وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۹۳ مطلب با موضوع «گاز» ثبت شده است

یادداشت زیر ابتدا به صورت مصاحبه مکتوب انجام شد و بعد مسئول محترم در روزنامه شرق آن را به یادداشت تبدیل کردند و البته به تائید من رساندند و اصلاحاتی را انجام دادم ، ولی در هرحال وقتی مصاحبه به یادداشت تبدیل می شود و سوالات حذف می‌شود ، پاسخ‌هائی که به هم می‌چسبد انسجام کافی را ندارد و ورود به بعضی مسائل شاید منطقی به نظر نرسد لذا در زیر یادداشت متن آن مصاحبه را هم قرار می‌دهم.

 

 

 

 

 

1-                با توجه به اینکه مصرف گاز در ایران چند برابر میانگین جهانی آن است و ما به سادگی این ثروت ملی را به شکل غیر حساب شده در خانه ها می‌سوزانیم، افزایش قیمت گاز، چرا در دستور کار دولت نیست؟

 

 

 

 

 

پاسخ1- بنابر گزارش آماری شرکت بی‌پی مصرف گاز ایران در سال 2015 میلادی با حدود 191 میلیارد مترمکعب، 5.5 درصد از کل مصرف جهانی گاز بوده است. در صورتی که جمعیت ایران در همین سال حدود

 

 

1.1             درصد جمعیت جهان بوده است. در همین سال متوسط مصرف سرانه گازطبیعی در جهان 473 مترمکعب و متوسط مصرف سرانه گاز در ایران 2436 مترمکعب بوده است اگر مصرف سرانه مان را با کشور پیشرفته و ثروتمندی مانند ایالات‌متحده امریکا مقایسه کنیم مصرف سرانه این کشور در همان سال حدود 2430مترمکعب و کمی کمتر از ما بوده است. البته اگر منظورتان وضعیت بهره‌وری  انرژی باشد این عددها همه چیز را توضیح نمی‌دهد چون در کل جهان کشورهای گرمسیر و سردسیر فقیر و غنی و با ساختارهای انرژی متفاوت وجود دارند در ایران در حال حاضر حدود 70 درصد کل انرژی کشور از گازطبیعی تامین می‌شود در حالی که در همه جای جهان چنین نیست و مثلا در چین بیش از 64 درصد انرژی مصرفی را ذغال‌سنگ تشکیل می‌دهد. بنابراین برای مقایسه بهره‌وری انرژی بین کشورها، بهتر است از شاخص شدت انرژی که میزان کل انرژی مصرفی به ازاء مقدار مشخصی از تولید ناخالص ملی را نشان می‌دهد، استفاده کنیم که ایران از این جهت جزء کشورهائی است که وضعیت خوبی ندارد. در هر حال آنچه مسلم است بهره‌وری انرژی در ایران پائین است اما تجربه حذف یارانه‌ها و افزایش قیمت سوخت در سال 1389 به خوبی نشان داد که این مساله با افزایش قیمت حل نمی‌شود. قیمت گاز در ایران در حال حاضر چندان هم پائین نیست. افزایش قیمت بدون اقدامات دیگر تنها به شرایط رکود/تورمی  که گرفتار آن هستیم دامن می‌زند بسیاری از اقدامات غیرقیمتی در قوانین و دستورالعمل‌های مختلف پیش‌بینی شده بوده است که متاسفانه کمتر اجرا شده است. ضمنا گازرسانی به همه مصرف‌کنندگان خانگی در سراسر کشور و مناطق مختلف بدون توجه به منطق اقتصادی آن سیاست وزارت نفت بوده است و مردم تقصیری ندارند، مقایسه‌های فنی اقتصادی نشان می‌دهد که مثلا در خیلی از مناطق با هزینه کمتری نسبت به گازرسانی،  می‌شد و می‌شود انرژی‌های موجود در محل مثل خورشیدی، بادی یا بیولوژیک را توسعه داد ولی توجهی به این مطالعات و مقایسه‌ها نمی‌شود.

 

 

 

 

 

2-                با توجه به اینکه ساختار، رفتار را شکل می‌دهد، آیا در کنار تکیه بر فرهنگ‌سازی، نباید قوانین پیش‌گیرانه برای مشترکان پرمصرف اعمال شود؟

 

 

 

 

 

پاسخ2-ما  قبل از هر چیز و قبل از این که یقه مردم را بگیریم باید برنامه درستی برای انرژی داشته باشیم باید منطق فنی اقتصادی را جایگزین تصمیمات شخصی کنیم . دولت باید مساله بهره‌وری انرژی را جدی بگیرد و مصوبات زیادی که در این زمینه وجود دارد اجرا شود. در حال حاضر متولی بهره‌وری انرژی دستگاه‌های تولیده انرژی هستند، و این درست نیست چون این دستگاه‌ها فقط هرگاه کمبود دارند یاد بهره‌وری می‌افتند و بعد یادشان می‌رود. باید امکانات و ابزار مصرف بهینه در اختیار مردم قرار گیرد و بعد مشترکان پر مصرف را مجازات کنیم. ضمنا مساله انرژی را باید یک پارچه نگاه کرد و حل کرد، که گاز هم جزو آن است.

 

 

 

 

 

3-                در زمینه فرهنگ سازی، چرا نهادهای حاکمیتی ورود جدی ندارند. اینکه به طور مستقیم و گل درشت آن هم در دنیای امروز که پیام های غیر مستقیم می تواند رفتار منابع انسانی را شکل دهد، به مردم بگویید مصرف نکنید، به نظر حلال مشکل نیست. چرا گویی نوعی پوپولیزم در همه دولت ها حاکم است؟

 

 

 

 

 

پاسخ3- این حرف‌ها حرف‌های تازه‌ای نیست و حداقل 20 سال در کشور سابقه دارد فرهنگ سازی هم شده است. راه‌کارهای روشنی هم وجود دارد اما عمل نمی‌شود بعنوان مثال برای شما بگویم در همان اوایل دولت یازدهم وزیر نفت اعلام کرد (قریب به این مظمون) که اگر سرمایه‌گذارانی بیایند و حدود بیست میلیون بخاری گازسوز موجود را با بخاری‌های گازسوز با راندمان بالا (که در دنیا وجود دارد)  جایگزین کنند دولت حمایت می‌کند، چون محاسبه شده بود که حتی اگر بخاری‌های با راندمان بالا را مجانی هم بدهیم و بخاری‌های کهنه را جمع‌ کنیم، ظرف دو سه سال از محل صرفه‌جوئی گازی که  در سطح کشور ایجاد می‌شود هزینه‌اش جبران می‌شود. اما چه شد؟ زمستان یاد این حرف‌ها می‌افتیم و ‌با وزش نسیم بهاری فراموشمان می‌شود. شرکت‌هائی را من می‌شناسم که سال‌هاست تلاش می‌کنند که سیستم هوشمندکردن  شوفاژخانه‌ها را پیاده کنند و از محل صرفه‌جوئی حاصله هزینه‌شان را بازیافت کنند و هیچ حمایتی  از ایشان نمی‌شود. ضمنا به نظر من در این بحث پوپولیسم این نیست که مثلا نخواهیم به مردم بگوییم که مصرف نکنند. اصلا چرا باید به مردم بگوییم که مصرف نکنند؟ خود صنعت نفت میلیون‌ها مترمکعب در روز گاز غنی را به مشعل می‌فرستد و می‌سوزاند و محیط‌زیست خوزستان را نابود کرده است آنوقت چگونه و چرا به مردم بگوییم مصرف نکنند باید به مردم کمک کنیم که بهینه مصرف کنند. پوپولیسم این است که به هرجائی که منطق ندارد خط‌لوله گاز میبریم که نماینده با قول گاز آوردن (و نه تامین انرژی بهینه و مناسب)، از مردم رای بگیرد و بعد وزیر برای تامین نظر نماینده و رای اعتماد گرفتن از او به آنجا گاز ببرد.

 

 

 

 

 

4-                 به نظر شما بهترین راه مواجهه با این مساله چیست؟

 

 

 

 

 

پاسخ 4- همانطور که عرض کردم شما نمی‌توانید بحث گاز را از مقوله انرژی جدا کنید. بهترین راه داشتن برنامه جامع انرژی و برنامه جامع برای ارتقاء بهره‌وری انرژی است.

 

 

 

 

 

5-                 قطر از گاز متان که ما در شبکه خانگی می‌سوزانیم، به روش جی تی ال، 70 میلیارد دلار سالانه در آمد دارد و 54 هزار فرصت شغلی ایجاد کرده. چرا مردم نمی‌پذیرند اجازه دهند این طلای واقعی، درست مصرف شود؟

 

 

 

 

 

پاسخ5- اولا-الگوی قطر نمی‌تواند الگوی ما باشد. قطر یک کشور بسیار کوچک گرمسیر با یک میلیون جمعیت است. ثانیا- کارائی و اقتصادی بودن جی تی ال هنوز زیر سوال است . با توجه به این که قطر مصرف داخلی گاز قابل توجهی ندارد و جزیره است و گازش را به راحتی با خط‌لوله همه جا نمی‌تواند منتقل کند و درحالی که بازار LNG هم اشباع است، ممکن است جی تی ال برای قطر صرف داشته باشد ولی برای ما معلوم نیست. قطر یک پالایشگاه 120هزار بشکه‌ای جی تی ال با شرکت شِل دارد و یک پالایشگاه دیگر شامل دو واحد 17 یا 18 هزار بشکه‌ای با شرکت ساسول آفریقای‌جنوبی که اطلاعات آنها شدیدا کنترل می‌شود ظاهرا دچار مشکلاتی هستند و اقتصادی بودنشان نیز مورد تردید است و به همین دلیل در سال‌های اخیر چندین پروژه دیگری که قرار بود در قطر توسط شرکت‌های امریکائی و اروپائی سرمایه‌گذاری شود،  منتفی شد و فعلا در جای دیگری از دنیا نیز پروژه جدی جی تی ال مطرح نیست. من قویا معتقد هستم و در گزارش تحقیقی که قبلا در این زمینه تهیه کرده‌ام نوشته‌ام که کشوری با حجم ذخائر گازی ایران حتما باید روی جی‌تی ال بعنوان یک فناوری گازی تحقیقات کند و تحولات آن را دنبال کند و حتی یک واحد کوچک تحقیقاتی یا پایلوت داشته باشد کما اینکه اغلب شرکت‌های بزرگ نفتی چنین پایلوت تحقیقاتی را دارند، اما پالایشگاه بزرگ خصوصا در قیمت‌های فعلی نفت‌خام به مصلحت نیست. بگذریم از این که اگر قطر به تکنولوژی مربوطه دسترسی داشته است ما معلوم نیست فعلا داشته باشیم.

 

 

 

6-                 آیا قطع گاز اتان پتروشیمی ها که هر تن 1100 دلار ارزش دارد و تزریق آن به شبکه خانگی به سبب افزایش سرما، اقدام درستی است آن هم وقتی که هیچ اطلاع رسانی درستی به مردم در مورد خسارات این اقدام به درآمد ارزی کشور نشده است؟

 

 

پاسخ6- معلوم است که در سرمای زمستان مردم اولویت دارند. مگر می‌شود برای مردم گازرسانی کرد و بعد سایر حامل‌های انرژی را هم در مناطق گازرسانی شده از دسترس مردم دور کرد و امکانات ارتقاء کارائی انرژی را هم برای مردم فراهم نکرد و بعد در زمستان هم به آنها گاز نداد. به نظر من اگر حساب و کتابی بود مردمی که گازشان قطع شده و صدمه دیده‌اند باید می‌رفتند از شرکت گاز  شکایت می‌کردند و خسارت می‌گرفتند. در مورد کنترل و محدود کردن مصرف  که مثلا مردم گاز را به مصارف فانتزی مثل شومینه و تراس و فضای باز نرسانند  هم  کارهای زیادی می‌توان کرد که بازهم به عهده شرکت ملی گاز است الان در بسیاری از کشورها کنتورهای هوشمند نسب می‌کنند و حتی کل شبکه را هوشمند می‌کنند که از طریق آن می‌شود حتی سهمیه روزانه یا ماهانه تعیین و تعریف کرد که اگر مصرف بیش از آن شد قطع شود و آنگاه باید اطلاع‌رسانی کرد که مردم بدانند و مصرفشان را رعایت کنند. در مورد پتروشیمی‌ها هم مشکل از جای دیگر است، چه در مورد پتروشیمی‌ها و چه در مورد سایر مصرف‌کنندگان صنعتی و غیرصنعتی، قراردادهای تامین گاز  ترکمانچائی و یک طرفه است و سیستم رگولاتوری هم وجود ندارد ببنید چطور وقتی گاز ارسالی به ترکیه را قطع می‌کنیم یا گاز را با کیفیت غیراستاندارد تحویلشان می‌دهیم، شرکت بوتاش می‌رود در دادگاه‌ها شکایت می‌کند و خسارت می‌گیرد. چرا قراردادهای داخلی نباید این طور باشد که مسئولیت همه روشن باشد و کسی جور دیگری را نکشد، آنوقت وزارت نفت و شرکت گاز هم می‌روند کارهایشان را درست انجام می‌دهند که گاز کسی را قطع نکنند. وقتی هزینه کم کاری شخصی یا سازمانی به دیگری منتقل می‌شود آن و قت آن شخص یا سازمان دغدغه لازم را ندارد. دغدغه‌های عاطفی و حسن نیت‌ها که البته وجود دارد خوب است اما اینها نهادهای سنتی است که در جامعه پیچیده امروزی کفایت نمی‌کند و باید به نهاهای مدرن قانونی و ساختاری تبدیل شود. کدام رگولاتور یا قاعده‌گذاری وجود دارد که این قراردادها را و اجرای درست آنها بین عرضه‌کننده انحصاری و مصرف‌کنندگان را کنترل و نظارت کند؟

 

 

ضمنا اطلاع‌رسانی هم که بیست و چهارساعته از رادیو و تلوزیون می‌شود بطوری‌که من می‌بینم بسیاری که خانه‌هایشان گرم است وجدان درد دارند.

