن بیش از مقدار عادی باشد. یکی از این شواهد شکایت های شرکت بوتاش ترکیه است بخشی از این گاز از همین شبکه به ترکیه صادر می شود و شرکت بوتاش خریدار آن است و تا جائی که اطلاع دارم این شرکت در مقاطع مختلف در مورد کیفیت گاز و تفاوت آن با مشخصاتی که در قرارداد تعیین شده است و از جمله بالا بودن ترکیبات مرکاپتان و گوگردی آن شکایت داشته و دارد.

سه فاز از فازهای مجتمع گازی پارس جنوبی پالایشگاه گوگرد زدائی ندارد چون قرار بوده گاز این فازها به بعضی میادین نفتی که تزریق شود، پروژه ای خطرناک و اشتباه که در اینجا مجال ورود به آن را ندارم اما میدانیم که این پروژه از ابتدا اشتباه به انجام نرسید و ظرف مدت کوتاهی کمپرسورهای تزریق گاز در اثر خورندگی سولفور آسیب دید حال سوال این است که گاز این سه فاز چه می شود؟ آیا در زمستان که اوج مصرف است این گاز که حاوی ترکیبات سولفور است با بقیه گازهای تصفیه شده در پالایشگاه های پارس جنوبی آمیخته نمی شود و به خطوط انتقال و شبکه تزریق نمی شود؟ آیا همه پالایشگاه های پارس جنوبی گاز را در حد استاندارد تصفیه می کنند؟ در بسیاری از فازها تاسیسات لازم برای جداسازی بعضی از مایعات گازی و خصوصا بوتان و پروپان پیش بینی نشده و در فصول دیگر متاسفانه در مشعل های عسلویه سوزانده می شود و آن خود داستانی پرآب چشم دارد که در نوشته های دیگری به آن پرداخته ام و اینجا مجال آن نیست، اما گفته می شود که در فصل اوج مصرف این مایعات نیز به اصطلاح به خط زده می شود یعنی به خطوط لوله و شبکه انتقال گاز تزریق می شود، آلاینده های اینها نیز بالاتر از گاز متان است که باید در شبکه باشد.

همین گاز در ایستگاههای سی ان جی به خودروها نیز منتقل میشود و در خودرو می سوزد ضمن این که اصولا معلوم نیست آلایندگی سی ان جی لزوما خیلی کمتر از بنزین باشد.

هیچ جزمیتی در شواهدی که ذکر کرده ام و در این که گاز شبکه حتما آلوده است ندارم اما آنچه که مسلم است این است که به هرحال یک مرجع مستقل نظارتی و مرجعی مستقل از دستگاه تولیدکننده و ومتولی عرضه گاز یعنی صنعت نفت و زیرمجموعه  های آن،  باید استاندارد زیست  محیطی و ایمنی گاز را تعیین کند و بر آن نظارت داشته باشد و مشکلات را مستمرا گزارش دهد تا اگر مشکلی هست کنترل شود.

برخورد همه جانبه با  مشکل خانمان برانداز آلودگی هوا مستلزم پرداختن و مهم شمردن همه اجزاء آن است.

سید غلامحسین حسنتاش

دوم دی ماه 98

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۸ ، ۱۳:۵۳
سید غلامحسین حسن‌تاش

زمانی برای صادارت گاز ایران به اروپا ۱۳۹۷/۰۲/۲۴ انرژی , مطالب مهم کد خبر 33224 ایمیل   پرینت سایز متن   / سه شنبه،


 سه کشور اروپایی  یک بسته ویژه را برای حفظ برجام روی میز مذاکره  با ایران خواهند گذاشت. قرار است، مذاکره میان ایران و سه کشور اروپایی سرنوشت برجام را تعیین کند. بسته مورد ادعای اروپایی‌ها برای ماندگار کردن ایران در برجام باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟ آیا صادارت گاز به اروپا می‌تواند بخشی از فرآیند تثبیت کننده برجام میان ایران و اروپا باشد؟ آیا امروز فرصت مناسبی برای طرح این موضوع با اروپایی‌ها مهیا شده است؟ غلامحسین حسن تاش، کارشناس اقتصادی حوزه نفت و گاز در این باره به نفت‌خبر گفت:«من فکر می‌کنم امکان مطرح کردن این بحث همیشه وجود داشته و دارد. حتی اگر تحقق هم پیدا نکند.نتایج مثبتی جانبی دارد و زمینه دادو ستد،  گفت و شنود و کسب اطلاع  را فراهم می‌کند و به هر حال  خصوصا در این مقطع فرصت‌هایی ایجاد می‌کند. روس‌ها هم تحت تحریم‌های آمریکا هستند ولی به اروپا گاز صادر می‌کنند. اروپا هم نیاز به متنوع کردن مبادی تامین گاز دارد.» پیشتر و از سوی مسئولین وقت شرکت ملی گاز ایران  ظرفیت صادارت گاز ایران به اروپا  در حدود ۳۰ میلیارد متر مکعب ارزیابی شده بود. عزیزالله رمضانی در این باره گفته بود:« مطالعات پارلمان  اروپا  اروپا بیانگر  این است که ایران  پتانسیل صادارت  سالانه ۲۵ تا ۳۰ میلیارد مکعب گاز به اروپا را دارا می‌باشد.» فریدون اسعدی کارشناس حوزه انرزی در این مورد  به نفت خبر می‌گوید:« طرح این موضوع در این مقطع از سوی ایران هیچ  خسارتی به ایران نمی زد. خود اروپایی‌ها هم علاقمند به پیگیری این موضوع هستند. چرا که آنها  به این نتیجه رسیده اند که روسیه و پوتین  به شکلی در حال یکه تازی است.روسیه از انرژی به عنوان یک ابزار برای پیگیری برخی سیاست‌هایش علیه اروپا استفاده می‌کند. به همین دلیل اروپا  تمایل زیادی به پیدا شدن یک رقیب برای روسیه در تامین گاز خود دارد.» صادارت گاز به اروپا و مانعی به نام روسیه صادارت گاز با خط لوله  به اروپا همواره از مباحث پر مناقشه  در اقتصاد سیاسی ایران به حساب می‌آمده است. چند سال پیش  و درست  در زمانی که میان روسیه و کشورهای اروپایی اختلافات سیاسی بر سر اوکراین ایجاد شده بود،  اعلام آمادگی ایران برای صادارت گاز به اروپا  با واکنش تند  روزنامه کیهان مواجه شد. حسین شریعتمداری در یادداشتی  با عنوان« آب به کدام آسیاب؟»  نوشت:« اکنون و بعد از این همه – که همه ماجرا هم نیست – به‌موضوع اصلی این نکته می‌رسیم و آن این که، طی چند هفته اخیر بارها شاهد بوده‌ایم برخی از دولتمردان محترم در مصاحبه‌های داخلی و خارجی خود اعلام کرده‌اند که «ایران برای صدورگاز به اروپا آمادگی دارد»! یعنی به زعم آنان، ایران آماده است با صدور گاز به اروپا، کشورهای اروپایی را از بحرانی که به‌علت قطع صادرات گاز روسیه با آن روبرو شده‌اند، نجات بدهد! این پیشنهادها چه مفهومی غیر از باز گذاشتن دست دشمن برای ادامه وحشی‌گری علیه مردم کشورمان دارد؟ یعنی تلاش به منظور برداشتن مانع از سر راه تانک‌های دشمن و باز کردن راه آنها برای تخریب سنگرهای خودی و تجاوز به حریم میهن اسلامی و مردم آن!خوشبینانه‌ترین برداشت درباره آنها، این است که کمترین و ابتدایی‌ترین شایستگی و لیاقت را برای حضور در مسئولیت‌های کنونی ندارند! و ادامه حضورشان در مسئولیت آب ریختن به آسیاب دشمن است.» حالا با گذشت چند سال از یادداشت حسین شریعتمداری و در شرایطی که همراهی‌های روسیه با اسرائیل در هدف قراردادن پایگاه‌های ایرانی در سوریه و سایر رفتار‌های این کشور  پرده از نیات این کشور برداشته است، می‌توان این انتظار را داشت که ایران با اعتماد به نفس بیشتر پیشنهاد صادارت گاز  به اروپا را  روی میز مذاکره با اروپا بگذارد. غلامحسین حسن تاش در مورد دلیل عدم پیگیری موضوع صادارت گاز ایران به اروپا م گوید:« به نظر من  دلیل اصلی برای عدم پیگیری موضوع صادارت  گاز به اروپا،  حساسیت روس‌ها است که می‌خواهند انحصار خود را در بازار اروپا حفظ کنند و من فکر می‌کنم  هیچ دلیلی ندارد که ما در این مورد تسلیم  روس‌ها بشویم و خودمان را سانسور را کنیم.» فریدون اسعدی، کارشناس حوزه اقتصاد انرژی  نیز می‌گوید:« اگر وحدت نظر مشخصی در مورد صادارت گاز در کشور وجود داشت، صادارت گاز به اروپا می‌توانست در شکست طرح‌های تحریمی علیه کشورمان خیلی موثر باشد. کما اینکه در ارتباط با صادارت گاز به ترکیه شاهد بودیم  که  تحریم‌ها  هیچگاه شامل صادارت گاز ایران به ترکیه نشد.  از سوی دیگر به عنوان یک کارشناس اقتصادی  معتقدم که  ما باید امنیت  کشور را در مولفه‌های اقتصادی پیگیری کنیم. صادارت گاز  به اروپا  در معنای  یک راه بسیار کم هزینه  در قالب طراحی بازی برد- برد برای دو طرف است.  البته این رویکرد  می‌تواند کشورهای همسایه را نیز شامل بشود و  هم کشورهای دورتر. این یک تئوری قابل بحث در حوزه کارشناسی است. متاسفانه در این مورد تابع هدف واحدی در کشور ما وجود ندارد.این در حالی است که گاز یک فرصت بسیار تاریخی و بی بدیل  در اختیار اقتصاد ایران قرارداده است.» صادارت گاز به اروپا  هوس یا واقعیت؟ در همین حال بسیاری از کارشناسان اقتصاد انرژی معتقدند که طرح موضوع صادارت گاز ایران به اروپا  خصوصا در مقطع فعلی  بیشتر به یک هوس  می‌ماند تا واقعیتی که بتوان بر روی آن حساب کرد.  نرسی قربان، تحلیل گر و کارشناس اقتصادی در این‌باره به نفت خبر گفت:«اجرای پروژه‌هایی نظیر صادارت گاز ایران به اروپایی‌ها  جزو پروژه‌هایی بلند مدت محسوب  می‌شود. ما باید توجه کنیم که اولا تقاضای گاز در اروپا محدود است. روس‌ها تامین کننده اصلی گاز اروپا هستند. بعد از روسیه ، کشورهای آفریقای شمالی  و  اخیرا آمریکا از طریق ال ان جی تامین کنندگان گاز اروپا به حساب می‌آیند. دومین موضوع بحث رقابت با روسیه  است که  همین حالا  با تجهیزات و لوله گذاری مناسب در حال صادارت به  اروپاست. سومین موضوع هم نبود مرز مشترک بین ایران و اروپا و خط لوله  برای صادارت گاز به این قاره  است. موضوع چهارم مشخص نبودن سرمایه گذار است. مشکلات  ما امروز مشکلات بانکی است. کدام کنسرسیوم می‌خواهد این خط لوله را بسازد؟ دقت کنیم که تا خریدار آن مشخص نباشد، هیچ کس پروژه را فاینانس نمی‌کند.» سخنان این کارشناس اقتصادی  به خوبی نشان می‌دهد که مسیر صادارت گاز ایران به اروپا مسیری ذاتا بدون مخاطره نیست. با این حال اما ایران پیشتر اعلام کرده بود که صادارت گاز ایران به اروپا  از هشت مسیر امکان پذیر است. که در شرایط امروز مسیر ارمنستان، گرجستان، دریای سیاه و یا آذربایجان، گرجستان و دریای سیاه را  می‌توان مد نظر قرارداد. چالش‌های مربوط به سرمایه گذاری  در این پروژه نیز می‌تواند از مسیر  حمایت‌های حاکمیتی و سرمایه گذاری مستقیم دولت‌ها در این پروژه قابل رفع باشد. فریدون اسعدی در این مورد می‌گوید:« در مباحثات مربوط  به انرژی  و خصوصا صادارت گاز از طریق خط لوله ، موضوع تعاملات منطقه‌ای و تامین امنیت خط لوله  از اهمیتی بالا برخودار است. از همین رو در هنگام طرح موضوع صادارت گاز  به اروپا باید حتما نیم نگاهی به مسئله تامین امنیت خط لوله با توجه به وضعیت تعاملات منطقه‌ای مان داشته باشم.» 