 

 

 

 

 

7-                وزارت نفت، قطع گاز ترکمنستان را دلیل این مساله می‌داند. آیا نمی‌شد در مسئله به این مهمی، پیش از اینها فکر قطعی شود؟

 

 

 

 

 

 

پاسخ7- قطعا قطع گاز ترکمنستان هم موثر بوده است اما باید سوال کرد که چرا باید قطع می‌شد. آیا حداقل تا وقتی که از تامین گاز کافی در شرایط اوج مصرف در همه نقاط کشور مطمئن نبودیم یا وقتی هنوز نتوانسته‌ایم به هردلیل بعد از چندین سال خط‌لوله‌های مربوطه مثل دامغان به نکار را تکمیل کنیم که مردم لَنگ نمانند یا هنوز به هر دلیل بعد از چندین سال، برنامه‌های لازم برای حل مشکل اوج مصرف را انجام نداده‌ایم، بهتر نبود با ترکمن‌ها کنار می‌آمدیم؟ آیا به هیچ وجه نمی‌شد کنارآمد؟ آیا زمان برای بهم ریختن ساختار بین‌الملل گاز مناسب بود؟ آیا کنار آمدن با ترکمن‌ها کم هزینه‌تر بود یا چندین میلیارد دلار خسارت مستقیم و غیر مستقیم و عدم‌النفع‌هائی که با قطع گاز بعضی از مردم و نیروگاه‌ها و صنایع به کشور وارد شده است؟ اینها سوالاتی است که باید توسط مراجع مستقلی در کشور پیگیری شود.

 

 

بازتاب این یادداشت در روزنامه دنیای اقتصاد در لینک زیر : 

 

https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-62/3172252-%D8%A2%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%B5%D8%B1%D9%81-%DA%AF%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۲۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

بنا به درخواست سایت مرکز بین المللی مطالعات صلح مصاحبه ای با ایشان انجام شد که به دلیل طولانی شدن، آن را به دو قسمت تقسیم کردند و نیمی را به صورت یادداشت در یک نوبت و نیم دیگر را به صورت مصاحبه در نوبت دوم انتشار دادند هر دو قسمت ذیلا عیننا از سایت مذکور نقل شده است.

 

 

وضعیت و اهمیت جایگاه گازی اسرائیل

نگارش  در آبان ۲۸, ۱۳۹۵ – ۱۱:۳۷ ب.ظ
 

غلامحسین حسنتاش

کارشناس مسائل انرژی

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC

 

جایگاه رژیم اسرائیل در حوزه واردات و صادرات انرژی

 

در حال حاضر حدود 99 درصد انرژی مورد نیاز اسرائیل از سوخت‌های فسیلی  تامین می‌شود. در سال 2015 ترکیب این سوخت‌ها 43 درصد نفت،  30 درصد گازطبیعی  و 26 درصد ذغال سنگ بوده است. این کشور تا سال 2005 میلادی تمامی سوخت‌های مورد نیاز خود را وارد می‌کرد و در واقع از نظر انرژی حدود صد درصد به واردات وابسته بود اما از سال 2005 با کشف ذخائر گازی تولید داخلی این کشور افزایش یافت و در سال 2015 حدود یک سوم از انرژی مورد نیاز این کشور از داخل تامین و دو سوم وارد شده است . در طی ده سال اخیر اسرائیل گاز تولیدی داخلی را عمدتا جایگزین ذغال‌سنگ که الایندگی بالائی دارد کرده است و طی این دوره 15 درصد از مصرف ذغال‌سنگ این کشور کاهش یافته است.

رژیم اشغالگر قدس از سال 2008 از طریق خط‌لوله دریائی موسوم به آریش- اشکلون به طول حدود صد کیلومتر ، نیمی از گاز مورد نیاز خود را از کشور مصر وارد می‌کند میزان گاز وارداتی از این خط‌لوله 1.7 میلیارد مترمکعب در سال است و در زمان حسنی مبارک قرار بوده است که این حجم با توسعه خط‌لوله به 2.1 میلیارد مترمکعب در سال برسد. اما با وقوع تحولات موسوم به بهار عربی و برکناری مبارک ریسک واردات گاز از مصر برای اسرائیل افزایش یافته است.

 اسرائیل سالانه حجم عظیمی ذغال‌سنگ را از مسافت بسیار دور از ایالات متحده امریکا وارد می‌کند، در سال 2007 بیشترین تولید برق  در مجموع 21 نیروگاه اسرائیل، با استفاده از ذغال‌سنگ بوده است. اما در سال‌های اخیر با افزایش تولید گاز در فلات‌قاره این کشور،  سهم گاز در تولید برق این کشور به حدود 37 درصد در سال 2012 افزایش یافته است. اسرائیل در سال 2012، حدود 15.4 میلیون تن ذغال‌سنگ وارد کرده است، با افزایش تولید گاز در سال‌های 2008 تا 2010، واردات ذغال‌سنگ ابتدا رو به کاهش گذاشت اما با قطع مکرر گاز وارداتی از مصر در چند سال اخیر که بدنبال تحولات سیاسی مصر رخ داد، مجددا مجبور به افزایش واردات ذغال سنگ شد، پیش‌بینی می‌شود با افزایش تولید داخلی گاز خصوصا از میدان “تامار” مجددا میزان واردات ذغال‌سنگ این کشور کاهش یابد. افزایش تولید داخلی برای اسرائیل نجات بخش بود، چراکه همانطور که اشاره شد، تحولات مصر نشان داد که تامین انرژی از منطقه، برای اسرائیل خطرناک است، در سال 2011، خط‌لوله انتقال گاز مصر به اسرائیل چندین بار مورد حمله جناح‌های مذهبی تند روی مصری  قرار گرفت و جریان گاز قطع شد.

اسرائیل در سال 2012 حدود 298 هزار بشکه در روز نفت‌ مصرف کرده است، البته ظرفیت پالایشی این کشور 220 هزار بشکه در روز است که این مقدار نفت‌خام برای خوراک پالایشگاه‌ها وارد شده و بقیه بصورت واردات فراورده‌های نفتی بوده است. تولید هیدروکربن‌های مایع در اسرائیل کمتر از 6000 بشکه در روز و عمدتا از محل میعانات گازی بوده است. البته به دنبال افزایش تولید گاز میزان تولید میعانات گازی هم افزایش خواهد یافت که بخشی از نیاز اسرائیل به سوخت مایع را بر طرف خواهد نمود. همچنین یک میدان نفتی کشف شده در حاشیه بحرالمیت نیز در حال تکمیل مطالعات اکتشافی است.

 

انرژی اسرائیل و پشتیبانی اتحادیه اروپا و امریکا

به نتیجه رسیدن بعضی از فعالیت‌های اکتشافی در فلات‌قاره اسرائیل و قبرس در سال‌های آخر قرن گذشته، نشان داد که حوضه رسوبی موسوم به “لِوانت”  (Levant) واقع در مدیترانه‌شرقی که کشورهای قبرس، سوریه، لبنان، اسرائیل و منطقه تحت کنترل فلسطینی‌ها، در اطراف آن قرارگرفته‌اند، می‌تواند سرشار از  هیدروکربن و خصوصا گاز  باشد. با گسترش فعالیت‌های اکتشافی، تا کنون بیش از 35 تریلیون فوت‌مکعب گازطبیعی در این حوضه رسوبی کشف شده است اما گزارش مرکز مطالعات زمین‌شناسی امریکا در سال 2010 نشان داد که پتانسیل ذخائر هیدروکربنی و خصوصا گازطبیعی در این حوضه رسوبی، بسیار فراتر از این است. گزارش مذکور  ذخائر نفت این حوضه را 1.7 میلیارد بشکه و پتانسیل ذخانر اکتشاف نشده گازی را  3.1 تریلیون مترمکعب و پتانسیل میعانات گازی (NGL) این حوضه را 3.1 میلیارد بشکه اعلام نموده است.

حوضه رسوبی لوانت  از انتهای حوزه رسوبی دلتای نیل در امتداد مرزهای مصر و اسرائیل در صحرای سینا  شروع می‌شود و تا نزدیکی‌ مرزهای آبی ترکیه امتداد می‌یابد. حوضه رسوبی دلتای نیل نیز دارای ذخائر گازطبیعی بوده است که توسط کشور مصر بهره‌برداری می‌شود.

انتشار گزارش مرکز مطالعات زمین‌شناسی امریکا  در کنار نتایج اکتشافات جدید گازی در این منطقه، چشم‌انداز انرژی مدیترانه شرقی را کاملا متحول نموده و بر چشم‌انداز جهانی انرژی نیز تاثیرگذاشته است. توسعه این ذخائر می‌تواند رژیم اشغالگر را از نظر انرژی خودکفا کند و وضعیت اقتصادی آنها را متحول کند و منابعی که قبلا به این کشورها صادر می‌شد را به بازارهای دیگر منتقل نماید. بدنبال کشف این ذخائر این کشور صادرات گاز را نیز در برنامه خود قرارداده است. از یازده میدان گازی که تاکنون در حوضه رسوبی لوانت کشف شده است، نه میدان آن و بزرگترین آن به نام میدان لویاتان، در محدوده آبهای اسرائیل است.

با آغاز به تولید میدان تامار (Tamar) از نیمه سال 2013 میلادی، آرامش خاطر اسرائیلی‌ها بیشتر شده است خصوصا که تولید میدان مورد بهره‌بردرای قبلی(Mari-B)  روبه کاهش گذاشته بود.  اطلاعی در دست نیست که میدان تامار  کی به اوج تولید خود برسد اما آنچه که مسلم است با فرارسیدن این اوج تولید و نیز با تولید گاز از میدان کوچکتر دالیت(Dalit)، رژیم اشغالگر قدس از واردات گازطبیعی بی‌نیاز گردیده و بخش بیشتری از سوخت ذغال‌سنگ نیروگاه‌ها را نیز با گازطبیعی جایگزین خواهد کرد. این دو عامل چندین میلیارد دلار در سال هزینه واردات انرژی اسرائیل را کاهش خواهد داد و همچنین موجب کاهش حجم قابل‌توجهی از انتشارات آلاینده‌های کربن خواهد شد. طبق برنامه اسرائیل سهم گاز در تولید برق این کشور به 60 درصد خواهد رسید.

اسرائیل فعالیت‌های وسیع اکتشافی بیشتری را نیز در حوزه رسوبی “لِوانت”  در دست اقدام دارد که با توجه به بررسی موسسه امریکائی که قبلا به آن اشاره شد، احتمال کشف میادین بیشتر نیز کم نیست.

اطلاعی از  نوع قرارداد گازی مصر و اسرائیل در دست نیست اما اگر این قرارداد طولانی مدت باشد و مصر تعهدات خود را انجام دهد، آنگاه قدرت صادراتی گاز اسرائیل افزایش خواهد یافت.

اسرائیلی‌ها کشف میدان بزرگ “لویاتان” در سال 2010 را یک موهبت الهی تلقی کردند باتوجه به تامین کامل گاز مورد نیاز داخلی از میادین  قبل‌الذکر، میدان لویاتان برای صادرات گاز در نظر گرفته شده است. ضمنا دولت اسرائیل برنامه‌هائی را برای مایع‌سازی گازطبیعی (تولیدLNG)، برای مواجهه با اوج و فرود مصرف گاز، در برنامه دارد. اگر اسرائیل موفق به صادرات 7.6 میلیارد مترمکعب گاز به اروپا شود ممکن است این عدد در مقایسه با 130 میلیارد مترمکعب گازی که اروپا  از روسیه گاز وارد وارد می‌کند عدد قابل‌توجهی نباشد اما در مقایسه با اعداد واردات گاز اروپا از مدیترانه‌غربی، نسبتا قابل توجه است. ضمن اینکه هرگونه تنوع بخشی به بازار گاز اروپا  فشار روسیه بر اروپا را کاهش داده و قدرت مانور اروپا در مقابل روسیه و امنیت انرژی اروپا را افزایش می‌دهد و اروپائی‌ها همواره از تنوع بخشی استقبال داشته‌اند. امتیاز دیگر گاز کشورهای جنوب مدیترانه برای اروپا این‌است که زمان‌های اوج‌ و فرود مصرف داخلی‌شان با اروپا متفاوت است و امکان قطع گاز صادراتی‌شان به اروپا در اوج مصرف اروپا که زمستان است، کمتر است.

بر اساس مطالعه انجام شده توسط موسسه مطالعات انرژی دانشگاه آکسفورد، تولید گاز اسرائیل در سال 2020 بین 15 تا 20 میلیارد مترمکعب در سال و مصرف آن 12.5 میلیارد مترمکعب و بنابراین صادرات آن بین 2.5 تا 7.5 میلیارد متر مکعب خواهد بود. اما اسرائیل در مسیر اکتشافات جدید و نیز در مسیر توسعه میادین گازی خود و از جمله میدان گازی لویاتان با مشکلاتی نیز روبروست و در عین حال آثار ژئوپلتیکی وضعیت جدید اسرائیل نیز قابل بررسی است.