 http://naftkhabar.ir/?p=33224

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۰۹
سید غلامحسین حسن‌تاش

بسمه‌تعالی
‏جناب آقای علی اصغر زبردست
‏مدیرمسئول محترم ماهنامه پیشه و تجارت
‏با سلام
‏روز گذشته توفیق پیدا کردم در حاشیه جلسه‌ای با مجله وزین پیشه و تجارت آشنا شدم و شماره 17 آن را دریافت نمودم و مطاللعه بخش‌هائی از آن برایم مغتنم بود .
‏در صفحه 98 مجله مطلبی تحت عنوان سنگ‌اندازی تحریم‌کنندگان داخلی در باره قرارداد LNG درج شده است که حاوی قضاوتی یک سویه و شتابزده در مورد منتقدین قرارداد FLNG است. البته بسیاری از گزاره‌هایی که در این نوشته هست نشان می‌دهد که نگارنده محترم آشنائی کافی با موضوع ندارد. از آنجا که اینجانب نیز در یکی از نوشته‌های خود نقدی در این زمینه داشته‌ام (فرصت سوزی در صادرات گاز به عمان  ) آمادگی دارم که در یک مصاحبه توضیح دهم که چگونه این قضاوت غیرمنصفانه است. گرچه در مصاحبه دیگری هم این در این مورد توضیحاتی داده‌ام ( راهبردهای صادرات گاز / قیمت گاز صادراتی  ) و وبلاگ اینجانب پر است از مطالبی در نقد عملکرد صنعت‌نفت که به باور من قبل و بیش از تحریم‌ و نقد‌های منتقدین، عامل عقب‌افتادگی و واماندگی صنعت نفت و گاز و بخش انرژی کشور است.
‏بسته به نظر عالی است.
‏سید غللامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۵۸
سید غلامحسین حسن‌تاش

در تاریخ 21 اسفندماه 96 به دعوت انجمن اسلامی مستقل دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران در  پنلی تحت عنوان "نفحات گاز " با موضوع "چالش های صادارات گاز ایران " شرکت کردم . سه فایل صوتی زیر به مدت جمعا حدود 20 دقیقه گفته هایم در آن همایش است .










۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۳۵
سید غلامحسین حسن‌تاش


در سال 1380 بعد از رای مجدد جناب سید محمد خاتمی جلسه‌ای توسط جبهه مشارکت در مورد عملکرد وزارت نفت برگزار شد. گفته شده بود که این جلسه برای تصمیم‌گیری در مورد معرفی یا عدم معرفی مجدد مهندس بیژن زنگنه برای وزارت نفت است. در آن جلسه چند نفر از معاونین و مدیران بالای وزارت نفت در دفاع از عملکرد ایشان آمده بودند و من نیز همراه با چند نفر دیگر برای نقد عملکرد ایشان. بیشتر وقت جلسه به بحث در مورد توسعه میدان نفتی دارخوئین به عنوان مصداقی از سوء عملکرد وزارت نفت در توسعه میادین نفتی گذشت و مشخص شد که هیچ نقشه راه روشنی در وزارت نفت برای توسعه میادین نفتی در قالب قرارداد بیع‌متقابل وجود نداشته است و مشخص شد که در مورد میدان نفتی دارخوئین قبل از اینکه حتی مطالعات اکتشافی میدان  به پایان رسیده باشد قرارداد توسعه میدان با شرکت انی (ایتالیا) ، منعقد شده و مشخص شد که خصوصا در قالب قرارداد بیع‌متقابل وقتی ارائه طرح توسعه جامع میدان (MDP) بعهده شرکت خارجی (که دنبال منافع خود است) گذاشته می‌شود و هیچ اشرافی در طرف ایرانی وجود ندارد، چه خطراتی برای منافع ملی و تولید صیانتی وجود دارد. البته بعدها با بالا رفتن قیمت جهانی نفت لطف خدا شامل شد و اشکالات قرارداد دارخوئین پوشانده شد.

در ادامه آن جلسه من نیز بیش از نیم ساعت در مورد مصائب مدیریت صنعت نفت و خصوصا ابعاد بی‌مطالعه عملکردن، سخن گفتم که از آنجا که بعدا بسیاری از آنها را نوشته‌ام اینجا تکرار نمی‌کنم. وقتی به قول معروف جنگ مقلوبه شد و استدلال کم آمد یکی از مدیران بالای نفت که در پنل بحث و گفتگو نبود و بعنوان مستمع حضور داشت قافیه را تنگ دید و به کمک طرفداران وزیر شتافت و  حضار را مخاطب قرار داد که اینها (یعنی مخالفین وزیر) همان‌ها هستند که ضد توسعه کشور هستند!!  این فرد برشتافته، مدیری بود که قبلا در سازمان برنامه و بودجه در موضع اِشراف به بخش انرژی و وزارت نفت قرار داشت و حالا چند سالی بود که به وزارت نفت آمده بود و مادون وزیر بود، که البته این خود از عجایب این مُلک است. بگذریم. ایشان را پاسخ دادم که اگر آنچه شما بزرگواران به سر کشور آورده‌اید و اتلاف منابعی که شما کرده‌اید، توسعه و حرکت به سمت توسعه یافتگی محسوب می‌شود! بله من معترفم که مخالف توسعه کشورم هستم!!

اخیرا در جلسه‌ای در یک انجمن علمی اتفاقی افتاد که آن خاطره را برایم تداعی کرد. بزرگواری از مدیران جوان نفت چنان در وصف پدیده LNG و اهمیت  آن و ضرورت سرمایه‌گزاری بر روی آن برای ایران سخن می‌گفت که انگار این پدیده (حداقل در ایران) تازه کشف شده است. بعد از صحبت ایشان مقاله آبان‌ماه 1381 خود تحت عنوان "سنجش پروژه‌های مایع‌سازی گازطبیعی" را نشان دادم و یادآور شدم که نمی‌شود همه چیز را دائم از نو شروع کنیم و یادور شدم که فلسفه نوشتن آن مقاله این بود که همین وزیر فعلی نفت که در آن زمان هم وزیر بود، مجوز سرمایه‌گزاری برای تولید 36تا 40 میلیون تن LNG را در قالب 4 پروژه 8 تا 10 میلیون تُنی، از شورای اقتصاد درخواست کرده بود و دبیر شورای اقتصاد از من نظر خواسته بود و این متن را بعنوان نظر برای شورای اقتصاد نوشتم و بعدا با تغییراتی آن را در قالب یک مقاله منتشر کردم. بخشی از نتیجه‌گیری مقاله را از رو خواندم  در آنجا گفته بودم که آن پروژه‌ها بی‌مطالعه، بلند پروازانه و غیرقابل تحقق است و باید با مطالعه و درست و بطئی حرکت کرد. و نتیجه گرفتم که الان باز دارید بدون مراجعه به آن تجربه چرخ را از نو می‌سازید و گویا بازهم می‌خواهید بدون مطالعات کافی هزینه‌هائی را شروع کنید و اشاره کردم که در حالی که حرف‌های من در آن مقاله درست درآمد و از آن چهار پروژه تنها یک "ایران LNG" باقی ماند و  ظرف قریب به 15 سال حدود دومیلیارد دلار در پروژه "ایرانLNG" خرج شده است و هنوز صاحب حتی 1 تُن ظرفیت تولید LNG هم نیستیم، ولی علی‌القاعده باید زیرساخت‌های ساحلی و خشکی آن فراهم شده باشد، اما یکباره می‌روید سراغ FLNG  یا تاسیسات شناور تولید LNG که بعد هم معلوم می‌شود که کشتی‌ای (یا در واقع بارجی) بوده است که برای کشور کلمبیا ساخته شده بوده و برنامه تولید گاز کلمبیا برای تامین گاز آن کشتی پیش نرفته بوده و سازنده یک سال و نیم است کشتی روی دستش مانده و پرداخت اقساطش به بانک چینی عقب افتاده و حالا قرار است به قول معروف آن را به ما بیندازند آن هم نه بصورتی که حداقل ما صاحب این کشتی و وارد به فناوری و بازاریابی و دانش LNG شویم بلکه بصورتی که تنها گاز ارزانی را به کشتی بفروشیم و احتمالا سازنده را از ورشکستگی نجات دهیم. و توضیح دادم که همین کارها موجب بی‌اعتمادی به تصمیمات نفت شده است.

بعد از این عرایض من، آن مدیر جوان بزرگوار، فرمود همین شما بودید که با این مقالات جلوی این کارها را گرفتید وگرنه  بازار 140 میلیون تنی LNG آن روز به 260 میلیون تن امروز رسیده و اگر آن روز شما جلوی آن کار را نمی‌گرفتید امروز سهم بزرگی در بازار LNG داشتیم. دوست دیگری هم به پشتیبانی عملکرد نفت درآمد و گفت اگر دولت احمدی‌نژاد نیامده بود همه پروژه‌ها پیش رفته بود. یعنی یکبار دیگر ما تلویحا متهم به ضدیت با پیشرفت و توسعه شدیم.

مجددا توضیح دادم و یادآور شدم که شورای محترم اقتصاد وقت، هیچ وقعی به نظر کارشناسی بنده نگذاشت و 40 میلیون تن تصویب شد و چهار طرح LNG به نام‌های مختلف "ایرانLNG" و "پرشین LNG" و غیرو شکل گرفت و هزینه‌های زیادی هم شد اما نه در دولت احمدی‌نژاد بلکه تا پایان همان دولت اصلاحات به دلیل این که اساسا گازی برای تبدیل به LNG وجود نداشت سه تا از آن پروژهها خط خورد و یکی از آنها آن باقی ماند و دومیلیارد دلار و میلیاردها تومان از جیب ملت در آن هزینه شد و می‌شود و یک تن ظرفیت تولید LNG هم هنوز از آن در نیامده است.

البته صحبت‌های دیگری هم در مورد تزریق گاز به میادین نفتی و صادرات مشعشع! گاز از طریق خط‌لوله (دومیلیارد دلاری)  به پاکستان (که هنوز پا در هواست) و غیرو هم مطرح شد. و انشاءالله قرار است جلسات آن تداوم یابد.

نکته جالبی هم در حاشیه جلسه مطرح شد که: متولدین دهه سی (منظور بنده حقیر بودم) چقدر پر رو هستند که خودشان خراب کرده‌اند و خودشان مدعی هستند. در آنجا فرصت کافی نشد که توضیح کافی دهم که متولدین دهه سی دو دسته‌اند یک دسته آنها که به تناسب وسعت و گسترش انحرافات و اشتباهات و مفاسد، روز بروز بیشتر فاصله گرفتند و نقد کردند و بیشتر طرد شدند و بیشتر چوب خوردند و خون دل خوردند و منزوی شدند و یک دسته آنها هستند که هنوز در قدرتند و می‌تازند و همه را می‌خرند و می فروشند و طرح‌ها و پروژه‌های بی‌مطالعه جدیدی چون سیراف تعریف می‌کنند و گویا قرار است جرایم اعمال دسته دوم هم به پای چوب خوردگان دسته اول گذاشته شود.

ایکاش روزی ما را بابت ضدیت با توسعه و پیشرفت کشور محاکمه کنند بلکه در محکمه حرفهای ما شنیده شود. تا معلوم شود چه کسانی با توسعه کشور ضدیت دارند. آنها که اموال مردم را بیمطالعه تلف کرده و میکنند یا آنها که نقد میکنند بلکه بتوانند قدری جلوی این ریخت و پاشها را بگیرند؟ و توضیح دهم که توسعه ‌یافته‌ها چگونه تصمیم می‌گیرند و اینها چگونه!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۳۰
سید غلامحسین حسن‌تاش

1-               چرا قیمت گذاری گاز صادارتی به یک مبحث مناقشه برانگیز در کشور ما تبدیل شده است؟

 

پاسخ 1- متشکرم از شما ؛ سوال جالب و خوبی است. به نظر من دو علت دارد. علت اصلی این است که اصولا گازطبیعی قیمت جهانی ندارد و قیمتهای گاز منطقه‌‍ای است ‍‍و تفاوت زیادی هم بین مناطق مختلف وجود دارد. مثلا در حالی که در همین هفته گذشته قیمت گاز در بازار ایالات متحده 2.5 دلار در هر میلیون بی تی یو بوده است در بازار اروپا حدود 7 دلار یعنی نزدیک به سه برابر بوده و در بازار آسیای غربی باز هم بالاتر. در مورد ایران از آنجا که در موقعیتی قرار گرفته است که به بازارهای مختلف دسترسی دارد مساله پیچیده تر است. ما همکنون به ترکیه گاز صادر می کنیم که نزدیک به بازار اروپا است و هم دسترسی به بازارهای جنوب خلیج فارس داریم که قیمت در آن بسیار متفاوت از اروپاست و  پاکستان متفاوت از خلیج فارس. حال در این شرایط نسبتا پیچیده که ذاتا مناقشه برانگیز است، اگر مطلعین و متخصصین و کارشناسان و ذینفعان نسبت به عملکرد وزارت نفت اعتماد داشته باشند که بهترین بازار و بهترین قیمت را براساس مطالعات جامع انتخاب می‌کند، و وزارت نفت هم با همان مطالعات و بررسی‌ها کار اقناعی کند مناقشه‌ها کمتر و کمتر می‌شود اما متاسفانه عملکرد وزارت نفت به گونه بوده است که به مناقشات دامن زده است و خصوصا اشتباهات اساسی در قیمت گذاری در قرارداد کرسنت و تبعات آن و یا انتخاب پاکستان به عنوان یک بازار هدف، اعتمادها را سلب کرده است. متاسفانه این روال ادامه دارد مثلا در چند ماه گذشته شاهد بودیم که ناگهان بدون اطلاع و درگیر بودن شرکت ملی گاز یا شرکت صادرات گاز که در هرحال بطور نسبی در این زمینه‌ها مطلع تر هستند، قرارداد یا تفاهم‌نامه‌ای  برای فروش گاز به یک سیستم مایع‌سازی شناور (FLNG)، منعقد شده که شبهات زیادی در مورد قیمت آن مطرح شد و وزات نفت عقب نشینی کرد وعقب نشینی وزارت نفت از آن، نشان داد که بی مساله نبوده است.

 

2-               به نظر شما چطور می شود این مشکل را از پیش روی صادارت گاز ایران برداشت؟

 

پاسخ 2- به نظر من با توجه به شرایطی که عرض کردم تا زمانی که قیمت گاز استاندارد و جهانی نشود نمی‌توان این مناقشه را کاملا بر طرف کرد. اما هر چقدر وزارت نفت بتواند جلب اعتماد کند و ذیمدخلان حس کنند که تصمیمات براساس مطالعات جامع اتخاذ می‌شود و قیمت‌گذاری براساس بهترین فرمول‌ها انجام می‌پذیرد و کار در دست خبرگان است این مناقشات فروکش می‌کند و برعکس.