 

 

هداف دیپلماسی انرژی اسرائیل و تاثیر آن بر ایران – گفتگو با غلامحسین حسنتاش

نگارش  در آذر ۱۳, ۱۳۹۵ – ۴:۳۱ ق.ظ

 

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC

 

دیپلماسی انرژی، جدا از افزایش توانایی در عرصه منطقه ای و بین المللی زمینه لازم برای کاهش محدودیتهای بین المللی علیه هر کشوری را فراهم میسازد و به افزایش قدرت ملی کشور کمک شایانی میکند. در این حال با توجه به وجود ذخایر نفت و گاز در اسرائیل برای بررسی دیپلماسی انرژی این کشور و نقش نفت و گاز در آینده:

 

واژگان کلیدی: رژیم اسرائیل ، واردات و صادرات انرژی دیپلماسی انرژی ، اهداف دیپلماسی انرژی رژیم اسرائیل، نقش، اروپا، روسیه،  ترکیه، اسرائیل

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: مهمترین اهداف دیپلماسی انرژی اسرائیل در شرایط کنونی چیست؟

رژیم اشغالگر قدس با وجود این که در میانه یک منطقه سرشار از نفت و گاز یعنی خاورمیانه و شمال افریقا قرار گرفته است اما بدلیل اشغالگر بودن و اسلام و عرب ستیز بودنش همواره از نظر دسترسی به منابع انرژی و خصوصا نفت و گاز در معرض تهدید و خطر قرار داشته است. دولت‌های نفتی منطقه اگر هم در خفا با این رژیم دوستی و مراوده داشته باشند از ترس افکار عمومی مردمشان و مردم منطقه عربی و اسلامی نمی‌توانند نفت و گاز اسرائیل را تامین کنند چون به راحتی قابل پنهان کردن نیست بنابراین اسرائیل مجبور بوده است که نفت و گاز و ذغال سنگ مورد نیاز خود را از روسیه، آسیای میانه و ایالات‌متحده امریکا و امریکای لاتین وارد کند. در این شرایط اسرائیل مانند هر کشور مصرف‌کننده و به دلایلی که ذکر شد حتی خیلی بیشتر از آنها،  چند سیاست را دنبال می‌کند که عبارتند از : الف- متنوع سازی سبد انرژی مصرفی و کاهش وابستگی به سوخت‌های فسیلی ، تشویق و ترغیب تولید انرژی داخلی ، ارتقاء کارائی و بهره‌وری انرژی و برپا کردن ذخائر استراتژیک نفتی برای شرایط خاص.

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: در دیپلماسی انرژی رژیم اسرائیل، همکاری با بازیگران هیدروکربنی در بخش انرژی یعنی نفت و گاز چه نقشی دارد ؟

اگر این رژیم اشغالگر نبود و وضعیت متفاوتی در منطقه داشت باتوجه به موقعیت جغرافیائی خود، بالقوه می‌توانست که یک مرکز لجستیک برای انتقال نفت و گاز منطقه به مدیترانه و از آنجا به اروپا باشد اما روابط سیاسی این رژیم با کشورهای عربی مانع به فعلیت درآمدن این پتانسیل است و تا این مسائل حل نشود اسرائیل نقشی در این رابطه نخواهد داشت.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: اسرائیل در مسیر اکتشافات جدید و نیز در مسیر توسعه میادین گازی خود و از جمله میدان گازی لویاتان با مشکلاتی نیز روبروست ؟

 آب‌های سرزمینی کشور کوچک اسرائیل با دو کشور لبنان و قبرس فاصله بسیار کمی دارد. اسرائیل و قبرس(یونانی) در دسامبر سال 2010 در مورد مرزهای آبی خود به توافق رسیده و قرارداد منعقد نموده‌اند البته با توجه به قرارداشتن بخش شمالی قبرس در کنترل کشور ترکیه،  دولت ترکیه در این مورد نارضایتی خود را اعلام نموده است. اما در مورد مرزهای آبی میان دو کشور لبنان و اسرائیل توافقنامه‌ای وجود ندارد. رئیس جمهور لبنان در مقاطعی نگرانی خود را از فعالیت‌های اکتشافی و توسعه‌ای اسرائیل اعلام کرده و به این کشور هشدار داده است و مراتب اعتراض خود را به اطلاع سازمان ملل رسانده است و حسن نصرالله، رئیس حزب‌الله لبنان نیز تهدید کرده است که اجازه تصرف در منابع متعلق به لبنان را به اسرائیل نخواهد داد، به همین دلیل فعالیت‌های اکتشافی و حفاری اسرائیل با حفاظت نیروی دریائی این کشور دنبال می‌شود و نیروی دریائی برای این منظور توسعه داده شده است. دولت اسرائیل در چارچوب قوانین بین‌المللی حقوق دریاها، مربوط به تقسیم آبهای ساحلی و بین‌المللی و در راستای توافقات به‌عمل آمده با دولت قبرس، چارچوبی حقوقی را برای توافق با دولت لبنان تنظیم کرده و به سازمان ملل ارائه نموده است و در تلاش حل موضوع است. بنظر می‌رسد که وضعیت سوریه در سال‌های اخیر و تاثیر پذیری لبنان و حزب‌الله از این وضعیت، فرصت مناسبی و مغتنمی را برای توسعه فعالیت‌های هیدروکربنی اسرائیل در آبهای خود فراهم نموده است.  بنیامین نتانیاهو، اولین نخست وزیر اسرائیل بود که در فوریه سال 2012 از نیکوزیا پایتخت قبرس بازدید نمود و تفاهنمامه‌ای را برای فعالیت‌های اکتشافی در آبهای مشترک مرزی دو کشور با مقامات قبرس به امضاء رساند. همچنین دو کشور تفاهم نموده‌اند که بخشی از گاز صادراتی اسرائیل به جزیره قبرس منتقل شود و در آنجا با سرمایه‌گذاری مشترک دو کشور تبدیل به LNG برای صدور به نقاط مختلف شود. علاوه بر کاهش وابستگی به انرژی وارداتی، وابسته شدن اروپا به گاز اسرائیل و تاثیر آن بر امنیت ملی اسرائیل نیز از اهمیت برخوردار خواهد بود. کاهش هزینه‌های ارزی و افزایش درآمد صادراتی نیز طبعا بر امنیت اسرائیل بی‌تاثیر نخواهد بود و نیز فعالیت‌های اکتشافی و توسعه‌ای حضور و نفود اسرائیل در آبهای مدیترانه را افزایش خواهد داد.

در هر حال مساعی دیپلماسی انرژی اسرائیل در سال‌های اخیر متوجه حل مسائل مربوط به توسعه میادین گازی دریائی و تبدیل شدن به یک صادرکننده گاز است.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به نقش ترکیه در طرح های نفتی و گازی رژیم اسرائیل آینده همکاری های دو کشور در حوزه دیپلماسی انرژی چگونه خواهد بود؟

توافقات اسرائیل و قبرس مورد اعتراض دولت ترکیه بوده است و شاید به همین دلیل و برای جلب رضایت ترکیه است که دولت اسرائیل خط‌لوله جدیدی را پیشنهاد داده است که منابع گازی صادراتی اسرائیل را به  بندر سیحان ترکیه منتقل کند که از آنجا از طریق خطوط‌لوله ترکیه به اروپا (که در برنامه‌است)، به اروپا صادر شود. همچنین اسرائیلی‌ها حاضرشده‌اند که اجرای این خط‌لوله را به شرکت‌های ترک بسپارند. ترکیه علاقه دارد که به هاب گازی تبدیل شود و گاز اروپا از طریق این کشور منتقل شود اگر اسرائیل بتواند نظر ترکیه را تامین کند مشکل چندانی از ناحیه این کشور نخواهد داشت.

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: جایگاه ایران در دیپلماسی انرژی رژیم اسرائیل در منطقه چیست؟

 رژیم گذشته ایران همکاری‌های نسبتا وسیعی را با رژیم اشغالگر قدس در زمینه انرژی و خصوصا لجستیک نفت آغاز کرده بود. خط‌لوله موسوم به ایلات-اشکلون که نفت را از بندر ایلات اسرائیل در خلیج عقبه به بندر اشکلون در مدیترانه منتقل می‌کرد یک  جایگزین برای کانال سوئز بود که با سرمایه‌گذاری ایران انجام شد و منافع زیادی را برای اسرائیل بوجود می‌آورد . اما این فعالیت‌ها با وقوع انقلاب متوقف شد. اما خوب است بدانیم که یکی از اهداف دیپلماسی بین‌المللی انرژی اسرائیل این است که ایالات‌متحده‌امریکا و اروپا را تشویق به قطع وابستگی از نفت و گاز خاورمیانه و خلیج‌فارس و خصوصا ایران نماید، چون فکر می‌کند که در اینصورت اهمیت حفظ امنیت کشورهای منطقه خاورمیانه و خلیج‌فارس برای غرب کمتر خواهد شد.

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: دیپلماسی انرژی رژیم اسرائیل چه پیامدهایی بر روی منافع ملی و اقتصادی ایران خواهد داشت ؟

 

در صورتی که رژیم اشغالکر بتواند به صادر کننده گاز به اروپا تبدیل شود از نظر اقتصادی فرصت برای ورود ایران به بازار گاز اروپا محدودتر خواهد شد و از نظر سیاسی امنیت اسرائیل اهمیت بیشتری برای اروپا پیدا خواهد کرد.

 

 
Emai
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۸:۲۳
سید غلامحسین حسن‌تاش

گزارش مطالعات گازی انجام شده توسط  شرکت‌های خارجی کجاست؟

در بین سال‌های 1376 تا  1381 که مسئولیت موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی را به عهده داشتم روزهای چهارشنبه جلساتی در فتر وزیر تشکیل می‌شد که به جلسه اوپک و بازار نفت معروف بود اما به تناسب این که ذهن وزیر درگیر چه باشد همه چیز مطرح می‌شد.

در یکی از این جلسات که زمانش را دقیقا به یاد ندارم ولی فکر می کنم سال‌های 78 یا 79 باشد، آقای وزیر بحث نیاز به مطالعات بلند مدت گاز را مطرح کردند . آن روزها با سامان یافتن توسعه بعضی از فازهای پارس‌جنوبی تصور ایشان (والبته به زعم من توهم ایشان)، این بود که به زودی در کشور با زیادی گاز، یعنی بیشتر از نیاز داخلی، مواجه خواهیم بود ولذا باید بازارهای جهانی را مطالعه کنیم که به کدام  بازار بهتر است گاز صادر کنیم و باور ایشان این بود که هرچه زودتر باید به سمت صادرات گاز برویم.

قبل از منصوب شدن من به ریاست موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی و در زمان ریاست قبلی موسسه، مطالعات مفصلی تحت عنوان طرح جامع بیست ساله گاز انجام شده بود که نتایج آن چند ده جلد گزارش بود ولذا اینجانب به اتکاء آن گزراشات در جلسه گفتم که ما می‌توانیم با به روز کردن آن مطالعه، این کار را انجام دهیم اما آقای وزیر با حالت تحقیرآمیزی گفتند که این کارها کارما نیست و باید بدهیم به خارجی مطالعه کند و شاید در همین جلسه بود که با چند مساله همینگونه برخورد کردند به طوری که بنده طاقت نیاوردم و گفتم اگر این خارجی‌ها اینقدر خوب می‌فهمند و ما نمی‌فهمیم چرا جای خودمان را به آنها نمی‌دهیم!!

به هر حال مدیر برنامه‌ریزی تلفیقی شرکت ملی نفت ایران مامور شد که یک شرکت خارجی را برای این مطالعه پیدا کند و بعد از یکی دو هفته در جلسه دیگری اعلام کرد که 7 یا 9 شرکت خارجی (7 قطعی است 9 را تردید دارم)، اعلام کرده‌اند که این مطالعه را رایگان انجام می‌دهند اینها شرکت‌هائی بودند که در ایران فعال شده بودند و بدنبال قرارداد بیع‌متقابل بودن بی‌پی و شل و توتال و انی و چند شرکت دیگر. می‌شد فهمید که چرا علاقمند هستند که این کار را رایگان انجام دهند. در این مورد قدری توضیح می‌دهم:

از سوئی در ایران بیش از نود و پنج درصد انرژی مصرفی از نفت و گاز است و بیش از 85 درصد برق تولیدی هم از نیروگاه‌های گازی یا حرارتی است که در واقع انرژی اولیه هیدروکربنی را به انرژی ثانویه الکتریکی تبدیل میکنند از سوی دیگر تولید گاز دو منشاء دارد یکی گازهای همراه نفت و یکی میادین مستقل گازی همچنین میادین نفتی قدیمی و بزرگ برای حفظ سطح تولید نیاز به تزریق گاز دارند بنابراین انجام مطالعه برای برآورد عرضه و تقاضای بلند مدت داخلی گاز در ایران مستلزم دسترسی به اطلاعات تاریخی تمام شبکه انرژی کشور و تمام میادین نفت و گاز است تا بدانیم روند تقاضای نفت و گاز در کشور چگونه حرکت کرده و خواهد کرد و چه برنامه‌هائی برای نیروگاه‌سازی و گازرسانی و غیره وجود دارد و چه برنامه‌هائی برای توسعه میادین نفتی هست و چقدر نفت تولید خواهد شد و وضعیت میادین نفتی چگونه است تا مشخص شود که چه میزان گازهمراه نفت تولید خواهد شد و چه میزان تقاضای گاز برای تزریق به میادین نفتی وجود دارد و به طریق اولی مشخص شود که وضعیت مخازن گازی و برنامه‌های توسعه و روند تولید آتی آنها چه خواهد بود. بنابراین مسلما دسترسی به چنین اطلاعات گسترده‌ای برای شرکت‌هائی که می‌خواهند در ایران کار کنند بسیار ارزشمند است.