 

3-               قیمت LNG در بازارهای جهان بالا نیست با این حال رقابت فشرده ای میان کشورها برای در دست گرفتن بازار در جریان است   با توجه به قیمت پایین LNG در بازارهای جهانی چه فرمولی در تعیین قیمت خوراک LNG در کشورمان مناسب است؟ اصولا از حیث تامین خوراک چه تفاوتی میان یک واحد پتروشیمی و کارخانه ال ان جی یا اف‌ال‌ان‌جی وجود دارد؟ راهکار مناسب برای جلب نظر بخش خصوصی داخلی و خارجی برای فعالیت در این حوزه چیست؟

 

پاسخ3- باید ببینیم در مورد کدام بازار صحبت می‌کنیم قیمت‌هائی که در پاسخ سوال اول اشاره کردم در واقع مربوط به LNG بود. در روز 18 فوریه سال جاری (2018) قیمت LNG در پایانه‌های اروپا 7 دلار در هر میلیون بی‌تی‌یو و در پایانه‌های ژاپن و چین 10 دلار در همین مقدار بوده است.این تفاوت به هزینه حمل و شرایط هر بازار مربوط می‌شود. تعبییر کلمه خوراک برای LNG تعبییر درستی نیست. این تعبییر مربوط به واحدهای پتروشیمی است که گاز تبدیل به محصولات متفاوتی می‌شود . در واحدهای LNG گاز در شرایط خاصی فشرده و به حدود یک ششصدم حجم خود می‌رسد و در آن شرایط مایع می‌شود این مایع با کشتی‌های مخصوص حمل و در ترمینال‌های مقصد، گاز باز می‌شود و به حالت اولیه برگردانده می‌شود و این روش حمل گاز یک جایگزین برای خطوط‌لوله است در سیستم‌های شناور مایع‌سازی (FLNG)، مایع‌سازی هم بجای یک واحد ساحلی بر روی کشتی انجام می‌شود. بنابراین بستگی دارد که هزینه مایع‌سازی و حمل چقدر است و این گاز (بصورت مایع شده) به کدام بازار می‌رود. قیمت گاز هم در بازارهای مختلف (به تبع قیمت نفت‌خام) در نوسان است ولذا نمی‌توان قیمت را در قرارداد ثابت در نظر گرفت بلکه باید قیمتی باشد که با توجه به نوسانات قیمتی نفت‌خام یا فرآورده‌های نفتی نوسان کند. اگر مالک گاز خودش مایع‌سازی و صادرات را انجام دهد، حتما بررسی اقتصادی کرده است که این روش برایش از فروش بصورت احداث خط‌لوله مقرون به صرفه تر است مثلا کشور قطر که جزیره است اگر می‌خواست گاز را با خط لوله به کشورهای دیگر ببرد باید خط‌لوله دریائی می‌کشید و از کشورهای مختلف عبور می‌کرد که پر ریسک و پر هزینه است ولذا روش مایع‌سازی را انتخاب کرده و LNG را به بازارهای مختلف صادر می‌کند و تنها در شرایطی که قیمت جهانی نفت و به تبع آن گاز خیلی خیلی پائین بیاید ممکن است ضرر کند کما این که در مورد خط‌لوله هم همین است و اینها مطالعاتی است که باید ابتدا انجام شود.

اما اگر واحد LNG یا FLNG متعلق به خود صاحب گاز نباشد مساله قدری پیچیده‌تر است و شاید بهترین روش این باشد که گاز به واحد تحویل شود و LNG تحویل گرفته شود و هزینه تبدیل (Conversion Fee) پرداخت شود. یک راه هم این است که بازار هدف (یا ترکیبی از بازارهای هدف تعیین شود) و قیمت بر اساس آن بازارها  با کسر هزینه تبدیل و سود منطقی تبدیل کننده یا به عبارتی براساس خالص برگشتی (Netback Pricing) ، تعیین شود. اینها باید توسط متخصصین این کار بررسی و انجام شود.

بخش خصوصی نیاز به فضای کسب و کار مناسب، ثبات اقتصادی و ثبات در سیاست‌های دولت، تضمین بلندمدت تامین گاز و شفافیت در فرمول‌ها دارد به هرحال ما که نمی‌توانیم یا دلیلی ندارد چرخ را از نو بسازیم در همه این زمینه‌ها تجربیات و روش‌های جهانی وجود داد. تنظیم مقررات برای بخش خصوصی باید بگونه‌ای باشد که رانت‌جوئی را تشویق نکند بلکه کارآفرینی مولد را تشویق کند.

 

4-               تقریبا واضح است که ریسک سیاسی بالا هموار یکی از موانع توسعه صادرات گاز  ایران به کشورهای همسایه بوده است به نظر شما برای جذب بازارهای مناسب برای گاز ایران در منطقه آیا اهرمی جز قیمت‌گذاری مناسب و منطقی در بازار رقابتی امروز وجود دارد؟ چرا قراداد کرسنت با قراردادهایی نظیر دلفین (صادرات گاز قطر به امارات) که  در همان زمان و با شرایط مشابه کرسنت منعقد شده بود مقایسه نشد؟

 

پاسخ 4- واقعیت این است که در حال حاضر بزرگترین مانع برای صادرات گاز ایران مساله سیاست خارجی و روابط بین‌المللی کشور است. به نظر من حداقل تا ده سال آینده بازارهای معتبر گاز به روی ما بسته است چراکه بازارهای معتبر و منظم برنامه‌های بلندمدت دارند و طبیعت بازار گاز هم مستلزم برنامه‌ریزی‌های بلندمدت است و این بازارها به دلیل طولانی شدن وضعیت بحران روابط خارجی ما و طولانی شدن دوران تحریم‌ها ایران را از برنامه‌های بلندمدت خود حذف کرده‌اند و تا قبل از این که این شرایط فراهم شود صحبت کردن از بقیه مسائل انتزاعی است. اما اگر فرض کنیم که این شرایط حل شود بله طبیعتا مساله قیمت هم بعنوان یک عنصر رقابت مطرح است ولی تنها این نیست مثلا برای خیلی‌ها و خصوصا اروپائی‌ها مساله متنوع‌سازی مبادی تامین گازشان بسیار مهم است که از انحصا روسیه خارج شوند. داستان دلفین قدری متفاوت است قرارداد دلفین در زمان قرارداد کرسنت چندان مطرح نبوده و اطلاعاتی از آن در دسترس نبوده است اولین صادرات گاز قطر به امارات و عمان از طریق خط‌‌لوله دلفین در سال 2007 آغاز شده در حالی که قرارداد کرسنت در سال 2001 منعقد شده است.شرایط قرارداد دلفین نیز مشابه کرسنت نیست و متفاوت است. مساله اصلی کرسنت این چیزها نیست مساله این است که در قرارداد کرسنت قیمت گاز یکبار در همان زمان انعقاد قرارداد براساس قیمت نفت آن زمان تعیین شده ولی در آن قیمت فیکس یا ثابت شده است و امکان نوسان آن متناسب با نوسانات قیمت نفت‌خام پیش‌بینی نشده بوده است، این روش در قراردادهای گازی متداول نیست و مشکل خصوصا وقتی بارز شد که یکی دو سال بعد قیمت جهانی نفت‌خام به شدت افزایش یافت.

 

5-               ارزیابی شما از نحوه قیمت گذاری گاز صاداراتی به کشور ترکیه چیست؟ به نظر شما چه عاملی در افزایش سهم  آذربایجان و روسیه در صادرات به ترکیه در رقابت با کشورمان موثر بوده؟

 

پاسخ 5- قیمت‌گذاری در قرارداد صادرات گاز به ترکیه از ابتدا براساس فرمول‌های متداول بین‌المللی بوده است و اشکالی در آن نیست. در مورد آذربایجان و روسیه اولا تا پایان سال 2016 که اطلاعات قطعی در دسترس است صادرات ما به ترکیه بیشتر از آذربایجان بوده است و فکر نمی‌کنم در 2017 هم تغییری کرده باشد. اما صادرات روسیه حدود سه برابر ما است. در سال 2017 براساس سالنامه آماری  شرکت بی‌پی صادرات ما به ترکیه 7.7 میلیارد مترمکعب آذربایجان 6.5  و روسیه 23.2 میلیارد مترمکعب بوده است. به هرحال برای ترکیه هم می خواهد سبد وارداتش متنوع باشد و شرایط جهانی و تحریم‌ها و نیز میزان مراودات سیاسی و تجاری‌اش با کشورهای مختلف نیز مطرح است.

 

6-               بر اساس قرارداد از نظر حجمی، سقف صادرات ایران به ترکیه، حدود ۱۰ میلیارد متر مکعب در سال پیش بینی شده است. اما آمار صادارت گاز ایران نشان میدهد که صادرات واقعی در بهترین حالت در حدود ۹ میلیون متر مکعب بوده است. کند. در سوابق صادرات به ترکیه  برای هر هزار متر مکعب گاز ایران، قیمت۴۹۰ دلار هم وجود دارد . در حالی که گاز آذربایجان حدود ۱۵۰ دلار و روسیه ۶۵ دلار برای ترکیه ارزان تر بوده است .بسیاری از کارشناسان معتقدند که این قیمت گذاری باعث تضعیف جایگاه ایران در تامین انرژی ترکیه شده است. نظر شما در این مورد چیست؟

 

پاسخ6- چند نکته در ایجا مطرح است اول- این که صادرات گاز به ترکیه در سقف قرارداد محقق نشده است عمدتا ناشی از عدم توانائی ایران در تحویل بیشتر گاز به دلیل محدودیت‌ها بوده است نه به لحاظ قیمت. دوم- در مورد قیمت آذربایجان نمی‌تواند برای ما ملاک باشد چراکه یک کشور بسته است و بازارهای محدودی دارد و ناچار است در قیمت پائین‌تر بفروشد و توان تامین کل نیاز ترکیه را هم ندارد. رقیب اصلی ما در ترکیه روسیه است در همین قرارداد فعلی ما با ترکیه مکانیزم تعدیل قیمت (متناسب با نوسانات قیمت جهانی نفت) پیش‌بینی شده است و در مورد تفاوت قیمت ما با روسیه هم ترک‌ها نهایتا از طریق محاکم بین‌المللی پیگیری کردند و مابه‌التفاوت را پس گرفتند به نظر من اگر ما به موقع فعال برخورد کرده بودیم کار به محاکم بینالمللی نمیکشید البته ترکها شکایات دیگری هم در مورد کیفیت گاز و قطعیهای پیشبینی نشده هم داشتهاند اما در مورد قیمت میشد که از رفتن به محکمه جلوگیری کرد. سوم- این که اگر ترک‌ها متقاضی گاز بیشتر از ایران باشند خوب به هرحال برای قرارداد جدید وارد مذاکره می‌شوند و با تجربه قراردادهای قبلی خود چانه‌زنی می‌کنند. چهارم- در مورد نزدیک شدن گاز ما به اروپا علاوه بر امریکائیها، روسها هم مخالفند و بر روی حفظ انحصار خود در بازار اروپا و بازارهای متصل به آن حساسند و شاید ارادهای برای برانگیختن آنها نباشد. پنجم و شاید از همه مهمتر این است که راهبردها و سیاستهای گازی ما تبیین شده و روشن نیست. ولذا ضمن این که قیمت هم مهمتر نیست اما به نظر من مشکل اول ما در این مورد قیمت نیست و مسائل سیاسی است وگرنه اگر اراده دو طرف بر توسعه تجارت گازی باشد، قیمت قابل توافق است.