تصمیم وزیر عجیب بود و این شد که همه این شرکت‌ها را کنسرسیوم کنید که این کار را با هم انجام دهند! یعنی این اطلاعات ارزشمند در اختیار همه قرار گیرد. کنسرسیوم  مطالعاتی اگر اشتباه نکنم به محوریت شرکت شِل تشکیل شد و فردی را که اصلا نفتی نبود (و الان هم نیست) و استاد یکی از دانشگاه‌ها بود را ناظر طرح گذاشتند، البته از طریق شرکت مهندسی و ساختمان صنایع نفت (معروف به اویک) یعنی آقای ناظر حقوقش را از اویک بگیرد، کوچکترین نقشی هم به موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی که علی‌القاعده بدنه مطالعاتی صنعت نفت بود و حتی پژوهشگاه صنعت نفت ندادند که حداقل تجربه این مطالعات و نتایج آن در آنجا رسوب کند.

برنامه‌ریزی تلفیقی شرکت ملی نفت یک دوره از گزارش‌های مطالعات طرح جامع بیست ساله گاز (که قبلا اشاره کردم) را از ما گرفتند و این مجموعه که در آن اطلاعات و برنامه تولید تک تک میادین نفت و گاز و برنامه تزریق و اطلاعات روند تقاضا و مصرف انرژی در بخش‌های مختلف کشور و روند آتی آن وجود داشت را در اختیار کنسرسیوم شرکت‌های مذکور قرار دادند.

اما مساله‌ای که مهم است این است که هرگز هیچ گزارشی به صورت چاپی از مطالعه این شرکت‌ها منتشر نشد و گویا گزارش خود را تنها بصورت سی‌دی در تعداد محدود به کارفرما تحویل دادند. لذا معلوم نیست که آنچه که بعدا انجام شد مانند ارائه برنامه تولید 40 میلیون تن LNG به شورای اقتصاد که با کلی هزینه به هیچ کجا هم نرسید، یا صادرات گاز به پاکستان که آنهم با کلی هزینه هنوز بلاتکلیف است(قبلا در این موارد نوشته‌ام کلیک کنید)، بر مبنای گزارش این شرکت‌ها بوده است یا حتی به گزارشات آنها نیز توجه نشده است؟

لازم است وزارت نفت گزارش این مطالعات را در اختیار مردم و محققین قرار دهد این حق مردم است. چیزی که در اختیار 7 یا 9 شرکت خارجی قرارگرفته است علی‌القائده محرمانه هم نمی‌تواند باشد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۰۹:۴۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

خط‌لوله موسوم به جریان یا مسیر ترکی یا ترکیه (TurkStream) در واقع محور تلاقی یا پیوند استراتژی گازی دو کشور روسیه و ترکیه است. این خط‌لوله جایگزینی برای خط‌لوله موسوم به جریان‌جنوبی است. برای درک جایگاه و اهمیت مساله لازم است کمی به عقب برگردیم و همچنین لازم است بدانیم که حفظ موقعیت انحصاری در بازار گاز اروپا برای روسها از اهمیت راهبردی برخوردار است و از هیچ تلاشی برای تحقق آن فروگذار نمی‌کنند.

صادرات گاز روسیه به اروپا از دوران شوروی آغاز شد اما با فروپاشی شوروی و خصوصا جدا شدن کشور اوکراین، مشکلاتی پیدا شد. مهمترین خطوط‌لوله صادراتی گاز روسیه به اروپا از اوکراین عبور می‌کرد و اختلافات گازی و غیرگازی روسیه و اوکراین در دوران بعد از فروپاشی، موجب شد که جریان گاز صادراتی روسیه یه اروپا سه بار در سال‌های 2006،2008 و 2009، آنهم در فصل سرما قطع شود. بدنبال این مشکلات، اروپائی‌های نیازمند انرژی، تنوع بخشی به مبادی و مسیرهای تامین گاز را در دستور کار راهبردی خود قرار دادند. این راهبرد اروپا برای روس‌ها که حدود 40 درصد از کل گاز وارداتی اروپا را تامین می‌کنند و  بزرگترین سهم را از این نظر دارند، نگران کننده بود. روسها از سوئی تلاش کردند که جلوی مبادی گاز رقیب را سد کنند و از سوی دیگر تلاش داشته و دارند که مسیرهای انتقال گاز خود به اروپا را متنوع کنند و نیز یکپارچگی اروپا در مواجهه با خود را بشکنند.

از نظر مبادی تامین گاز رقیب، تحولات موسوم به بهارعربی خصوصا در شمال افریقا که موجب نا امنی این منطقه و محدود شدن سرمایه‌گزاری در آنجا شده است، نامشخص بودن رژیم حقوقی دریای خزر که مانع تحقق خط‌لوله ترانس کاسپین برای انتقال گاز ترکمنستان به اروپا شده است و تحریم‌های ناعادلانه بر علیه ایران و امتیازگیری‌های روسیه برای همکاری با برجام، هر یک به نوعی به نفع روسیه بوده است و سه جایگزین بالقوه گاز روسیه در اروپا را متوقف کرده است.

از نظر مسیرها، روسها دو مسیر خط‌لوله جدید جایگزین را تحت عنوان "جریان‌شمالی" و "جریان‌جنوبی"، پی‌گرفتند. خط‌لوله جریان شمالی در بستر دریا از مسیر خلیج فنلاند و دریای بالتیک به طول بیش از 1200 کیلومتر و با ظرفیت انتقال 55 میلیارد مترمکعب در سال با همکاری روسیه و اروپا احداث  شد و در سال 2012 به بهره‌برداری رسید. و قرار است با احداث یک یا دو خط‌لوله دیگر درکنار آن، این ظرفیت تا سال 2019 به حدود دو برابر افزایش یابد. در کنار آن روسها مذاکرات خود را برای احداث خط‌لوله جریان‌جنوبی که قرارد بود با گذر از دریای‌سیاه  وارد  بلغارستان شود و  گاز اروپای شرقی را تامین کند را پی‌گرفتند، اما در سال 2014 بدنبال  وقوع بحران "کریمه" فی‌مابین روسیه و اوکراین، اتحادیه اروپا و بلغارستان این مذاکرات را متوقف کردند و موضوع  این خط‌لوله منتفی شد. خط‌لوله جریان‌جنوبی به نوعی رقیب و یا جایگزین طرح خط‌لوله "ناباکو" بود. طرح خطلوله ناباکو قبلا توسط اروپائی‌ها به عنوان جایگزینی برای گاز روسیه ارائه شده بود و ایران نیز یکی از پتانسیل‌های تامین آن شناخته می‌شد.

بدنبال منتفی شدن جریان‌جنوبی و در جریان سفر ولادیمیرپوتین به ترکیه در دسامبر 2014، پیشنهاد خط‌لوله جریان‌ترکی ارائه شد و مورد علاقه دو طرف قرار گرفت. کشور ترکیه در حالی که خود فاقد ذخائر گاز و وارد کننده آن است، سال‌هاست که با استفاده ژئوپلتیکی از موقعیت جغرافیائی خود، راهبرد تبدیل شدن به یک مرکز یا کانون (HUB) گازی را در دستور کار خود قرار داده است. بدنبال تدوین این راهبرد، دولت ترکیه آمادگی داشته است که از هر مبدائی گاز وارد کند و خود به یک صادرکننده  (مجدد) گاز به اروپا تبدیل شود ترک‌ها علاوه‌بر واردات گاز از طریق خط‌لوله از روسیه و آذربایجان و ایران، حتی در بنادر مدیترانه‌ای خود گاز ر بصورت LNG وارد می‌کنند. همکنون حدود 60 درصد از گاز مورد نیاز ترکیه از روسیه وارد می‌شود. گاز وارداتی از روسیه عمدتا از طریق خط‌لوله موسوم به "جریان آبی" (Blue Stream) که از بستر دریای سیاه عبور می‌کند و در سال 2005 میلادی به بهره‌برداری رسیده است، منتقل می‌شود.


با این اوصاف اگر به راهبرد روسیه برای حفظ بازار اروپا و راهبرد ترکیه برای تبدیل شدن به کانون انتقال گاز به اروپا توجه شود، روشن می‌شود که مسیر خط‌لوله جریان‌ترکی این دو راهبرد را بهم پیوند زده است و قطعا ترک‌ها از منتفی شدن مسیر جریان‌جنوبی خشنود هستند. به هر حال بدنبال تشنج در روابط روسیه و ترکیه که در نوامبر سال 2015 با شلیک نظامیان ترکیه به هواپیمای نظامی روسی در مرز سوریه و سقوط هواپیمای روسی رخ داد،  مذاکرات مربوط به خط‌لوله جریان ترکی نیز تعلیق شد ولی با عذرخواهی اردوغان از روسیه و سفر وی به مسکو در اواخر ماه جولای 2016 مجددا این پروژه بر روی میز مذاکرات دو کشور بازگشت. حدود 1000 کیلومتر از این خط‌لوله در بستر دریا خواهد بود و برای انتقال سالانه  63 میلیارد مترمکعب گاز طراحی شده است.

خط‌لوله جریان ترکی از خاک روسیه وارد دریای سیاه خواهد شد و در شبه جزیره بالکان در بخش اروپائی ترکیه، وارد خاک این کشور خواهد شد و از آنجا گاز را به کشور یونان منتقل خواهد کرد. هر دو کشور تجربه همکاری گازی و احداث و مدیریت خط‌لوله دریائی در بستر دریای سیاه را دارند که کار را سهل تر خواهد کرد.

جالب است که ترکیه همزمان روابطش با رژیم اشغالگر قدس را نیز که به تیره‌گی گرائیده بود، تلطیف نموده است. رژیم مذکور نیز در حال توسعه دادن چند میدان گازی و خصوصا میدان گازی موسوم به لویاتان است و در صورت موفقیت، در آینده به صادرکننده گاز تبدیل خواهد شد، ترکیه علاقمند است که گاز این کشور را نیز انتقال دهد و قبلا مذاکراتی در این زمینه انجام شده است.

بنظر می‌رسد که ترکیه به دنبال تحولات موسوم به بهارعربی، ابتدا اغوا شد و احیای امپراطوری عثمانی را در سر می‌پروراند و بعضی منافع اقتصادی را قربانی توسعه‌طلبی سیاسی نمود، اما در ماه‌های اخیر تا حدودی به واقعیت برگشته است.

چنانچه ذکر شد به نظر می‌رسد که هر دو کشور ترکیه و روسیه به اندازه کافی به احداث این خط‌لوله علاقمند هستند اما قطعا این مساله مورد علاقه کشور ایالات‌متحده امریکا نیست. ایالات‌متحده از دیرباز  مخالف وابستگی اروپا به گاز روسیه بوده است . اصولا ترجیح امریکائی‌ها همواره این بوده است که گاز مورد نیاز اروپا بصورت LNG (گازطبیعی مایع شده)، از طریق دریا و آبراه‌هائی که تحت کنترل ایالات‌متحده است، تامین شود. خصوصا این که ایالات‌متحده با توسعه منابع گاز شیلی در حال تبدیل شدن به یک صادرکننده گازطبیعی بصورت LNG می‌باشد که از همین سال جاری میلادی آغاز شده است. نزدیکی بیش از حد ترکیه به روسیه نیز مورد علاقه امریکائی‌ها نخواهد بود بنابراین، خصوصا باید دید که روند تحولات سوریه چگونه پیش خواهد رفت، آنچه در وضعیت و شرایط  بسیار پیچیده شده سوریه می‌گذرد هنوز پتانسیل این را دارد که مواضع و موقعیت کشور ترکیه را یکبار دیگر تغییردهد.

خبر بازگشت موضوع خط‌لوله جریان ترکی بر روی میز روابط ترکیه و روسیه برای جمهوری اسلامی ایران، ترکمنستان، عراق و دیگر رقبای بالقوه روسیه در  تامین گاز اروپا نیز چندان خبر خوشایندی نیست، به هر حال بازار گاز اروپا بازار مهم و معتبر و منظمی است که مزایای ورود به آن تنها به منافع اقتصادی محدود نمی‌شود. باید دید که آیا بستر تاریک یک دریای پرتلاطم، تاب تحمل این لوله را خواهد داشت یا نه!


لینک سایت مرکز مطالعات صلح بین الملل 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۵ ، ۱۰:۴۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

صفحه نخست » ایرانخاورمیانهسر تیترعمانگزارشگفتگو

منافع تهران و مسقط در خط لوله گاز ایران عمان – گفتگو با غلامحسین حسنتاش

نگارش  در شهریور ۲۱, ۱۳۹۵ – ۱:۵۴ ق.ظ

                                                                              مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

براساس توافق سال ٢٠١٣ میان ایران و عمان، قرار است به مدت ۱۵ سال روزانه ۲۸ میلیون مترمکعب گاز طبیعی ایران با یک خط لوله از بستر خلیج فارس به عمان صادر شود که با ارزش بالای این گاز روابط اقتصادی دو کشور تقویت می شود. پس از لغو تحریم های غرب علیه ایران در ماه ژانویه، ایران و عمان تلاش های خود برای اجرایی کردن این پروژه را تجدید کردند، اما این پروژه به دلیل اختلاف نظرهای طرفین بر سر قیمت و فشارهای آمریکا بر مسقط به تاخیر افتاده است. در این بین ایران و عمان اخیرا توافق کرده اند تا مسیر و طراحی خط لوله صادرات گاز ایران به این کشور از زیر دریا را تغییر دهند تا این خط لوله از آبهای تحت کنترل امارات عبور نکند.

واژگان کلیدی: منافع تهران ، مسقط، خط لوله گاز، ایران، عمان، صادرات گازایران، چالش ، خط لوله گاز ایران عمان

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: در شرایط کنونی اهداف ایران از حضور و طرح این خطلوله چیست؟

کشور عمان سالهاست که متقاضی خرید گاز از ایران است و پس از چندین دور مذاکرات نهایتا در شهریور 92  تفاهمنامه ای در این زمینه یعنی برای صادارت گاز ایران به عمان بین دو کشور امضاء شده است و در سند چارچوب همکاری‌های مشترک در اسفندماه ۱۳۹۲ در خلال سفر رئیس جمهوری به کشور عمان نیز بر آن تاکید شده است. طبیعتا انتقال این گاز نیاز به خط لوله دارد که از بستر خلیج فارس و دریای عمان عبور خواهد کرد تا گاز ایران را به عمان برساند.ایران با تکمیل فازهای بیشتری از میدان گازی  پارس جنوبی گاز مازاد برای صادرات خواهد داشت و کشور عمان می تواند یکی از مقاصد خوب صادراتی گاز ایران باشد چراکه هم منافع اقتصادی دارد و هم به تحکیم روابط دو کشور کمک می کند.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: این خط لوله ذخایر گازی عظیم ایران را به مصرف کنندگان عمانی و مراکز تولید ال ان جی در این کشور متصل خواهد کرد تا گاز ایران از این طریق مجددا به کشورهای دیگر صادر شود.در شرایط کنونی نگاه عمان به خط ایران عمان چیست؟

با توجه به نیازی که عمان به گاز دارد و تفاهماتی که صورت گرفته است طبعا نگاه طرف عمانی مثبت است. عمان کشور صادرکننده گاز از طریق مایع سازی بصورت LNG است و از سال ها پیش تاسیسات LNG به ظرفیتی حدود 10.5 میلیون تن در سال در عمان نصب شده است اما پس از مدتی تولید داخلی گاز این کشور کاهش یافته است ولذا ظرفیت مایع سازی و تولید LNG این کشور بلااستفاده مانده است. در سال 2014 حدود 25 درصد ظرفیت مایع سازی عمان خالی بوده است این در شرایطی است که از چند سال پیش عمان مقداری گاز را هم از طریق خط لوله  موسوم به دلفین از قطر وارد می کند.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: قرار است به جای یک مسیر کم عمق تر در حدود 300 متری سطح دریا در طرح اولیه ، این خط لوله از 1000 متری سطح آب عبور کند.با توجه به وضعیت کنونی، چه چالشهایی فراروی ساخت این خط لوله وجود دارد؟

به هر حال با توجه به دریائی بودن مسیر، احداث خط لوله از نطر فنی نسبت به خشکی هم دشوارتر و هم پر هزینه تر است، اما مسافت چندان طولانی نیست و حدود 180 کیلومتر است و اگر قرارداد مبادله گاز بین دوکشور محکم باشد، ممکن است سرمایه گذارانی برای آن پیدا شود که خط لوله را احداث کنند و از حق ترانزیت آن بازگشت سرمایه کنند. اما فکر نمی کنم در شرایط بعد از برجام مشکل سیاسی خاصی وجود داشته باشد.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: رویکرد و نگاه بازیگران عربی و غربی به خط لوله چیست؟

در بین غربیها فکر نمی کنم که مخالفت خاصی وجود داشته باشد خصوصا که بعضی از شرکتهای غربی در پروژههای LNG  قطر سهامدار هستند و بدشان نمی آید که با تامین این گاز از ظرفیت کامل این مجتمع ها استفاده شود. اما در بین کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس عمان از دیرباز روابط متفاوتی با ایران دارد و خصوصا در شرایط فعلی احتمالا دیگر اعضاء این شورا از این همکاری خشنود نیستند و ممکن است عمان از این جهت تحت فشار باشد.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: منافع ایران در شرایط کنونی در قبال خطلوله ایران عمان و آینده آن چه خواهد بود؟ و به نگاه شما ایران باید چه رویکردی در قبال این خط لوله در آینده در پیش بگیرد؟

همانطور که عرض کردم این خط لوله و صادرات گاز به عمان به نفع ایران است، من در گذشته دو پیشنهاد در این مورد ارائه داده ام که یکی از آن دو در شرایط فعلی به دلیل وضع روابط ایران با سایر کشورهای جنوب خلیج فارس چندان قابل تحقق نیست و آن این بوده است که ایران وارد مذاکرات چهارجانبه با قطر و امارات و عمان شود و به خط لوله دلفین وصل شود و یک لوپ بوجود آید. اما پیشنهاد دیگر من این بوده است که با توجه به این که عمان گاز را عمدتا برای تبدیل به LNG برای صادرات میخواهد، ایران قرارداد تبدیل گاز به LNG با عمان امضاء کند یعنی گاز بدهد و معادل آن LNG بگیرد و خودش صادر کند و هزینه تبدیل آن را به عمان بدهد و از این طریق وارد بازار LNG شود، البته این نیازمند مطالعه و بررسی اقتصادی است و ممکن است شرکای عمان راضی نباشند، ولی می تواند فرصتی برای ورود زودرس ایران به بازار  جهانی LNG باشد.

در هر حال من فکر میکنم ایران باید این مساله را در چارچوب یک همکاری وسیع تر منطقه ای بررسی کند که اگر  در آینده بسترهای سیاسی فراهم شد گسترش یابد.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: چشم انداز آینده خط لوله با چه سناریوهایی روبرو است؟

من فکر میکنم این خطلوله به امید خدا اجرا خواهد شد. شاید مهمترین مانعی که بتواند وجود داشته باشد مساله تشدید احتمالی تنش میان جمهوری اسلامی ایران و سایر اعضاء شورای همکاری خلیج فارس باشد.




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۰۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

جایگاه ایران در دیپلماسی انرژی ترکمنستان گفتگو با سید غلامحسین حسنتاش

نگارش  در خرداد ۶, ۱۳۹۵ – ۱۲:۰۰ ق.ظ

مرکز بین المللی مطالعات صلح- IPSC

بهره گیری از دیپلماسی انرژی، جدا از افزایش توانایی در عرصه منطقه‌ای و بین المللیزمینه لازم برای کاهش محدودیتهای بین‌المللی علیه هر کشوری را فراهم میسازد و به افزایش قدرت ملی کشور کمک شایانی میکند. در این حال با توجه به وجود ذخایر گاز در ترکمنستان و افزایش برداشت ها و همچنین رویکرد دیپلماسی انرژی این کشور برای بررسی نقش گاز در آینده سیاسی دیپلماسی انرژی آن در جهان و تاثیرات گوناگون امنیتی اقتصادی وسیاسی آن بر سیاست خارجی ترکمنستان و منافع ملی ایران به سراغ گفتگویی با سید غلامحسین حسنتاش رفته ایم:

واژگان کلیدیاستراتژی گازی، دیپلماسی انرژی، نقش، ترکمنستان، منافع ملی ایران ، اوپک، میدان های مشترک

مرکز بین المللی مطالعات صلحمهمترین اهداف دیپلماسی انرژی ترکمنستان در سالهای اخیر را چگونه مورد بررسی قرار می دهید؟

قبل از هر چیز از لطف شما تشکر می‌کنم . اما شاید تعریف من از دیپلماسی انرژی با تعریف شما تفاوت داشته باشد . من فکر می‌کنم دیپلماسی ابزاری برای تحقق استراتژی‌ها و اهداف است یعنی یک کشور باید ابتدا استراتژی ها کلان انرژی‌اش روشن باشد و بعد مساعی دیپلماتیک را در جهت تحقق آن بکارگیرد. بنابراین هدف دیپلماسی انرژی یک کشور علی‌القاعده تحقق اهداف و استراتژی‌های انرژی آن کشور از طریق تعامل و مذاکره و تاثیرگذاری بر دیگر کشورها یا محافل بین‌المللی ذیربط یا شرکت‌های سرمایه‌گذار خارجی و امثال آن است. ترکمنستان کشوری دارای ذخائر عظیم‌گازی است ولی البته فاقد ذخائر نفتی و ذخائر ذغال‌سنگ قابل توجه است. ذخائر گازی ترکمنستان در سال 2014 حدود 9.5 درصد کل ذخائر گازی متعارف جهان بوده و این کشور از این نظر در رتبه چهارم بعد از ایران و روسیه و قطر قرار دارد. ترکمنستان در سال‌های اخیر سعی کرده است که تا حد ممکن ذخائر گازی خود را توسعه دهد و هم نیاز انرژی خود را و هم نیازهای ارزی خود را از این طریق تامین نماید. حدود 80 درصد از نیاز انرژی داخلی ترکمنستان از گازطبیعی تامین می‌شود و از این جهت در کنار قطر وضعیت منحصر بفردی برخوردارند.

مرکز بین المللی مطالعات صلحدر عرصه گازی دیپلماسی انرژی ترکمنستان چه رویکردهایی در نگاه به صادرات دارد؟

ترکمنستان بعد از جدائی از شوروی درآمد ارزی خود را بر صادرات گاز استوار کرده است و سهم درآمد صادرات گاز در کل درآمد ارزی این کشور بیش از 80 درصد برآورد می‌شود. ترکمنستان یک کشور به‌اصطلاح بسته در خاک است یعنی به آبهای بین‌المللی دسترسی ندارد و به همین دلیل علیرغم ذخائر قابل توجه گازی هنوز نتوانسته است نقش چندان مهمی را در بازارهای انرژی جهان بازی کند. این کشور در تلاش بوده است مسیرهای صادراتی خود را متنوع کند تا صادرات گازش از انحصار روسها خارج شود. ترکمنستان در سال 2014 حدود 41.6 میلیارد مترمکعب گاز را از طریق خط لوله صادر کرده است که مقادیر عمده آن 9 میلیارد متر مکعب به روسیه 6.5 میلیارد به ایران و 25.5 مترمکعب به چین بوده است. صادرات به چین قرار است تا حدود 40یا 50 میلیرد مترمکعب در سال افزایش یابد. اما در مورد این‌که ترکمنستان بتواند به سطحی از تولید برسد که همه تعهداتش را انجام دهد، تردید‌هائی وجود دارد.

مرکز بین المللی مطالعات صلحجایگاه ایران در دیپلماسی انرژی ترکمنستان و موقعیت استراتژیک ایران در منطقه چیست؟

ترکمنستان در بعضی بازارهای نیازمند گاز، رقیب ایران محسوب می‌شود. دو مسیر برای صادرات ترکمنستان مطرح بوده است که به نوعی در رقابت با ایران است یکی خط‌لوله موسوم به تاپی (TAPI) که گاز ترکمنستان را از طریق افغانستان به پاکستان و هندخواهد برد و دیگری خط‌لوله موسوم به ترانس‌کاسپین که در صورت تحقق، گاز را از بستر دریای خزر به جمهوری آذربایجان و از آنجا به ترکیه و نهایتا اروپا منتقل خواهد کرداما هر دوی این مسیرها با مشکلاتی مواجه هستندتاپی عمدتا با مشکل ناامنی افغانستانروبروست و ترانس‌کاسپین با مشکل نا مشخص بودن رژیم حقوقی دریای خزر و مخالفت روس‌ها روبروستروس‌ها اصرار دارند که بازار گاز اروپا را در انحصار خود نگه دارند و این انحصار را اهرم سیاست خارجی خود می‌دانند و با هر رقیبی مخالفت و در مسیر متنوع شدن مبادی تامین گاز اروپا کارشکنی می‌کننداما ایران و ترکمنستان در کنار رقابت در بعضی بازرها پتانسیل همکاری‌ هم دارندترکمنستان بدلیل عدم دسترسی به آبهای آزاد اگر بخواهد وارد صادرات گاز بصورت LNG ، که آلترناتیو خط‌لوله است و بازارش در حال گسترش است، بشودراهی جز ایران و روسیه نخواهد داشت و از آنجا که بدلایل تاریخی و مشخص تمایلی به مسیر روسیه نداردلذا ایران این پتانسیل را دارد گاز ترکمنستان را به سواحل دریای عمان منتقل کند که در آنجا مایع ‌سازی شودالبته خیلی بهتر از آن سواپ است یعنی با توجه به شبکه وسیع ایران، اصولا نیازی به انتقال مستقیم گاز نیست و ایران می‌تواند گاز ترکمنستان را بگیرد و معدل آن را در هرجای دیگری تحویل دهد که حالا یا مایع‌سازی شود و یا از طریق خط‌لوله به کشورهای دیگر تحویل شود.

مرکز بین المللی مطالعات صلحدیپلماسی انرژی ترکمنستان چه پیامدهایی بر روی منافع ملی و اقتصادی ایران داشته است ؟

ایران و ترکمنستان علیرغم این‌که در بعضی بازارها رقیب محسوب می‌شوند، رقابتشان منفی نبوده است و روابط خوبی با یکدیگر دارند و پتانسیل روابط بهتر را هم دارنددر شرایط تحریم‌های ظالمانه تحمیل شده بر کشور و خصوصا فضای بسیار منفی بین‌المللی که به دلیل تحریم‌ها و عملکرد منفی دولت گذشته در سیاست خارجی کشور بوجود آمده بود، توسعه همکاری‌ با این ترکمنستان ممکن به نظر نمی‌رسیداینک به همت دولت و دستگاه سیاست‌خارجی، آن شرایط تغییر کرده است و توطئه ایران‌هراسی خنثی شده و آن تصویر منفی از ایران تا حدودی درحال از بین رفتن است لذا بنظر من باید برخورد فعال‌تری را در این زمینه آغاز کرددر شرایط تاریک مورد اشاره در سیاست خارجی ایران، ممکن بود بسیاری از اقدامات ترکمنستان در رقابت منفی با ایران به‌نظر برسد و تصور شود که قدرت‌های جهانی هم در همین جهت از این اقدامات حمایت می‌کننداما در فضای جدید،  همکاری دو کشور می‌تواند در مقابل سایر رقبا، سینرژی مثبت ایجاد کند و حتی ممکن است مورد حمایت کشورهای با نفوذ غربی نیز قرار گیرد.