 

7-               چرا در حالی که در این قرارداد با طرف مقابل به مشکل خوردهایم هنوز میگوییم سایر قراردادهای گازی هم باید مشابه قرارداد صادارت گاز به ترکیه باشد.

 

پاسخ 7- اولا من معتقد نیستم که ما در این قرارداد به مشکل اساسی خوردهایم کما این که صادرات تداوم دارد. ثانیا بعید است کسی بگوید که قیمت با جاهای دیگر باید مانند ترکیه باشد چون چنانچه عرض کردم قیمت گاز جهانی نیست. قرارداد باید استاندارد باشد و طبق فرمولهای متداول جهان باشد که در مورد ترکیه کم و بیش این گونه است.

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۳۷
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۶ ، ۰۰:۲۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

نفت و سیاست در امریکا و در ایران

بیش از یک ماه پیش خبرنگار محترمی تماس گرفت و برای یک سایتی که در شُرف راه اندازی است تقاضای مصاحبه داشت، طبق معمول عرض کردم که مصاحبه شفاهی نمی کنم ولذا ایشان سوالات را فرستاد و دقیقا سی و پنج روز پیش پاسخ ها را فرستادم . ابتدا گفتند سایت تا آخر خرداد بارگذاری می شود ، بعد گفتند بعد از عید سعید فطر و در آخرین پیگیری، آن خبرنگار محترم فرمودند که از آن سایت جدا شده اند، ولذا بنده حق خود میدانم که این مصاحبه را منتشر کنم شاید برای کسانی قابل استفاذه باشد و به آن بزرگوار هم اعلام کردم.

و اما متن مصاحبه :

1-     در کشور آمریکا با وجودی که از سال 2015 قانون منع صادرات نفت خام این کشور (که از سال 1975 تصویب شده بود) توسط اوباما لغو شد و صادرات نفت خام افزایش داد، بودجه اش کشور کاملا بر اساس مالیات تامین می شود. چرا سیاست‌ این کشور بر ذخیره منابع و حتی خرید بیش از حد نیاز نفت از تولیدکنندگان دیگر است؟ ما به عنوان کشوری که مهمترین منابع مان نفت است باید چه برداشتی از این اقدام داشته باشیم؟

 

پاسخ 1- ایالات متحده امریکا اولین یا دومین کشور جهان است که در آن نفت کشف شده است (احتمالا بعد از باکو در جمهوری آذربایجان) و از سال 1859 در این کشور نفت استخراج می شود و همکنون هم یکی از بزرگترین دارندگان ذخائر و تولیدکنندگان نفت و گاز جهان است. بنابراین شاید بتوان سوال شما را بطور جامع تر اینگونه مطرح نمود که چرا اقتصاد چنین کشوری مانند بسیاری از کشورهای نفت خیز خاورمیانه وابسته به نفت نشده است. در پاسخ این سوال که سوال جالبی هم هست باید به دو نکته کلیدی توجه کرد: اول این که درست است که ایالات متحده از ذخائر نفت و گاز برخوردار است اما از رانت نفتی برخوردار نیست. آنچه که اقتصاد کشورهای نفت خیز را دچار مشکل کرده است رانت نفتی است. دقت کنید در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه یا حتی در روسیه و بعضی کشورهای دیگر مثل ونزوئلا و نروژ، ذخائر نفتی پر بازده و کم هزینه وجود دارد در صورتی که ذخائر نفتی ایالات متحده کم بازده و پرهزینه است. در سطح جهانی قیمت نفت خام براساس پرهزینه ترین نفت خام ها تنظیم می شود ولذا  کشورهائی که از منابع پربازده برخوردارند و هزینه تمام شده یک بشکه نفت شان پائین است، در واقع از یک رانت طبیعی برخوردارند . برای روشن شدن موضوع توجه کنید که در ایالات متحده در زمان اوج تولید نفت این کشور از منابع متعارف (غیر از شیل ها)، متوسط تولید هر چاه 10 تا 12 بشکه در روز بوده است اما در ایران ما در اوج تولید نفت مان متوسط تولید هر چاه بیش از 15000 بشکه در روز بوده است و تازه از چاه های امریکا نفت با تلمبه استخراج می شده در صورتی که نفت ما هنوز با فشارطبیعی مخزن استخراج می شود. پس در امریکا زمینه وابسته شدن اقتصاد به رانت نفتی وجود نداشته است. دوم این که اقتصاد ایالات متحده در زمان کشف نفت در این کشور هم یک اقتصاد بزرگ و متنوع بوده است و هرگز صادرکننده خالص نفت خام نبوده است و حتی هنوز هم بصورت خالص وارد کننده است.

داستان صادرات نفتی این کشور این است که بدلیل وسعت این کشور و با توجه به هزینه های حمل و نقل، در گذشته نفت بعضی از مناطق صادر می شده و از جاهای دیگری نفت یا فراورده های نفتی وارد می شده است ولی چنانچه اشاره کردم کل کشور بصورت خالص واردکننده بوده و هست. بعد از وقوع شوک اول نفتی در سال 1973 ، سیاست های انرژی این کشور تدوین شد. شوک اول نفتی حادثه بسیار مهمی بود که به تعبیر بعضی نویسندگان، شوکی را هم به ذهن مدیران و سیاست گزاران امریکا وارد کرد و متوجه و بیدار شدند که مبحث انرژی یک مبحث استراتژیک است و نفت خام بعنوان مهمترین حامل انرژی یک کالای استراتژیک است و لذا سیاست های امنیت انرژی را تدوین کردند که یکی از مهمترین این سیاست ها به حداقل رساندن وابستگی انرژی این کشور به نفت وارداتی بود و در این راستا همانطور که شما اشاره کردید، از سال 1975 صادرات مواد نفتی ممنوع شد. یکی دیگر از سیاست های امنیت انرژی ذخیره سازی استراتژیک نفت بود که در صورت بروز بحران در کشورهای صادر کننده نفت جهان، بتوان از این ذخائر استفاده کرد و بحران را کنترل کرد.

در سال 2015 با توسعه بهره برداری از نفت و گاز شِیلی و قرار گرفتن مجدد تولید نفت و گاز امریکا در مسیر صعودی، تولید بعضی از فراورده های نفتی مثل گازمایع (بوتان و پروپان)، از تقاضای داخلی فزونی گرفت و بعضی موانع صادرات نفتی برداشته شد که عمدتا در جهت تشویق و ترغیب افزایش تولیدات شِیلی بوده است.

در ایران در یکصد و ده سال اخیر رانت نفتی در واقع چرخه های یا مدارهای توسعه نیافتگی ایران را تشدید کرده است. در مورد ایران به نظر من ما باید باور کنیم که دوران اتکاء به نفت و درآمد نفت به سر آمده است و هر چه زودتر باید اقتصاد را از این بلیه نجات دهیم ضمن این که از سیاست های انرژی امریکا و غرب که یکی دیگر از آنها متنوع سازی سبد انرژی و یکی دیگر افزایش مستمر بازدهی و کارائی انرژی است می توانیم درس بگیریم.

2-     نفت شیل آمریکا یکی از عواملی است که با تلاش و سرمایه‌گذاری زیاد به بازارهای جهانی رسید. یکی از تاثیرات این پدیده جلوگیری از بازگشت قیمت نفت به بیش از 60 دلار است. آیا سیاستی در این مسئله نهفته است؟

پاسخ 2- استراتژی ها و سیاست های نفتی ایالات متحده از همان دهه هفتاد یعنی پس از شوک اول نفتی تغییر زیادی پیدا نکرده است . خودکفائی انرژی و به حداقل رساندن وابستگی به انرژی وارداتی هنوز در راس سیاست ها می باشد. در سال های اخیر فناوری های نوین امکان بهره برداری از منابع نفت و گاز شِیلی را فراهم آورده و آن را اقتصادی کرده است. بالا بودن قیمت جهانی نفت در بین سال های 2004 تا 2008 میلادی هم به توسعه شیل ها خیلی کمک کرد. اما همانطور که اشاره شد کاهش نسبی هزینه تولید نفت شیل موجب شده است که تا حدود زیادی کنترل بازار نفت از دست اوپک خارج شود چون به محض این که قیمت کمی بالا می رود تولید نفت شیل افزایش می یابد و قیمت کنترل می شود.