ایران در ردیف اول و ترکمنستان در ردیف چهارم از نظر ذخائر گازی جهان قرار دارد و این دو کشور در مجموع 27.5 درصد از ذخائر گازی جهان را در خود جای داده‌اندنزدیک بیست سال از انعقاد قرارداد  گازی بین دو کشور می‌گذرد و 18 سال است ایران از ترکمنستان گاز وارد می‌کندایران با کشور پاکستان قرارداد صادرات گاز منعقد کرده است و با کشور هندوستان نیز سال‌هاست که در حال مذاکره برای صادرات گاز است و با افغانستان نیز در همه زمینه‌ها و از جمله تامین انرژی مورد نیاز این کشور، روابط خوبی داردبنابراین ایران نیز می‌تواند متقاضی پیوستن به تاپی شود و مذاکراتی را با هر چهار کشور و خصوصا با ترکمنستان در این زمنیه آغاز نمایدمتصل شدن خطوط‌لوله گاز پنج کشور می‌تواند قدرت مانور عملیات نقل و انتقال گاز را بالا ببرد و سطح امنیت تامین گاز سه کشور واردکننده را  ارتقاء دهد و در عین حال سطح همکاری‌های چندجانبه و روابط سیاسی پنج‌ کشور ذینفع را تقویت کنداین همکاری می‌تواند در بلند مدت زمینه‌ساز یک لوپ یا اتصال گازی در سطح قاره آسیا باشد که بعضی کشورهای دیگر و خصوصا چین را نیز پوشش دهدضریب امنیت انرژی چین هم از این طریق بالا خواهد رفت و احتمالا حمایت خواهند کرد.

در مورد اروپا نیز اتحادیه اروپا از دیرباز در تلاش متنوع‌سازی مبادی تامین گاز خود است و ذخائر گاز ایران و ترکمنستان به همین منظور همیشه مورد توجه این اتحادیه بوده است.مسیر ایران یکی از بهترین مسیرهای انتقال و حتی سوآپ گاز ترکمنستان به اروپاست.همان‌طور که اشاره شد صادرات گاز هر دو کشور به اروپا با موانع و احیانا کارشکنی‌های دیگری هم روبروست که می‌تواند با مشارکت و حتی ورود مشترک دو کشور به مذاکره با اروپا تسهیل شودزمینه‌های همکاری به حدی است که می‌توان یک اتحاد راهبردی در زمینه همکاری‌های گازی را بین دو کشور پیشنهاد نمود که حتی صرف پیگیری آن فرصت‌هائی را هم برای دستگاه دیپلماسی و هم بخش انرژی کشور فراهم می‌کند.

مرکز بین المللی مطالعات صلحدیپلماسی انرژی ترکمنستان در رابطه با کشورهای صادرکننده گاز را چگونه مورد ارزیابی قرار می دهید؟

ترکمنستان در این رابطه چندان فعال نیست، این کشور به عضویت مجمع‌کشورهای صادرکننده گاز(GECF) در نیامده است و حتی عضو اتحایه بین‌المللی گاز (IGU) که بیشتر جنبه فنی و تکنیکی دارد هم نیستبنظر من ترکمنستان با توجه به موقعیت جغرافیائی و پیشینه تاریخی و روابطی که باروسیه دارد، سعی می‌کند آهسته حرکت کند و حساسیت روسیه را تحریک نکندالبته بدلیل این‌که بازار‌های گاز، منطقه‌ای هستند و بازار گاز مانند بازار نفت هنوز یکپارچه و جهانی نشده است، عضویت در مجمع مذکور چندان خاصیتی هم ندارد، بنابراین شاید به هزینه‌اش برای ترکمنستان نیارزد.

مرکز بین المللی مطالعات صلحدیپلماسی انرژی ترکمنستان چه پیامدهایی بر آینده بازارهای انرژی در جهان و قیمت آنها خواهد داشت ؟

ترکمنستان بدلیل این‌که منابع عمده انرژی‌اش به گازطبیعی محدود می‌شود و نیز کشور بسته است، بیشتر نقش منطقه‌ای دارد و در باره نقشش در بازار جهانی انرژی نباید دچار اغراق شدترکمنستان عمدتا وارد یک رابطه استراتژیک اقتصادی و تجاری مبتنی بر گاز با چین شده است که نوعی امنیت را هم در سطح منطقه برای این کشور ایجاد می‌کنددر مورد قیمت هم در هرحال هرچقدر منابع بیشتری عرضه شود بازار رقابتی‌تر و قیمت‌ها متعادل‌تر (البته به نفع واردکنندگانخواهد بود.


مطالب مرتبط:

  1.   اهداف دیپلماسی انرژی عربستان – گفتگو با سید غلامحسین حسنتاش مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC بهره گیری از دیپلماسی انرژی، جدا از افزایش توانایی در عرصه منطقه ای و بین المللی زمینه لازم برای کاهش محدودیتهای بین المللی علیه هر کشوری را فراهم میسازد و به ......
  2. رفع تحریم ها و موانع روابط گازی ایران و اتحادیه اروپا – گفتگو با غلامحسین حسنتاش مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC   در ماه های اخیر جدا از افزایش روابط ایران با اعضای اروپایی موضوع همکاری های گازی پس از رفع تحریم های ایران مد نظر بوده است. در همین راستا ......
  3. جایگاه و منافع ایران در آینده دیپلماسی انرژی امریکا -گفتگو با سید غلامحسین حسنتاش مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC بهره گیری از دیپلماسی انرژی، جدا از افزایش توانایی در عرصه منطقه ای و بین المللی  زمینه لازم برای کاهش محدودیتهای بین المللی علیه هر کشوری را فراهم میسازد و به ......
  4. اهداف دیپلماسی انرژی امریکا و آینده بازارهای انرژی جهان -گفتگو با سید غلامحسین حسنتاش مرکز بین المللی مطالعات صلح- IPSC بهره گیری از دیپلماسی انرژی، جدا از افزایش توانایی در عرصه منطقه ای و بین المللی  زمینه لازم برای کاهش محدودیتهای بین المللی علیه هر کشوری را فراهم میسازد و ......
  5. بازیگران اوپک ، حال و آینده – گفتگو با سید غلامحسین حسن تاش – کارشناس انرژی و رئیس پیشین موسسه مطالعات بین المللی انرژی فرزاد رمضانی بونش مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC   مقدمه: یکصدو پنجاه ونهمین اجلاس اوپک در هجدهم خردادماه سال جاری  در شهر وین کشور  اتریش در اوضاع و احوالی ویژه برگزار شد و به ......

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۲۶
سید غلامحسین حسن‌تاش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۱۱
سید غلامحسین حسن‌تاش

در سال 1381 دبیر وقت شورای اقتصاد کتبا از اینجانب درخواست نمود که نسبت به طرح های LNG  پیشنهاد شده توسط وزارت نفت، اظهار نظر نمایم . در آن زمان وزارت نفت  اخذ مجوز احداث  چهار مجتمع LNG به ظرفیت کل  36 تا 40 میلیون تن در سال را از شورای اقتصاد درخواست نموده بود . از نامه دبیر شورای اقتصاد متعجب شده بودم چراکه قبلا چنین روالی وجود نداشت که از یک کارشناس مستقل استعلام کنند و از من هم هیچ‌ وقت نظری خواسته نشده بود، ابتدا نمی‌خواستم پاسخ دهم از دو نفر مختلف که در شورای اقتصاد حضور داشتند مساله را جویا شدم گفتند "که وزیر وقت که این ‌را آورده بود به جناب آقای خاتمی رئیس‌جمهور گفته بوده است که همه کارهای ما در وزارت نفت مخالفینی دارد که جوسازی می‌کنند و از جمله پروژه‌های LNG  هم مخالفینی دارد، آقای خاتمی پرسیده بودند که مثلا چه کسی مخالف است و وزیر گفته بود مثلا همین حسن‌تاش که در همه موارد مخالف خوانی می‌کند. آقای خاتمی که بنده را از مجلس اول می‌شناختند (در آن زمان کارمند مجلس و دبیر اداری کمیسیون خارجه بودم که ایشان مدتی رئیس آن کمیسیون بودند) و به من لطف دارند، گفته بودند فلانی آدم بدی نیست و از دبیر شورا خواسته بودند از من نظرخواهی کند"  لذا  در پاسخ  دبیرخانه شورای اقتصاد ، گزارشی را تهیه نمودم که بعدا با اندک تغییراتی به مقاله حاضر تبدیل شد و در شماره  42 ماهنامه اقتصاد انرژی در آبان ماه 1381  به چاپ رسید ، البته اینک وضعیت بازار LNG  نسبت به زمان نگارش مقاله مذکور تفاوت قابل توجهی کرده است اما با گذشت 14  سال  از انتشار مقاله مذکور و با بررسی وضعیت امروز پروژه‌های LNG   ایران میتوان نسبت به روائی مطالب مذکور در این مقاله قضاوت بهتری نمود. هنوز به دلایلی که خواهید خواند هیچ LNGای در کار نیست اما خدا می‌داند در شرکت ایران ال‌ان جی  و احیانا شرکت صاردات گاز چقدر هزینه شده است و چند سال است یک عده در یک شرکت که هنوز هیچ کار و ماموریتی ندارد نشسته‌اند و حقوق می‌گیرند و هزینه می‌کنند.

 

متن مقاله مذکور را از اینجا دانلود کنید.  

 

 

دریافت

 

نسخه منتی

 

مقدمه

در جلسات اخیر شورای اقتصاد، موضوع اجرای چهار طرح مایع‌سازی گاز طبیعی (تولید LNG) به ظرفیت هر کدام، بین 8 تا 10 میلیون تن در سال مطرح گردیده است. در رابطه با طرح‌های مذکور نکات و ابهاماتی وجود دارد که پس از ذکر مقدمه‌ای کوتاه، به صورت فهرست‌وار بیان خواهد شد. مایع‌سازی گاز طبیعی یا تبدیل گاز طبیعی به LNG یکی از طرق صادرات گاز طبیعی است. در حال حاضر و با تکنولوژی‌های موجود دنیا، دو طریقه متداول برای انتقال گاز طبیعی به مسافت دور دست وجود دارد که یکی از آنها روش حمل از طریق خط لوله و دیگری از طریق مایع‌سازی گاز طبیعی است. در روش اخیر در دمای کمتر از 160 درجه سانتی‌گراد زیر صفر حجم گاز طبیعی به یک ششصدم تقلیل می‌یابد و در این شرایط بدون آنکه مشخصات شیمیایی آن تغییر کند به مایع تبدیل می‌گردد. این مایع با کشتی‌های مخصوصی که بتواند این میزان برودت را در طول مسیر حفظ کنند به مقصد حمل می‌شود و در آنجا (به وسیله فرآیند مربوطه) مجدداً به حالت طبیعی برمی‌گردد.

مایع‌سازی گاز طبیعی و انتقال آن با کشتی و بازگرداندن مجدد آن به حالت اولیه، فرآیندی پرهزینه است و لذا این روش انتقال برای مسافت‌های نزدیک و در جایی که امکان احداث خط لوله به سادگی وجود داشته باشد مقرون به صرفه نیست. اما در مسافت‌های طولانی و در جایی که انتقال گاز طبیعی مستلزم احداث خطوط لوله پرهزینه در بستر دریاها و اقیانوس‌ها است، مایع‌سازی گازطبیعی می‌تواند مقرون به صرفه باشد. طبعاَ حوزه وضعیت مسیر احداث خط لوله متفاوت است، اما اینک اتفاق نظر وجود دارد که در مسافت‌های بیش از سه تا چهار هزار کیلومتر، اقتصاد مایع‌سازی نسبت به انتقال از طریق خط لوله ترجیح پیدا می‌کند. البته توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که هزینه‌های احداث خط لوله که متکی بر فنآوری پیچیده و خاصی نمی‌باشد، متناسب با تورم جهانی در حال افزایش است اما توسعه فنآوری به تدریج هزینه‌های تولید LNG می‌کاهد.

 

ملاحظاتی درباره طرح‌های LNG

کشور ما صاحب دومین ذخایر گازی دنیاست و لذا تمامی تکنولوژی‌های مربوط به گاز طبیعی برای ما از اهمیت برخوردار است. با افزایش روند مصرف گاز در جهان ما قطعاَ در آینده جزو عمده‌ترین صادرکنندگان گاز در جهان خواهیم بود و به همین دلیل نگارنده حداقل در دو مورد از نوشته‌های خود در سرمقاله‌های گذشته مجله اقتصاد انرژی تأکید نموده است که وارد شدن به بازارهای صادراتی گاز طبیعی، حتی برای ما امری استراتژیک 1 است. استراتژیک دانستن این مسأله با این فرض بوده است که: ورود ما به بازارهای گاز تا سال‌ها با محدودیت مواجه خواهد بود و به دلیل محدودیت بازارهای صادراتی هنوز با زمان مناسب برای ورود گسترده اقتصادی به بازار جهانی گاز فاصله داریم، اما به دلیل ابعاد ذخایر گاز در کشور، نباید منتظر روزی باشیم که بازار به سراغ ما بیاید بلکه باید برای آشنایی با این بازار و مسائل آن، به صورت محدود وارد این بازار شویم. اما حجم پروژه‌های مایع‌سازی که اینک مطرح گردیده است بسیار فراتر از چنین حضوری است و در این رابطه نکات زیر قابل طرح است:

1- اغلب پیش بینی‌های انجام شده و از جمله مطالعه‌ای که چندی پیش به وسیله شرکت انگلیسی "وود مکنزی" برای ارائه به دومین اجلاس وزرای کشورهای صادرکننده گاز در الجزایر انجام شده، نشان می‌دهد که به طور کلی بازار جهانی گاز طبیعی (با تداوم روندهای جاری) حدال تا حدود سال 2010 میلادی با عرضه روبه‌رو بوده و حتی تا حدود سال 2015 نیز با کمبود مواجه نخواهد بود، اما پس از آن تدریجاَ با کمبود مواجه خواهد شد، بنابراین در حال حاضر بازار گاز، بازار خریدار و مصرف‌کننده است و البته مصرف‌کنندگان نیز به تنوع مبادی عرضه و وجود اضافه ظرفیت و رقابتی کردن بازار علاقه مند هستند. ورود به بازار در چنین شرایطی باید محتاطانه باشد و مدیریت زمان ایجاب می‌کند که ورود گسترده تجاری و اقتصادی در این بازار در زمان مناسب صورت پذیرد.

2- بازار جهانی LNG در سال 2001 در حدود 143 میلیون تن بوده است و هم اکنون در حدود 30 میلیون تن ظرفیت جدید توسط چندین کشور در حال ساخت و معادل همین رقم نیز در جریان مذاکره و طراحی و غیره می‌باشد. پروژه‌های مورد اشاره عمدتاَ پروژه‌های توسعه‌ای می‌باشند و سال هدف آنها نیز غالباَ سال 2006 است. برای کشورهایی که از گذشته بر روی LNG سرمایه‌گذاری نموده و هزینه‌های زیرساختی (مانند احداث موج شکن‌های مناسب و تأسیسات بارگیری) را به انجام رسانده‌اند، احداث واحدهای جدید توسعه‌ای بسیار ارزان‌تر تمام می‌شود. علاوه بر پروژه‌های فوق‌الذکر تعداد زیادی از پروژه‌های جدید نیز در دست بررسی و مطالعه هستند، در چنین شرایطی تعریف شدن همزمان چهار پروژه به میزان 35 تا 40 میلیون تن در سال توسط یک کشور، می‌تواند به تخریب بازار به نفع مصرف‌کنندگان LNG کمک کند. بعید است که این حجم تولید در بازار با قیمت‌های مناسب قابل جذب باشد. در این صورت ممکن است شرکت‌های سرمایه‌گذاری خارجی حاضر به همکاری جدی نبوده و یا تحت شرایطی حاضر به همکاری باشند که تمامی ریسک بازار را به عهده کارفرما قرار دهند. اگر قرار باشد که این شرکت‌ها مسؤولیت بازاریابی کل تولید را به عهده گیرند در این صورت با توجه به شرایطی که گفته شد، ممکن است کار را جدی نگرفته و دفع‌الوقت نمایند و درواقع این بلند پروازی، خود مانع پیشرفت کار و تحقق سریع تولید LNG در کشور خواهد شد. تاریخچه صنعت مایع‌سازی نیز نشان دهنده این واقعیت است که اجرای همزمان این میزان پروژه تقریباَ بی‌سابقه است و تولیدکنندگان LNG معمولا به تدریج ظرفیت‌های خود را توسعه داده‌اند.

3- باید توجه داشت که قیمت‌های جهانی گاز و LNG تابعی از قیمت‌های جهانی نفت‌خام هستند و درصورتی که قیمت‌های جهانی نفت کاهش یابد ممکن است وضعیت اقتصادی طرح‌های LNG نیز تغییر کند و لذا این طرح‌ها باید در قیمت‌های متوسط نفت‌خام نیز توجیه پذیر باشند.

در حال حاضر (با توجه به قیمت‌های نسبتاَ بالای نفت‌خام) پروژه‌های LNG در شرایطی اقتصادی هستند که قیمت گاز برای آنها در حدود حداقل 50 تا حداکثر 80 سنت به ازای هر میلیون BTU (ارزش حرارتی) در نظر گرفته شود که مبلغ بسیار ناچیزی است. در مورد ایران نیز بعضی مطالعات انجام شده نشان می‌دهد که تنها در صورتی که قیمت گاز بسیار کمتر از حداقل مذکور باشد سرمایه‌گذاری بر روی تولید LNG، آن هم فقط برای صدور به بعضی مقاصد در آسیا (و نه اروپا) اقتصادی خواهد بود.

ضمناَ بررسی‌های اولیه نشان می‌دهد که در شرایط رقابتی موجود و با توجه به هزینه بالای حمل، صادرات LNG ایران تنها به مقصد هندوستان (البته آن هم به ساحل غربی این کشور) نسبت به بقیه رقبا ترجیح نسبی دارد، اما متأسفانه طرف‌های هندی از اعتبار کافی برخوردار نیستند و پیش فروش LNG به این کشور باید ضمانت‌های محکمی داشته باشد که بعداَ اقتصاد طرح را دچار مشکل نکند. بنابراین مقایسه اقتصادی میان سایر راهکارهای استفاده از گاز در مقایسه با صدور آن به روش LNG باید به طور جدی مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد.

4- از نظر فنآوری: در حال حاضر پنج متد ثبت شده (Patent) برای مایع‌سازی گاز وجود دارد که سه تای آنها امریکایی است. کلیه واحدهای عملیاتی موجود LNG در دنیا بر اساس متد امریکایی و شاید بیش از 70 درصد از ظرفیت‌های موجود بر اساس یکی از این سه متد (متد APCI ) طراحی شده‌اند. دو متد اروپایی (DMR, Linde) هنوز در هیچ کجا عملیاتی نشده و امتحان خود را پس نداده‌اند. بنابراین در جایی که امکان استفاده از تکنولوژی امریکایی وجود ندارد باید ریسک تکنولوژی را به حداقل رساند. علاوه بر این کشوری که فرصت بسیار مهم عملیاتی شدن را برای متدهای کشورهای اروپایی فراهم می‌آورد، باید توجه داشته باشد که پاداش آن را دریافت کند.

5- در اجرای پروژه‌های مایع‌سازی گاز طبیعی، توانایی‌های زیرساختی نیز باید مورد توجه قرار گیرد. به خوبی به خاطر دارم که در جریان امکان بازدیدی که در سال 1366 از تأسیسات LNG کشور الجزایر واقع در بندر "ارزو" این کشور فراهم شد به مقامات و مسؤولین وقت توصیه کردم که: "این صنعت، صنعت مورد نیاز آینده کشور است و حال که در دوران جنگ امکان توسعه ظرفیت‌های گاز و احداث واحدهای مایع‌سازی فراهم نیست، خوب و لازم است که نیروهایی را اعزام نماییم که با جنبه‌های فنی، اقتصادی و تجاری آن آشنا شوند و به تدریج هسته‌های تخصصی در این زمینه شکل گیرد". در هر حال متأسفانه هنوز در این بخش بسیار کم تجربه و ضعیف هستیم. بدون شک تحقق مسائلی چون انجام مطالعات جامع و دقیق فنی و اقتصادی، شناخت و پیش بینی بازار و بازاریابی، توفیق در مذاکره و چانه زنی جهت انعقاد قراردادهای جامع و دقیقی که منافع ملی را محقق نماید، نظارت قوی بر اجرای قراردادها، انتقال تکنولوژی و ... مستلزم فراهم بودن زیرساخت‌های لازم و به ویژه در اختیار بودن نیروی انسانی مجرب، و وجود یک سازمان قوی و کارآمد است. در غیر این صورت حجم کار باید متناسب با بضاعت موجود تعدیل شود و به تدریج توسعه یابد.

6- انتخاب شرکت‌های سرمایه‌گذار  و همکار در این پروژه‌ها نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. مثلا شرکت رقیبی که خود تولیدکننده LNG است و طرح‌های توسعه ظرفیت‌های خود را نیز در دست اجرا دارد و هنوز موفق به بازاریابی کل تولید آتی خود نگردیده است، ممکن است با مقاصد دیگری وارد به همکاری شود و یا بر روی رفتار شرکتی که در طرح‌های رقیب حضور دارد و می‌خواهد انحصار بازارهای منطقه‌ای را برای خود حفظ کند باید هوشیار و حساس بود. اعطاء انحصار به این شرکت‌ها، فرصت‌های بعدی را در شرایط رونق بازار را از ما سلب خواهد نمود.

7- بازار ژاپن مهم ترین بازار "گاز طبیعی مایع شده" جهان است که باید مورد عنایت خاص قرار گیرد، در سال 2001 میلادی بیش از 50 درصد از کل واردات LNG جهان تنها مربوط به این کشور بوده است. دورتادور این کشور بیش از 23 ترمینال دریافت LNG و تبدیل مجدد آن به حالت اولیه گاز وجود دارد و ترمینال‌های جدیدی نیز در حال ساخت است. در این کشور عمدتاَ شرکت‌های تولید برق، مصرف کننده این محصول هستند و لذا اغلب تولیدکنندگان جهان تلاش می‌کنند که شرکت‌های ژاپنی و یا در هر حال مصرف کنندگان نهایی را در پروژه‌های خود (ولو به میزان کم) سهیم نمایند.

 

 

 

نتیجه گیر ی و جمع‌بندی

با کنار هم قرار دادن دو موضوع استراتژیک بودن ورود به صنعت و تجارت LNG برای کشور ما (که در مقدمه بحث به آن اشاره شد) و محدودیت‌های و ملاحظاتی که مورد توجه قرار گرفت، می‌توان به این جمع‌بندی رسید که میزان پروژه‌های تعریف شده بلند پروازانه است و ورود ما به این صنعت باید محتاطانه، متعادل و تدریجی و توسعه‌ای باشد. به نظر می‌رسد که پیشنهادات ارائه شده هنوز به پشتوانه مطالعاتی دقیق‌تر و جامع تری نیاز دارد و بدون شک هرگونه تصمیم گیری نهایی باید مبتنی بر چنین مطالعاتی باشد. اما شاید بتوان توصیه کرد که در این مرحله تصمیم گیری در مورد اجرای یک پروژه مایع‌سازی با حجم 8 تا 9 میلیون تن (در سال) شامل دو واحد 4 تا 5/4 میلیون تنی (اندازه اقتصادی واحدهای مایع‌سازی در این حدود است) قابل اتخاذ می‌باشد، آن هم به صورتی که تأسیسات زیرساختی و غیرمکانیکی در حد کل تولید مورد اشاره در نظر گرفته شود اما دو واحد (Train) مورد نظر به صورت غیر همزمان و با دو سال وقفه به بهره‌برداری برسند (که در این صورت یک پیمانکار نصاب می‌تواند دو واحد را به صورت متوالی نصب نماید). هر گونه تصمیم بعدی با توجه به شرایط آینده بازار و بعد از کسب تجربه مقدماتی و توسعه امکانات زیرساختی و خصوصاَ توانایی‌های تخصصی قابل اتخاذ خواهد بود.

این صحیح است که ما برای جبران تاخیری که در بهره‌برداری از حوزه مشترک گاز پارس جنوبی داریم، باید به سرعت این میدان را توسعه داده و فازهای مختلف آن را به بهره‌برداری برسانیم و فقدان تقاضا نیز نباید مانع تولیئ کافی از این میدان شود یعنی باید متناسب با توسعه میدان تقاضا ایجاد کنیم، اما باید توجه داشت که ما بر خلاف کشور مقابل، از پتانسیل عظیم تقاضای داخلی و همچنین از پتانسیل عظیمی برای تزریق گاز به میادین نفتی برخوردار هستیم. هنوز امکان گسترده‌ای برای جایگزینی گاز با فرآورده‌های نفتی وجود دارد و هنوز میزان گاز تزریقی به مخازن فاصله زیادی با نیاز واقعی مخازن به تزریق گاز دارد. گاز تزریقی به مخازن نفتی با توجه به میزان افزایش بازیافتی که برای تولید نفت‌خام ایجاد می‌کند (و خود نیز برای آینده ذخیره می‌شود) ارزش افزوده بسیار بیشتری نسبت به صادرات گاز با قیمت‌های فعلی دارد.