 

3-     بحث را به سمت سیاست های کلان داخلی ببریم. در دولت روحانی با دو پدیده کاهش شدید قیمت نفت و افزایش شدیدتر صادرات نفتی مواجه بودیم. در این دولت اقداماتی مثل کاهش وابستگی بودجه به درآمدهای نفتی انجام شد و قرار بر ادامه آن است. این سیاست را چطور ارزیابی می‌کنید و توفیق در ادامه این سیاست را منوط به چه عواملی می‌دانید؟ آیا ممکن است با تغییر کابینه این روند متوقف شود؟

پاسخ 3- البته این بیشتر یک مبحث اقتصاد کلان است و چندان در تخصص بنده نیست . اما تا جائی که من می دانم تلاش شده درآمدهای مالیاتی افزایش یابد ولی این تلاش چندان با توفیق رفیق نبوده است و علت آن رکود حاکم بر اقتصاد بوده است . در شرایط رکود نمی توان فشار مالیاتی را  زیاد کرد. قطع وابستگی اقتصاد و بودجه به درآمد نفت عزم ملی در سطح همه نهادهای حاکمیتی و برنامه بلندمدت برای دست یابی به توسعه همه جانبه می خواهد. راستش من هنوز چنین چیزی را نمی بینم. بدون داشتن برنامه برای متنوع کردن اقتصاد و بدون استراتژی روشن برای توسعه صنعتی نمی توان اقتصاد را از وابستگی به نفت نجات داد.

 

4-     در کشور و حتی در کابینه افرادی هستند که مایل به استفاده حداکثری از درآمدهای نفتی اند. از یک سو ما یک تجربه‌ منفی در اواخر دوره پهلوی از افزایش درآمد نفتی و تزریق آن به جامعه داشتیم، و از سوی دیگر دولت با کمبود درآمد مواجه است. شما موافق استفاده حداکثری از درآمدهای نفتی و افزایش آن هستید؟

پاسخ 4- آن تجربه منفی در برنامه پنجم تجدید نظر شده رژیم گذشته که به آن اشاره کردید متاسفانه در دولت های نهم و خصوصا دهم تکرار شد و افزایش درآمد نفت و عدم مدیریت صحیح آن بحران های اقتصاد را تشدید کرد و  می توان گفت که این جرمش بسیار سنگین تر از آن خطای رژیم گذشته بود، چون در آن زمان تجربه داخلی و جهانی در مورد آثار خطرناک افزایش درآمد نفتی و مدیریت نکردن درست آن، بسیار کمتر بود و بعد از تجربه شوک اول نفتی در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر بود که ادبیات اقتصادی مربوط به رونق های نفتی و نفرین منابع، توسعه پیدا کرد و این تجربیات و ادبیات پیش روی ما بود ولی همان اشتباهات و بلکه بدتر از آن را تکرار کردیم. اما استفاده  از درآمدهای نفتی اشکالی ندارد به شرطی که بجا و درست باشد . نفت یک سرمایه زیرزمینی است و عقل و منطق ایجاب می کند که یک نوع سرمایه صرفا تبدیل به نوع دیگری از سرمایه شود اگر درآمد نفتی تبدیل به سرمایه گزاری مولد  بر اساس مطالعه و بررسی بشود اشکالی ندارد ولی اگر صرف مصرف و واردات کالاهای مصرفی و بهم زدن تعادل میان تولید و مصرف ملی بشود قطعا اشکال دارد و کشور را از مسیر توسعه دور می کند. اگر در دولت نهم و دهم پایبندی جدی به مکانیزم ذخیره ارزی داشتیم و به ظرفیت جذب اقتصاد برای وارد کردن درآمدهای نفتی توجه کرده بودیم آن فجایع اقتصادی بوجود نمی آمد و فساد و بی بندوباری اقتصادی چنین گسترش نمی یافت.

من با محدود کردن درآمدهای نفتی در حد ظرفیت جذب اقتصاد و کنترل دقیق در مصرف آن و قراردادن اقتصاد در مسیر خلاصی تدریجی از این درآمدها موافق هستم.

 

5-     آخرین سوال اینکه کدام یک از تصمیمات و سیاست‌های کلان دولت در زمینه اقتصاد انرژی را مثبت و کدام را منفی ارزیابی می‌کنید؟

پاسخ 5- شما اگر سیاست های کلان دولت در زمینه اقتصاد انرژی را میدانید فهرست بفرمائید که بنده در مورد آن ها  اظهارنظر کنم من که سیاست روشنی را در این زمینه نمی شناسم و سراغ ندارم. از نظر من متاسفانه بخش انرژی کشور براساس سیاست های روشنی حرکت نمی کند. اما  در مورد تصمیمات از نظر من برخی درست و برخی اشتباه بوده است. تصمیمات درستی در دولت در مورد ارتقاء کارائی و بهره وری انرژی گرفته شده ولی کمتر اجرائی شده است.اقداماتی مثل گازرسانی به همه روستاها و شهرهای کوچک بدون توجه به توجیه اقتصادی آن یا بدون مقایسه فنی اقتصادی با سایر گزینه های تامین انرژی، از نظر من کاری غلط است. توسعه میادین مشترک تصمیم درستی است ولی در میادین مشترک نفتی با تاخیر زیادی روبروست. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۶ ، ۰۰:۳۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

رژیم اشغالگر قدس؛ کشف منابع گازی و آثار اقتصادی و ژئوپلتیکی آن


این مقاله را از لینک زیر باز کنید

 دریافت 

حجم: 289 کیلوبایت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۶ ، ۱۱:۴۹
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

 

نسخه متنی :

 

 

۱۰ وجهی چالش‌های گاز ایران

شماره روزنامه:۴۰۵۱

تاریخ چاپ:

شماره خبر:۱۱۰۱۷۹۱

گروه: نفت-و-پتروشیمی

دنیای اقتصاد: در طول دولت یازدهم، ۱۱ فاز استاندارد میدان گازی پارس‌جنوبی به بهره‌برداری رسیده که به معنای افزایش بیش از ۲۵۰ میلیون مترمکعبی تولید گاز کشور در سال‌های اخیر است. اما در حالی که ایران از لحاظ تولید گاز رتبه سوم جهان را در اختیار دارد، هنوز برنامه شفافی برای مازاد گاز تولیدی کشور تعیین نشده است. به‌طوری‌که همچنان کشور در فصول گرم سال با مازاد عرضه مواجه است و در فصول سرد مازاد تقاضا دارد. غلامحسین حسنتاش، کارشناس ارشد انرژی می‌گوید از آنجا که گاز طبیعی یک حامل انرژی در کنار حامل‌های دیگر است، بنابراین استراتژی گازی کشور را نمی‌توان بدون برنامه کل انرژی کشور تدوین کرد.

 

دنیای اقتصاد: در طول دولت یازدهم، ۱۱ فاز استاندارد میدان گازی پارس‌جنوبی به بهره‌برداری رسیده که به معنای افزایش بیش از ۲۵۰ میلیون مترمکعبی تولید گاز کشور در سال‌های اخیر است. اما در حالی که ایران از لحاظ تولید گاز رتبه سوم جهان را در اختیار دارد، هنوز برنامه شفافی برای مازاد گاز تولیدی کشور تعیین نشده است. به‌طوری‌که همچنان کشور در فصول گرم سال با مازاد عرضه مواجه است و در فصول سرد مازاد تقاضا دارد. غلامحسین حسنتاش، کارشناس ارشد انرژی می‌گوید از آنجا که گاز طبیعی یک حامل انرژی در کنار حامل‌های دیگر است، بنابراین استراتژی گازی کشور را نمی‌توان بدون برنامه کل انرژی کشور تدوین کرد. به گفته وی تزریق گاز به میادین بزرگ و فرسوده نفتی کشور و تامین خوراک واحدهای پتروشیمی سودده نسبت به صادرات اولویت بیشتری دارد، هرچند که با صادرات گاز می‌توان اهداف استراتژیک کشور را دنبال کرد.

استراتژی گاز کشور چگونه باید باشد؟

گازطبیعی یک حامل انرژی در کنار حامل‌های دیگر است، بنابراین به نظر من استراتژی گاز کشور را نمی‌توان بدون استراتژی و برنامه‌های کل انرژی کشور تدوین کرد. اما متاسفانه راهبردها و برنامه‌های جامع انرژی کشور که باید همه ملاحظات راهبردی و اقتصادی و... در آن در نظر گرفته شده باشد، روشن نیست و در غیاب آن نمی‌توان برنامه گاز را تبیین کرد. کارهایی که الان انجام می‌شود معلوم نیست چقدر درست باشد. وابسته کردن حدود ۸۰ درصد انرژی کشور به گازطبیعی معلوم نیست از نظر راهبردی با توجه به اصل تنوع، درست باشد. بردن گاز به هر روستای دور افتاده بدون توجه به میزان مصرف آن روستا و بدون توجه به هزینه‌های انتقال و بدون مقایسه با سایر گزینه‌های تامین انرژی مناسب برای آن روستا، معلوم نیست عقلانی و اقتصادی باشد و متاسفانه خیلی وقت‌ها با انگیزه‌های پوپولیستی انجام می‌شود.

به‌نظر شما وضعیت تولید و مصرف گاز کشور در آینده چگونه خواهد بود؟

متوسط رشد مصرف گاز کشور طی ۲۰ سال گذشته کمی کمتر از ۱۰ درصد در سال بوده است. اما قطعا این روند بسیار کندتر خواهد شد، چراکه بخش قابل توجهی از این رشد به واسطه توسعه گازرسانی بوده است که به تدریج متوقف خواهد شد، چون جای زیادی برای رساندن گاز باقی نمانده است. نمی‌توان از رشد مصرف سالانه برآورد دقیقی داشت، زیرا آمار تفکیکی در مورد اینکه چقدر از رشد مصرف گذشته ناشی از اشتراکات جدید است و چقدر ناشی از رشد مصرف اشتراک‌های گذشته است در اختیار ندارم، همچنین راندمان انرژی هم ولو به‌صورت بسیار بطئی در حال افزایش است که آن هم روی کاهش مصرف گاز اثر می‌گذارد.

عرضه و تقاضای گاز در کشور ما با آمدن فازهای جدید پارس جنوبی تنها در یکی، دو سال اخیر تا حدودی متوازن شده است. البته زمستان گذشته یعنی زمستان سال ۹۵ نشان داد که هنوز هم در شرایط اوج مصرف مشکل داریم ولو ممکن است در متوسط مشکلی نداشته باشیم. طبق آمارنامه سالانه شرکت بی‌پی حتی در سال  ۲۰۱۵ میلادی نیز هنوز واردات گاز ما از ترکمنستان بیشتراز صادرات ما به ترکیه بوده است در زمستان گذشته هم با قطع گاز ترکمنستان کلی مشکل پیدا کردیم. باید توجه داشته باشیم که اگر گاز ترکمنستان قطع شود بازهم شاید تا چند سال در ایام اوج مصرف در زمستان مشکل داشته باشیم.

با توجه به شرایط مصرف و تولید در کشور نظرتان درباره تزریق گاز به میادین نفتی چیست؟

بنده تزریق گاز کافی به میادین قدیمی نفتی کشور را که میادین بزرگ و اصلی ما هم هستند بسیار مهم و ضروری می‌دانم، ما سال‌هاست که در این زمینه از برنامه‌ها عقب هستیم و حتی برنامه‌ها در سطح نیاز میادین نفتی نبوده است بلکه در سطح توانایی صنعت نفت برای تزریق محدود شده است. این مساله به ضریب بازیافت این میادین لطمه می‌زند. معتقدم قبل از اینکه به بحث صادرات گاز بپردازیم باید این مساله را تعیین تکلیف کنیم و نیاز میادین را روشن کنیم و بعد ببینیم اصولا گازی برای صادرات باقی می‌ماند یا نه. البته اگر برنامه‌ریزی درستی وجود داشته باشد می‌شود در ۹ تا ۱۰ ماه در سال تزریق تجمعی را تامین کرد که در ایام اوج مصرف خانگی و تجاری مشکلی نداشته باشیم. به نظر من یک مرجع علمی مستقل باید نیاز گاز میادین را بررسی کند، چراکه تجربه نشان داده است وزارت نفت و شرکت ملی نفت ایران تمایل چندانی به تزریق گاز و سرمایه‌گذاری در تاسیسات تزریق گاز نداشته است. به این نکته نیز باید توجه داشت آنچه گفته شد با توجه به الگوی نامناسب مصرف و راندمان پایین انرژی در کشور است. ما از پتانسیل بسیار بزرگی برخوردار هستیم که با بهینه‌سازی مصرف و افزایش راندمان، انرژی و از جمله گاز بیشتری را برای صادارت آزاد کنیم.

نحوه تخصیص گاز به پتروشیمی‌ها گازی چگونه باید باشد؟

متاسفانه صنعت پتروشیمی ما بر مبنای یک نقشه راه درست توسعه نیافته است ما باید این نقشه راه را تهیه کنیم تا بر اساس مطالعات جامع بازار و... مشخص شود که ما کدام زنجیره‌های پتروشیمی را باید توسعه بدهیم. زنجیره‌ای که از متان و اتان شروع می‌شود یا زنجیره‌ای که از میعانات گازی شروع می‌شود؟ اما به هرحال باید گاز مجتمع‌های موجود پتروشیمی را تامین کنیم، البته مجتمع‌هایی که با قیمت‌های منطقی سوخت و خوراک سود‌ده هستند نه آنهایی که در واقع زیان‌ده هستند و می‌خواهند از رانت سوخت و خوراک ارزان استفاده کنند و سود کاذب به ضرر اقتصاد ملی ببرند، برای اینها باید فکر دیگری بکنیم.

آیا برای کشورهای صادرکننده گاز علاوه بر منافع اقتصادی در صادرات گاز منطق ژئوپلیتیک و سیاسی هم مطرح است؟

بله قطعا در طرح‌های صادرات انرژی و از جمله گاز منطق ژئوپلیتیک هم مطرح است. به‌طور مثال عربستان سعودی سال‌ها است که تلاش دارد جهان و خصوصا کشورهای غربی را به نفت خود وابسته نگه دارد تا امنیت سیاسی خود را تامین کند. رژیم عربستان نگران است که اگر این وابستگی نباشد کشورهای غربی دلیلی بر حمایت از این رژیم منسوخه قرون وسطایی نیابند و به همین دلیل می‌کوشد با پایین نگه داشتن قیمت جهانی نفت انرژی‌های رقیب و نفت خام‌های رقیب را غیر‌اقتصادی کند که سهم بازار خود را حفظ کند و بر حفظ سهم بازار هم علنا تاکید دارد. در مورد صادرات گاز نیز وابستگی اروپا به گاز روسیه بهترین مثال است. روس‌ها وابستگی اروپا به گاز خود را یک اهرم سیاسی و استراتژیک می‌دانند و همواره کوشیده‌اند با از میدان به در کردن رقبا این وابستگی را حفظ کنند. البته با توسعه منابع انرژی و بسط فناوری‌های مربوط به انرژی، این اهرم در حال کند شدن است مثلا اروپایی‌ها تلاش دارند که با توسعه ترمینال‌های دریافت LNG یا گاز طبیعی مایع شده، انحصار روسیه را بشکنند و علاوه بر این همین حالا توسعه نفت و گاز شیل در آمریکا هم برای نفت عربستان و هم برای گاز روسیه مشکل و محدودیت ایجاد کرده است.

با توجه به معادلات سیاسی منطقه آیا ایران می‌تواند از صادرات گاز به‌عنوان یک ابزار سیاست خارجه برای افزایش قدرت خود استفاده کند؟

امروزه وابسته کردن دیگران به گاز ایران طبعا می‌تواند در کنار جنبه اقتصادی و تجاری آن به تحکیم روابط با کشورهای دیگر و افزایش قدرت سیاسی کمک کند. البته همان‌طور که عرض کردم با توجه به تنوعی که در بازارها به‌وجود آمده است این مساله در حد گذشته نخواهد بود.

بنا به نظر برخی کارشناسان واردات گاز نیز می‌تواند در شرایطی برای کشور وارد‌کننده قدرت سیاسی به دنبال داشته باشد. به‌عنوان مثال در صادرات گاز ترکمنستان به چین با وجود اینکه ترکمنستان کشور صادر‌کننده است اما این ترکمنستان بوده‌ که از لحاظ درآمدی به چین وابسته شده‌است. حال با توجه به ظرفیت کشور برای واردات گاز، واردات گاز از کشورهای منطقه علاوه بر افزایش ظرفیت صادراتی چه نقشی در راهبرد کشور در تبدیل شدن به هاب انرژی منطقه می‌تواند داشته باشد؟

کشور ما با ۷ کشور مرز خاکی دارد و به حدود ۷کشور هم دسترسی نسبتا نزدیک دارد که بعضی مثل ترکمنستان و قطر منابع غنی گاز دارند و بسیاری مانند افغانستان، پاکستان و ارمنستان و حتی امارات، کویت و عمان نیازمند گاز هستند. ضمن اینکه در ایران شبکه گسترده‌ای از خطوط لوله توسعه پیدا کرده است که غیر از حدود ۹۰ تا ۱۰۰ روز در روزهای اوج تقاضا و مصرف داخلی، در بقیه ایام سال ظرفیت خالی دارد. بنابراین پتانسیل عظیمی هم برای ترانزیت و هم سوآپ وجود دارد که استفاده از آن مستلزم برنامه‌ریزی و نیز همکاری فعال میان دستگاه دیپلماسی کشور و صنعت نفت و برخورد فعال با طرح‌های منطقه‌ای است و من همواره گفته و نوشته‌ام که مثلا ما باید در طرح خط لوله موسوم به TAPIیعنی خط لوله ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و هند حضور پیدا کنیم و تقاضای مشارکت و لوپ کردن آن با ایران را داشته باشیم. متاسفانه شرایط نامساعد بین‌المللی ایران و ضعف دیپلماسی انرژی ما موجب عدم حضور فعال شده است.

با توجه به اینکه کشورهایی مانند روسیه و ایالات متحده به تجارت گاز به‌عنوان یک ابزار در سیاست خارجی نگاه می‌کنند از جمله روسیه از این ابزار به‌عنوان اهرم فشار بر ضد اروپا استفاده کرده‌است. علت عملکرد منفعل ایران در این حوزه چه بوده است؟

موانع اصلی حضور فعال ایران در حوزه تجارت گاز عبارتند از: شرایط بین‌المللی کشور و خصوصا کارشکنی‌های ایالات متحده، فقدان برنامه جامع در بخش انرژی، مصرف بالا و بی‌رویه انرژی و گاز و نامطلوب بودن شاخص شدت انرژی کشور(میزان مصرف انرژی بر GDP) و ضعف دیپلماسی انرژی. دیپلماسی قوی انرژی مستلزم مطلع بودن کادرهای وزارت خارجه از مسائل انرژی و اهمیت آن در روابط بین‌الملل و نیز مستلزم تعامل فعال میان وزارت‌‌های نفت و امور خارجه است.