در هر حال اگر چنانچه برای بهره‌برداری مطلوب و جبرانی از حوزه پارس جنوبی، حتی پس از تأمین نیازهای داخلی و نیازهای تزریق، هنوز (در آینده) با مازاد گاز مواجه بوده و با این توجیه می‌خواهیم به منظور ایجاد تقاضا، گاز را به قیمت‌های بسیار ناچیز صادر نماییم، آنگاه این سئوال مهم مطرح می‌شود که در چنین شرایطی به چه دلیل توسعه گسترده میادین مستقل (غیر مشترک) گاز طبیعی با این گستردگی در دستور کار قرار گرفته است. آیا اگر تقاضا وجود ندارد، بهتر نیست توسعه مخازن مذکور ("تابناک"، "شانول"، "گشوی جنوبی"، "وراوی" و ...) را به تعویق بیاندازیم؟ اگر به نکات یاد شده و سئوال اخیر دقت شود درخواهیم یافت که بسیاری از ابهامات موجود، از روشن نبودن سیاست‌ها و طرح کلی توسعه و بهره‌برداری از منابه ئیدروکربوری کشور ناشی می‌شود که خود آن نیز باید در چارچوب طرح جامع انرژی کشور باشد و این مهم امری است که باید در اولویت دستور کار شورای عالی انرژی قرار گیرد. 2

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۱۶:۲۷
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۰۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

این یادداشت را در مردادماه  به سفارش کس دیگری نوشتم و بنام فرد دیگری و با عنوان دیگری در مطبوعات چاپ شد ، اما از آنجا که همیشه اصرار داشته ام همه نوشته‌هایم را روی این وبلاگ بگذارم  با چند ماه تاخیر اینجا می‌گذارم 

 

خوشوقتانه به همت و تلاش دولت یازدهم اینک میان ایران و کشورهای غربی در مورد پرونده هسته‌ای ایران توافق حاصل شده است. چیزی که در فرایند این توافق بدست آمده و تا همین‌جا شاید حتی مهمتر از توافق باشد، احیاء چهره ایران در سطح جهان است. جمهوری اسلامی ایران در فرایند مذاکرات نشان داد که کشوری اهل منطق و استدلال و اهل گفتگو و تعامل و تفاهم برای حل مشکلات خود با دیگر کشورهای جهان می‌باشد. منطق و انعطاف گفتمانی ایران، اینک توانسته است که همه پل‌های پشت سر دولت ایالات‌متحده را خراب کند. در صورتی که توافق در مراجع قانونی ایالات‌متحده تصویب نشود ایالات‌متحده اولا دیگر هرگز به سادگی قادر به ایجاد اجماع جهانی بر علیه ایران نخواهد بود و رفت و آمد مقامات و تجار اروپائی به ایران این را به خوبی نشان می‌دهد، و ثانیا ایالات‌متحده متهم ردیف اول عهدشکنی و عدم پایبندی به گفتگو و تعامل خواهد شد. بسیار جالب است که مقامات دولتی ایالات‌متحده برای بدست آوردن رای سنا و کنگره و اجتناب از ورود به چنین بن‌بستی، مجبور شده‌اند که خودشان نسبت به خنثی کردن بسیاری از تخریب‌های دروغین گذشته بر علیه چهره ایران اقدام کنند. همه اینها تا همین حد شرایط مناسبی را برای ایران بوجود می‌آورد. ایران که از جامعه جهانی منزوی شده بود اینک در حال برگشتن مبتکرانه به جامعه جهانی است و این حرکت  با نهائی شدن و اجرائی شدن توافق، کامل می‌شود.

مساعد شدن شرایط بین‌المللی فرصت‌های زیادی را در پیش روی همه دستگاه‌ها قرار می‌دهد و تهدیدها و تحدیدهای  فراوانی را  از پیش روی آنها دور می‌کند. در این میان وزارت نفت با توجه به اهمیت استراتژیکش برای کشور بیش از همه دستگاه‌ها در معرض تهدید و درگیر محدودیت بوده است. در شرایط تحریم جذب سرمایه و فناوری مورد نیاز برای توسعه صنعت نفت خصوصا در بخش‌بالادستی یعنی اکتشاف و استخراج و فراوری نفت و گاز با محدودیت رو‌ به رو بود و خصوصا عقب افتادگی ایران در بهره‌برداری از میادین مشترک نفتی و گازی هزینه فرصت سنگینی را به کشور وارد می‌کرد. اینک شرکت‌های نفتی بین‌المللی در فضای تعاملی جدید، علاقه خود را به سرمایه‌گزاری در ایران نشان داده‌اند قرار است چارچوب‌های جدید قراردادی و همکاری با این شرکت‌ها بزودی در سطح بین‌المللی عرضه شود. نباید غافل بود که تحریم‌ها و محدودیت‌های بین‌المللی در کنار همه خساراتی که وارد کرده‌ است. دست‌آوردهائی نیز داشته و فرصت‌هائی را بوجود آورده است که شاید مهمترین آنها فشار به توانائی‌های داخلی برای رفع نیازها و انجام پروژه‌های فوری و مهم در صنعت نفت بوده است که از این رهگذر قابلیت‌های زیادی در بخش‌های خدماتی و تولیدی ایجاد شده است. خوشوقتانه هم دولت و هم وزارت نفت به تقویت این توانائی‌ها عنایت ویژه دارند و حساس هستند که  در عین استفاده از  خدمات و کالاهای مورد نیاز خارجی از توانائی‌های توسعه یافته داخلی صیانت شود و هم خود سرمایه‌گزاران خارجی این واقعیت را پذیرفته‌اند که پتانسیل‌ها و خلاقیت‌های ایرانی را نمی‌توانند نادیده بگیرند و نمی‌توانند مانند گذشته تنها به عنوان یک بازار منفعل برای عرضه کالاها و خدمات نهایی خود، به ایران نگاه‌کنند. این فرصت مغتنمی است. باید سازوکارهائی طراحی شود و مسیرهائی در پیش پای سرمایه‌گزاران خارجی گذاشته شود که سرمایه‌گزاری ایشان تنها منجر به اجرای یک پروژه نشود بلکه در کنار آن توانائی ایرانی خصوصا در عرصه‌های نرم‌افزای بیش از پیش ارتقاء یابد، باید بسترهای جذب فناوری فراهم شود. در کنار اینها باید توجه داشت که تمامی موانع جذب سرمایه و فناوری خارجی به تحریم محدود نمی‌شود، عدم شفافیت‌های اقتصادی، نا مناسب بودن فضای کسب‌وکار، بعضی مشکلات مدیریتی و دیگر موانع نیز باید برطرف گردد. گزارشات نامناسبی که سازمان‌های جهانی در مورد وضعیت شفافیت یا فضای کسب و کار  در ایران و شاخص‌های مربوط به آن ارائه می‌دهند در تصمیم‌گیری‌های سرمایه‌گزاران بین‌المللی و خصوصا آنها که شناخت نزدیک کمتری از ایران دارند اثر گذار است و برای بهبود این شاخص‌ها نیز باید تلاش کرد. ممکن است برنامه‌های اصلاح وضعیت شفافیت مالی و اقتصادی و بهبود فضای کسب‌و کار و اصلاح فرایندهای تصمیم‌سازی، تصمیم‌گیری و مدیریتی در سطح ملی، بسیار دشوار و گاهی نا ممکن بنظر برسد اما شاید بتوان با متمرکز کردن توان دولت، رفع این مشکلات را در بخش‌های منتخب که از اولویت کلیدی برای سرمایه‌گزاری و جذب دانش برخوردارند بصورت پایلوت هدف‌گذاری نمود که هم موانع توسعه این بخش‌ها مرتفع گردد و هم متعاقبا بتوان این تجربه را به سایر دستگاه‌ها تعمیم داد.

تا قبل از توافق، دیپلماسی انرژی ایران نیز به تبع وضعیت سیاست‌خارجی کشور به محاق رفته‌ بود. اما اینک شرایط برای تحرک دراین عرصه فراهم‌تر شده است. اینک همه جهان می‌دانند که ایران به زودی به جایگاه گذشته خود در بازارهای جهانی انرژی باز خواهد گشت و با توسعه سرمایه‌گزاری، این جایگاه را ارتقاء نیز خواهد داد و در عین حال ایران کشوری است که توانسته‌ است با اقتدار و هماهنگی ملی و ابتکار دیپلماسی، بزرگترین مشکل جهانی را  از پیش پای خود بردارد. در این شرایط توان تاثیرگذاری بر بازارهای جهانی نفت‌ و گاز و بر سازمان‌ها و مجامع بین‌المللی مربوطه مضاعف شده است و قبل از هرچیز باید این شرایط جدید را درک کرد و از انفعال شرایط گذشته خارج شد.

بعضی کشورها که از غیبت ایران از بازار نفت بیشترین بهره‌ را برده‌‌اند و هم به این دلیل و هم بدلایل مهمتر سیاسی و منطقه‌ای نسبت به حل مسئله پرونده هسته‌ای ایران و توافق با پنج بعلاوه یک بسیار نگران بودن، تمام توان خود را بکار گرفتند که مانع توافق شوند و اینک به نظر می‌رسد که سعی دارند با ساقط کردن قیمت جهانی نفت به نوعی به کارشکنی‌های گذشته خود ادامه دهند. بنابراین دفاع از حقوق نفتی کشور و قیمت جهانی نفت، امروز به نوعی مکمل همان تلاش‌های منجر به حصول توافق در جهت حل مشکلات اقتصادی کشور است. دولت می‌تواند با هماهنگ کردن  دستگاه‌های ذیربط و در فضای جدید بین‌المللی این کشورها را قانع و وادار کند که هم بازار ایران را برگردانند و هم مانع سقوط قیمت جهانی نفت شوند. میزان تولید و صادرات نفت این کشورها چه ارتباطی با جمعیت و اقتصاد و نیاز ملی و سهمیه تاریخی ایشان در اوپک و پتانسیل واقعی ذخائر نفتی‌شان دارد و با چه هدفی صورت می‌گیرد؟ آیا ساقط کردن قیمت نفت تنها به ایران لطمه می‌زند؟ جمهوری اسلامی که نشان داده است که توان عبور شرایط بسیار سخت‌تر از این را داشته است. یا چنین اقداماتی به منافع بلندمدت شهروندان خود این کشورها و به جهان اسلام و جهان عرب بیش از همه لطمه می‌زند. چرا باید حقوق حقه کشورهای صاحب نفت بصورت مالیات‌ تزایدی به جیب دولت‌های کشورهای صنعتی برود؟

همانگونه که اشاره شد. فهرست خساراتی که در اثر تحریم‌ها به صنعت نفت ایران وارد شده است طولانی است اما بخشی از این خسارت‌ها به سرمایه‌گزاری‌هایی مربوط می‌شود که بعضا بواسطه تحریم‌ها و بعضا به بهانه تحریم‌ها، بلاتکلیف مانده و از آن استفاده نشده است. مناسب است که خصوصا دو دستگاه نفت و سیاست خارجی در این فاصله زمانی تا نهائی شدن و عملیاتی شدن توافق و برچیده‌شدن تحریم‌ها، تکلیف این موارد را از نظر سیاسی روشن کنند تا با رفع تحریم‌ها بلافاصله اقدامات اجرائی برای استفاده از این سرمایه‌گزاری‌ها آغاز گردد و کشور بیش از این دچار خسارت نشود. در فضای حاکمیت تحریم‌ها و روشن نبودن چشم‌انداز روابط بین‌المللی ایران، امکان چنین تعین‌تکلیفی وجود نداشت.  بعنوان مثال خط‌لوله گاز شرق ایران که اینک با سرمایه‌گزاری میلیاردی تا نزدیکی مرز پاکستان احداث شده است، اساسا برای صادرات گاز به هندوستان مطرح شد و برداشت مقادیری گاز توسط پاکستان در مسیر، اقتصاد طرح را تقویت می‌کرد. بعدها هندی‌ها انصراف خود را اعلام کردند که احتمال داده می‌شد بخاطر تحریم‌ها باشد. در هر حال خط‌لوله برای صادرات گاز به پاکستان احداث شد اما پاکستانی‌ها هم تاکنون از تعهدات خود برای احداث خط‌لوله سمت خود و دریافت به موقع گاز، سر باز زده‌اند و بعضا تحریم ها را بهانه قرار می‌دهند. در شرایط حاضر که روند کار روشن شده است، دو دستگاه نفت و سیاست‌ خارجی با تحرک فعال دیپلماتیک  و هماهنگی مناسب می‌توانند تکلیف  این مسئله را با هندی‌ها و پاکستانی‌ها روشن نمایند. باید روشن شود که آیا تحریم برای این کشورها بهانه بوده است و یا واقعیت، و در هر حالت ایران باید بتواند تکلیف سرمایه‌گزاری خود را روشن کند و راجع به آن تصمیم گیرد و از خسارت بیشتر جلوگیری کند.

در هرحال مشکلات و مسائل صنعت نفت که پاره‌ای از آنها نیز به تحریم‌ها مربوط می‌شوند فراوان هستند اما در این مقطع تعیین تکلیف آنهائی که مشکل اصلی‌شان تحریم‌ها بوده است و خصوصا در مواردی که عدم‌النفع‌ها سنگین است، از  اولویت برخوردار هستند.

در شرایط عدم اطمینان‌های ناشی از تحریم و عدم دسترسی به منابع و امکانات خارجی شاید داشتن استراتژی‌ها و برنامه‌های بلندمدت قابل تحقق، مقدور نبود اما در شرایط رو به عادی شدن باید به برنامه برگشت و در چارچوب آن حرکت کرد. دیپلماسی انرژی نیز ابزار تحقق استراتژی‌ها و سیاست‌های بین‌المللی کشور در عرصه انرژی است باید این استراژی‌ها تبین شوند تا بتوان برنامه فعالیت‌های این عرصه را طراحی نمود. بدون شک با داشتن برنامه و انجام اصلاحات مورد بحث می‌توان از فرصت‌های بعداز تحریم بیشترین استفاده را  بدست آورد.

در عین حال باید توجه داشت که آنچه که روابط میان کشورها را تحکیم می‌کند و راه‌های بازگشت به بحران‌های گذشته را مسدود و یا بازگشت را پر هزینه می‌کند، گسترش روابط تجاری و اقتصادی و وابستگی‌های متقابل است و اینک بستر برای رفع دائمی تهدیدها فراهم شده است اما هنوز راه طولانی در پیش است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۴ ، ۱۴:۲۲
سید غلامحسین حسن‌تاش