با توجه به بازارهای صادراتی ایران خط لوله تا چه مسافتی اقتصادی است؟ به چه مقاصدی می‌توانیم با خط لوله صادرات کنیم؟

مقایسه بین اقتصاد صادرات گاز با خط لوله یا از طریق LNG نیاز به مطالعات و مقایسه‌های فنی اقتصادی با توجه به مبدأ، مقصد و وضعیت مسیر دارد. مثلا اگر مسیر خط لوله دشت هموار باشد شاید تا حدود چهارهزار کیلومتر هم LNG نتواند با خط لوله رقابت کند ولی اگر مسیر عبور خط لوله دریایی باشد و خصوصا از آب‌های عمیق عبور کند یا اگر خط لوله از چند کشور عبور کند که امنیت چندانی هم نداشته باشند، قطعا موضوع فرق می‌کند. ما هم اکنون از طریق خط لوله به ترکیه گاز صادر می‌کنیم و صادرات به عراق هم به‌زودی شروع می‌شود و در مورد این دو کشور قطعا انتقال با خط لوله اقتصادی‌تر است. درخصوص صادرات گاز به عراق به نظر من هرگونه همکاری انرژی میان ایران و این کشور در صورتی که بر‌اساس محاسبات دقیق تجاری و اقتصادی باشد، می‌تواند مثبت باشد. دو کشور مرز طولانی با یکدیگر دارند و امکان تبادلات وسیع و استفاده از امکانات کشور در این زمینه وجود دارد. همچنین مذاکراتی برای صادرات گاز به عمان هم در حال انجام است که قطعا با توجه به مسافت کم گرچه خط لوله دریایی است، اما اقتصادی است پاکستان هم که متاسفانه به تعهدات خود در دریافت گاز از ایران طبق قرارداد عمل نمی‌کند.

با توجه به اینکه در اوج تحریم اداره اطلاعات انرژی آمریکا خط لوله صادرات گاز ایران به ترکیه را تحریم‌ناپذیر عنوان کرده بود همچنین با توجه به عقب نشینی ایالات متحده آمریکا در تحریم خطوط لوله گازی روسیه به اروپا به‌نظر شما تحریم صادرات گاز به روش خط لوله به چه میزان امکان‌پذیر است؟

البته تحریم صادرات گاز هم ممکن است و مهم‌تر از آن فشارهای سیاسی است. مثلا هم روسیه به‌عنوان رقیب و هم آمریکا به‌عنوان خصم، با صادرات گاز ایران به اروپا مخالف هستند و تاکنون نگذاشته‌اند این اتفاق بیفتد. اما تحریم‌ها جلوی صادرات جدید را می‌گیرد ولی وقتی مانند خط لوله ایران به ترکیه یا روسیه به اروپا، گاز از قبل وصل شده باشد، اعمال تحریم بسیار مشکل است چون سیستم انرژی کشور یا کشورهای دریافت‌کننده مختل می‌شود.

یکی از سناریوهای موجود برای صادرات گاز، صادرات به‌صورت برق است. به‌نظر شما ظرفیت‌های این سناریو چیست و چقدر می‌تواند به راهبرد گازی ایران کمک کند؟

در حال حاضر ما با بعضی از کشورهای همسایه داد و ستد برق داریم و خیلی از کشورهای همسایه نیاز به برق دارند و وضعیت فناوری نیروگاهی ما نیز بد نیست، تبدیل گاز به برق در داخل ایران و صادرات برق حتما قابل تامل است. ولی با توجه به هزینه‌های تبدیل و راندمان تبدیل و هزینه‌های انتقال هریک از دو حامل برق و گاز و با توجه به قیمت‌های برق و گاز در بازار‌های مختلف، باید مطالعات دقیق و جامع فنی و اقتصادی انجام شود.

با توجه به اینکه به نظر برخی کارشناسان بازار صادرات گاز به روش LNG طی سال‌های آینده اشباع است و حضور بازیگران بیشتر در این بازار و تغییر بازار گاز به یک بازار جهانی و سیال موجب کاهش قیمت و زمان قراردادها شده ‌است، صادرات گاز به این روش برای ایران چقدر امکان‌پذیر است؟

اولا همان‌طور که عرض کردم ابتدا ما باید به‌صورت واقع‌بینانه و با توجه به پروفایل یا روند آینده تولید منابع گازی‌مان و با توجه به روند مصرف و نیازهای پتروشیمی و تزریق و نیز با توجه به تعهدات صادراتی که تا کنون ایجاد کرده‌ایم، ببینیم گاز بیشتری برای صادرات وجود دارد یا نه. اما اگر وجود داشت علاوه بر بازارهای منطقه‌ای که خوب هم هستند، واقعیت این است که بازارهای بزرگ و مهم گاز در اروپا و ژاپن و چین و (تا حدی) هند هستند. ورود به بازارهای چین و هند و ژاپن از طریق خط لوله مقدور نیست، بنابراین اگر گاز بیشتری برای صدور به خارج از منطقه داشته باشیم بهتر است به سمت LNG برویم. البته بازار LNG هم حداقل تا سال ۲۰۲۰ اشباع است و باید برای بعد از آن برنامه‌ریزی کرد اما نه برنامه‌های توهمی مثل آنچه در دولت هفتم و هشتم تصویب شد و به هیچ جا هم نرسید، بلکه برنامه‌های معقول، منطقی و مطالعه شده. هرچه واحدهای LNG توسعه پیدا کنند و LNG سهم بیشتری از بازار گاز را به خود اختصاص دهد بازار گاز منعطف‌تر می‌شود و به سمت یکپارچه شدن حرکت می‌کند. دقت کنید که سهم LNG از کل تجارت جهانی گاز از ۲۶ درصد در سال ۲۰۰۰میلادی به بیش از ۴۲ درصد در سال ۲۰۱۶ رسیده و پیش‌بینی اتحادیه جهانی گاز این است که این سهم تا سال ۲۰۴۰ از خط لوله سبقت می‌گیرد و به ۵۳ درصد می‌رسد. ناوگان حمل LNG نیز در حال توسعه است و به این دلیل است که بازار گاز روز به روز سیالیت بیشتری پیدا می‌کند و دیفرانسیل یا تفاوت قیمت گاز در مناطق مختلف در حال کاهش است. البته هنوز قیمت جهانی گاز تابعی از قیمت جهانی نفت است و با کاهش قیمت نفت، قیمت گاز نیز کاهش یافته و این مساله به این دلیل است که گاز طبیعی هنوز از نظر کاربردی جانشین کاملی برای نفت خام و فرآورده‌های متنوع آن نیست. البته در این زمینه هم فناوری‌ها رو به پیشرفت است و ممکن است در آینده گاز طبیعی سیستم قیمت‌گذاری مستقلی پیدا کند.

مجموعا با توجه به صحبت‌های انجام شده، راهبرد کلان کشور در حوزه تجارت گاز چه باید باشد؟ در این راهبرد اولویت مقاصد صادراتی گاز ایران از بین شرق آسیا و اروپا و منطقه کدام هستند؟

تبیین راهبرد کلان کشور در مورد مصرف و تجارت گاز از یکسو مستلزم تبیین راهبردها و برنامه جامع و منطقی انرژی کشور است که متاسفانه تبیین نشده یا حداقل می‌توان گفت تصویب و تبدیل به یک سند نشده و از یک طرف مستلزم طراحی نقشه راه توسعه صنعت پتروشیمی کشور است که آن‌هم به نظر من وجود ندارد. گاز از یکسو یکی از حامل‌های انرژی است که در چارچوب برنامه کلان انرژی باید برنامه‌ریزی شود و از یکسو خوراک صنایع پتروشیمی است. اما اگر بعد از روشن شدن اینها گازی برای صدور وجود داشته باشد به نظر من اولویت اول ما بازار کشورهای جنوب خلیج فارس و بعد از آن LNG باید باشد که LNG می‌تواند برای مقاصد مختلف بازاریابی شود. البته همان‌طور که باز هم اشاره کردم این کار، برنامه بلندمدت می‌خواهد.

به عقیده برخی کارشناسان علت سامان نداشتن صادرات گاز کشور و جابه‌جایی مکرر این مسوولیت بین شرکت ملی نفت و گاز و همچنین انحلال شرکت ملی صادرات گاز به تازگی مشخص نبودن متولی این مهم در کشور است، نظر شما در این باره چیست؟

ما ساختار و سازمان کم نداریم که هیچ، زیاد هم داریم. مشکل این است که ما برنامه جامع و ماموریت درستی برای سازمان‌های مربوطه‌مان نداریم. به نظر من این جابه‌جایی‌های سازمانی به دلیل این است که ساختارها با مطالعه و برمبنای استراتژی‌های روشن طراحی نمی‌شوند.

مدل گازپروم و استات‌اویل را در این حوزه چگونه می‌بینید؟

اما داستان گازپروم داستان دیگری است، شما می‌دانید که در حال حاضر بخش بالادستی میادین گازی یعنی بخش اکتشاف و استخراج گاز در کنترل شرکت ملی نفت ایران است و از تصفیه گاز به بعد، در کنترل شرکت ملی گاز است. من سال‌ها پیش در مقاله‌ای پیشنهاد کردم که با توجه به جوان بودن صنعت گاز در مقایسه با نفت و با توجه به عظیم بودن پتانسیل‌های گازی کشور بخش بالادستی گاز یعنی اکتشاف و تولید میادین مستقل گازی نیز به شرکت گاز واگذار شود و شرکت گاز مانند شرکت گازپروم یک شرکت یکپارچه شود. آن‌وقت شرکت نفت هم می‌تواند در بعضی نقاط گاز مورد نیاز برای تزریق را از شرکت گاز بخرد و در بعضی نقاط گاز همراه را به شرکت گاز بفروشد و این شفافیت عملکرد را هم بیشتر می‌کند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۴۵
سید غلامحسین حسن‌تاش